رسانه تخصصی روابط بین الملل

چهار قطعه پازل سیاست چینی‌ها برابر ایران

Diplomacyplus.ir/?p=6563
ایران در مرحله کنونی از مناسباتش با چین باید روی موضوع و مفهوم «منافع محوری» متمرکز شود؛ ادبیاتی که برای رهبران پکن کاملا آشنا است.
نویسنده : دکتر محمد جواد قهرمانی/ کارشناس روابط بین‌الملل منبع : ایرنا

یکی از دلایل امتیاز دادنِ چین در روابط با کشورهای حاشیه خلیج فارس این است که کشورهای عربی همچنان سیاست چین واحد را حفظ کنند یا در مورد مسلمانان سین کیانگ به مخالفت با سیاست‌های پکن نپردازند

گسترش تعاملات به ویژه روابط اقتصادی و تجاری واحدهای ملی در سطح جهان با کشورهای حوزه آسیاپاسیفیک از ویژگی‌های بین‌الملل کنونی است. این وضعیت یک دلیل ساده دارد و آن هم افزایش نقش کشورهای شرقی در اقتصاد و سیاست جهان است. این موضوع در میان کشورهای غربی نیز وجود دارد.

آمار تعاملات تجاری اروپا یا خود آمریکا با چین گواه این موضوع است. کشورهای منطقه خاورمیانه نیز از چنین منطقی پیروی کرده‌اند؛ از ترکیه گرفته تا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تعاملات خود را با کشورهای شرقی به ویژه چین گسترش داده‌اند.

با این حال گرایش و گردش‌های کشورها به سوی شرق یا غرب زمانی زمانی مورد انتقاد قرار می‌گیرد که اصل توازن در سیاست خارجی رعایت نشود.

با نگاه تاریخی به رویکردهای سیاست خارجی در زمان دولت‌های مختلف جمهوری اسلامی ایران، عدم‌توازن و تعادل در روابط میان شرق و غرب بارها به چشم می‌آید. این در حالی است که دنبال کردن چنین رویکردی، اهرم‌های چانه‌زنی در برابر قدرت‌های شرقی یا غربی را از دست ما خارج می‌سازد.

این موضوع به صورت پیش‌فرض پذیرفته شده که جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی رویکردی متوازن را دنبال می‌کند. اما باید ابتدا رویکرد متوازن را حداقل به صورت مصداقی و عملی تعریف کرد. در حال حاضر بیشترین تعاملات تجاری و اقتصادی ما با چین است یعنی چین سهم عمده‌ای در تجارت خارجی ما به خود اختصاص داده است.

در عرصه مسائل نظامی و امنیتی اگر چه تبعات تحریم و فشارهای شدید بین‌المللی سبب کاهش این روابط شده اما بیشترین روابط امنیتی و نظامی ما چه در حوزه تسلیحاتی و چه در حوزه برگزاری مانورهای نظامی مشترک و … با چین و روسیه بوده است.

هدف از ارائه و تعریف «منافع محوری» این است که اعلان شود آن‌ها به هیچ وجه قابل مذاکره نبوده و در بالاترین سطح به آن‌ها واکنش نشان داده خواهد شد

در بررسی وضعیت کشورهای دیگر باید گفت همسایه غربی ما یعنی ترکیه اگرچه عضو ناتو است و تعاملات زیادی با کشورهای غربی دارد در عین حال به صورتی عملگرایانه تلاش می‌کند روابط خود با قدرت‌های شرقی چه روسیه باشد چه چین یا سایر کشورها را گسترش دهد. حتی این وضعیت در خود کشورهای اروپایی نمایان است.

چنین رفتاری در سیاست خارجی سبب می‌شود خود چین اشتیاق بیشتری به حفظ و ارتقای روابط داشته باشد چرا که همواره در ذهن رهبرانش این مساله وجود دارد که ممکن است کشور مقصد به دلیل داشتن اهرم‌ها و ابزارهای مختلف روابط خود با پکن را کاهش دهد. به عنوان نمونه، یکی از دلایلی که چین در روابط با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس آماده دادن امتیاز است این است که این کشورها همچنان سیاست چین واحد را حفظ کنند یا در مورد مسلمانان سین کیانگ به مخالفت با سیاست‌های پکن نپردازند. چرا که می‌داند این دولت‌ها از تعاملات قوی حداقل در بُعد امنیتی با واشنگتن بهره می‌برند.

از سوی دیگر به نظر می‌رسد درگیری کشور ما در پرونده‌های خاص سبب شده دیگر کشورها از میزان واقعی حساسیت تهران نسبت به برخی موضوعات از جمله همین سه جزیره خلیج فارس بی‌خبر باشند.

در این موضوع خاص، فارغ از موضع‌گیری در سطح برابر و نمایش حساسیت تهران به این موضوع، لازم است موضوعی چون «منافعِ محوری» (Core Interests) مطرح شود؛ ادبیاتی که برای چینی‌ها کاملاً آشنا است و در رابطه با موضوعات چون تایوان، هنگ کنگ و غیره به کار می‌برند. هدف از ارائه و تعریف منافع محوری این است که گفته شود آن‌ها به هیچ وجه قابل مذاکره نبوده و در بالاترین سطح به آن‌ها واکنش نشان داده خواهد شد.

اگر به گذشته نگاه کنیم می‌توان به وضوح رفتارهایی از پکن مشاهده کرد که لزوما با منافع جمهوری اسلامی ایران همسو نبوده است

چین به طور سنتی سیاست نزدیکی یا دوری برابر با کشورهای خاورمیانه را در پیش گرفته است؛ به این معنا که هر زمان به یکی به شیوه‌ای نزدیک شده و سعی کرده چنین رفتاری با طرف دیگر نیز در پیش بگیرد. اگرچه برخی معتقدند سفر اخیر «شی جین پینگ» به ریاض و بیانیه‌های منتشر شده نشان‌دهنده تغییر رویکرد چین است اما اگر به گذشته نگاه کنیم می‌توان به وضوح رفتارهایی از پکن مشاهده کرد که لزوما با منافع جمهوری اسلامی ایران همسو نبوده است.

پکن حتی پیش از آغاز روابط دیپلماتیک با ریاض، در سال ۱۹۸۸ اقدام به فروش موشک به عربستان کرد؛ اقدامی که آمریکایی‌ها انجام نداده بودند. انگیزه چینی‌ها در آن زمان کسب شناسایی از سوی ریاض بود. این انتقال تسلیحات ادامه پیدا کرده و در حال حاضر نیز چه در حوزه انتقال پهپاد و چه در کمک به ساخت کارخانه ساخت موشک -که در دسامبر ۲۰۲۱ با انتشار تصاویر ماهواره‌ای از سوی آمریکایی‌ها افشا شد- نمایان است. از سوی دیگر، پکن در سالیان اخیر روابط رو به رشدی را با تل‌آویو دنبال کرده است.

با این حال به طور خاص چند موضوع مهم شایان ذکر است که از دل آن‌ها می‌توان رویکردهای چین را واکاوی کرد.

۱- تاکید بر لزوم همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد چین اساسا حامی وضع موجود در نظام بین‌الملل است و نمی‌خواهد کشور دیگری به کشورهای دارای سلاح هسته‌ای افزوده شود. به طور طبیعی در برهه‌ای که به نظر می‌رسد پکن خواهان مدیریت تنش‌ها با آمریکا باشد این موضع‌گیری در روابط با آمریکا به چین کمک خواهد کرد. به طور طبیعی این مسئله نگرانی اعراب را نیز کاهش می‌دهد. البته طرح این موضوع در دیدار با رهبران کشورهای عربی به ویژه ریاض برای این کشورها دستاورد مهمی محسوب می‌شود که یک قدرت بزرگ در نظام بین الملل و در گفت‌وگو با آن‌ها حرفی بزند که آنها تمایل دارند.

تاکید بر لزوم همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد چین اساسا حامی وضع موجود در نظام بین‌الملل است و نمی‌خواهد کشور دیگری به کشورهای دارای سلاح هسته‌ای افزوده شود

۲- به طور کلی به نظر می‌رسد چین اگرچه توافقی را نیز با تهران به امضا رسانده اما در عمل محدودیت‌های جدی در اجرای آن وجود دارد. یکی مساله تحریم‌ها است که عامل مهمی محسوب می‌شود. دیگری نااطمینانی است که احتمالا در ذهن رهبران چین نسبت به آینده سرمایه‌گذاری در ایران وجود دارد. حتی در صورت لغو تحریم‌ها امکان بازگشت آنها وجود دارد. در مثالی جدیدتر، اعتراضات در ایران نیز به گسترش این نااطمینانی چینی به آینده نقش دارد. بالعکس با گسترش روابط با کشورهای عربی می‌تواند ابتکارهای کمربند و راه نیز پیش ببرد و نگرانی از نبود ایران در این ابتکار را جبران کند.

۳- تجربه جنگ در اوکراین و نوع واکنش پکن نشان می‌دهد چینی‌ها خواهان ثبات در نظام بین‌الملل هستند. حتی پس از مطرح شدن امکان استفاده از تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی، رئیس جمهوری چین نگرانی این کشور را به ولادیمیر پوتین انتقال داد.

طبیعی است که پکن نمی‌خواهد درگیری دیگری به وقوع بپیوندد و نظام بین‌الملل وارد مرحله جدیدی شود که شاید آمادگی لازم برای ورود به آن را ندارد. به همین دلیل در خاورمیانه نیز چینی‌ها همواره بر لزوم حفظ ثبات تاکید می‌کنند. با تحولات اخیر احتمالا مقامات چینی به این نتیجه رسیده‌اند که جمهوری اسلامی خواستار دستیابی به توافق نیست.

۴- به عنوان نکته پایانی اگرچه نمی‌توان سفر اخیر را دگرگونی در سیاست خاورمیانه‌ای چین قلمداد کرد اما با افزایش تعاملات چین با کشورهای منطقه به ویژه در حوزه اقتصادی، این کشورها نیز از اهرم‌های لازم برای همراه کردن چین جهت اعمال فشار این کشور بر تهران برخوردار خواهند شد؛ امری که پیش‌تر نیز انجام داده‌اند.

در این شرایط چینی‌ها نیز چیزی را می‌خواهند که آمریکایی‌ها همیشه از تهران طلب می‌کنند. در ضمن، اشاره به این موضوع نیز ضروری است که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به چتر امنیتی آمریکا وابسته‌اند و چینی‌ها نیز در حال حاضر نه اراده لازم برای بسط حضور امنیتی نظامی در منطقه را دارند و نه ظرفیت آن.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط