اختصاصی دیپلماسی پلاس/
در حالی که یک سال از آغاز جنگ اوکراین می گذرد که همچنان تحولات نظام بین الملل به خصوص در حوزه انرژی نقل محافل است. تحریم غرب علیه روسیه و تشدید فشارهای بین المللی نه تنها برای توقف روسیه در این جنگ کارساز نبوده بلکه مانع از ادامه جنگ از سوی پوتین نیز نگردیده است. در این بین توافق غافلگیر کننده عربستان و ایران با میانجیگری چین، برگ تازه ای از تحولات ژئوپولتیک در منطقه غرب آسیاست که بر معادلات منطقه و جهانی تاثیر می گذارد. در ادامه گفتگوی تفصیلی ما با سرکار خانم دکتر ویدا یاقوتی پژوهشگر روابط بین الملل را می خوانید.
آشنایی با خانم دکتر ویدا یاقوتی
ویدا یاقوتی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه اقتصاد سیاسی تحریم و دبیر گروه افپاک می باشد. وی دانش آموخته مقطع دکتری در رشته علوم سیاسی،گرایش مسائل ایران دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. حوزه مطالعاتی خانم یاقوتی مسایل افغانستان، پاکستان و اقتصاد سیاسی تحریم است. ایشان مقالاتی را در مجلات معتبر داخلی و خارجی به چاپ رسانده است. آخرین آثار پژوهشی وی عبارتند از: کتاب «نقد نظریات توسعه»، (انتشارات اندیشکده سیاست،۱۳۹۹)؛ «تأثیر تحریمهای اقتصادی بر فرایند دموکراسی سازی در جمهوری اسلامی ایران»، (انتشارات نشاط ،۱۳۹۵) ؛ مقاله «بحران افغانستان-سیاستگذاری ایران(چالشها و فرصتهای ژئوپلیتیکی)»، (فصلنامه علمی-تخصصی سیاستگذاری عمومی،۱۳۹۶
پرونده ویژه «تحولات انرژی جهان و جنگ اوکراین» به صورت کامل و کارشناسی در دیپلماسی پلاس پوشش داده می شود.
* از وقتی که در اختیار ما قرار دادید سپاسگزارم. به نظر شما وابستگی اروپا به روسیه در حوزه انرژی به چه میزان برآورد می شود و آیا می توان از اقدامات روسیه اینگونه نتیجه گرفت که وابستگی غرب به انرژی روسیه یکی از پشتوانه های پوتین برای اقدام نظامی علیه اوکراین بوده و به نوعی موضوع انرژی نقش بازدارندگی برای اقدامی شدیدتر علیه روسیه داشته است؟
انرژی به عنوان یک فاکتور مهم در قلب صفحه شطرنج ژئوپلیتیک جهان تا امروز باقی مانده است. علیرغم پیشرفتهای اخیر در توسعه منابع انرژی تجدیدپذیر و ظهور وسایل نقلیه الکتریکی، سهم این منابع در ترکیب انرژی همچنان محدود است و نفت و گاز هنوز اکثر نیازهای بخش زندگی و حمل و نقل را برآورده میکند. با اینکه کشورهای جهان به ویژه اروپا به دنبال توسعه انرژی های تجدیدپذیر مانند باد، خورشید و ژئوترمال هستند اما در واقعیت میزان وابستگی به نفت و گاز را هنوز نمی توانند تغییر دهند. بنابراین، سوختهای فسیلی همچنان در ترکیب انرژی جهانی غالب هستند. نفت ۳۴ درصد از مصرف جهانی انرژی، گاز ۲۳درصد و زغال سنگ ۲۸درصد مصرف جهانی انرژی را تشکیل می دهد. خاورمیانه، از جمله منطقه خلیج فارس، تقریباً نیمی از نفتی را دارد که به راحتی قابل دسترسی است. در سوی دیگر شرکت گازپروم روسیه نیز به عنوان بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده گاز طبیعی در جهان است که با تولید تقریبی ۹۳٪ از گاز طبیعی روسیه، برابر ۱۷٪ از تولید گاز طبیعی جهان را در اختیار دارد. به این ترتیب، روسیه، خاورمیانه و اکنون آمریکا منابع اصلی گاز هستند. و در این میان، اما اروپا به نوبه خود ۴۶ درصد از گاز و زغالسنگ مصرفی، نفتی خود را از روسیه تأمین میکند. بدین ترتیب وابستگی اروپا به گاز و انرژی روسیه درصد قابل توجهی را تشکیل میدهد. یک چهارم نفت و محصولات اقتصادهای توسعه یافته بعد از جنگ جهانی دوم به وابستگی شدید خود به این منبع انرژی پی برده اند که ذخایر ثابت شده اصلی آن در کشورهای جنوب و به ویژه در خاورمیانه است. همانطور که میدانید این واقعیت تأثیر شدیدی بر روابط بین الملل و ژئوپلیتیک داشته است. نفت به منبع ثروت و رفاه و همچنین عاملی برای درگیری و مناقشه تبدیل شده است. زمانی که سیاست های انرژی در آغاز سال ۱۹۷۳ دچار یک شوک سیستماتیک شدند، با گذشت زمان این امر به یکی از اجزای اصلی دیپلماسی و روابط بینالملل تبدیل شد و شرکتهای نفتی نقش مهمی در این زمینه داشتند. در اینجا حداقل سه بازیگر اصلی در صنعت انرژی وجود دارند که قدرت چانه زنی نابرابر دارند: کشورهای تولید کننده، کشورهای مصرف کننده و شرکت های فراملی. طبیعتا بیشتر اوقات، منافع این سه بازیگر به هم نزدیک نمی شود. تضاد منافع اغلب ابتدا در سطح اقتصادی و مالی، با ملاحظات دیگری (مانند آزادسازی، خصوصی سازی، کنترل دولتی و مقررات زدایی) انجام می شود که این منافع متضاد گاهی به تقابل های ژئوپلیتیکی منجر می شود. در سطح ملی، برای کشورهای تولیدکننده انرژی، اقتصادهای مبتنی بر این محصولات مدتهاست که به عنوان یک نعمت تلقی میشود. بنابراین، نقشی که انرژی در اکثر سیستم های اقتصادی ایفا کرده است، برای سیاست و تصمیم گیری های سیاسی حائز اهمیت است. چراکه بخشی از اقتدارگرایی که در تصمیمات سیاسی نهفته است برآمده از این جنبه است. داشتن ذخایر عظیم انرژی اساساً رابطه بین حوزه های سیاسی و اقتصادی را تغییر میدهد و چشم انداز قراردادهای اجتماعی دموکراتیک و سیستم های حکومتی مبتنی بر قانون را هم تضعیف میکند و در سطح بین الملل نیز رفتارهای خصمانه بسیار رایج است. از این رو، میبینیم در سطح جهانی، علاوه بر جنبه های اقتصادی و سیاسی- اجتماعی داخلی کشورهای صادرکننده، نفت به عنوان زیربنای ساختارهای سیاسی و اقتصادی، عامل قدرت و نفوذ در سطح بین المللی به شمار میرود. از آغاز جنگ روسیه و اوکراین با اینکه اروپا برای پر کردن خلأ ناشی از واردات گاز از روسیه به بازار بینالمللی و کشورهایی مانند قطر روی آورده است. اما به دلیل فاکتورهای زمانی، ایجاد تنوع در روابط دیپلماتیک کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا پس از ۲۰۱۱ و پس از خروج ایالات متحده از افغانستان در ۲۰۲۱ و تمایل به سمت چین روسیه و وابستگی اروپا به منابع انرژی روسیه میتوان گفت روسیه در این زمینه امکان گرفتن امتیاز و تا حدی پیشبرد اهدافش را خواهد داشت. در سالهای گذشته جدایی تدریجی استراتژیک ایالات متحده از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین رویارویی آن با کشورهایی مانند فدراسیون روسیه، ایران و ونزوئلا، امکان تعمیق روابط بین مسکو و تعدادی از کشورهای تولید کننده نفت و گاز خاورمیانه و شمال آفریقا را فراهم کرد. بنابراین تنوع و گسترش دیپلماسی انرژی در منطقه به عنوان بحثی جدی مطرح شد. حتی شاهد هستیم چندین عضو MENA که به طور سنتی با مواضع آمریکا همسو بودند، پس از حمله روسیه به اوکراین مواضع خود را از روسیه دور نکردند.
به استثنای کویت، که قربانی تهاجم عراق در سال ۱۹۹۰، با محکوم کردن صریح مسکو خود را از این لیست متمایز کرد، اما اکثر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا ترجیح دادند در مواضع خود متفاوتتر باشند. نمونه بارز آن امارات متحده عربی بود که به رای شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲رای ممتنع داد.
بنابراین میتوان گفت روسیه برای حمله به اوکراین بر این گزینه نیز تاکید داشته است. به این ترتیب مادامی که انرژی های تجدیدپذیر جایگزین منابع هیدروکربن نشده اند انتقال انرژی جهانی می تواند به منافع سیاسی که برخی کشورها از صادرات هیدروکربن های خود می برند کمک کند روسیه نیز از این امر مستثنی نیست.
* میزان موفقیت همکاری های روسیه و عربستان در حوزه های نفتی که در بستر اوپک پلاس جریان دارد را چگونه ارزیابی می کنید و چه تاثیری در به چالش کشیدن نقش آمریکا در خاورمیانه داشته است؟
همکاری در سطح بالا بین عربستان سعودی و روسیه – در سال 2016 به یکی از فاکتورهای مهم در روابط گروه اوپک پلاس تبدیل شد و از آن زمان به یکی از ویژگی های چشم انداز انرژی جهانی تبدیل شده است. همکاری غیرمنتظره و بادوام عربستان و روسیه، اندازه کارتل و سطح نظم و اثربخشی آن را افزایش داده است. در بیان مواضع، ریاض حمایت فزاینده ای از منافع روسیه نشان داده و در عین حال از نفوذ ایالات متحده نه زیاد اما تا حدی فاصله گرفته است، به گونه ای که اساس رابطه ای را که تا حدی حول محور «نفت در برابر امنیت» میان ایالات متحده و عربستان ساخته شده بود، اکنون محوریت لازم را ندارد. حکومت عربستان نیز تمایل کمتری برای موافقت با درخواستهای رئیسجمهور ایالات متحده برای افزایش تولید نفت یا پیروی از رهبری ایالات متحده در منزوی ساختن روسیه به دلیل تهاجم این کشور به اوکراین داشته است. تصمیم گروه اوپک پلاس در 2022 برای کاهش شدید تولید علیرغم مخالفت شدید ایالات متحده، نمادی از این پویایی تغییر یافته است. همچنین فروش اضطراری نفت به دستور رئیس جمهور آمریکا از ذخایر استراتژیک نفت ایالات متحده یکی از همین نتایج است. اما اهرم نفتی عربستان برای فشار بر ایالات متحده نشان از این دارد که هر گونه تمایل به سمت ریاض در موازنه قدرت در خاورمیانه ممکن است موقتی باشد. در نهایت ابهامات زیادی در مورد دوام روابط ایالات متحده- عربستان و عربستان – روسیه و میزان همزیستی آنها در زمان رقابت استراتژیک در کنار رقابت قدرت های بزرگ در این منطقه وجود دارد. همکاری نفتی پوتین با عربستان سعودی یکی از معدود گزینه های باقی مانده رئیس جمهور روسیه برای اعمال نفوذ ژئوپلیتیکی بود که عربستان از آن استقبال کرد. اما تغییرات کنونی در روابط ریاض و واشنگتن ممکن است موقتی باشد، با توجه به ادامه وابستگی مشترک به مشارکت های دفاعی و امنیتی در منطقه به نفع هر دو شریک که در راهبردها همچنان به سیاق گذشته روابط خود را پیش ببرند. بنابراین من فکر میکنم دو طرف روابط و شراکت 80 ساله خود را با احتیاط پیش خواهند برد.
* با توجه به انقلاب نفتی شیل آمریکا به نظر شما آینده انرژی جهان دستخوش چه تغییراتی خواهد شد و چه تاثیری بر امنیت سیاسی و امنیت اقتصادی خاورمیانه و رویدادهایی مانند جنگ اوکراین خواهد داشت؟
افزایش تولید نفت شیل و درگیری های سیاسی مربوط به این موضوع، پیامدهای بسیار زیادی برای اقتصاد جهانی و ژئوپلیتیک در نیمه اول قرن بیست و یکم خواهد داشت. این مهم ترین پیشرفت در صنعت انرژی از زمانی است که زغال سنگ با نفت به عنوان سوخت اصلی حمل و نقل در سال 1920 جایگزین شد.
منابع نفت شیل مانند زغال سنگ بسیار گسترده در سراسر سیاره پراکنده است و بهره برداری بالقوه از آن نیز ارزان است از این رو پیامدهای ژئوپلیتیکی آن قابل توجه است. حداقل نسبت ۸۰ به ۱۰ که برای چندین دهه برقرار بوده است را دستخوش تحول میکند برای دهه ها که۸۰٪ از کل سوخت های فسیلی در کشورهای OPEC و روسیه و تنها ۱۰٪ در کشورهای OCDE و چین بوده است.
تاثیر انقلاب نفت شیل بر تولید گاز ایالات متحده نیز خیره کننده بوده است. تولید گاز شیل آمریکا از 1 درصد تولید گاز طبیعی در سال 2001 به بیش از 35 درصد در سال 2011 رسیده است.
آژانس اطلاعات انرژی (EIA) تخمین می زند که 25 تریلیون متر مکعب (tcm) از منابع گاز شیل، همراه با منابع معمولی برای بقای 200 سال ایالات متحده کافی است. بر اساس اطلاعات آژانس تا ۲۰۳۰ آمریکا به خودکفایی انرژی میرسد، به این ترتیب این وضعیت میتواند تاثیر قابل توجهی بر سیاست های OPEC پلاس خواهد گذاشت.
لازم به ذکر است این «انقلاب» محدود به ایالات متحده نیست، EIA تخمین میزند که چین حتی منابع قابل بازیافت بیشتری دارد (که توسط EIA 36 تریلیون متر تخمین زده شده است). منابع قابل توجهی در آرژانتین، مکزیک، روسیه، اوکراین و استرالیا وجود دارد و همکاری برای استخراج این منابع در تمام این کشورها با کمک ایالات متحده به جز استرالیا و روسیه اکنون در حال توسعه است. همین اقدامات میتواند در بلند مدت تمام مناسبات را تحت تاثیر قرار دهد. اما همانطور که قبلا هم اشاره کردم فاکتور زمان و سیاست های جهانی که سایر کشورها اتخاذ میکنند بر تحولات آینده اثرگذار است.
پیامدهای ژئواستراتژیکی انقلاب شیل برای ایالات متحده تقریباً کاملاً مثبت است. اما برای کشورهایی مانند روسیه، عربستان و اعضای دیگر OEPC چندان خوشایند نخواهد بود، علت تحولات اخیر مانند نزدیک شدن عربستان به چین و اقدامات روسیه نیز تا حدی به این موضوع مرتبط است. و در سطح بینالملل این وضعیت در آینده بیش از پیش نمود خواهد یافت.
سفر آقای رئیسی به چین نیز یکی از همین مسائل مرتبط با تحولات اخیر است که با عنوان حضور قدرتمند چین در منطقه توسط بسیاری از تحلیلگران مورد استفاده قرار میگرد، این سفر از لحاظ راهبردی بسیار با اهمیت است و نباید به چند قرارداد آن را تقلیل داد، پیشبرد رابطه ایران و چین و نقش چین در برقراری روابط دیپلماتیک ایران و عربستان از نتایج این سفر بود. تبعات این سفر تغییرات راهبردی در منطقه را میتواند به همراه داشته باشد و از همه اینها مهمتر در راستای نفوذ چین و تضعیف نقش آمریکا در منطقه نقش ایران به عنوان یک بازیگر قدرتمند مورد توجه چین قرار خواهد گرفت.
* شما سفر رئیس به چین و تفاهم ایران و عربستان را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این تفاهم دو جانبه دائمی است و موجب ثبات در منطقه و بهبود اقتصاد ایران خواهد شد؟
این واقعیت که چین چنین نقش مشهودی در نهایی کردن و اعلام توافق عربستان و ایران برای از سرگیری روابط دیپلماتیک ایفا کرد، قابل توجه ترین نکته است که تاکنون در مورد این توافق وجود دارد. در یک سال گذشته بیشتر سرفصل ها و خطوط راهبردی سیاست خارجی به یک دایره از قدرت اشاره می کنند که به پکن و مسکو به عنوان خطوط حیاتی آینده ایران نگاه می کنند. اهمیت نسبی این گشایش دیپلماتیک به این بستگی دارد که آیا منجر به کاهش تنش ها در منطقه و ایجاد کانال دیپلماتیک جدید در مورد برنامه هستهای ایران میشود یا خیر. در مقابل به پکن نیز این اجازه را می دهد تا نقش خود را در منطقه تقویت کند و حتی من فکر میکنم انگیزه های تازه ای برای اسرائیل برای حل مناقشه خود با فلسطینی ها نیز با میانجی گری چین به عنوان قدم بعدی ایجاد کند. ایران و عربستان سعودی روز جمعه در پکن اعلام کردند که پس از هفت سال قطع روابط، سفارتخانههای خود را بازگشایی میکنند، برای احیای پیمان امنیتی و از سرگیری توافقنامههای تجاری، سرمایهگذاری و فرهنگی دوجانبه تلاش خواهند کرد. توافق غافلگیرکننده ایران و عربستان با میانجیگری چین میتواند به پیشبرد ثبات گستردهتر در منطقه کمک کند، در صورتی که طرفها به تعهدات کلی بیان شده در گزارشها درباره توافق عمل کنند. در حالی که منتظریم ببینیم اوضاع چگونه پیش می رود، به طور خاص از چهار جنبه حائز اهمیت است:
اول اینکه، ایران طی پنج سال گذشته به دلایل مختلف مجموعهای از تنشها را با کشورهای حاشیه خلیج فارس تجربه کرده است. بنابراین، آزمون اصلی این توافق این است که آیا پیشرفتی در جهت ایجاد ثبات در منطقه ایجاد می کند یا خیر.
دوم اینکه، مانند بسیاری دیگر از قدرت های منطقه ای و خارجی، عربستان سعودی نیز به شدت نگران برنامه هسته ای ایران است. برای سالها، مجمع اصلی برای مشارکت ایران در تلاشهای دیپلماتیک، مذاکرات 1+5 (با مشارکت ایالات متحده، بریتانیا، روسیه، چین و فرانسه به همراه آلمان) بوده است که به طور کامل نگرانیهای کشورهای کلیدی را در بر نمیگیرد. تا اینجا که در سیاست کلی خاورمیانه ای آمریکا طرح A جو بایدن، برای پیوستن مجدد به توافق هسته ای ایران، هنوز به نتیجه نرسیده است، بنابراین مذاکرات ایران و عربستان با میانجیگری پکن ممکن است امید محدودی را برای یک راه جدید ایجاد کند. اما اگر قرار باشد این مذاکرات دوجانبه معنادار و تاثیرگذار باشد، باید به نگرانی های ایران در مورد توافقی که منافع ایران را نیز در بر گیرد پاسخ داده شود – در غیر این صورت، گشایش جنبه بصری خواهد داشت.
سوم اینکه، چین برای رشد اقتصادی خود به منابع انرژی منطقه خلیج فارس بسیار بیشتر از آمریکا یا اروپا وابسته است. قبل از این نیز به دنبال کاهش تنش میان ایران و عربستان بوده است. ایالات متحده به طور فزاینده ای مناطقی مانند خاورمیانه را به عنوان عرصه رقابت استراتژیک با دیگر قدرت های بزرگ به رسمیت می شناسد، که منحصراً به حوزه نظامی محدود نمی شود – بلکه شامل اقدامات اقتصادی، فناوری و دیپلماتیک نیز می شود. بنابراین، این واقعیت که چین آشکارا میانجی این توافق شد، نشانه مهمی از افزایش تعامل این کشور در منطقه و تمایل پکن برای کاهش تنش است. به این ترتیب زمانی که آمریکا به صورت دیپلماتیک از بخشی از جهان عقب نشینی می کند، چین آماده است تا شکافی را که از کناره گیری ایالات متحده پشت سر گذاشته است، پر کند.
چهارم اینکه، دولت جدید اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو طبق معمول نسبت به این توافق جبهه گرفت و از آن انتقاد کرد. در چند ماه گذشته بارها و بارها، نتانیاهو و کابینه او به موضع گیری علیه ایران پرداخته اند. ماه گذشته، ایالات متحده و اسرائیل بزرگترین مانور نظامی دوجانبه خود را تا به امروز انجام دادند و تا حد زیادی این اقدام برای ارسال چنین سیگنالی به ایران بود.
به این ترتیب گشایش دیپلماتیک با میانجیگری چین میتواند شکاف تاکتیکی و عملیاتی بین اسرائیل و عربستان سعودی در مورد چگونگی ادامه برنامه هستهای ایران ایجاد کند و به طور بالقوه روابط عربستان و اسرائیل را تحت تاثیر قرار دهد. یا می تواند منجر به رویکرد دیپلماتیک جدیدی شود. در نهایت نتیجه اصلی و نهایی به این بستگی دارد که این گشایش جدید بین تهران و ریاض چقدر عمیق باشد. البته باید این موضوع را در این میان در نظر داشت، عادی سازی روابط که در امتداد توافق ابراهیم بین اسرائیل و عربستان سعودی در حال وقوع بود بدون پیشرفت در جبهه فلسطین بعید به نظر میرسد.
مصاحبه کننده: محمد حسین واحدی