رسانه تخصصی روابط بین الملل

معایب لیبرالیسم

Diplomacyplus.ir/?p=10984
در واقع هر سیاستی که بدون فلسفه راه خود را در میان مردم باز کند محکوم به نابودی است و مردمی که آن را بپذیرند هم به همراه آن اندیشه نابود خواهند شد

اندیشه ی چپ که مجموعا شامل اندیشه های  مارکسیستی، سوسیالیستی وکمونیستی می‌شود جدیدا در حال زوال است. اما چرا در حال زوال اندیشه ای که سال زیادی در ایران و جهان روشنفکران زیادی را در خود پروراند. رو به زوال رفت ؟ اینها فقط و فقط بر می گرد به تفسیر و تعریف نادرست از مارکسیسم و تحریف این اندیشه در طول‌جنگ سرد بر می گردد. این تحریف توسط اندیشمندان به ظاهر چپ و بلوک غرب بر می گردد. منظور اینجا از غرب صرفا به آمریکا و اروپا منوط نمی شود بلکه به تمام کشورهایی گفته می شود که در آن سیستم سرمایه داری حاکم هستند که ممکن است کشورهای شرقی نیز جزو آنها باشند.

اندیشه چپ فلسفه ای بزرگ تر از لیبرالیسم دارد که حتی به دوران یونان و ایران باستان نیز باز می گردد. اما لیبرالیسم با مدرنیته همراه شد و توانست بر اندیشه دنیا و مدرنیته غالب شود لیبرالیسم با موفقیت هایی نسبی که در دنیا به دست آورد توانست جایگاه خود را در دنیا تثبیت کند. اما با به وجود آمدن سرمایه داری و آزادی های زیاد و بدون محدودیت جهان به کلی دچار تحول شد. تحولی که پیامد های منفی بسیار زیادی نیز دارد که این پیامدها اسارت انسان را در دوران مدرن به وجود آورد. زیرا آزادی های افراد مخل یکدیگر شدند و باعث نزاع افراد می شوند. پس زندگی بدون دولت باعث ایجاد فضای آنارشیک می شود و آزادی کامل بدون دولت ممکن نیست برخلاف ایدئولوژی لیبرالیسم که مخالف هرگونه مالکیت و اختیار دولتی هستند.

هابز نیز این مساله مهم را فهمید و با مطرح کردن قرار داد اجتماعی به ایجاد دولت با سلب  آزادی های فردی رضایت داد. امروزه ما نیز شاهد هستیم در آمریکا حمل اسلحه و دیگر آزادی ها مشکلات جدی را به وجود آورده که در نوع خود قابل تامل است. افرادی مثل ایلان ماسک و جف بزوس نیز به قدری ثروت دارند که به اندازه‌ چند کشور یا قاره مجموع ثروت های هرکدام از آنها می شود. در حالی که بسیاری از افراد جهان در قاره های آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و… در فقر زندگی می کنند اینها بخشی از معایب این اندیشه لیبرالیسم هستند.

چرا ما تفکرات و اندیشه هایی از جمله ارتجاع سرخ (مارکسیسم سوسیالیسم و کمونیسم )را بر (لیبرالیسم و دموکراسی)ترجیح می دهیم شاید در نگاه اول دموکراسی خیلی شیرین به نظر بیاید اما همه ما می دانیم که چپ ها و راست های افراطی از اندیشه های لیبرالی به وجود می ایند و رشد پیدا می کنند این اندیشه ها شامل (فمی نازی ها  دگرباشان و آنارشیست ها)است که با اندیشه ازادی برابری حق و حقوق به دنبال نابودی یک ملت است.

اندیشه های مارکسیستی که از فیلسوف بزرگ هگل به شاگردان و پیروان خود یعنی (مارکس لنین مائو )به ارث رسیده است دارای ریشه و فلسفه ای محکم و قابل اثبات است اما ایا شما میتوانید برای لیبرالیسم اندیشه تفکر و ریشه قائل شوید ؟ مسلما خیر، دموکراسی خواهان همان هایی هستند که در مراحل بعد به سرمایه داران تبدیل می شوند شاید پوسته و نام انها پر زرق و برق و شیرین باشد اما داخل آن پوسیده و ناپایدار است .

در واقع هر سیاستی که بدون فلسفه راه خود را در میان مردم باز کند محکوم به نابودی است و مردمی که آن را بپذیرند هم به همراه آن اندیشه نابود خواهند شد شاید بگویید حال و روز کشورهایی با اصول لیبرال و دموکراسی این روزها خوب است و همگی در حال پیشرفت هستند اما من به شما می گویم این جوامع در حال سقوط هستند آنها مجبور به پذیرش هر اندیشه ای در قاب دموکراسی هستند و اگر آن را نپذیرند قواعد دموکراسی را نقص کرده اند پس این اندیشه ها خود کار خودشان را می کنند و جامعه را به نابودی می کشانند از شما میخواهم فریب اصول و قواعد بی پایه و اساس دموکراسی را نخورید این دموکراسی آن دموکراسی زیبای آتنی نیست هر چند آن دموکراسی هم منجر به نابودی یونان شد، یونانی که خود با دموکراسی به سرزمینی مقدس تبدیل شد و با همان دموکراسی و سقوطش دو هزار سال استقلال خود را از دست دادند و زیر یوغ رمی ها و عثمانی ها به سر می بردند ایا این برای ملت تاوانی بس عظیم نیست ؟ آیا باید تمام غرور و عزت یک ملت را به طور کامل نابود کرد؟

ما خواهان برابری هستیم و با پذیرش عقاید هیچ گونه سر ستیزی نداریم اما نمی شود همه عقاید را پذیرا بود آیا می شود برای انجام  کارهای مملکت از  مستخدم ها و گارسون ها استفاده کرد ؟ هر چیزی باید سر جای خودش باشد نباید مسائل را با هم قاطی کرد . آزادی واقعی را زمانی می شود تجربه کرد که مردم به آزادی خودشان ایمان داشته باشند و با آزادی خود آزادی دیگران را خدشه دار نکنند. نمی‌توان آزادی را به انسان داد زیرا انسان آزادی به دنیا امده است . پس باید مواظب او بود تا به خودش و هم نوعانش آسیبی نرساند، دموکراسی و لیبرالیسم دشمن ازادی انسان ها است اما به دلیل ظاهرشان  کسی پوچ بودن آنها را نمی‌بیند.

نویسندگان: محمدحسین واحدی و علی اسدیان

“انتشار نظرات کارشناسان به منظور تائید و یا عدم تائید آن ها از سوی دیپلماسی پلاس نیست.”

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط