کلیف کاپچان تحلیلگر سیاسی و مقام سابق دولت آمریکا است. او رئیس شرکت مشاوره و ریسک سیاسی اوراسیا گروپ است و در زمینه روسیه و ایران تخصص دارد. کاپچان طی هفته گذشته چند روز را در عربستان سعودی گذرانده و سیاست ریاض در قبال جنگ غزه و رویکرد سعودی‌ها به معامله بزرگ با ایالات متحده (عادی‌سازی با اسرائیل در برابر تضمین‌های امنیتی) را بررسی کرده است. او با مقامات دولتی، رهبران اتاق فکر و بخش خصوصی عربستان ملاقات کرده است و یافته‌های خود را در یادداشتی در نشنال‌اینترست منتشر کرده است. به گفته کاپچان همدردی و حمایت از مردم فلسطین قوی و همه جا حاضر بود

اشتیاق به معامله با واشنگتن

اما او همچنین شاهد حمایت گسترده‌ای از معامله بزرگ ریاض با واشنگتن بود که به عربستان محافظت ارائه می‌کند. اشتیاق برای معامله واقعی به نظر می‌رسید، اگرچه احتمالاً تا حدی ناشی از این واقعیت است که پیگیری این هدف یک سیاست رسمی است. کاپچان در گفت‌وگو با سعودی‌ها دریافت که زمان توافق آتی به‌طور قابل توجهی به دلیل جنگ در غزه به عقب افتاده است. اگر این اتفاق بیفتد، توافق احتمالی در دوره دوم بایدن یا در دوره ریاست جمهوری ترامپ رخ می‌دهد. مذاکرات با ایالات متحده ادامه دارد، البته با سرعتی بسیار کمتر. اما همانطور که در زیر توضیح داده می‌شود، حمایت از این معامله همه‌گیر نیست.

اجزای توافق به شرح زیر است: عربستان سعودی روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار می‌کند، از نظر دیپلماتیک از چین دور می‌شود و توافقنامه پادمانی را با آژانس بین المللی انرژی اتمی امضا می‌کند. ایالات متحده در عوض تضمین‌های امنیتی و راکتورهایی برای انرژی هسته‌ای غیرنظامی به عربستان سعودی ارائه خواهد کرد. اسرائیل نیز متعهد به حرکت در جهت ایجاد کشور فلسطین خواهد شد.

چالش‌های بیشتر در یک مسیر نامطمئن

بسیاری از جنبه‌های این معامله مملو از چالش‌ها و عدم اطمینان است. موضوع برقراری روابط دیپلماتیک عربستان با اسرائیل با توجه به جنگ، به طور قابل انتظاری متشنج بود. سعودی‌ها تاکید کردند که تقاضاها از اسرائیل اکنون افزایش یافته است: تل‌آویو باید متعهد به راه حل دو کشوری شود و در نتیجه، ایالات متحده باید متعهد به رهبری افکار عمومی بین المللی در حمایت از این نتیجه باشد. چند طرف سعودی به درستی تاکید کردند که معاملات بین کشورهای خاورمیانه و اسرائیل از نظر تاریخی در واقع معامله با ایالات متحده است – و این توافق نیز تفاوتی نخواهد داشت.

به گفته طرف‌های سعودی چنین نتیجه‌ای با کابینه نتانیاهو غیرممکن خواهد بود و اکثر آن‌ها معتقد بودند که چنین نتیجه‌ای با رهبری بنی گانتز کمی قابل قبول‌تر خواهد بود. این عقیده وجود داشت که توافق بر سر مسئله فلسطین، حتی در میان مدت، یک هدف دور است.

سعودی‌ها بر این باورند که عقب نشینی پادشاهی از روابط با چین دشوار است. در آینده قابل پیش بینی، چین و هند به عنوان بازارهای اصلی نفت عربستان باقی خواهند ماند. از نظر یک کارشناس، زمانی که فناوری سبز جایگزین نفت شود، پیوندهای سیاسی سست‌تر خواهند شد – زیرا روابط اقتصادی عربستان در زمینه این فناوری‌های انتقالی بیشتر بر ایالات متحده و اروپا متمرکز خواهد بود. سایر سعودی‌ها قاطعانه اعلام کردند که ایالات متحده هرگز در مورد سیاست خارجی ریاض در قبال چین حق وتو نخواهد داشت.

107163831-gettyimages-1245456972

اما به طور گسترده‌تر، علیرغم این مقاومت، این احساس وجود داشت که پادشاهی می‌تواند در چارچوب یک توافق گسترده، از چین دور شود. بسیاری از مقامات سعودی تاکید کردند که روابط با ایالات متحده – نظامی، آموزشی، سرمایه گذاری – بسیار عمیق‌تر از چین است. گمان کاپچان بر این است که ریاض احتمالاً با اعمال محدودیت‌هایی در مورد مالکیت چین بر زیرساخت های فیزیکی و کنترل سهام در صنایع استراتژیک عربستان موافقت خواهد کرد.

در مورد انرژی هسته‌ای، عربستان سعودی موافقت کرده است که توافقنامه پادمانی را امضا کند. اما پادشاهی اصرار دارد که چرخه کامل سوخت هسته‌ای را در قلمرو خود توسعه و کنترل خواهد کرد. ذخایر بزرگی از اورانیوم طبیعی در عربستان سعودی کشف شده است و سعودی‌ها به دنبال حفظ ارزش افزوده حاصل از توسعه چرخه سوخت داخلی هستند. در اختیار داشتن یک چرخه کامل سوخت هسته‌ای هم ارزش تجاری و هم ارزش استراتژیک دارد -و البته به این کشور زمان کوتاه‌تری برای رسیدن به بمب می‌دهد. ایالات متحده به دلیل این خطر اشاعه ‌هسته‌ای، با کنترل کامل چرخه سوخت توسط عربستان مخالف است و به جای آن، مدیریت آمریکا بر عملیات غنی سازی را پیشنهاد کرده است. ایران در حال حاضر یک چرخه تولید سوخت قوی دارد، بنابراین این موضوع مستلزم مذاکرات سختی با پادشاهی خواهد بود.

در رابطه با تعهدات ایالات متحده تحت این معامله بزرگ بالقوه، ریاض به دنبال یک تعهد نظامی الزام آور از سوی واشنگتن است. طرفین گفتند که پادشاهی به دنبال تضمین‌های دوجانبه مانند پیمان‌های آمریکا با ژاپن و کره جنوبی است. برخی از همتایان تاکید کردند که تصویب سنا یک الزام برای پادشاهی است زیرا توانایی روسای جمهور آینده ایالات متحده برای لغو توافق تضعیف می‌کند. همتایان سعودی اذعان کردند که کسب شصت و هفت رای در سنا دشوار و وقت گیر خواهد بود. در واقع، ارائه یک تضمین امنیتی الزام آور برای کشوری که دموکراسی نیست و در منطقه‌ای ناآرام قرار دارد، برای سیاستمداران آمریکایی یک چالش سیاسی خواهد بود.

به گفته کاپچان، با توجه به چالش‌های تصویب تضمین‌های امنیتی برای عربستان توسط سنا و حرکت اسرائیل به سمت راه حل دو کشوری، دورنمای تحقق این معامله بزرگ در مدت باقی‌مانده از این دولت بسیار بعید است. جنگ حداقل تا اواخر بهار بر گفتگوهای سیاسی مسلط خواهد بود، به این معنی که مذاکرات فشرده در مورد معامله بزرگ در بهترین حالت طی تابستان سال آینده انجام خواهد شد. این درست در میانه مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری است. علاوه بر این، با توجه به موانع ذکر شده در بالا، دستیابی به این معامله یک چالش بزرگ برای دولت جانشین بایدن خواهد بود و سعودی‌ها نیز با این ارزیابی موافق هستند.

انتخاب عربستان سعودی

رهبری عربستان با انتخاب بین دو گزینه خوب روبروست. یا به سیاست فعلی ادامه می‌دهد و سعی می‌کند وارد سیستم اتحادهای ایالات متحده شود، یا سعودی‌ها مسیری را به عنوان یک بازیگر نوسانی در حال رشد، بدون تعهد امنیتی از سوی ایالات متحده دنبال می‌کنند، که می‌تواند گزینه جایگزین آن‌ها باشد.

کاپچان این استدلال را زمانی که در ریاض بود برای چندین انجمن خصوصی مطرح کرد که با استقبال شدیدی روبرو شد و در چند مورد سعودی‌ها به او گفتند که درباره این گزینه‌ها بی سر و صدا و به طور غیر رسمی بحث می‌شود. برخی دیگر مخالف بودند و اظهار داشتند که پذیرفته شدن در سیستم امنیتی ایالات متحده بسیار ارجح است.

استدلال مزایای دولت نوسانی این است که قدرت بعضی از کشورهای جنوب جهانی که اعضای جی20 و دارای وزن ژئوپلیتیکی هستند در حال افزایش است، که شامل عربستان سعودی نیز هست. این دولت‌ها می‌توانند در دوران جهانی‌زدایی از موقعیت خود به عنوان قدرت‌های منطقه‌ای سود می‌برند و می‌توانند منافع خود را با بازی میان ایالات متحده و چین ارتقا دهند -از این رو به عنوان کشورهای نوسانی طبقه‌بندی می‌شوند. این بحث به وضوح در میان متفکران سعودی که به نقش کشورشان در جهان فکر می‌کنند، منعکس شده است.

modi-putin-erdogan-GettyImages-1

مزیت آشکار دنبال کردن معامله بزرگ این است که چشم انداز دریافت حفاظت از سوی ایالات متحده را ارائه می‌دهد. عربستان سعودی با تهدیدات مستمر  و خطرات امنیتی عمومی ذاتی در یک منطقه پرخطر مواجه است. یک ضمانت امنیتی معتبر از سوی ایالات متحده احتمالاً به دولت عربستان سعودی اجازه می‌دهد تا روی چشم انداز 2030 و برنامه داخلی خود تمرکز بهتری داشته باشد.

مدل امنیتی ترکیه-آمریکا

ریاض، در واقع، به دنبال نسخه‌ای از مدل روابط امنیتی ترکیه با واشنگتن است -ترکیبی از وضعیت یک دولت نوسانی در حال رشد با تضمین‌های رسمی از سوی ایالات متحده. آنکارا در تلاش است تا مدل همسویی خود با ایالات متحده را برای ایجاد خودمختاری بیشتر گسترش دهد – بدون از دست دادن ماده 5 ناتو. نسخه‌ای از این مدل ممکن است بهترین گزینه پادشاهی باشد. اما ایراداتی دارد.

ترکیه به عنوان یکی از اعضای قدیمی ناتو، در دهه گذشته به دنبال کاهش وابستگی امنیتی خود به ایالات متحده و ایجاد موقعیت دفاعی خودمختارتر بوده است. بر این اساس، آنکارا موشک‌های اس-400 روسیه را خریداری کرده و به شرکای آمریکا در سوریه حمله کرده است. این اقدامات تنش‌ها را با واشنگتن دامن زده است، منجر به تحریم نهادهای ترک شده و سرمایه سیاسی آنکارا در واشنگتن را از بین برده است.

به طور گسترده‌تر، دستیابی به یک پیمان امنیتی مستلزم ورود همه جانبه به سیستم اتحاد ایالات متحده است. اما با توجه به اختلافات در سیاست خارجی بین روسای جمهور دموکرات و جمهوری‌خواه، و به طور دقیق‌تر، اگر ترامپ دوباره در سال 2025 به قدرت برسد، عربستان سعودی ممکن است روی اعتبار تضمین‌های امنیتی ایالات متحده یک شرط اشتباه بسته باشد.

اگر پادشاهی در نهایت از مسیر فوق اجتناب کند، یا اگر معامله بزرگ غیرقابل دستیابی باشد، عربستان سعودی سیاست فعلی را با محدودیت‌های بسیار کمتری نسبت به امضای یک پیمان امنیتی ادامه خواهد داد. عربستان سعودی همچنان تجهیزات نظامی خود را عمدتاً از ایالات متحده دریافت می‌کند و از سیستم امنیتی فعلی ایالات متحده در خلیج فارس بهره می‌برد. اما پادشاهی همچنین می‌تواند آزادانه روابط اقتصادی و فناوری بیشتری را با چین دنبال کند، از آرمان فلسطین دفاع کند و سیاست‌های ایالات متحده را پس بزند.