در ماه های اخیر کشورهای منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) به ویژه در حوزه خلیج فارس به ترکیبی از دو تاکتیک فوق برای تضمین ثبات و امنیت در منطقه دست یافته اند. مجموعه ای از اقدامات اقتصادی و سیاسی از سوی کشورهای منطقه به ویژه از سوی دو ستون اصلی آن یعنی ایران و عربستان در ایجاد مشارکت های راهبردی با چین در دستور کار قرار گرفت.
جالب اینجاست که ریاض به عنوان شریک راهبردی و مهمترین متحد کاخ سفید در منطقه هم گویا نسبت به ایالات متحده ناامید و بی اعتماد شده و به نحو فزاینده ای روابطش را با پکن عمیق تر می سازد. از سوی دیگر موجی از تنش زدایی میان دولت های منطقه و برقراری روابط دیپلماتیک در خاورمیانه به راه افتاده است که با آشتی ایران و عربستان با وساطت چین آغاز شد و اکنون سرریز پیامدهای آن به یمن، سوریه، لبنان و … هم رسیده است.
همه این تحولات موجب شدند تا دولت ایالات متحده خود را در وضعیت وخیمی در خاورمیانه ببیند زیرا واشنگتن فاصله چندانی با از دست دادن اعتبار و نفوذ خود در منطقه ندارد. ضمن آنکه تهدید برای از دست رفتن جایگاه آمریکا در ساختار جهانی و فروپاشی نظام بین المللی بر مبنای ارزش های غربی جدی تر از قبل شده است.
شکست آمریکا از چین در خاورمیانه؟
بسیاری از تحلیل ها حتی در میان کارشناسان و اتاق های فکر آمریکایی اذعان می کنند که هماکنون نیز ایالات متحده خاورمیانه را به قیمت افزایش مخاطرات خود، به چین واگذار کرده است.
تحلیلگر اندیشکده «موسسه امریکن اینترپرایز» در تحلیلی آورده است، مدتی قبل و تنها چند روز پس از اعلام سرمایه گذاری چند میلیارد دلاری آرامکو سعودی در صنعت پتروشیمی چین، عربستان و شرکای آن در اوپک پلاس از کاهش غیرمنتظره تولید نفت خود خبر دادند. این موضوع در کنار توافق اخیر میان تهران و ریاض با میانجیگری چین نشان دهنده یک انتقال و دگرگونی عمیق است که حکایت از آن دارد آمریکا در حال عقب نشینی و چین در حال پیشرفت در خاورمیانه است.
حتی «شی جین پینگ» اندکی بعد از آغاز رسمی سومین دوره ریاست جمهوری خود تصریح کرد که توافق عربستان و ایران دو پیام داشت. نخست، چین مسیر تکامل خود را از یک قدرت منطقه ای به یک قدرت جهانی کامل کرده است و مورد دوم اینکه چین یک بازیگر صلحساز خواهد بود و مشکلاتی را که ایالات متحده نمی خواست یا نمی توانست رفع کند، حل خواهد کرد.
تحلیلگر این اتاق فکر آمریکایی تاکید دارد هر دو پیام فوق به معنای تلاش پکن برای رهبری کشورهای جنوب و ایجاد نظم جهانی جدید است. این نظم قدرت و نفوذ ایالات متحده را کاهش می دهد و اگر شبکه اتحادهای آمریکا را نابود نسازد، حداقل به شدت تضعیف می کند.
در خلال دو دهه گذشته آمریکا در خاورمیانه مشغول بود و باوجود صرف هزینه های بسیار نتایج رضایت بخشی را کسب نکرد. همزمان اما قدرت چین در ۱۵ سال گذشته به اوج جدیدی رسید. این موضوع به همراه بی نیازی تدریجی ایالات متحده به نفت خاورمیانه، موجب تغییر جهت در سیاست خارجی ایالات متحده شد. آمریکا به این نتیجه رسید که دخالت شدید در امور خاورمیانه دیگر ارزش هزینه های آن را ندارد و به جای آن آمریکا می تواند از منابع خود در اقیانوس هند و اقیانوس آرام بهتر استفاده کند.
طبق این تحلیل، نگاه آمریکا غلط بوده و اکنون مشخص شده است کاخ سفید می بایست درک درستی از این موضوع کسب کند که خاورمیانه به عرصه ای برای رقابت با چین تبدیل می شود. نکته مهم برای همه قدرت ها و اقتصادهای بزرگ همچون چین و آمریکا این است که همه آن ها عاشق نفت خاورمیانه هستند. همانطور که بی ثباتی در این منطقه اثرات جدی بر اقتصاد قدرت ها خواهد داشت، تسلط یک قدرت متخاصم بر خاورمیانه نیز به همان اندازه نگران کننده است.
کارشناس امریکن اینترپرایز افزود: ایران و چین در حال امضای یک توافقنامه امنیتی ۲۵ ساله هستند و از طرف دیگر عربستان سعودی نیز نسبت به قابل اعتمادبودن ایالات متحده نگران است و به دنبال دوستان جدید می گردد. حتی اسرائیل به عنوان متحد و یک مرکز فناوری کلیدی برای منافع ایالات متحده نیز در جستجوی گسترش روابط با چین است.
بر این اساس، تغییرات فوق بدان مفهوم هستند که ایالات متحده در تدوین سیاست ها در مورد چین باید به خاورمیانه توجه داشته باشد. حال که اقدامات چین به وضوح از نظر وسعت جهانی شده اند؛ پس واشنگتن نمی تواند به یک چارچوب جغرافیایی محدود رقابت با پکن بسنده کند. تداوم تعامل عمیق آمریکا در خاورمیانه پیش نیازی برای مقابله با جمهوری خلق چین می باشد که به طور فزاینده ای در خاورمیانه فعال شده است.
شاید این دیدگاه در سطحی وسیع تر از سوی مرکز پژوهشی «نشنال اینترست» در تبیین ساختار نظام بین المللی کنونی و آینده بهتر بیان شد که معتقد است جنگ جاری در اوکراین، میانجیگری اخیر چین برای نزدیکی عربستان سعودی و ایران و افزایش تنش ها در اقیانوس آرام، این حقیقت انکارناپذیر را نشان می دهند که شاهد شکل گیری سیستمی از اتحادها هستیم که به دنبال تغییر توزیع قدرت با به چالش کشیدن نظم جهانی فعلی است.
طبق دیدگاه کارشناس این موسسه، برای غرب مهار محور پکن – مسکو – تهران اولویت است و به درک کلی واشنگتن از این امر بستگی دارد که دیگر مانند دهه های گذشته هژمونی بین المللی آمریکا تضمینشده نیست و خطر فروپاشی آن را تهدید می کند. در این راستا باید تعهد برای حفظ نظم جهانی لیبرال بار دیگر به روز شود و آمریکا تلاش کند تا شرکای ژئواستراتژیک و دوستان خود در سراسر جهان را به آن بی اعتماد شده اند، جذب کند. برای رسیدن به این هدف، ایالات متحده مجبور است در استراتژی های کلان خود تجدید نظر کند.