رسانه تخصصی روابط بین الملل (دیپلماسی پلاس)

یادداشت وارده/

جزایر سه‌گانه ایران؛ آزمونی دیگر در مسیر شراکت راهبردی با چین

Diplomacyplus.ir/?p=12407
مواضع اخیر چین در قبال جزایر سه گانه که می توان دهن کجی دیگری نسبت به تمامیت ارضی ایران تلقی کرد؛ به سطح ریشه دار همکاری راهبردی میان این دولت و شورای همکاری خلیج فارس اشاره دارد

 

– ساحل عبداللهی منش دانشجوی دکتری مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران

 

مواضع اخیر چین در قبال جزایر سه گانه که می توان دهن کجی دیگری نسبت به تمامیت ارضی ایران تلقی کرد؛ به سطح ریشه دار همکاری راهبردی میان این دولت و شورای همکاری خلیج فارس اشاره دارد در این مورد، نکات زیر قابل توجه است:

اول: رویکرد مورد نظر نشان از تداوم پافشاری پکن بر پیشبرد منافع ملی دارد؛ نگرشی واقع گرا نسبت به ضرورت‌های تضمین کننده موقعیت بین‌المللی این دولت؛ که بر اولویت راهبردی «محاسبه سود و زیان» قرار یافته است.

دوم:(در راستای نکته قبل)، امتداد جهت گیری «تعامل با مناطق راهبردی» به بستری برای همپیوندی میان رویکرد منطقه‌گرایانه چین با جهت گیری‌های منطقه‌ای شورای همکاری خلیج فارس تبدیل شده است. به بیان دیگر، چین به‌عنوان قدرتی رقابت‌طلب تمامی مرزهای واقعی و مجازی خلیج فارس را نه یک میدان ژئوپلیتیکی کلاسیک، بلکه یک گره حیاتی در زنجیره امنیت انرژی، سرمایه‌گذاری و تجارت خود تلقی می‌کند. در این میان، اعضای شورای همکاری خلیج فارس نیز به‌واسطه ظرفیت‌های مالی، زیرساختی و پیوند با بازارهای جهانی، در نزد این دولت از وزن ساختاری قابل توجهی برخوردار شده‌اند.

سوم: همراهی چین با ادعای این شورا در خصوص مخدوش بودن حاکمیت ایران بر جزایر، حداقل از دو منظر قابل ارزیابی است:

1. این نوع جهت‌گیری اگر با مفاد مصرح توافقنامه راهبردی میان این دولت و ایران، مغایرت و تعارض منافعی نداشته باشد؛ به واقعیتی آشکار در چارچوب اصول و قواعد ناظر بر سیاست و روابط بین‌الملل اشاره دارد؛ آنچه که تقدم منافع ملی بر دیگر ملاحظات را پذیرفتنی و معقول می‌نماید.

2. در صورت وجود تعارض میان توافقات کتبی و شفاهی میان تهران و پکن با مواضع مربوط به جزایر سه گانه ایرانی، میتوان تغییر رفتار پکن را از زوایای زیر قابل تأمل دانست:

– باور چین به «اولویت راهبردی حفظ و تداوم رابطه با شورای همکاری خلیج فارس» در مقایسه با اولویت‌های متصور در ارتباط با ایران.

– موقعیت متزلزل «پیمان راهبردی میان ایران و چین» در نزد رهبران این دولت(چین) بویژه در سایه تحولات منطقه‌ای که به زعم اینان، به تشدید آسیب‌پذیری‌های چند جانبه و تقویت کانون‌های تهدید در داخل و خارج این کشور منجر شده و دورنمای غیرقابل پیش‌بینی را در برابر تهران ترسیم می نماید. در واقع، از منظر چین، ایران نه به‌عنوان یک «شریک استراتژیک هم‌تراز»، بلکه به‌مثابه بازیگری با قدرت چانه‌زنی محدود و گزینه‌های جایگزین اندک در نظر گرفته شده که در عین حال، تحریم‌های گسترده، انزوای نسبی در نظام بین‌الملل و محدودیت در پیوندهای اقتصادی متنوع، عملاً امکان اعمال فشار متقابل مؤثر را از ایران سلب کرده است.

– تغییر نگرش قدرت‌های بزرگ (به رغم وجود اختلاف‌ها و تنش‌ها) بویژه چین و امریکا نسبت به ضرورت بازتعریف نظم امنیتی خاورمیانه بر محور بازسازی مرزهای نفوذ میان این دو در عرصه جهانی.

در پایان، به نظر می‌رسد که برای آگاهی بیشتر از دستورکار پیش روی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این قبیل چالش، به نوعی «دوراندیشی راهبردی» به عنوان جان مایه هر نوع سیاستگذاری خارجی بویژه در ارتباط با منطقه نیاز است؛ که همزمان به موارد زیر نیز تأکید نماید:

– اتحادهای راهبردی، بدون توازن نسبی در قدرت و منافع، به‌سختی پایدار می‌مانند. اتکای بیش‌از حد به یک بلوک یا قدرت خارجی، در غیاب راهبرد «تنوع‌بخشی روابط خارجی»، نه‌تنها امنیت ملی را تقویت نمی‌کند، بلکه آن را در برابر تغییر محاسبات طرف مقابل آسیب‌پذیر می‌سازد.

– تجربه تعامل با چین نشان می‌دهد که صیانت از منافع حیاتی، از جمله تمامیت ارضی، مستلزم بازتعریف سیاست خارجی بر مبنای افزایش وزن اقتصادی، احیای ظرفیت دیپلماتیک و ایجاد توازن در روابط با شرق و غرب است. بدون این مؤلفه‌ها، حتی پرهزینه‌ترین شراکت‌ها نیز تضمینی برای حمایت در بزنگاه‌های حساس فراهم نخواهند کرد.

 

 

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط