تحولات در آسیای مرکزی، در پی جنگ دوم و ۴۴ روزه قراباغ در حالی در جریان بود که قزاقستان به عنوان پازل دیگری از این مجموعه شاهد یک اتفاق غیرقابل پیش بینی بود؛ افزایش قیمت گاز مایع، خوردن جرقه اعتراضات و شدت گرفتن خشونت ها بود که گفته می شود تاکنون ۵۰ تن کشته و حدود ۴هزار نفر نیز بازداشت شده اند. توکایف که روز دوشنبه را عزای عمومی اعلام کرده است در گفتگوی اخیر تلفنی خود با پوتین وعده به ثبات رسیدن قزاقستان را داده و از رهبران کشورانی که نیرو به قزاقستان فرستادند تشکر کرده است. شاید مهمترین پرسش در بررسی تحولات قزاقستان و عوامل زمینه ساز تظاهرات، نفوذ بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در ایجاد وضعیت کنونی باشد. دکتر احمد کاظمی کارشناس حوزه اوراسیا در گفتگویی با خبرآنلاین تحولات این کشور را انقلاب رنگی و نوع خشونت آمیز دانست و آن را با تحولات مرتبط با جنگ ۴۴روزه قراباغ، خروج آمریکا از افغانستان و تقابل غرب و روسیه بر سر اوکراین مرتبط دانست. مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید:
ارزیابی شما نسبت به تحولات قزاقستان چیست چه عواملی زمینه ساز اعتراضات گسترده در این کشور شد و چه کشورهایی بازیگران اصلی در این حوادث هستند؟
تحولات اخیر در قزاقستان از چند منظر قابل ارزیابی است: در نگاه اول همانطور که می دانیم جرقه اعتراضات به دلیل افزایش قیمت گاز مایع صورت گرفت؛ گاز مایعی که در غرب این کشور مصرف بالایی دارد و افزایش ناگهانی آن در ایجاد اعتراضات نقش داشته است. اما وقتی دامنه، ابعاد و مصادیق خشونت در اعتراضات مورد توجه قرار می گیرد، به نظر می رسد که از همان روز اول در اعتراضات یک سازماندهی بسیار گسترده وجود داشته و این نکته ای است که هم مقامات قزاقستان از جمله توکایف رئیس جمهور این کشور، هم روسای جمهور روسیه و چین روی این بر روی این موضوع تاکید کردند که به نوعی دست بیگانگان در اعتراضات وجود دارد. واقعیت این است که وقتی به قیام ها در آسیای مرکزی و قفقاز در دو دهه نگاه می کنیم، متوجه آن خواهیم شد که جریان وابسته بیگانه ای وجود دارد که تلاش می کند از بستر اعتراضات مشروع مردمی، ایجاد شورش های گسترده، نافرمانی های مدنی و در نهایت ساقط کردن دولت های مرکزی را سازماندهی کند.
اگر به یاد داشته باشید در سال ۲۰۰۳ اولین جرقه انقلاب رنگی در گرجستان صورت گرفت و همانطور که ادوارد شواردنادزه اعلام کرد که برای جلوگیری از حمام خونین ناچار شد استعفا دهد. اعتراضات آن برهه در گرجستان علیه فساد و مسائلی از این قبیل در این کشور بود که مشروعیت نیز داشت اما از این اعتراضات بنیاد سوروس و جریان های آمریکایی، صهیونیستی و ترکیه ای استفاده کردند تا دولت وقت گرجستان را ساقط کنند. همین سناریو در سالهای بعد در اوکراین و قرقیزستان موجب به برکناری روسای جمهور این دو کشور شد. از همین رو به نظر می رسد هدف اصلی در قزاقستان وقوع یک انقلاب رنگی از طریق یک فضای خشونت آمیز است. به همین دلیل می توان گفت که تحولات قزاقستان بسیار مهم به شمار می رود چرا که بزرگترین کشور در آسیای مرکزی به شمار می رود و از طرفی دیگر تأثیرگذارترین کشور بین چین و روسیه در منطقه محسوب می شود. کشورهای غربی و ناتو نیز معتقدند که هر گونه تغییر در قزاقستان می تواند به تغییرات در کل آسیای مرکزی منجر شود. قزاقستان طی سالهای اخیر یکی از ستون ها و پایه های نهادهای منطقه ای از جمله نهادهای روسیه گرا مانند سازمان پیمان امنیت دسته جمعی و همچنین اتحادیه کشورهای مستقل مشترک المنافع، اتحادیه گمرکی آسیا و سازمان سیکا و همچنین سازمان شانگهای بود. به همین جهت می توان گفت که آمریکا و برخی از متحدان آن از جمله ترکیه که هم اکنون نقش نیابتی را در قفقاز و آسیای مرکزی دارند، تغییر نظم سیاسی را در این منطقه دنبال می کنند. نظم سیاسی که فضایی از همکاری ها بین ایران، روسیه و چین را نشان می دهد که هدف از تغییر این فضا استفاده از پتانسیلی برای ایجاد کانون ناامنی در این حوزه است. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که تحولات قزاقستان در آن واحد با تحولات اوکراین، خروج آمریکا از افغانستان و مهمتر از همه با تحولات قفقاز و قراباغ و جنگ ۴۴ روزه رخ داد مرتبط است.
در حال حاضر مستنداتی از سوی دولت قزاقستان منتشر شده که نشان می دهد دسته ای از نیروهای تکفیری و تروریستی که در گذشته از طریق ترکیه در جنگ سوریه و علیه دولت قانونی این کشور فعالیت می کردند مانند گروه های ترکیه ای از جمله احرارالشام، حراس الدین و یا ارتش آزادی سوریه در همین شورش های قزاقستان حضور و نقش داشتند. این گروه های آموزش دیده از سوی ترکیه در اشغال برخی مراکز نظامی قزاقستان، مسلح کردن گروه ها در روزهای اخیر و انجام اقدامات خشونت آمیز ایفای نقش کردند.
نکته مهم دیگر اینکه تحولات قزاقستان را نمی توان غیرمرتبط با دالان موهوم تورانی(کریدور جعلی زنگزور) دانست. دالانی که ترکیه اردوغانی به شدت به دنبال تحقق آن است. آنکارا در تلاش است تا از طریق این کریدور جعلی از جنوب ارمنستان خود را به دریای کاسپین و آسیای مرکزی برساند و به اصطلاح یک جهان موهوم ترکی را که به شدت در خدمت اهداف آمریکا، انگلیس و ناتو است ایجاد کند. هدفی که هم از منظر حضور ناتو در منطقه، تسلط بر انرژی، مباحث قوم گرایی و مباحث ترانزیتی علیه منافع ایران، روسیه و چین در منطقه است. ناگفته نماند که یکی از مخالفین دالان موهوم تورانی و تشکیل ناتوی ترکی در آسیای مرکزی قزاقستان است. در سالهای اخیر دولت قزاقستان به رهبری نظربایف و پس از آن توکایف شراکت راهبردی خود را با روسیه نشان داده است. بنابراین جای تعجب نیست که آن دسته از گروه هایی که در قزاقستان و در شورش های اخیر نقش داشتند هم به لحاظ اقتصادی، امنیتی و هم از لحاظ حضور در گروه های تکفیری در سوریه، ارتباطات تنگاتنگی با ترکیه داشته اند. به نظر می رسد ترکیه به موازات اقداماتی که برای فشار به دولت ناتوان ارمنستان برای موافقت با دالان موهوم تورانی و عادی سازی مناسبات با این کشور انجام می دهد، به دنبال آن است تا در قزاقستان نیز دولت فعلی ساقط شود تا در این راستا دولتی روی کار بیاید که همسو با امیال تورانی ترکیه باشد که در خدمت منافع آمریکا و انگلستان در منطقه است. از این منظر می توان شدت واکنش چین و روسیه را مورد ارزیابی قرار داد.
روسیه و چین در ماه های گذشته در خصوص هشدارها و تهدیدهای دالان موهوم تورانی حداقل در ظاهر چندان حساسیت نشان نمی دادند اما تحولات قزاقستان یک زنگ خطر جدی برای چین و روسیه است که بدانند پروژه دوم جنگ قراباغ، یک پازل کوچک از یک پازل بزرگ از مجموعه ای بزرگ در منطقه بوده که قرار است در قالب دالان موهوم تورانی به آسیای مرکزی تسری پیدا کند و با حضور مستقیم ناتو در این منطقه یک کانون جدید بحران افزایی و بحران زایی علیه ایران، روسیه و چین شکل بگیرد. به همین دلیل است که سازمان پیمان امنیت دسته جمعی هم با گستردگی و هم با سرعت وارد این موضوع شده و رئیس جمهور چین نسبت به این تحولات هشدار داده است. تحولات قزاقستان نشان می دهد که چگونه پروژه ها در بستر خواسته های مشروع مردم کشور انجام می گیرند و در نهایت با انحراف این جریان موضوع به طور کامل در راستای منافع اهداف بیگانه قرار می گیرد. به همین جهت تحولات قزاقستان را می توان به انقلابی رنگی از نوع خشونت آمیز و خونین تعبیر کرد.
به نقش کریدور جعلی زنگزور در تحولات قزاقستان و تهدیدات ناشی از آن برای ایران و روسیه و چین اشاره کردید که شاید بیشترین تهدید این کریدور متوجه ایران باشد.اخیرا خبری در روزنامه دیلی صباح مبنی بر موافقت ایران و روسیه با این کریدور اشاره شد که طی سفر رئیس جمهور کشورمان به ترکمنستان برای شرکت در اجلاس اکو صورت گرفت. آیا چنین اخباری صحت دارد؟
انتشار خبرهایی مبنی بر پذیرش دالان جعلی زنگزور از سوی ایران اخباری دروغ و فیک محسوب بوده که به منظور تأثیرگذاری روی افکار عمومی در ایران مطرح می شود.آنچه که مشخص است ایران در موضوع خطوط ریلی و مواصلاتی بین جمهوری آذربایجان و نخجوان که حاکمیت آن بر عهده دولت ارمنستان باشد هیچ مخالفتی ندارد اما هر طرحی فارغ از این که عنوان دالان داشته باشد و یا نداشته باشد و اینکه دنبال امیال تاریخی، امنیتی و سیاسی و ضربه زدن به حاکمیت ملی ارمنستان در جنوب این کشور باشد مورد مخالفت ایران هست و در این راستا ایران خطوط قرمز را در این باره مشخص کرده است و این خطوط قرمز چه از منظر سیاسی، امنیتی و نظامی تغییرناپذیر هستند و طرفین بازیگر در این موضوع به خوبی از این موضوع آگاه هستند. اما با این وجود می بینیم که با انتشار اخبار دروغ و کذب به شکست خود در میدان سرپوش بگذارند و ادعا کنند که طرفین با ایجاد این دالان موافقت کرده اند. دالان تورانی نه در خدمت صلح، ثبات و توسعه منطقه بلکه در خدمت اهداف تنش زای آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در منطقه محسوب می شود که ترکیه به نیابت از آنها آن را دنبال می کند و به طور طبیعی هیچ مابه ازایی برای ارائه به ایران برای موافقت با چنین طرح خطرناکی وجود ندارد چرا که این طرح تمام ظرفیت های ژئوپلتیکی، ژئواکونومیکی و ژئوکالچرال ایران را در منطقه دچار سستی و ضعف خواهد کرد.
با وجود این تحولات به نظر شما روسیه برای دفع تهدیدات و محافظت از منافع مهم خود در قزاقستان به چه سناریوهایی متوسل شود؟ با توجه به اینکه بخشی از انرژی این کشور معطوف به تقابل با ایالات متحده بر سر موضوع اوکراین است…
روسیه کم و بیش تجربه مواجه شدن با این تحولات را داشته است؛ در روسیه سفید یا بلاروس، در قرقیزستان، در تاجیکستان و غیره را داشته است. آن چه که برای روس ها حیاتی به شمار می رود عدم تکرار سناریوی گرجستان در سال ۲۰۰۳ و به نوعی در سال ۲۰۰۸ است. البته روس ها دچار خطاهای استراتژیک نیز شده اند؛ ایجاد خطوط هوایی برای ناتو از افغانستان به قزاقستان و از آنجا به سمت اروپا یکی از این اشتباهات بود که در جا پای آمریکا و ناتو را در سالهای گذشته در قزاقستان را تقویت کرد. طبق گفته مقامات روسیه، آنها با تاکید بر اینکه جریان کنونی در قزاقستان یک جریان وابسته به بیگانه و با حضور گروه های شورشی آموزش دیده از سوریه است، اقدامات تدافعی و کنترلی را در مواجهه با این شورش را هم در قالب قوانین حقوق بین الملل و هم در چارچوب موافقتنامه های امنیتی که کشورهای عضو سازمان پیمان امنیتی دسته جمعی دارند، مشروع، معتبر و حقوقی تلقی می کنند.
سوال اصلی این است که آیا سیاست های روسیه جواب خواهند داد و دولت توکایف را حفظ خواهد کرد؟ اساسا تا چه میزان احتمال دارد که دولت قزاقستان سقطوط کند؟
با توجه به شدت و گستردگی اعتراضات و اینکه به نظر می رسد این اعتراضات از ماه ها و سالها قبل پیش بینی شده است و برخی چهره ها مانند مختار ابلیازوف رئیس سابق بانک توران عالم در قزاقستان که هم اکنون فراری و تحت تعقیب اینترپل است و خود را به عنوان رهبر اعتراضات معرفی می کند، به نظر می رسد وقوع هر گونه اتفاق غیرقابل پیش بینی در قزاقستان محتمل است. از روز دوم و سوم اعتراضات و با توجه به سرعت عمل سازمان پیمان امنیت دسته جمعی و انتقال نیرو و تجهیزات از کشورهای عضو این سازمان، حتی از کشوری کوچک مثل ارمنستان که در قالب این سازمان نیرو به قزاقستان اعزام کرده است، به نظر می رسد عزم روسیه و حمایت های چین برای خاتمه دادن به این شورش ها و اعتراضات جدی است و در روزهای پیش رو احتمال دارد که به این هدف دست یابند.
با توجه تهدید مشترک در تحولات قزاقستان برای ایران، چین و روسیه می توان شاید همگرایی و همکاری بیشتر سه کشور برای پایان ماجرا بود؟
به طور طبیعی ایران، روسیه و چین در هر گونه توطئه ای که به دنبال ایجاد کانون های ناامنی در منطقه هستند همکاری خواهند کرد به ویژه آنکه این توطئه ها به منظور جلوگیری از همگرایی ها، همکاری های منطقه ای، تضعیف سازمان های منطقه ای مثل سازمان همکاری شانگهای باشد که در این صورت همکاری ها حول منافع مشترک شکل خواهد گرفت.