رسانه تخصصی روابط بین الملل

چرا فرانسه در حال سوختن است؟

Diplomacyplus.ir/?p=8983
در فرانسه قتل یک نوجوان الجزایری و مراکشی الاصل توسط پلیس و شورش‌های ویرانگر که در پی آن رخ داد تنش‌های عمیقی را که بین نیرو‌های امنیتی و جوامع سیاه پوست و عرب تبار ساکن در فقیرترین مناطق شهری آن کشور وجود دارد، آشکار ساخت. این رخداد باعث مطرح شدن دوباره اتهامات مرتبط با خشونت سیتماتیک و نژادپرستی پلیس‌های فرانسوی شد که در حال حاضر دست سنگین تری در مقایسه با همتایان اروپایی شان دارند.

به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، این شورش پس از آن آغاز شد که یک افسر سه شنبه گذشته در حومه پاریس یک نوجوان ۱۷ ساله را به ضرب گلوله به قتل رساند. مشابه ماجرای “جورج فلوید” یک مرد امریکایی آفریقایی تبار  که در سال ۲۰۲۰ توسط افسران مینیاپولیس در مقابل دیدگان چندین تماشاگر فیلمبردار خفه شد؛ این رویداد در ویدئویی که به طور گسترده در رسانه‌های اجتماعی منتشر شده بود باعث  اعتراضاتی گسترده شد.

خشونت به سرعت از نانتر به سایر حومه‌های فقیرنشین در سراسر فرانسه و سپس به مراکز شهر‌ها گسترش یافت. معترضان موانعی را برای تردد خودرو‌ها ایجاد کردند و به آتش زدن خودرو‌ها و ساختمان‌های دولتی و غارت فروشگاه‌ها پرداختند. این جدی‌ترین شورشی است که فرانسه از سال ۲۰۰۵ میلادی به این سو به خود دیده است. پیش از این  پس از مرگ تصادفی دو نوجوان که از سوی نیرو‌های پلیس تحت تعقیب قرار گرفته بودند هم به مدت سه هفته محلات قابل توجهی در فرانسه در نتیجه اعتراضات ویران شدند.

“سباستین روشه” کارشناس پلیس در دانشگاه ساینس پو در گرنوبل می‌گوید: “پلیس فرانسه با مشکل مضاعف تبعیض نژادی و ارتکاب اقدامات وحشیانه که از سوی هیچ یک از دولت‌های پیشین و دولت فعلی فرانسه برسمیت شناخته نمی‌شود دست و پنجه نرم می‌کند”. “اریک مارلیه” جامعه شناس دانشگاه لیل، می‌گوید در فرانسه تصاویری از حوادث مشابه “در گذشته پدیدار شده اند، اما نه به اندازه موارد نفرت‌انگیز اخیر”. او می‌گوید: “ما به صحنه بسیار خشونت آمیزی نگاه می‌کنیم که یادآور قضیه جورج فلوید است و به تسریع فعالیت جنبش اعتراضی دامن زده است”.

این نیز یکی دیگر از دردسر‌های بزرگ برای “امانوئل مکرون” رئیس جمهور فرانسه است. او پس از ماه‌ها اعتصابات فلج کننده بر سر قانون اصلاحات بازنشستگی به دنبال بازسازی سرمایه سیاسی خود در داخل و خارج از کشور است و اکنون مجبور شده سفر برنامه ریزی شده اش به آلمان را به تعویق اندازد تا با این مشکل مقابله کند.

پلیس فرانسه سابقه‌ای طولانی در برخورد با اقلیت‌های قومی دارد. در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی افسران تحت فرماندهی “موریس پاپون” رئیس پلیس پاریس، هزاران نفر را که در تظاهرات برای استقلال الجزایر شرکت کرده بودند به قتل رساندند. در طول دهه‌های بعد حومه‌های به شدت مهاجرنشین و مملو از فقر و جرم و جنایت در حاشیه بزرگ‌ترین شهر‌های فرانسه چالشی همیشگی برای پلیس ایجاد کردند.

به گفته روشه تنش‌ها بین ساکنان و نیرو‌های امنیتی در این محلات در ۱۵ سال گذشته به ویژه در نتیجه شورش‌های سال ۲۰۰۵ میلادی بدتر شده است. او می‌گوید که در آن زمان پلیس غافلگیر شد و کنترل اوضاع را از دست داد. روشه می‌افزاید: “در سالیان پس از آن، دولت‌های مختلف فرانسه رویکرد تازه‌ای را برای پلیس فرانسه ایجاد کردند رویکردی که عمدتا حول محور واحد‌های سرسخت‌تر می‌چرخید مانند تیپ‌های ضد جرایم که به طور خاص برای بازداشت طراحی شده اند و تمایل به دستگیری دارند و تندروترین عناصر را جذب می‌کنند.”

هم چنین، از آن زمان به این سو افسران پلیس فرانسه به اسلحه‌های ضد شورش که گلوله‌های لاستیکی شلیک می‌کنند مجهز شده اند که می‌تواند باعث جراحات شدید یا حتی مرگ شود.

“روشه” می‌افزاید: “پلیس در فرانسه برای ارتباط با مردم، جلب اعتمادشان و اطمینان دادن به آنان حضور ندارد بلکه تنها کارکردش بازداشت شهروندان است. یک افسر پلیس فرانسه وقتی وارد محله‌ای می‌شود سلاح خود را در دست دارد و در موقعیتی قرار می‌گیرند که می‌تواند دیدگاه اش را با زور تحمیل کند و ترس را القا نماید. در میانه خشونت‌های اخیر دو اتحادیه اصلی پلیس در فرانسه شورش کنندگان را “انبوهی وحشی” و “موجودات موذی” خواندند و اشاره داشتند که پلیس با آنان “در حال جنگ” است”.

منطبق با این لفاظی افسران پلیس فرانسوی بیش از همتایان اروپایی خود از کشیدن ماشه خوشحال می‌شوند. میانگین تقریبی ۴۴ نفر در فرانسه که هر ساله توسط پلیس کشته می‌شوند در مقایسه با صد‌ها نفری که در ایالات متحده جان خود را از دست می‌دهند کمتر است، اما این رقم بسیار بیش‌تر از آلمان یا بریتانیا است. بخشی از این موضوع ممکن است مرتبط با استاندارد‌های پایین‌تر و آموزش‌های کوتاه مدت‌تر در نیرو‌های پلیس باشد که ناشی از تلاش مکرون برای افزایش سریع رتبه‌ها و تعداد افسران پلیس پس از به قدرت رسیدن در سال ۲۰۱۷ میلادی به این سو بوده باشد. در سالیان اخیر نرخ پذیرش نیرو‌های پلیس از یک نفر از میان ۵۰ نامزد پیشین به یک نفر از هر پنج نامزد رسیده است.

اکنون نیرو‌های تازه عضویت یافته در پلیس فرانسه صرفا هشت ماه آموزش می‌بینند این در حالیست که مدت زمان آموزش نیرو‌های پلیس در آلمان سه سال است. چنین وضعیتی باعث شده تا پلیس فرانسه در میان شهروندان آن کشور نهادی نامحبوب باشد. تنها ۵۰ درصد از جوانان فرانسه پلیس را “صادق” می‌دانند و ۴۶ درصد معتقدند که پلیس به شیوه‌ای متناسب از زور استفاده می‌کند در حالی که این میزان در آلمان به ترتیب ۶۹ و ۶۳ درصد است.

با این وجود، موضوع تنها کیفیت پایین افسران پلیس فرانسه نیست بلکه به قوانینی که آنان براساس آن بازی می‌کنند نیز مربوط می‌شود. پس از تیراندازی نانتر بسیاری انگشت اتهام را به سوی قانونی مصوب سال ۲۰۱۷ میلادی گرفته اند که به نیرو‌های پلیس اجازه می‌دهد از اسلحه گرم خود استفاده کنند حتی زمانی که جان آنان یا دیگران در معرض خطر نیست.

پس از تصویب این لایحه تعداد سرنشینان کشته شده خودرو‌ها به عدم رعایت فرمان ایست از سوی افسران پلیس در ایست‌های بازرسی تردد به میزان ۵ برابر افزایش یافته و صرفا در سال گذشته ۱۳ نفر بر اثر چنین شرایطی جان شان را از دست دادند. براساس آمار “رویترز” اکثر کشته شدگان سیاه پوست یا عرب تبار بوده اند. حتی زمانی که تعاملات بین پلیس و اعضای گروه‌های اقلیت به تراژدی ختم نمی‌شود از ایده آل فاصله زیادی دارد. نتایج مطالعات نشان داده اند که دقیقا مانند ایالات متحده در فرانسه نیز احتمال بررسی هویت جوانان رنگین پوست توسط پلیس بیش از همسالان سفید پوست شان است و در طول تفتیش و بازرسی معمولا هدف توهین و اقدامات خشونت آمیز از سوی افسران پلیس قرار می‌گیرند.

در کشوری که برخلاف ایالات متحده جمع آوری ساده داده‌های رسمی در مورد نژاد مردم محدود شده و اغلب به نام اصل برابری میان شهروندان مورد انتقاد قرار می‌گیرد مقام‌های فرانسوی تمایلی به تایید احتمال وجود معضلی به نام “نژادپرستی سیستماتیک” توسط پلیس در داخل کشور ندارند. “ژرالد دارونین” وزیر کشور فرانسه بار‌ها تاکید کرده علیرغم آن که “سیب‌های بد” وجود دارند، اما میانگین نیرو‌های پلیس فرانسه نژادپرست نیستند و نیرو‌های امنیتی “بهترین مدرسه ادغام در جمهوری فرانسه می‌باشند”.

در پی تیراندازی نانتر بخش‌های خبری تلویزیون فرانسه تلاش کردند تا به طور مستقیم به این پرسش بپردازند که آیا اگر راننده سفید پوست بود حادثه به گونه‌ای دیگر پایان می‌یافت یا خیر. ویویورکا می‌گوید: “برای جوانان حومه‌های فقیرنشین فرانسه احساس بی عدالتی، تبعیض و نژادپرستی بسیار واقعی است”.

ناراحتی آنان فراتر از نحوه برخورد بد پلیس است. ساکنان حومه‌های فقیرنشین فرانسه به طور قابل توجهی شانس کم تری نسبت به میانگین جمعیت آن کشور برای موفقیت در مدرسه و بازار کار دارند، زیرا احزاب سیاسی تمایل دارند به این محلات به عنوان “خلاء‌های سیاسی” نگاه کنند و علاقه چندانی به آنجا ندارند.

در چنین بستری طغیان‌های منظم و شورشی نباید تعجب آور باشد و شدت آن در حال افزایش است. در جریان اعتراضات اخیر حدود ۵۰۰۰ وسیله نقلیه سوخته، ۱۰۰۰ ساختمان آسیب دیده ۲۵۰ حمله به پاسگاه‌های پلیس صورت گرفته و بیش از ۷۰۰ افسر پلیس مجروح شده اند. در نتیجه ما شاهد افزایش سنگین‌تر خسارات و تلفات در مقایسه با خشونت‌های چند هفته‌ای سال ۲۰۰۵ میلادی در فرانسه بودیم. با این وجود، شورش سرانجام در آخر هفته بدون هیچ رویداد مهمی در یکشنبه شب قدرت خود را از دست داد. انتظار می‌رود که مکرون در هفته جاری با شهرداران بیش از ۲۰۰ شهر آسیب دیده ناشی از شورش‌ها دیدار کند. تعداد کمی از ناظران نسبت به بحرانی که منجر به تغییر واقعی می‌شود خوشبین هستند، اما به نظر می‌رسد که خاکستر در محلات فرانسه در حال ته نشین شدن است.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط