رسانه تخصصی روابط بین الملل

تب سرد شیوخ خلیج فارس برای غزه

Diplomacyplus.ir/?p=9881
 امروزه مسئله فلسطین به اندازه‌ سابق حساسیت دولت‌های عربی را برای مقابله با اشغالگری برنمی‌انگیزد و تنها می‌توان شاهد تب سرد سران عرب با اتخاذ مواضع شعاری در حمایت از فلسطین بود

الوقت- در دوران اوج شکوفایی ناسیونالیسم عربی در دهه‌ 60 و اوایل دهه 70 میلادی به سردمداری کشورهایی همچون مصرِ جمال عبدالناصر و سوریه حزب بعث، آمیختگی بین جنبش‌ها و گرایشات میهن‌پرستانه با آرمان آزادی فلسطین و مبارزات ضداشغالگری ملت فلسطین بیشترین فضا را در جهان عرب به خود اختصاص داده بود و حتی آرمان فلسطین سنگ بنای تشکیل اتحادیه عرب در سال 1945 بوده است. واقعیتی که خود را بارها در جنگ‌های اعراب با رژیم صهیونیستی نشان داد.

اما با گذشت زمان، به وضوح می‌توان مشاهده کرد که امروزه مسئله فلسطین به اندازه‌ سابق حساسیت دولت‌های عربی را برای مقابله با اشغالگری و حتی بهانه‌ای برای کنار گذاشتن اختلافات و متحد شدن برنمی‌انگیزد.

در این عرصه علاوه بر نقش متغیرهای مهمی همانند امضا توافقنامه کمپ دیوید میان مصر و رژیم صهیونیستی در دوران انور سادات و سپس توافقات بعدی ‌سازش‌پایه چون پیمان اسلو میان رهبر وقت سازمان آزادیبخش فلسطین و اسرائیل در سال 1993، مولفه بسیار کلیدی دیگر مربوط به انتقال مرکزیت و رهبری اتحادیه عرب از مصر و سوریه و تاحدودی الجزایر و لیبی به شیخ نشینان خلیج فارس و در واقع تغییر گفتمانی این اتحادیه از مشی ناسیونالیسم انقلابی، سلطه‌ستیز و آرمان‌گرا به رویکرد محافظه‌کارانه و تعامل‌گرا با منافع غرب (سلطه‌پذیر) و به تبع آن حداقل‌گرایی در موضوع مبارزه ضداشغالگری ملت فلسطین (به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی) بوده است.

نمود عینی این تغییر گفتمانی در پیشنهاد طرح صلح عربی سال 2002 عربستان سعودی (و در واقع شورای همکاری خلیج فارس) تجلی یافت. پیشنهادی که به قیمت به رسمیت شناختن اشغالگری اسرائیل در بخش زیادی از اراضی فلسطینی و مشروعیت بخشیدن به موجودیت کشور اسرائیل حاصل شد و از آن زمان تاکنون با وجود عمل نکردن صهیونیست‌ها به هیچکدام از تعهدات خود و تصرف تدریجی اراضی فلسطینیان در کرانه باختری با شهرک‌سازی‌های غیرقانونی اما این پیشنهاد همچنان سرلوحه مشی سیاسی اتحادیه عرب در بحران مصیبت‌های پایان‌ناپذیر ملت فلسطین بوده است.

مشی محافظه کارانه اتحادیه عرب در دوران رهبری شیخ نشینان حاشیه خلیج فارس عملاً به کاهش اهمیت استراتژیک مسئله فلسطین در جهان عرب انجامیده است. از زمان خیزش‌های بهار عربی و بروز درگیری‌ها در سوریه، یمن و لیبی، دلمشغولی به رقابت‌های ژئوپلتیکی و مناقشات نیابتی قدرت‌های منطقه‌ای به فاصله گیری بیشتر اتحادیه عرب از مسئله فلسطین انجامید.

در این دوران حتی در بسیاری از اوقات اتحادیه عرب به عنوان اهرم بازی دولت‌های حاشیه خلیج فارس، رویکردهای در راستای منافع رژیم صهیونیستی در تحولات منطقه ای اتخاذ کرد. برای مثال این اتحادیه به دلیل اصرار‌های عربستان سعودی در سال ۲۰۱۶ حزب‌الله لبنان را گروهی تروریستی اعلام کرد، تصمیمی که کاملاً نشانه گره‌خوردگی منافع منطقه ای با رژیم صهیونیستی تلقی شد.

در گذشته کشورهای عربی برای حمایت از آرمان فلسطین با یکدیگر رقابت می کردند، اما سیاست ورزی کشورهای حاشیه خلیج فارس تلاش کرده تا چنین عطش رقابتی را تا به محاق ببرد و در پوشش شعارهایی همانند برقراری صلح و ثبات منطقه ای و پیوندخوردگی پیشرفت‌های اقتصادی با مسئله عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی، مسئله فلسطین را به موضوعی حاشیه‌ای و درجه دو و سه تبدیل کند.

این رویکرد منفعلانه و ضدفلسطینی که در جنگ اخیر غزه نیز سایه پررنگ خود را بر مواضع ‌اکثر کشورهای عربی، بویژه شخ نشینان حاشیه خلیج فارس نشان داد، در شرایطی است که نظرسنجی‌های گوناگون بارها ثابت کرده که دیدگاه مردمی در این کشورها کاملاً متفاوت از سیاست‌های دولتی و در حمایت کامل از مبارزات ملت فلسطین و نفی روابط آشکار و پنهان با رژیم صهیونیستی است. اما متاسفانه در نبود احزاب سیاسی قدرتمند در جامعه مدنی و ساختار استبدادی و یا شبه دموکراتیک این کشورها دیدگاه‌های مردم تأثیر زیادی بر روند تصمیم گیری رهبران ندارند.

یک نظرسنجی انجام شده توسط موسسه «شاخص افکار عرب» در سال 2017-2018 نشان دهنده حمایت پررنگ از آرمان فلسطین در میان اعراب بوده است. در این نظرسنجی مجموعاً 77 درصد از پاسخ دهندگان معتقد بودند که فلسطین متعلق به فلسطینی ها است و 87 درصد نیز به مخالف عادی سازی اسرائیل پرداختند. همچنین یک نظرسنجی دیگر توسط موسسه «جوانان عرب» در سپتامبر 2023 که در آن ۳ هزار و ۶۰۰ شهروند عرب ۱۸ تا ۲۴ ساله در ۵۳ شهر از مجموع ۱۸ کشور عربی شرکت داشتند، 61 درصد آنها معتقد به در اولویت بودن مسئله فلسطین بوده‌اند.

اما حتی با وجود اینکه در مجموعه کشورهای حاشیه خلیج فارس محدودیت‌های جدی‌ای بر سر تجمع‌های اعتراضی گذاشته شده و برای مثال در کشوری چون عربستان هرگونه تظاهرات و اجتماع اعتراضی در حمایت از فلسطین  ممنوع و حتی دشمنی با خدا محسوب می‌شود و به گفته فعالان اجتماعی سعودی حکومت طی روزهای گذشته برای هرگونه برگزاری تجمع در شهر قطیف به مردم اعلام هشدار داده است، باز هم می‌توان طی هفته‌های گذشته شاهد برگزاری تجمعات مختلف مردمی در این کشورها بود.

اما در نهایت به نظر می‌رسد نه بالا رفتن تب نارضاتی‌های مردمی از سیاست‌ دولتمردان و نه حتی وضعیت فاجعه‌بار فلسطینیان طی سالهای اخیر و جنگ کنونی نخواهد توانست به تغییرات چشمگیر در سیاست عمل‌گرایانه پادشاهی‌های خلیج فارس در قبال موضوع  فلسطین و اسرائیل و حتی مسئله عادی‌سازی روابط با صهیونیست‌ها بیانجامد. واقعیتی که می‌توان چهره منزجرکننده آن را در برگزاری جشن های سعودی در وانفسای به راه افتادن سیل خون اهالی غزه به نظاره نشست.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط