ایراس/ در ۷ مه، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده با ولیعهد عربستان سعودی، محمد بن سلمان، شیخ طحنون بن زاید آل نهیان، مشاور امنیت ملی امارات متحده عربی و آجیت دوال، مشاور امنیت ملی هند دیدار کرد. در حالی که در ظاهر ممکن است به نظر برسد این دیدار یک فرمول کوچک دیگر در فضای منطقهای و بینالمللیِ به سرعت در حال تغییر است، اما به طور بالقوه بر تنظیم مجدد سیاستهای ایالات متحده در منطقه تاکید میکند و بخشی از یک تغییر سیاست گسترده تر در دولت بایدن است. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، اخیرأ پنج رکن این تعدیل مجدد را که در حال انجام است به این شکل تشریح کرد؛ مشارکت، بازدارندگی، دیپلماسی و تنشزدایی، همگرایی و ارزشها. با این حال، به نظر میرسد که در میان انتخاب بین این اصول درجه بندی وجود دارد، زیرا ایالات متحده بیشتر مشتاق به شراکت و ادغام است. بازدارندگی تنها با توجه به تهدیدات خاص مورد توجه قرار میگیرد، در حالی که نگرانیها در مورد ارزشها ممکن است حداقل در حال حاضر به دلیل مسائل ژئوپلیتیک منطقه نادیده گرفته شود.
استراتژی جدید ایالات متحده در غرب آسیا به دنبال ایجاد زمینههای جدید در منطقه است. این رویکرد جدید در منطقه ممکن است به دلیل عوامل متعددی به وجود آمده باشد. موضع سرد عربستان سعودی در قبال حقوق بشر نتوانست نتایج مطلوبی را برای واشنگتن به همراه داشته باشد. اخیرأ، کشورهای غرب آسیا به طور غیرمنتظرهای شاهد مجموعهای از اقدامات دیپلماتیک برای عادی سازی روابط نه چندان گرم بین خود بودهاند، از جمله توافق عربستان و ایران با میانجیگری چین. فضای رو به رشد چین در منطقه و عقبنشینی ایالات متحده از افغانستان ممکن است دلیل دیگر استراتژی جدید ایالات متحده در منطقه باشد که بر تقویت پیرامون خود در اطراف افغانستان تمرکز کند و خود را در یک ماتریس متفاوت از ائتلافها و مشارکتهایی که در حال توسعه هستند، قرار دهد. با این استدلال، احساس فوریت برای نگه داشتن ایالات متحده در منطقه از نظر استراتژیک نیز به وجود میآید. از نظر منطقهای، این استدلال همچنین به دنبال آن است که روابط ایالات متحده را با بازیگران کلیدی مانند عربستان سعودی و امارات، در کنار رابطه قوی با اسرائیل، از نو احیاء کند. نقطه اتکای استراتژی بازدارندگی ایالات متحده در منطقه همچنان معطوف به اسرائیل است، اما دادن تنوع تدریجی به سایر ارکان تمرکز، با ضرورت ایجاد فضایی برای اعمال نفوذ در منطقهای که به سرعت در حال تغییر است، همراه شده است.
یک عنصر اساسی سیاست خاورمیانهای ایالات متحده، اتصال جنوب آسیا، غرب آسیا و ایالات متحده است به گونهای که منافع مشترک اقتصاد محور و دیپلماتیک را ارتقاء دهد. یکپارچه شدن غرب آسیا و جنوب آسیا نیاز به ترسیم یک چشمانداز قارهای نامتقارن در منطقه هندوپسفیک دارد. این چشم انداز میتواند منافع کشورهای مهم غرب آسیا را در سراسر گستره هند و اقیانوس آرام توزیع کند و منطق بسیار گستردهتری را برای یک هندوپسفیک آزاد و باز ایجاد کند. در درازمدت، ادغام منافع غرب آسیا با هند و منطقه هندوپسفیک میتواند فضای استراتژیک پکن را تحت تأثیر قرار دهد و تغییر موقعیت پکن را به چالش بکشد.
با این حال، این واقعیت که این تعامل اخیر خارج از حوزه I2U2 (هند-اسرائیل-ایالات متحده-امارات عربی) بوده است، این نکته را برجسته میکند که ممکن است فعلاٌ عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل، علیرغم اینکه یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی بنیامین نتانیاهو است، در کار نباشد. با توجه به تنشها در مورد ایران و اینکه برنامه هستهای آن تا حد زیادی حلنشده و ابهام درباره پایداری و دوام معماری امنیتی سنتی ارائهشده توسط ایالات متحده، ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا همچنان شکننده است. مکس بوت (Max Boot)، یکی از اعضای ارشد شورای روابط خارجی، اخیراً گفته است که کشورهایی مثل عربستان سعودی و امارات به طور فزاینده به این نتیجه میرسند که قدرت نظامی ایالات متحده در منطقه روز به روز«زینتی» و غیرعملی میشود. این دیدگاه معمولاً در سراسر خلیج فارس نیز دیده میشود، بهویژه وقتی صحبت از دولت جو بایدن است.
اشتیاقی که اکنون نسبت به چین قابل مشاهده است، همانطور که در سفر پرزرق و برق رئیس جمهور شی جین پینگ به منطقه در دسامبر ۲۰۲۲ مشاهده شد، برای پادشاهیهای عربی مطلق نیست. عاقلانهتر است که این موضوع را از دو نمای اصلی ببینیم. اول، این واقعیت اساسی که چین یک اقتصاد بزرگ است و در حال حاضر نادیده گرفتن بازار آن برای تقریباً هیچکس، از جمله ایالات متحده، گزینه مناسبی نیست. دوم، چنین اشتیاقی نسبت به چین در منطقه، لابی فراحزبی و با نفوذ ضد چین در ایالات متحده را ترغیب میکند در موافقت با اقدامات سخت تر علیه پکن از خطوط حزبی عبور کند. انحراف تدریجی مشهود در رفتار شرکای سنتی آمریکا در منطقه ممکن است دولت بایدن و دولتهای بعدی را وادار کند با ریاض بیشتر مدارا کنند و به دنبال حل اختلافاتی باشند که پس از قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار و ستوننویس واشنگتن پست در ترکیه در سال ۲۰۱۸، افزایش یافت و آمریکا از اقدامات ولیعهد محمد بن سلمان انتقاد کرد.
اساساً، در آینده، زمانی که تصمیمات ژئوپلیتیکی به اندازه کافی همسو شوند، I2U2 و اکنون خواهرخواندگی آن با عربستان سعودی که آنها را به هم پیوند میدهد، میدانی باز برای همگرایی ایجاد خواهد کرد. برای مثال، تحولات سیاسی اخیر در اسرائیل، تنشهایی را بین اسرائیل و همسایگان عرب به وجود آورد؛ ریاض و ابوظبی (شریک I2U2 و توافقنامه ابراهیم ) اقدامات اسرائیل در مسجد الاقصی را محکوم کردند که منجر به تعویق افتادن بازدید برنامهریزی شده نتانیاهو از امارات متحده عربی شد. با این وجود، کانالهای دیپلماتیک باز که قبلا وجود نداشتند به نفع ثبات سیاسی و اقتصادی در سراسر منطقه عمل میکنند.
گنجاندن هند در یک گروه چهارگانه دیگر در منطقه (I2U2) به همان اندازه که نقش رو به رشد هند در منطقه هندوپسفیک را برجسته میکند، به همان اندازه نشانگر فوریت واشنگتن برای ایجاد زمینه برای معماری منطقه ای در هندوپسفیک است. برخلاف گذشته که ایالات متحده یک سیاست منطقهای را به نحوی اجرا میکرد که توسط مسائل ژئوپلیتیکیِ آشکار هدایت میشد، این بار رویکرد تازه واشنگتن به غرب آسیا به دنبال ایجاد تعادل در حساسیتهای منطقهای، نگرانیهای اقتصادی و چندجانبهگرایی است.
از منظر دهلی نو، این اتحادهای چندجانبه در غرب آسیا، ارتباطات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی وسیع تری را با یکی از حیاتیترین مناطق همسایه آن ارائه میدهد. از این منظر I2U2، مسلماً برای ایجاد یک طرح اولیه توسط معمارهای نسبتأ جدیدتر و زیرکتر دیپلماسی در موقعیت خوبی قرار دارد.