سال ها پیش در بحث و گفت وگویی که با یک دیپلمات روس داشتم گلایه می کرد شما ایرانیان در نگاه به روسیه درگیر گذشته تاریخی هستید و بطور کلی دید منفی نسبت به ما دارید. در پاسخ گفته شد شما نه تنها تلاشی نکردید این ذهنیت تغییر کند، بلکه در سیاست ها و اقدامات خود در حوزههای مختلف عملکردی ارائه کردید که تقویت این نگاه را سبب شده است.
با حمایت مجدد روس ها از ادعا و سیاست امارات در ارتباط با جزایر سه گانه که نقض آشکار تمامیت ارضی ایران بوده، دیگر نه تنها نگاه منفی ایران نسبت به روس ها عمیق تر شده بلکه بخاطر گذشته تاریخی و سیاست های مسکو در قبال منافع ایران، در بخش مهمی از بستر اجتماعی ایرانیان این نگاه منفی همراه با نفرت و کینه شده است. تقابل نگاه مثبت حاکمیت به روس ها و نگاه منفی مردم نسبت به مسکو فارغ از اینکه حتی از عوامل فاصله میان دولت با مردم و با بخش مهمی از الیت جامعه شده، در تثبیت نگاه منفی نسبت به روس ها نقش اساسی داشته و دارد.
در ارتباط با موضع مسکو نسبت به جزایر سه گانه و از منظر ایرانیان، خشم مردم تنها متوجه روسیه نیست، بلکه این نارضایتی شامل تهران نیز می شود. بخش های مهمی از مردم ایران و الیت جامعه، رویکرد تهران را عامل اصلی در خدشه دار شدن غرور ملی خود می دانند. از نظر مردم ایران هم آوایی مسکو با اعراب در اجلاس مراکش حاصل سیاست های تهران نسبت به مسکویی است که آن را متحد راهبردی خود قلمداد می کند. اصرار به گام برداشتن در جاده یک طرفه رو به قبله مسکو از سوی تهران، در حالی که نقش منفی روس ها در برجام و تلاش برای شریک کردن ایران در تجاوز به اوکراین و…. روشن است فاصله عمیق میان مردم و نظام حکمرانی را سبب شده است.
به روس ها نمی توان چندان خرده گرفت و آنان را مورد انتقادهای تند و احساسی قرار داد. از منطق سیاست، روس ها به دنبال منافع خود هستند و در محاسبات مسکو تنها و تنها منافع تعیین کننده سیاست های آنان است. ما به عنوان ایران اسیر ایدئولوژی بسته ای شده ایم که از ارزش های آن ایدئولوژی نه در سیاست داخلی و نه در سیاست خارجی چیزی باقی نمانده است. ظاهرا جریان حاکم بر سیاست خارجی ایران در نگاه به مسکو علیرغم کارنامه مردود روس ها همچنان چشم های خود را بر واقعیت های حاکم بسته و تهران در سیاست منطقه ای و بین المللی خود به دنبال تحقق رویا و آرزوی همراهی متحد راهبردی با خود است.
رویا و آرزوها راهی در سیاست ندارند. نه جهان و نه سیاست در عالم واقع یک رنگ و یک صدا نیست. ما خویش و ایران را از تنوع و مسیر آزاد انتخاب محروم کرده ایم و بر مسیری گام بر می داریم که با نگاه سیاه و سفید انتهایش به بن بست ختم شده است. باید بن بست را شکست و از فلج روحی و جسمی خارج شد.
روس ها نشان داده اند و باز نشان خواهند داد که قابل اعتماد نیستند، زیرا موضوع سیاست اعتماد نبوده و نیست.
فهم اشتباه ما از نظام بین الملل و نگاه ایدلوژیک با سیاست ورزان آماتور، جریحه دار شدن غرور ملی را سبب شده و بلایی بر سر کشور آورده که عزت ملتی کهن و غیور به بازی گرفته شده است.
در حال حاضر در کنار زخم های کاری ناشی از سیاست های داخلی ناکارآمد که همراه با بی مسئولیتی آشکار و عدم پاسخگویی در حوزههای مختلف عملکردی است، عدم واکنش و تغییرات اساسی در سیاست خارجی نسبت به روسیه و بطور کلی در نگاه به روابط بینالملل می تواند فاصله بستر اجتماعی ایران و ایرانیان را با حاکمیت چنان عمیق کند که شعله های هوس را میان گرک های به کمین نشسته ایران برانگیزد. چنانکه نشانه های این برانگیختگی و فرصت طلبی در مرزهای شرقی، جنوبی و شمالی و بطور مشخص در رویکرد طالبان، امارات و…. آشکار شده است.
بدانیم با قرار گرفتن روسیه در کنار ادعای امارات نسبت به تمامیت ارضی ایران، ناراحتی و نارضایتی ایران و ایرانیان در قبال روسیه، به زخمی تبدیل شده است که احضار سفیر روسیه، مکالمه تلفنی وزیر امور خارجه با همتای روس و یا فراخوانی سفیر ایران به تهران التیام نخواهد یافت.
باید ذهنیت مقامات و نظام حکمرانی در ایران نه تنها نسبت به روس ها بلکه به جهان تغییر کند. تجدید نظر نسبت به روابط و نگاه به مسکو در گرو تجدید نظر در نگاه به جهان و روابط بین الملل است. باید و باید تغییرات راهبردی در نگاه به خود و جهان ایجاد کنیم. باید هر چه سریعتر جاده یکطرفه تهران در سیاست خارجی را چند طرفه کنیم و ایران را از اسارت تنهایی و اجبار در نگاه به مسکو و پکن رها و دست ها را برای انتخاب آزاد کنیم.
منبع: دیپلماسی ایرانی