به نوشته استفان والت، ستوننویس فارنپالیسی و استاد روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد، لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا گفته است: «پوتین در اوکراین متوقف نخواهد شد». دیوید پترائوس، رئیس سابق سیا به کریستین امانپور، خبرنگار سیانان، گفت: «پوتین به همین جا بسنده نخواهد کرد». ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین هشدار داد: «لیتوانی، لتونی، استونی، مولداوی ممکن است بعدی باشند» و جین هارتلی، سفیر ایالات متحده در بریتانیا گفت: «هر کسی که فکر میکند روسیه ممکن است پس از این متوقف شود، اشتباه میکند». گابریلیوس لاندسبرگیس، وزیر خارجه لیتوانی نیز در همین رابطه گفته است: «روسیه متوقف نخواهد شد. … واضح است که [پوتین] برنامههایی برای پیشروی بیشتر دارد.» جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، در دسامبر 2023، و ینس استولتنبرگ، دبیر کل ناتو، دقیقاً همین هشدار را صادر کردند. مقامات غربی مطمئن نیستند که روسیه چه زمانی به دنبال ناتو خواهد رفت، اما به نظر میرسد گروهی رو به رشد بر این باورند که اگر مسکو قاطعانه شکست نخورد، یک جنگ گستردهتر اجتناب ناپذیر است.
همانطور که والتر لیپمن هشدار داد، «وقتی همه یکسان فکر میکنند، هیچ کس زیاد فکر نمیکند.» واقعیت آشکار این است که هیچ یک از این افراد نمیدانند که اگر جنگ در اوکراین با کنترل روسیه بر برخی از مناطق اوکراین پایان یابد، پوتین یا روسیه چه خواهند کرد. نه من، و نه هیچ کس دیگری، به جز شاید خود پوتین (و او هم ممکن است مطمئن نباشد). این امکان وجود دارد که پوتین جاه طلبیهای گستردهای داشته باشد و سعی کند با حملهای جدید در جایی دیگر، موفقیت پرهزینه خود در اوکراین را ادامه دهد. اما همچنین کاملاً ممکن است که جاهطلبیهای او فراتر از آنچه روسیه – با هزینههای گزاف- به دست آورده است نباشد و او نیاز یا تمایلی به قمار بیشتر نداشته باشد. پوتین اخیراً اعلام کرد که روسیه قصد ندارد به عنوان مثال به ناتو حمله کند، اگرچه او همچنین اشاره کرد که اف-16 یا سایر هواپیماهایی که در اختیار اوکراین قرار میگیرند، پس از استقرار در آنجا اهداف قانونی خواهند بود. هیچکس نباید تضمینهای پوتین را به راحتی قبول کند، اما نباید بهطور خودکار تصور کرد که هر چه او میگوید دروغ است.
البته، آن دسته از کارشناسان غربی که هشدارهای مبهم درباره اقدامات آتی پوتین صادر میکنند، در تلاش هستند تا مردم غربی (و کنگره ایالات متحده) را متقاعد کنند که کمک بیشتری به اوکراین و پول بیشتر برای دفاع اروپا اختصاص دهند. برای روشن کردن، من نیز طرفدار ادامه کمک به اوکراین هستم و دوست دارم اعضای اروپایی ناتو با تقویت نیروهای متعارف خود بازدارندگی را تقویت کنند. چیزی که مرا آزار میدهد متورم کردن انعکاسی تهدید است که الهامبخش چنین اظهاراتی است، همراه با تمایل به برخورد با این پیشبینیهای غمانگیز بهگونهای که گویی حقایق ثابت شدهاند، و هرکسی را که آنها را زیر سوال میبرد یک ساده لوح، یک آلت دست طرفدار روسیه، یا هر دو است.
دیکتاتورهای تهاجمی
این باور که پوتین جاهطلبیهای نامحدودی دارد تا حدی بر این ادعای لیبرال آشنا استوار است که همه خودکامهها ذاتاً تهاجمی هستند و بازدارندگی آنها دشوار است. منطق آن ساده است: «همه دیکتاتورها به دنبال توسعهطلبی هستند. پوتین یک دیکتاتور است. بنابراین، پوتین پس از اوکراین متوقف نخواهد شد.» این قیاس یک اصل ایمانی در میان نخبگان لیبرال است، اما شواهد کمی برای حمایت از آن وجود دارد. مطمئناً، برخی از دیکتاتورها – مانند ناپلئون یا آدولف هیتلر – متجاوزان زنجیرهای خطرناکی بودند، به همین دلیل است که هر مستبدی که امروز با آن در تضاد هستیم، ناگزیر به عنوان «هیتلری دیگر» برچسب میخورد. اما سایر دیکتاتورها در صحنه بین المللی رفتار نسبتاً متعارفی داشتند، هر چند رفتار آنها در داخل ممکن بود وحشیانه باشد. مائو تسه تونگ طبق تعریف هر کسی یک ظالم بود و سیاستهای او مسئول مرگ میلیون ها نفر از هموطنانش بود، اما تنها جنگ خارجی مائو، تصرف تبت در سال 1950 بود. پروسِ اتو فون بیسمارک سه جنگ جداگانه را در یک بازه زمانی هشت ساله انجام داد. اما آلمان متحدی که در سال 1871 شکل گرفت، برای بقیه قرن یک قدرت حامی وضع موجود بود. همانطور که استانیسلاو آندرسکی سالها پیش استدلال کرد، بسیاری از دیکتاتوریهای نظامی تمایلات مسالمت آمیز دارند، زیرا جنگیدن به این نیاز دارد تا شهروندان خود را مسلح کنند و انجام این کار ممکن است تسلط آنها بر قدرت را تهدید کند. این واقعیت که پوتین یک دیکتاتور بیرحم است که رقبای داخلی خود را زندانی یا به قتل میرساند و دست به اعمال نفرتانگیز دیگری میزند، چیز زیادی در مورد اینکه آیا او میخواهد تعدادی از همسایگان روسیه را تسخیر کند یا معتقد است که میتواند این کار را انجام دهد، به ما نمیگوید. و برای به راه انداختن یک جنگ غیرقانونی، غیر موجه و بسیار ویرانگر نیازی نیست که یک دیکتاتور باشید. من میتوانم به برخی از لیبرال دموکراسیهای برجسته فکر کنم که چندین بار این کار را انجام دادهاند.
ثانیاً، روسیه در صورت پایان یافتن جنگ در اوکراین، به هیچ وجه در وضعیتی نیست که جنگهای تهاجمی جدیدی را آغاز کند. اطلاعات آمریکا بر این باور است که روسیه بیش از 300،000 سرباز را در اوکراین کشته یا زخمی کرده است، همراه با هزاران خودروی زرهی و دهها کشتی و هواپیما. پوتین تمایلی به صدور دستور بسیج نیروهای بیشتر نداشته است (اگرچه ممکن است اکنون که «انتخاب مجدد» او به پایان رسیده است این کار را انجام دهد)، هم به این دلیل که چنین اقداماتی اقتصاد روسیه را بیشتر تضعیف میکند و هم به نارضایتی مردم دامن میزند. تحریمهای غرب آنقدر که ایالات متحده و متحدانش امیدوار بودند به اقتصاد روسیه آسیب نرسانده است، اما پیامدهای اقتصادی بلندمدت برای روسیه همچنان شدید خواهد بود. مبارزه در یک جنگ متعارف طولانی هزینه بر است، و شروع جنگی دیگر هر زمان که جنگ کنونی به پایان برسد، حتی احمقانهتر از تصمیم اولیه پوتین برای به راه انداختن چیزی است که او معتقد بود یک «عملیات نظامی ویژه» آسان خواهد بود. آیا به همان اندازه محتمل نیست که چالشهای روسیه در اوکراین، پوتین را در آینده محتاطتر کند، حتی اگر ارتش او در نهایت به پیروزی نسبی دست یابد؟
دلیل ورود کشورها به جنگ
ثالثاً، اگر دلیل اصلی تصمیم پوتین برای حمله، جلوگیری از حرکت اوکراین به مدار غرب و پیوستن آن به ناتو بود، در آن صورت اگر این امکان در توافقنامه صلح بعدی سلب شود، او ممکن است راضی باشد. دولتها اغلب از ترس وارد جنگ میشوند تا طمع و اگر ترس امنیتی روسیه کاهش یابد، احتمالاً انگیزه آن برای تعقیب سایر کشورهای اروپایی نیز کاهش مییابد. البته اعضای ناتو نباید این امکان را بدیهی بدانند، اما به اندازه این فرض که در اهداف پوتین محدودیتی وجود ندارد، قابل قبول است.
برخی از ناظران در غرب معتقدند که موضوع به گسترش ناتو ربطی ندارد و اصرار دارند که پوتین حمله کرد زیرا معتقد است اوکراینیها و روسها ریشههای عمیق فرهنگی و تاریخی دارند و بنابراین اگر به طور رسمی متحد نباشند، باید از نظر سیاسی همسو باشند. در این دیدگاه، گسترش ناتو هیچ ارتباطی با تصمیم او برای شروع جنگ نداشت، بلکه این فقط نمونهای از امپریالیسم فرهنگی دیرینه روسیه است. با این حال، اگر اینطور باشد، به این معناست که اوکراین در تفکر پوتین خاص است و دلایل او برای تهاجم (و برای اینکه فکر میکرد آسان خواهد بود) در هیچ جای دیگری صدق نمیکند. جالب اینجاست که این نتیجهگیری با نکتهای که ویلیام برنز، سفیر وقت آمریکا در سال 2008 بیان کرد سازگار است، زمانی که به واشنگتن هشدار داد که «ورود اوکراین به ناتو روشنترین خط قرمز برای نخبگان روسیه (نه فقط پوتین) است.» روسیه با اکراه دورهای قبلی گسترش ناتو را تحمل کرد، اما اوکراین در مقوله بسیار متفاوتی قرار داشت. هر کس در مورد ادعاهای پیچیده پوتین در مورد «وحدت تاریخی روسها و اوکراینیها» فکر کند، فنلاند، سوئد یا لهستان یا هیچ کشور دیگری را یکسان نمیبیند. وضعیت اقلیتهای روسیزبان در کشورهای بالتیک ممکن است بهانهای برای مداخله بعدی روسیه باشد، اما آیا پوتین خطر درگیری مستقیم تسلیحاتی با ناتو را بر سر کشورهایی که اکثر مردم آنها روس نیستند و به شدت مخالف الحاق مجدد هستند، به خطر میاندازد؟
منظور من این است که اگر فکر میکنید پوتین عمدتاً به این دلیل حمله کرده است که فکر میکند روسها و اوکراینیها «یک ملت» هستند، ممکن است بهطور منطقی به این نتیجه برسیم که جاهطلبیهای او محدود به آن مورد منحصربهفرد است.
پیگیری اهداف غیر واقعی با حدس و گمان
در نهایت، این ادعا که پوتین یک متجاوز زنجیرهای اقناع نشدنی است که اگر کاملاً شکست نخورد، جنگهای جدیدی را به راه خواهد انداخت، تلاشها برای پایان دادن به جنگ و حفاظت از اوکراین در برابر آسیب بیشتر را مختل میکند. اگر بر این باورید که شکست کامل تنها چیزی است که پوتین را از شروع یک جنگ جدید باز میدارد، در واقع میگویید که جنگ فعلی باید ادامه یابد تا زمانی که اوکراین تمام قلمرو خود را پس بگیرد – نقطه سر خط. من خیلی دوست دارم که چنین اتفاقی بیفتد، اما این نتیجه به طور فزایندهای بعید به نظر میرسد، حتی اگر حمایت بیشتر غرب در راه باشد. و به هر حال، آیا هیچ یک از آن خوشبینهای خودسر که به اشتباه پیشبینی کرده بودند که حمله متقابل اوکراین در تابستان گذشته موفق خواهد شد، از اشتباه خود عذرخواهی کرده و دلیل اشتباه خود را توضیح دادهاند؟
برای تکرار: من نمیگویم که میدانم پوتین چه خواهد کرد – نمیدانم. همچنین به نظر من نباید به سادگی فرض کنیم که نیات او خوب است یا اینکه پس از پایان جنگ در اوکراین، وضعیت موجود در اروپا را با اطمینان حفظ خواهد کرد. چیزی که من به آن اعتراض دارم، همه آن صداهای تأثیرگذار هستند که ادعا میکنند دقیقاً میدانند او چه خواهد کرد و ادامه پیگیری اهداف غیر واقعی را صرفاً بر حدس و گمان استوار میکنند.
اگر قرار است جنگ در اوکراین با چیزی کمتر از پیروزی کامل اوکراین به پایان برسد، پس واکنش مناسب این است که احتمال اینکه کشورهای دیگر در آینده به سرنوشت اوکراین دچار شوند را کمتر کنیم. از آنجایی که هیچ یک از ما نمیدانیم پوتین چه کاری ممکن است انجام دهد، اعضای اروپایی ناتو باید قابلیتهای دفاعی خود را افزایش دهند و هر گونه آسیبپذیری آشکار را اصلاح کنند. با این حال، در عین حال، ایالات متحده و متحدانش در ناتو باید نگرانیهای امنیتی مشروع روسیه را بپذیرند (و مانند همه کشورها، روسیه در واقع چنین نگرانیهایی را دارد) و در نظر داشته باشند که برای رفع آنها چه کاری میتوانند انجام دهند. با توجه به تمایل ادامهدار برای «وادار کردن روسیه به هزینه دادن» برای آنچه انجام داده است. چنین تلاشی بحث برانگیز و دشوار خواهد بود، اما دولتداری عاقلانه آینده نگر است و جلوگیری از جنگهای آینده باید اولویت داشته باشد. این امر مستلزم ترکیب بازدارندگی معتبر و تضمینهای معتبر است تا پوتین یا جانشینان او هم نیاز کمتری به استفاده از زور داشته باشند و هم اطمینان کمتری داشته باشند که انجام این کار وضعیت روسیه را بهتر میکند.