در زمان تدارک سفر جو بایدن، رئیس جمهور امریکا به خاورمیانه نشست محرمانه مقامهای نظامی بحرین، مصر، اردن، قطر، عربستان سعودی، امارات و اسرائیل در شرم الشیخ مصر برگزار شد تا در مورد ظرفیت بالقوه تشکیل یک ائتلاف دفاع هوایی اسرائیلی – عربی با یکدیگر مذاکره کنند. این طرح که اسرائیلیها آن را اتحاد دفاع هوایی خاورمیانه (MEAD) مینامند به اشتراک گذاشتن اطلاعات درباره تهدیدات موشکی و پدافند هوایی ایران برای منطقه و موشکهای بالستیک، کروز و هم چنین پهپادها و ارائه حداکثر پوشش بصری برای دستیابی به شناسایی زودهنگام ناشی از این تهدیدات است.
با این وجود، ادغام دفاع موشکی تنها یک کمک کوچک است که در بدترین حالت ممکن است به قیمت پایان گفتگوی جدید بین ایران و دشمناناش برای درمان منطقه آلوده شده خاورمیانه تمام شود. عربستان سعودی و امارات برای کاهش تنشها با ایران تعامل دوجانبه داشتهاند، اما بدون ابتکار دیپلماتیک تکمیلی برای پیشبرد این مذاکرات و در حالت ایده آل الهام بخشیدن به گفتگوهای منطقهای تشکیل یک ائتلاف دفاع موشکی تنها میتواند احتمال رویارویی را افزایش دهد.
اکنون دیپلماسی در مرکز سیاست خارجی ایالات متحده غایب است. خطر این موضوع آن است که همان هشداری که «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه فعلی امریکا در سال ۲۰۱۷ میلادی نسبت به تشکیل «ائتلاف ضد شیعه» از سوی دولت ترامپ داده بود این بار در دوره بایدن تحقق می یابد.
بلینکن در آن زمان نوشت: «ائتلاف ضد شیعی که خود را به عنوان ائتلاف امنیتی خاورمیانه نشان میدهد تنها به آتشهای فرقهای دامن میزند و باعث تشدید تروریسم و نه کاهش آن میشود. واشنگتن به جای طرفداری در این درگیری باید ریاض و تهران را تحت فشار قرار دهد تا از دامن زدن به این نزاع دست بردارند».
ایجاد روابط نظامی باید با یک مسیر دیپلماتیک برای مدیریت و جلوگیری از وقوع بحران همراه باشد. سه دهه تلاش تحت رهبری ایالات متحده برای ایجاد معماری دفاع هوایی – موشکی در میان شش کشور شورای همکاری خلیج فارس از جمله بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات به همین دلیل به نتیجه نرسیده است. یک چالش قدیمی وجود دارد: عدم اعتماد.
هیچ کشوری حاضر به همکاری به قیمت تضمینهای امنیتی دوجانبه از سوی ایالات متحده نیست و هیچ یک از تلاشهای قبلی برای ایجاد یک چارچوب همکاری تلاشی برای گنجاندن اسرائیل در چارچوب نبوده است. اگرچه با توسعه همکاری در زمینههای امنیتی میتوان دستاوردهایی داشت با این وجود، سود نهایی ناشی از همگامسازی پدافند هوایی ناچیز خواهد بود مگر اینکه با یک روند دیپلماتیک همراه شود که ریشه عفونت را درمان کند.
ابتکار عمل بیل کلینتون برای همکاری دفاعی در تلاش بود تا اطلاعات دفاع هوایی جمع آوری شده توسط کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را به عنوان گامی به سوی به اشتراکگذاری دادههای دفاع موشکی یکپارچه کند. با این وجود، ابتکار عمل تا حد زیادی شکست خورد، زیرا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نمیخواستند اطلاعات حریم هوایی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. دولت بوش نیز از طریق گفتگوی امنیتی خلیج فارس، قابلیت همکاری نظامی را ارتقا داد و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را به خرید سامانههای دفاع موشکی ایالات متحده تشویق کرد.
دولت اوباما هم چنین مجمع همکاری استراتژیک ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس را در سال ۲۰۱۱ میلادی پیشنهاد داد و در سال ۲۰۱۲ میلادی برای رسیدگی به مسائل سیاسی، امنیتی و اقتصادی خلیج فارس یک مجمع چندجانبه آغاز به کار کرد.
در گفتگوی منامه در سال ۲۰۱۳ میلادی، «چاک هیگل» وزیر دفاع ایالات متحده نشست وزیران دفاع ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس را راه اندازی کرد که شامل چارچوب دفاع موشکی شورای همکاری خلیج فارس و فروش سیستمهای تسلیحاتی به شورای همکاری خلیج فارس به عنوان یک بلوک بود. این تلاشها در دولت ترامپ ادامه یافت و توسعه تضمینهای امنیتی ناتو به خاورمیانه و به طور جداگانه ایجاد یک اتحاد استراتژیک خاورمیانه (MESA) با شورای همکاری خلیج فارس به اضافه اردن و مصر را مورد ارزیابی قرار داد.
با این وجود، اتحاد استراتژیک خاورمیانه صرفا در خدمت منافع آمریکا و عربستان در رویارویی با ایران بود. در حالی که بحرین، عربستان سعودی و امارات به دنبال مقابله با ایران بودند سایر کشورهای منطقه (مصر، اردن، کویت، عمان و قطر) تمایلی به مشارکت در چارچوب امنیتی ضد ایرانی نداشتند.
مصر از پیروی از رهبری ریاض امتناع کرد، زیرا این ابتکار عمل خطر افزایش تنش با ایران را به همراه داشت و باعث از بین رفتن ساختار امنیتی منطقه میشد. اگر ائتلاف در معرض خطر تلقی شدن به عنوان یک ائتلاف ضد شیعه باشد میتواند درگیریهای فرقهای بیشتری را ایجاد کند و حمایت گستردهای در منطقه پیدا نخواهد کرد.
چالشهایی برای نمایش دفاع موشکی
با طولانی شدن تهاجم روسیه به اوکراین حملات به تاسیسات نفت و گاز طبیعی در خلیج فارس میتواند پیامدهای انسانی عظیمی در هر گوشه از جهان داشته باشد. علاوه بر این، اتکای فزاینده روسیه به حملات موشکی به اهداف غیرنظامی به عنوان ابزاری برای ترور نمونهای ترسناک برای کشورهایی است که با برنامههای موشکی خود با دشمنان روبرو هستند. بدیهی است که تهدیدات موشکی و پهپادی یک چالش جدی است، اما یک ائتلاف دفاع هوایی – موشکی منطقهای در بهترین حالت مانعی برای حل و فصل بحران امنیتی به صورت دیپلماتیک است. به دلایل ذیل تشکیل یک ائتلاف دفاع هوایی و موشکی منطقهای به صرفه نخواهد بود:
نخست نسبت به هزینه. حتی با داشتن یک رکورد رهگیری قوی مسابقه تهاجمی – دفاعی به شکل چشمگیری به نفع ایران است. نیروهای دفاع هوایی سلطنتی عربستان به ازای هر هدف دو فروند رهگیر پاتریوت شلیک میکنند که هزینه آن برای پادشاهی سعودی حدود ۳ میلیون دلار برآورد شده است در حالی که هزینه موشکها و پهپادهای مورد استفاده از سوی ایران از ۲۰۰۰۰ دلار تا ۱۰۰۰ دلار متغیر است. هم چنین، تکمیل ذخایر موشکی و تجهیزات نظامی رهگیر عربستان سعودی و تحویل آن از سوی امریکا با تاخیر قابل توجهی مواجه شده، زیرا نقض فاحش حقوق بشر توسط ریاض خشم کنگره ایالات متحده را برانگیخته است.
نکته دوم اشباع تسلیحاتی است. بهبودهای مختصر در پوشش دفاع هوایی ممکن است مطلوب باشد، اما این موضوع نمیتوانند بازی را تغییر دهند، زیرا ایران توانایی غلبه بر دفاع را با اشباع مناطق هدف کلیدی با موشکهای ورودی حفظ خواهد کرد. جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بر این باور است که ایران میتواند هفتاد موشک را به طور همزمان شلیک کند و تحرک پرتابگر آن نظارت و حمله متقابل را پیچیده میکند. به علاوه، ایران به افزایش ذخایر تسلیحاتی خود و توسعه اقدامات متقابل پیچیدهتری برای غلبه بر ائتلاف دفاعی که در برابر خود دارد ادامه خواهد داد.
در حالی که ترتیب پیشنهادی دفاع هوایی و موشکی منطقه را تا حدودی موثرتر میکند و احتمالا دارای ارزش بازدارندگی است تغییر چندانی در محاسبات استراتژیک اساسی ایجاد نمیکند. در بهترین حالت، این طرح میتواند فضای مذاکرهای را برای گفتگو در مورد امنیت در منطقه ایجاد کند.
پیوستن به جنگ در سایه ایران و اسرائیل
همراه با سوالاتی در مورد قابلیت دفاع هوایی – موشکی به عنوان جایگزینی برای دیپلماسی تشدید درگیریای که بین ایران و اسرائیل وجود دارد برخلاف منافع کشورهای عربی است. اگرچه میتوان ادعا کرد که حملات حوثی ها، به ویژه عربستان سعودی دارای عناصری از وضعیت جنگی است، اما دولتهای عربی خلیج فارس همان طور که بارها نشان دادهاند در مورد تحریک بیشتر ایران محتاط خواهند بود.
جنگ در سایه بین اسرائیل و ایران به طور فزایندهای تشدید میشود و ترورهای سطح بالا در تهران رخ میدهند و به شهروندان اسرائیلی گفته میشود که از ترکیه خارج شوند. با این وجود، رویارویی نظامی با تهران بدون حمایت آمریکا برای کشورهای حوزه خلیج فارس گزینهای خارج از میز است.
ریاض و ابوظبی هر دو برای جلوگیری از جنگ با ایران اقدامات دیپلماتیک انجام دادند. حتی پس از حملات به تاسیسات نفتی عربستان که باعث از کار افتادن ۵ درصد عرضه جهانی شد ریاض در مقصر دانستن مستقیم ایران مردد بود و کویت گفتگویی کلیدی را برای کاهش تنشها با ایران آغاز کرد.
علاوه بر این، سایر کشورهای خلیج فارس به جای رویارویی نظامی، از کاهش تنش با ایران حمایت کرده و این امر را تسهیل کرده اند. عمان در سال ۲۰۱۱ میلادی با موفقیت در مذاکرات پشت درهای بسته بین «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی کنونی و نمایندگان ایران میانجیگری کرد که منجر به توافق هستهای مهم با ایران شد. امیر قطر در سال ۲۰۱۹ میلادی پس از ترور سردار «سلیمانی» فرمانده وقت سپاه قدس به اصرار آمریکا به تهران سفر کرد تا تشدید تنش را خنثی کند. واضح است که کشورهای عربی خلیج فارس بدون حمایت ایالات متحده برای رویارویی با ایران موافقت نخواهند کرد.
اجتناب از جنگ با ایران به نفع کشورهای عربی است و ایجاد همکاریهای دفاعی میتواند ابزار مفیدی برای این منظور باشد. با این وجود، این تنها ابزار موجود در جعبه نیست و اگر به طور انحصاری استفاده شود میتواند نتیجه معکوس داشته باشد.
ایالات متحده نباید صرفا بر اقدامات نظامی مانند بهبود پدافند هوایی تکیه کند بلکه باید از مذاکرات ایران و امارات و ایران و عربستان سعودی به عنوان مسیری برای معماری امنیتی منطقه استقبال و از آن حمایت کند. عربستان سعودی اکنون مشاهده کرده که آتش بس در یمن بسیار بیشتر از دفاع موشکی برای امنیت آن کشور سودمند و کارآمد بوده است. محور حضور ایالات متحده در خاورمیانه باید تعامل دیپلماتیک را در اولویت قرار دهد.