مرکز طنین/ چندین دهه است که جمهوری آذربایجان و ارمنستان، روابط پُرتنشی را با یکدیگر سپری می کنند. از این رو، به طور خاص در سال های اخیر، پس از طی یک دوره طولانی از ثبات و رکود در روابط دو طرف، شاهد اوج گیری رویههای تنشزایانه جمهوری آذربایجان علیه ارمنستان بودهایم.
رویه ها و اقداماتی که در سال های اخیر به انفجار جنگ و درگیری میان باکو و ایروان ختم شده اند و اینطور به نظر می رسد که جمهوری آذربایجان جدای از جاهطلبی های خود به صورت انفرادی، عملا به نیروی نیابتی شمار قابل توجهی از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای نیز جهت پیشبرد دستورکارهای خاص آن ها تبدیل شده است. در این راستا، اخیرا نیروهای ارتش جمهوری آذربایجان با نقض توافق آتش بس خود با ارمنستان که با میانجیگری روسیه منعقد شده، جاده های شمالی کریدور لاچین را به اشغال خود درآورده اند و در توجیه این حرکت غیرقانونیشان نیز اینگونه مدعی شده اند که ارمنستان سعی دارد از منطقه مذکور جهت انتقال سلاح و تجهیزات نظامی به قره باغ استفاده کند.
با این همه، برکسی پوشیده نیست که جمهوری آذربایجان مدت هاست با تحریکات دولت های آمریکا و انگلیس و البته رژیم اشغالگر قدس و ترکیه، به صورت جدی طرح ایجاد دالان تورانی در جوار مرزهای شمالی کشورمان را در دستورکار دارد. کریدوری که بنا دارد ترکیه را به جمهوری آذربایجان و از طریق دریای خزر، به منطقه آسیای میانه متصل سازد. با این همه، اینطور به نظر می رسد که باکو به طور خاص در قالب تنش زایی های خود علیه ارمنستان و در جوار مرزهای ایران، تحت تاثیر 5 محرک عمده است.
محرک هایی که عملا در پی اهدافی هستند که به هیچ عنوان در راستای منافع ملی ایران قرار ندارند و البته که ایران نیز به صراحت اعلام کرده جهت برخورد با تحرکات غیرقانونی باکو و تغییر مرزهای ژئوپلیتیکی منطقه، از آمادگی کامل برخوردار است.
1: جمهوری آذربایجان و کنشگری در قالب نیروی نیابتی ناتو
بر کسی پوشیده نیست که جمهوری آذربایجان با اتکا به حمایت های قالب توجه خارجی است که اقدام به تنشزایی در منطقه قفقاز جنوبی می کند و الا این کشور اساسا از ظرفیت های لازم و کافی جهت بحرانزایی در این منطقه برخوردار نیست. سفرهای مکرر مقام های انگلیسی و دستگاه های امنیتی این کشور و البته مقام های آمریکایی و ترکیه ای به جمهوری آذربایجان، همه و همه حاکی از سناریویی هستند که سال هاست کشنگرانِ به ویژه غربی در پی اجرایی کردن آن هستند و این سناریو چیزی جز توسعه نفوذ ناتو به حیات خلوتِ ایران، روسیه و چین نیست.
دستورکاری که با احداث دالان بین المللی تورانی و متصل کردن ترکیه به جمهوری آذربایجان و متعاقبا آسیای مرکزی، کاملا امکان تحقق می یابد. سناریویی که عملا می تواند چالش های امنیتی قابل توجهی را نیز برای تهران، مسکو و پکن در محیط پیرامونی آن ها ایجاد کند.
در این رابطه، ناتو جدای از تنش زایی های امنیتی علیه کنشگران مذکور، به طور خاص به دنبال فعال سازی هسته های بحران زا در این منطقه به ویژه از حیث ایدئولوژیک و توسعه اقدامات گروه های تروریستی و افراطی در این منطقه نیز است. دستورکاری که در نوع خود سعی دارد تا صورت حساب سنگینی را برای ایران، چین و روسیه صادر کند.
2: تمرکز کنشگران منطقه ای و فرامنطقه ای بر کشف ظرفیت های تازه در بازار انرژی
یکی دیگر از محرک های عمده و اصلی که به طور خاص قدرت های غربی و بازیگرانی نظیر رژیم صهیونیستی و ترکیه بر مبنای آن، حمایت های گسترده ای را از تنش زاییهای جمهوری آذربایجان در منطقه قفقاز جنوبی و اراده آن جهت ایجاد دالان بین المللی تورانی انجام می دهند، کشف ظرفیت ها و فرصت های تازه در بازار انرژی جهان آن هم در شرایطی است که بازیگران عمده بازار جهانی انرژی یعنی روسیه و عربستان سعودی، روی خوشی را به غرب نشان نمی دهند و همکاری های گسترده ای را در حوزه مذکور با یکدیگر در دستورکار قرار داده اند.
در این چهارچوب، قدرت های غربی به طور خاص سعی دارند تا با استفاده از دالان بین المللی تورانی، زمینه را برای انتقال منابع گازی جمهوری آذربایجان به ترکیه و از آنجا به اراضی اشغالی و البته کشورهای غربی فراهم کنند. در عین حال، نباید فراموش کنیم که این دسته از قدرت ها اگر بتوانند از طریق ترکیه ایده دالان تورانی را محقق کنند و به جمهوری آذربایجان دسترسی پیدا کنند، می توانند با رایزنی های گسترده و ارائه مشوق های مختلف، زمینه را جهت دریافت منابع انرژی کشورهای منطقه آسیای میانه و انتقال آن از طریق دریای خزر به جمهوری آذربایجان و متعاقبا منطقه و ورای آن در راستای منافع خود نیز فراهم سازند.
دستورکاری که در کلیت خود یک کارت بازی قابل توجه را به این دسته از بازیگران علیه کنشگرانی همچون روسیه، عربستان و حتی ایران می دهد.
3: کسب نفوذ در موقعیت ارتباطی مهم منطقه آسیای میانه و قفقاز
این نکته واضح است که اتحاد قدرت هایی نظیر ایران، روسیه و چین، تا حد زیادی فضای کار را از کنشگران غربی و متحدان منطقه ای آن ها جهت فعالیت آزاد و نفوذ به منطقه آسیای میانه و قفقاز گرفته است. مساله ای که نگرانی های جدی را برای آن ها ایجاد کرده و چاره جویی در این زمینه را به یکی از اولویت های اصلی این دسته از بازیگران تبدیل کرده است. نباید از یاد ببریم که قدرت های غربی و تشکیلات ناتو هیچ حوزه نفوذ و بازیگری موثری در منطقه قفقاز و به ویژه آسیای میانه ندارند و این مناطق همچون مثلثی در کنترل تهران، مسکو و پکن هستند.
مناطقی که در نوع خود می توانند مسیرهای ارتباطی قابل توجهی را نیز در اختیار قدرت های غربی جهت دسترسی به دیگر مناطق مهم ژئوپلیتیکی همجوار قرار دهند. در این چهارچوب، آن ها عملا در شرایط کنونی جمهوری آذربایجان را به یک مهره موثر و قابل اتکا برای خود تبدیل کرده اند و با استفاده از آن، اهداف و منافع خود را در منطقه به پیش می برند.
درست در همین منظومه می توان متوجه شد که چرا جمهوری آذربایجان در سال های اخیر تا حد زیادی تنشزایی در منطقه مذکور را در دستورکار خود قرار داده است و انگار هیچ ابایی از تبعات وپیامدهای آن نیز ندارد.
4: نقش پنهان رژیم صهیونیستی در تنش زایی های جمهوری آذربایجان
چندین سال است که دولت ایران به جمهوری آذربایجان به علت روابط غیرسازنده آن با رژیم صهیونیستی و همکاری با آن در انجام اقدامات خرابکارانه علیه کشورمان، شکایت می کند. با این حال، باکو هر مرتبه ضمن رد این قبیل مسائل، به اعتراضات ایران بی توجهی کرده است. با این همه، همزمان با بازگشت بنیامین نتانیاهو به صحنه قدرت سیاسی رژیم صهیونیستی و به طور خاص کنشگری های فعالِ تندروهای حاضر در دولت وی علیه ایران، کاملا مشخص بود که بایستی بار دیگر انتظار تشدید تحرکات این طیف را علیه ایران در حوزه های پیرامونی کشورمان داشته باشیم.
در این راستا، با توجه به اعتراضات گستره ملت های عربی به رویه های غیرقانونی صهیونیست ها علیه ملت فلسطین و عدم وفای به عهد آن ها در رابطه با آن دسته از کشورهای عربی که اقدام به عادی سازی روابط با اسرائیل در ازای دریافت برخی امتیازات کرده بودند، شاهد آن هستیم که توافق ابراهیم، به کل زمینگیر شده و تنها ظرفیت باقی مانده برای صهیونیست ها در شرایط کنونی علیه کشورمان، استفاده از ظرفیت بازیگری جمهوری آذربایجان است.
از این منظر، اینطور به نظر می رسد که سفر اخیر نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس به اروپا، تا حد زیادی با رایزنیهای وی در مورد دغدغه نخست وی و دولتش که همان ایران است همراه بوده و در همین چهارچوب نیز دور تازه تنش زایی علیه ایران در جوار مرزهای شمالی این کشور، در دستورکار قرار گرفته است.
فراموش نکنیم که در صورت احداث دالان غیرقانونی تورانی، صهیونیست ها یکی از برندگان مهم این مساله خواهند بود و می توانند کارت های بازیگری تازه ای را علیه ایران کسب کنند. از این رو، تل آویو از جمله آن دسته از بازیگرانی است که در تنش زای علیه ایران منفعت مستقیم دارد و روابط نزدیک سال های اخیر آن با جمهوری آذربایحان نیز بستر مناسبی را جهت پیشبرد این دستورکار برای رهبران این رژیم ایجادکرده است.
5: ترکیه و سودای توسعه گفتمان حکمرانی نوعثمانیگری
در نهایت باید در نظر داشت که ترکیه نیز از جمله کنشگرانی است که جدای از اختلافات تاریخی عمیق و گسترده خود با ارمنستان، از منافع قابل توجهی در چهارچوب تنشزایی های اخیر جمهوری آذربایجان علیه ارمنستان برخوردار است و سعی دارد از طریق تاسیس دالان تورانی و دسترسی مستقیم به منطقه آسیای میانه، سال ها سرمایه گذاری های فرهنگی و راهبردی خود در این منطقه را که هدف اصلی خود را توسعه و ترویج گفتمان نوعثمانیگری قرار داده اند، به پیش برد و از حیث عملیاتی به نحو جدی تری دنبال کند.
آنکارا در سال های اخیر اقدام به تاسیس ده ها مدرسه فرهنگی و آموزشی در منطقه آسیا میانه کرده و سعی داشته تا جای ممکن رخنه و نفوذ فرهنگی خود را در این منطقه گسترش بخشد. در این رابطه، جمهوری آذربایجان نشان داده که دوست و متحد قابل اتکایی برای ترکیه در زمینه پیشبرد اهداف و منافعش در عرصه مذکور است و از هیچ کمکی به آنکارا در این رابطه دریغ نمی کند. در این فضا، نوعی بده بستان راهبردی میان باکو-آنکارا ایجاد شده و ترکیه بر آن است تا جدای از تضعیف ارمنستان و منافع ملی ایران، دست برتری را برای خود و نفوذ سیاسی و فرهنگی اش در منطقه قفقاز جنوبی و آسیای میانه نیز ایجاد کند.
دستورکاری که در سال های اخیر ترکیه تاکید بسیاری بر آن داشته است و درست به همیبن دلیل هم است که آنکارا حمایت های سفت و سخت از باکو را مدت هاست که به نحوی جدی دنبال می کند و در برنامه دارد.