رسانه تخصصی روابط بین الملل

محمد بن‌سلمان تمام توانش را در رویارویی با ایران هزینه کرد

Diplomacyplus.ir/?p=1533
  به نتيجه نرسيدن تلاش‌ها دست‌كم در پنج سال گذشته در حوزه ايران و ۸ ساله در حوزه يمن، فشارهاي جهاني، فشارهاي داخلي افكار عمومي عربستان و مشكلات و معذوريت‌هاي مالي كه پيش آمده است به علاوه چشم‌انداز احياي برجام، عامل موضع‌گيري اخير محمد بن سلمان هستند.

محمد بن سلمان، ولیعهد و حاکم بالفعل عربستان سعودی در مصاحبه‌ای که با نشریه آتلانتیک انجام داده است و بخش‌هایی از آن روز پنجشنبه توسط خبرگزاری رسمی این کشور منتشر شد، بعد از مدت‌ها موضع‌گیری ضدایرانی، اظهارات بی‌سابقه‌ای در مورد دوستی و حل مسائل با ایران مطرح کرده است. وی در این مصاحبه ضمن تاکید بر حل مسائل با ایران گفته است: «ایران همیشه همسایه ما خواهد بود. نه ما می‌توانیم به آنها حکم برانیم و نه آنها بر ما.» او همچنین در مورد احتمال رابطه با اسراییل سخن گفته و تاکید کرده است: «ما به اسراییل به چشم دشمن نگاه نمی‌کنیم، بلکه این کشور را یک متحد بالقوه در بسیاری زمینه‌ها می‌دانیم. اما اسراییل پیش از هرچیز باید مشکلات با فلسطینی‌ها را حل کند.» برای بررسی انگیزه‌های حاکم بالفعل عربستان سعودی از بیان این اظهارات با سید حمزه صفوی، استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مدیرعامل موسسه آینده‌پژوهی جهان اسلام گفت‌وگو کردیم. متن کامل گفت‌وگوی «اعتماد» را با سید حمزه صفوی می‌توانید در ادامه مطالعه کنید.

  چه انگیزه‌ای باعث شده است که بعد از سال‌ها موضع‌گیری ضد ایرانی، محمد بن سلمان همسایگی ایران، ناتوانی در مواجهه دایمی با ایران و ضرورت روابط سازنده با ایران را بپذیرد؟
همان‌گونه که در سوال شما مشخص است و همان‌گونه که قبلا در مصاحبه با روزنامه اعتماد پیش‌بینی کرده‌ بودم که این اتفاق خواهد افتاد، عربستان سعودی در پنج سال گذشته هر آنچه در توان داشت را برای ایجاد تغییر قابل توجه در موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه انجام داد و تمامی ابزار خودش، اعم از دیپلماسی، نظامی و مالی در چهار حوزه عراق، سوریه، یمن و قطر استفاده کرد تا وضعیت موجود را تغییر دهد. چهار حوزه مذکور همگی در رویارویی با ایران بود، هر چند قطر به صورت غیرمستقیم رویارویی عربستان با ایران بود، هرچند دلایل ماهوی روشنی بر مقابله با ایران در این رویارویی هم وجود داشت. عربستان در هیچ‌یک از این حوزه‌ها دستاورد ملموسی نداشت و چون دستاوردی نداشت مجبور است تغییر تاکتیک و تغییر وضعیتی که در پنج سال گذشته داشت را ایجاد کند. علاوه بر این باید به پیام‌ها و احتمالا فشارهایی که از سوی کشورهای جهان به ویژه قدرت‌های بین‌المللی به عربستان سعودی وارد شد در خصوص پایان دادن به جنگ یمن و نحوه تعامل با همسایگانش تجدیدنظر کند. این فشارها هم در تغییر موضع عربستان بی‌تاثیر نیست. اگر بخواهیم جمع‌بندی داشته‌باشیم: نخست به نتیجه نرسیدن تلاش‌ها دست کم در پنج سال گذشته در حوزه ایران و ۸ ساله در حوزه یمن، دوم فشارهای جهانی، سوم فشارهای داخلی افکار عمومی عربستان و مشکلات و معذوریت‌های مالی که پیش آمده است به علاوه چشم‌انداز احیای برجام، عامل موضع‌گیری اخیر محمد بن سلمان هستند. در مورد احیای برجام، عربستان نمی‌خواهد که اگر برجام به نتیجه برسد احساس تنهایی بکند و از روند عادی‌سازی روابط ایران و جهان کنار گذاشته‌ شود.
  در عین حال ولیعهد عربستان سعودی به احتمال روابط با اسراییل اشاره کرده است و می‌گوید که اسراییل می‌تواند یک متحد بالقوه عربستان باشد، اگر که مساله فلسطین را حل کند. معنای این اظهارنظر چیست؟ آیا عربستان سعودی هم قصد دارد وارد همان مسیری شود که امارات متحده عربی و بحرین در آن پا گذاشتند و روابط خود را با رژیم اسراییل عادی کند؟
عربستان سعودی به لحاظ ذاتی همین علاقه را دارد. مشکلی که در ریاض وجود دارد نخست مربوط به افکار عمومی داخلی این کشور می‌شود و دوم به جهان اسلام باز می‌گردد. امارات و بحرین هرگز مدعی علمداری و سردمداری جهان اسلام و ام‌القرا بودن نبودند. عربستان چون مدعی چنین جایگاهی در جهان اسلام است، با یک شرایط رودربایستی و تعارف مواجه شده است که دلش می‌خواهد اما شرایط به او اجازه نمی‌دهد. نکته دوم در ارتباط با پیش‌شرطی است برای به رسمیت شناختن رژیم اسراییل. من تصور نمی‌کنم که راهکار دوکشور مدنظر عربستان سعودی هرگز قابل تحقق باشد، اگر اسراییل قصد داشت این کار را انجام دهد تاکنون انجام می‌داد و دست‌کم با شرایطی که عربستان ترسیم کرده است، اتفاق می‌افتاد (هر چند این شرایط از نظر بسیاری از فلسطینیان و جمهوری اسلامی ایران، عادلانه و منصفانه نیست) رژیم صهیونیستی حتی به این حداقل‌ها هم راضی نیست.
مساله سوم اینکه در روابط بین‌الملل و تئوری‌های امنیت بحثی وجود دارد به اسم معمای امنیت یا Security Dilemma. برخی کشورهای عربی مانند بحرین یا امارات متحده عربی به سه دلیل مهم به عادی‌سازی روابط با اسراییل پرداخته‌اند: نخست چشم‌انداز برای منافع اقتصادی، دوم چتر امنیتی و سوم بهره‌گیری فناوری. این سه انگیزه عربستان سعودی را هم برای عادی‌سازی وسوسه می‌کند. اما آنچه می‌تواند این وسط مانع ایجاد کند، این است که منطقه ما با مشکل معمای امنیت یا Security Dilemma مواجه می‌شود. این مفهوم توضیح می‌دهد که برخی کشورها مجبور می‌شوند برای به دست آوردن امنیت اقداماتی را انجام دهند که از یک مرحله‌ای این اقدامات منجر به ایجاد حس ناامنی در همسایگان‌شان می‌شود و وضعیت امنیتی آنها را به جای بهبود، وخیم‌تر می‌کند و آنها را در میانه واکنش‌های امنیتی نسبت به اقداماتی می‌اندازد که در ذهن آنها برای بالاتر بردن امنیت انجام شده‌بود. خروجی این مفهوم بی‌ثباتی و پایین‌تر آمدن کلی وضعیت امنیتی است. به نظر می‌رسد که منطقه و از‌جمله عربستان در حال ورود به معمای امنیت یا Security Dilemma است.
  در پاسخ به سوال اول اشاره کردید که یکی از انگیزه‌های پادشاه عربستان برای چنین اظهاراتی نزدیک شدن به توافق برای احیای برجام است. آیا فکر می‌کنید مانند سال ۲۰۱۵ که کشور جنوب خلیج فارس ابتدا از برجام استقبال کردند، ولی بعدا به سنگ‌اندازی و جلوگیری از اجرای آن اقدام کردند، این‌بار هم با همین شرایط مواجه هستیم یا این‌بار در اجرای درست این توافق جدی هستند؟
در رخدادی که سال ۱۳۹۴ واقع شد، همه مقصر را نمی‌توان کشورهای عربی دانست. شاید بتوان به نوعی جمهوری اسلامی ایران را هم از این واقعه مبری ندانست. ایران باید همزمان با دیپلماسی‌ای که با غرب داشت دیپلماسی قوی و سنگینی برای اعتمادسازی و حتی دادن ضمانت امنیتی در قالب داشتن روابط امنیتی که حتی می‌تواند به داشتن نوعی قرارداد امنیتی منجر شود، آغاز می‌کرد. متاسفانه در آن دوران ایران این مسیر را در پیش نگرفت. این آسیب در سیاست خارجی ایران شناسایی شده است و الان این دستور کار در سیاست خارجی ایران وجود دارد؛ به خصوص که در دولت جدید این موضوع از اولویت بالاتری برخوردار شده است و بعد از اینکه در دور قبلی توافق برجام آسیب‌شناسی شد، در دوره جدید این اتفاق‌نظر در ایران وجود دارد که باید دیپلماسی قدرتمندی با کشورهای منطقه جریان داشته‌باشد.
از سوی دیگر فشار از سمت اروپا و امریکا هم وجود دارد. عربستان به نوعی فهمیده است که در این دوران نمی‌تواند مانند دوره ترامپ تمام تخم‌مرغ‌هایش را در سبد دولت امریکا بگذارد. ترامپ و تیمش در آن دوران هر آنچه در توان داشتند انجام دادند تا برای تغییر موازنه قدرت به کمک عربستان بیایند. امروز دیگر نتیجه این تلاش کاملا روشن شده است، یعنی هر اندازه که عربستان، اسراییل و مخالفان ایران با هم متحد شوند به نظر می‌رسد که نمی‌توانند تحول جدی در وضع موجود ایجاد کنند، چون این مسیر امتحان خود را پس داده و نتیجه‌اش مشخص شده است. به نظر نمی‌رسد که دوباره تلاشی از همان راه قبلی صورت گرفته‌بود. از اتحادی که در دوران ترامپ شکل گرفته‌بود، نمی‌توان اتحادی محکم‌تر ایجاد کرد. بنابراین بر اساس آنچه در مسیر تاریخی وقایع رخ داد و با توجه به مقاومتی که ایران از خود نشان داد، به این نتیجه رسیده‌اند که مسیر قبلی جواب نمی‌دهد و آزموده را آزمودن خطاست و چه بهتر که وارد مسیر جدید شویم. من فکر نمی‌کنم که ایران هم خیلی از این موضوع نگرانی داشته‌باشد و اگر ولیعهد عربستان گفته‌باشد برجامی قوی‌تر، من ایرادی در این نمی‌بینم و تصور می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران با این موضوع هم موافق است و آماده است که با کشورهای عربی هم برنامه جامع اقدام مشترک داشته باشد، باید دید که اگر مذاکراتی در این زمینه آغاز شود، چه مطالباتی وجود دارد و چه امتیازاتی قرار است داده و گرفته‌شود. من معتقدم که مذاکره با اعراب برای ایران دستاوردهای بیشتری از مذاکره با ۶ قدرت جهانی در موضوع هسته‌ای در پی داشته‌باشد.
  با توجه به نکته‌ای که در مورد احتمال توافق جامع ایران و کشورهای عربی منطقه اشاره کردید، فکر می‌کنید که آینده منطقه بر اساس رویارویی دو قدرت اصلی یعنی ایران و عربستان سعودی شکل بگیرد یا بر اساس همکاری دو طرف؟
متغیر مهم تاثیرگذار در این موضوع می‌تواند مساله رژیم صهیونیستی باشد، چرا که مادامی که کشورهای عربی روابط امنیتی موثر با رژیم صهیونیستی داشته‌باشند، ایران آنها را وارد دایره اعتماد و حلقه امنیتی خودش نمی‌کند. مادامی که اعتماد وجود نداشته ‌باشد، حس ناامنی پدید می‌آید که مجموعه‌ای از اقدامات را به دنبال خودش خواهد داشت که خروجی آن پایین آمدن برآیند امنیتی منطقه است. بنابراین مادامی که مساله اسراییل و روابط با رژیم صهیونیستی حل نشود، این موضوع قابل حل نیست.
می‌توان انتظار وضعیتی را داشت که بتواند ثبات و امنیت را در منطقه تا حدودی تضمین کند. مساله تثبیت دستاوردهای منطقه‌ای برای سه بازیگر مهم منطقه یعنی ایران، عربستان و ترکیه می‌تواند در این زمینه نقش مهمی بازی کند؛ یعنی اینکه هر سه به دستاوردهایی که تاکنون داشته‌اند، رضایت بدهند و تلاش برای گسترش حوزه نفوذ و حوزه امنیتی خودشان را کاهش بدهند، نمی‌گویم متوقف کنند، بلکه فقط کاهش دهند. به نظر من در پی این توافق وضعیتی که عرض کردم در یک بازه ۱۰ ساله وضعیت مطلوب و قابل دسترسی‌ای خواهد بود. در پرتو این وضعیت می‌توان نوعی از امنیت، سکون و کاهش تنازعات امنیتی، نظامی و جنگ‌های نیابتی را با خودش به همراه بیاورد.
اگر بخواهیم واقع‌نگر باشیم، نمی‌توان گفت که ایران و عربستان می‌توانند تمام مشکلات‌شان را با هم حل‌وفصل بکنند؛ این اتفاق عملی نیست، چون لایه‌های مختلفی باهم مشکل دارند که به راحتی قابل حل نیست، نه در کوتاه‌مدت و چه در یک افق ۱۰ساله من چشم‌انداز روشنی برای چنین مصالحه‌ای نمی‌بینم. ولی رسیدن به وضعیتی از توافق بر سر وضع موجود امکان‌پذیر است و نوعی چارچوب برای ضرر ندیدن و ضرر نرساندن، قابل دسترس است.
  در مصاحبه‌ای که محمد بن سلمان با آتلانتیک داشت، اشاره‌هایی کم‌سابقه هم به وضعیت مذهبی عربستان سعودی شده است. او به نوعی از رویکرد مذهبی کشورش که میراث محمد بن عبدالوهاب است انتقاد کرده و با تشریح مذاهب مختلف اسلامی از جمله شیعیان، شعار تساهل و تسامح و تکثرگرایی داده است. این اظهارات با سنت وهابیت چندان سازگار نیست. آیا ما شاهد تحول جدی در تفکر مذهبی حاکمان عربستان سعودی هستیم؟
این تلاش به واقع وجود دارد، اما اینکه منشا آن درون‌زاست یا از خارج تحمیل شده، به نظر من برون‌زاست. بعد از حوادث تروریستی یازده سپتامبر یکسری گفت‌وگوهای امنیتی بین امریکا و عربستان رخ می‌دهد و آنجا تصمیم‌هایی برای تحت فشار قرار دادن یکی از اضلاع قدرت سنتی در عربستان اتخاذ می‌شود. عربستان به صورت سنتی از سه ضلع سنتی قدرت از ابتدا تشکیل شده است که شامل: وهابیت، آل سعود و عنصر روابط خاص امنیتی با کشور دیگر است. مورد سوم یک بار تغییر کرده است که در زمان تاسیس عربستان سعودی، ضلع سوم امپراتوری بریتانیای کبیر بود و بعد جای خودش را به ایالات متحده امریکا می‌دهد. این سه ضلع در هم تنیده‌ شده‌اند و پادشاهی عربستان سعودی مدرن از دل آن بیرون آمده است. من معتقدم که مذاکرات امنیتی پس از ۱۱ سپتامبر، برای اینکه آل سعودی باقی بماند مجبور شد یکسری ضمانت‌های امنیتی به امریکا بدهد تا جراحی عمیقی برای کاهش و نهایتا حذف و متحول کردن یکی از آن سه ضلع انجام بدهد. این اقدام نه به صورت دفعی یا آنی بلکه از دو دهه پیش آغاز شده و پنهانی پیش رفته است تا اینکه در دوران بن سلمان پرده از آن برداشته می‌شود.
من باز هم تاکید می‌کنم که این موضوع ریشه داخلی و تفکرات و سیاست‌های شخصی نیست، آل سعود همواره سکولار بوده و هیچ علاقه و علقه واقعی به وهابیت نداشت، اما مصلحت جامعه ایجاب می‌کرد که روابط این پادشاهی سعودی با بخش‌های سنتی جامعه از طریق زعامت علمای وهابی ادامه پیدا کند. در شرایط کنونی و با توجه به جو امنیتی که به وجود آمد و در پی بگیر و ببندها و تصفیه‌هایی که در حکومت صورت گرفت، توانستند که تا حدودی علمای وهابی را از عرصه قدرت دور نگه دارند. همین‌جا می‌توان گفت که احتمال دارد از سوی همین نحله و همین گروه‌های سنتی و پیروانی که عالمان وهابی دارند مشکلاتی برای آل سعود به رهبری بن سلمان به وجود بیاید. باید دید در تحولات آینده چقدر این گروه‌های سنتی و تا چه اندازه نفوذ خود را حفظ کرده‌اند.

  به نتیجه نرسیدن تلاش‌ها دست‌کم در پنج سال گذشته در حوزه ایران و ۸ ساله در حوزه یمن، فشارهای جهانی، فشارهای داخلی افکار عمومی عربستان و مشکلات و معذوریت‌های مالی که پیش آمده است به علاوه چشم‌انداز احیای برجام، عامل موضع‌گیری اخیر محمد بن سلمان هستند.
عربستان سعودی به لحاظ ذاتی به عادی‌سازی روابط با رژیم اسراییل علاقه دارد. مشکلی که در ریاض وجود دارد نخست مربوط به افکار عمومی داخلی این کشور می‌شود و دوم به جهان اسلام بازمی‌گردد. امارات و بحرین هرگز مدعی علمداری و سردمداری جهان اسلام و ام‌القرا بودن نبودند. عربستان چون مدعی چنین جایگاهی در جهان اسلام است، با یک شرایط رودربایستی و تعارف مواجه شده است که دلش می‌خواهد اما شرایط به او اجازه نمی‌دهد.
در زمان انعقاد برجام ایران باید همزمان با دیپلماسی‌ای که با غرب داشت دیپلماسی قوی و سنگینی برای اعتمادسازی و حتی دادن ضمانت امنیتی در قالب داشتن روابط امنیتی که حتی می‌تواند به داشتن نوعی قرارداد امنیتی منجر شود، آغاز می‌کرد. متاسفانه در آن دوران ایران این مسیر را در پیش نگرفت. این آسیب در سیاست خارجی ایران شناسایی شده است و الان این دستور کار در سیاست خارجی ایران وجود دارد.
اگر ایران، ترکیه و عربستان به عنوان سه قدرت منطقه‌ای به دستاوردهایی که تاکنون داشته‌اند، رضایت بدهند و تلاش برای گسترش حوزه نفوذ و حوزه امنیتی خودشان را کاهش بدهند، در یک بازه ۱۰ ساله وضعیت امنیت منطقه مطلوب و نتیجه‌ای قابل دسترس خواهد بود.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط