نویسنده: جان آلترمن
میدل ایست نیوز: بازگشت بشار اسد به اتحادیه عرب در هفته گذشته را شاید بتوان نشان بازگشت منطقه به وضعیت سابقش دانست، اما 5 عامل نشان میدهد که منطقه به حالت عادی بازنخواهد گشت.
حدود دوازده سال پیش بود که این ایده در جهان شکل گرفت که سیاستها و جوامع خاورمیانه در حال تغییر اساسی است. اما امروز حکومتهای عربی آماده پشت سر گذاشتن مرحله طرد بشار اسد و حکومت وی هستند.
استمرار حکومتهای عربی بسیاری از تحلیلگران غربی را که سالها از ناممکن بودن ادامه حیات این حکومتها سخن میگفتند با مشکل مواجه کرده است.
با وجود این، ناتوانی یا ناکارآمدی حکومتهای منطقه خاورمیانه در حل تعارضات داخلی و از میان بردن عواملی که به انقلابهای عربی در سال 2011 انجامید همچنان آنها را در معرض فشار وقرار میدهد و همچنان شماری از این کشورها در وضعیتی شکننده هستند و ضربه بعدی ممکن است کار یکی دو تا از آنها را تمام کنند.
البته پیشبینی سرنگونی حکومتهای عربی ریسک بزرگی است چون حکومتهای استبدادی بهسادگی سرنگون نمیشوند و عملکرد ضعیفشان به ناکارآمدی میانجامد هرچند سرکوب شدید طول عمر این حکومتها را افزایش میدهد
از سوی دیگر، شکست خیزشهای عربی در آغاز دهه 2010 باعث شده که حمایت تودهها از انقلابهای مشابه سختتر باشد، به خصوص که آن خیزش ها لزوما به دموکراسی نینجامید و این تلقی را در میان عامه مردم ایجاد کرد که با سرنگونی حکومت شاهد جنگ داخلی خواهیم بود.
با وجود همه اینها، نشانههای متعددی وجود دارد که نشان میدهد منطقه در آستانه تغییرات عمیق است و دستکم 5 عامل نشان میدهد که بسیاری از حکومتهای خاورمیانه در سال 2023 ضعیفتر از آن وضعیتی هستند که در سال 2011 داشتند و ضعیفتر از این هم خواهند شد.
از میان این عوامل، 4 عامل خارج از کنترل حکومتهای منطقه ای است.
اول: خشکسالی و تغییرات زیستمحیطی
در بخش آب، کمبود روزافزون منابع آبی و خشکسالی فزاینده به مشکلی رو به رشد در خاورمیانه تبدیل شده و علت آن افزایش استفاده از منابع آبی به علت افزایش جمعیت و نیز کشاورزی و عدم استفاده از فناوریهای نوین برای جلوگیری از هدررفتن آب است.
کم آبی خود نتیجه خشکسالی و کم شدن منابع آبهای زیرزمینی است که باعث شده مناطقی که بر اثر شدت گرما غیر قابل سکونت هستند در خاورمیانه افزایش یابند. همچنین طوفانهای گردوخاک و بیابانزایی کشاورزان بینوا را به مهاجرات به حومه شهرهای بزرگ وادار میکند و همه اینها تأثیر جدی بر سبک زندگی دارد بی آنکه چشم اندازی برای حل اساسی این مسئله دیده شود.
دوم: شرایط نامناسب مالی
پاندمی کرونا باعث شد که هزینه بسیاری را بابت حمایت از ساکنان روی دست دولتهای خاورمیانه گذاشت و باعث شد که بدهی آنها بیشتر شود. امروز اکثر بازارهای مالی در توان بازپرداخت بدهیهای اقتصادهای نوپا تردید دارند و این باعث افزایش هزینه دریافت وام شده است.
تمایل و توان صندوق بینالمللی پول در دخالت در همه بخشهای منطقه خاورمیانه محدودتر از قبل شده و این همه موجب تضعیف توان این حکومتها در تأمین مالی پروژههای کلان میشود هرچند همه آنها به شدت نیازمند رونق بخشیدن به اقتصاد خود هستند.
سوم: تحول انرژی
کشورهای صادرکننده انرژی تأثیر فراوانی در تقویت اقتصاد کل منطقه داشتند. این تأثیر با پرداخت کمکهای حکومتی و پذیرش نیروی کار انجام میشد.
اما احتمال متحول شدن بازارهای جهانی انرژی باعث شده که بسیاری از آنها تمرکز خود را بر داخل و گسترش سرمایهگذاری داخلی برای متنوع کردن اقتصاد و اشتغالزایی برای نیروی بومی قرار دهند و نیروی کار خود را برای مرحله پس از انرژیهای هیدروکربنی آماده کنند.
این یعنی که کمکهای پرداختی در قالب سرمایهگذاری یا سپرده به دیگر کشورهای عربی کاهش مییابد و نیروی کار غیر بومی نیز فرصت کمتری در اختیار دارد و این وضعیت بر بودجه کشورها و حوالههای مالی که از مهمترین منابع ارزی برخی کشورها از جمله مصر است تأثیر چشمگیری خواهد نهاد.
چهارم: تغییر سریع در عرصه فناوری
فناوری موجب تسریع تغییر در بازرگانی و ارتباطات و بازار کار میشود و حکومتها را وادار میکند که به فکر سرمایهگذاری درست در زیرساختها باشند تا اطمینان یابند که تحولات فناوری موجب تقویت امنیت و شکوفایی میشود.
بدون انعطاف و خلاقیت و سرمایهگذاری حسابشده فناوری میتواند کشورهای منطقه را به عقب برگرداند.
پنجم: ضعف جامعه مدنی
با ضعف جامعه مدنی دولتها ناچارند که به دخالت خود در امور مدنی ادامه دهند و این تصوری منفی در جامعه ایجاد میکند و حکومت را از مردم دور میسازد.
به تعبیر توکویل، دموکراسی «کاری میکند که ماهرترین حکومتها هم از آن عاجزند: ایجاد نشاط در همه بخشهای جامعه و آزاد کردن انرژیای که در شرایط مناسب میتوان معجزهآفرین باشد».
با وجود این، کشورهای خاورمیانه همچنان کاهش محدودیت جامعه مدنی را به معنای آشوب و تهدیدی علیه خود میدانند هرچند همچنان مشخص نیست که تغییری که از جانب حکومتها انجام شود تا چه حد به مدیریت مسائل رو به رشد منطقه کمک میکند.
البته این به معنای آن نیست که خاورمیانه باید استانداردهای اجتماعی و سیاسی غربی را به صورت کامل اجرا کند، همچنین به آن معنا نیست که فقط یک راه برای حل چالشهای پیش روی کشورهای خاورمیانه وجود دارد، اما هرچه هست این حکومتها باید هرچه سریعتر به فکر چارهاندیشی برای چالشهای پیش روی خود باشند که هرچه میگذرد پیچیدهتر هم میشوند. این در حالی است که هرچه میگذرد امکانات و منابع حکومتها هم محدودتر میشود.
این همه عوامل باعث میشود که به این نتیجه برسیم که خاورمیانه دیگر به وضع سابق نخواهند ماند و در آستانه تحول است و این حکومتها و ملتهای منطقهاند که چگونگی این تحول را تعیین میکنند.