رسانه تخصصی روابط بین الملل

نبرد مسکو و آنکارا؛ از قفقاز تا سوریه

Diplomacyplus.ir/?p=7728
ایران معتقد است تغییر در مرز با ارمنستان، می‌تواند تهدیدی بر منافع ژئوپلیتیکی خود باشد، که شامل کریدور حمل‌ونقل بین‌المللی شمال-جنوب (INSTC) بین مسکو-تهران-دهلی نو می‌شود.

بازار؛ گروه بین‌الملل: علیرغم روابط دیپلماتیک قوی، ترکیه در دو منطقه اصلی درگیری آسیایی، سوریه و ناگورنو-قره باغ، در رقابت مستقیم با روسیه و ایران است و سرنوشت شام و قفقاز جنوبی را در هر راه‌حلی به هم گره می‌زند. در حالی که آنکارا به دنبال ایجاد اقتدار خود بر شمال سوریه و پیشبرد هژمونی ترک در کشورهای کلیدی قفقاز مانند آذربایجان برای استفاده از مزیت ژئوپلیتیکی است، اهداف مسکو و تهران در این دو صحنه کاهش نفوذ ایالات متحده و وابستگی متقابل اقتصادی طولانی مدت بین کشورهای منطقه است.

با وجود این اختلافات، جلسات متعددی بین مقامات ارشد سوری و ترکیه برگزار شد و روسیه میزبان گفتگوهای مستقیم وزرای دفاع مربوطه و روسای آژانس‌های اطلاعاتی بود. همچنین تمایل اردوغان برای جلب رضایت رای دهندگان پیش از انتخابات و زمین‌لرزه ویرانگری که شهرهای مرزی ترکیه و سوریه را لرزاند، در تسهیل نزدیکی اخیر بین آنکارا و دمشق نقش داشته است.

با این حال، به دلیل وضعیت ادلب، پایگاه شبه نظامیان در شمال سوریه که در حال حاضر تحت کنترل ترکیه و حامیانش بوده، بعید است که به این زودی‌ها عادی سازی کامل دیپلماتیک صورت گیرد. به نظر می‌رسد روسیه در حال حاضر طرفدار حفظ وضعیت موجود در ادلب تا پیشبرد مذاکرات نزدیک است.

شباهت سوریه و قفقاز

حل بحران سوریه به نتیجه تحولات منطقه‌ای، اختلافات بین‌المللی و مبارزات دیپلماتیک مستمر بین آنکارا و مسکو بستگی دارد چون آنها به دنبال تحکیم یا گسترش نفوذ خود در مناطق مختلف از جمله سوریه و قفقاز جنوبی هستند. این دو درگیری، به ویژه مناقشه قره باغ کوهستانی بین ارمنستان و آذربایجان، شباهت‌هایی با یکدیگر دارند. هر دو منطقه دارای تنوع قومی و مذهبی قابل توجهی هستند، به شدت تحت تأثیر قدرت‌های منطقه‌ای روسیه، ایران و ترکیه بوده و در چشم‌انداز استراتژیک ابرقدرت‌های جهانی مانند چین و ایالات متحده قرار دارند. در نتیجه، این دو درگیری بین المللی شده‌اند و بازیگران محلی قادر به دستیابی به راه حلی بدون تضمین خارجی نیستند.

قفقاز جنوبی از سه کشور گرجستان، ارمنستان و آذربایجان تشکیل شده است که هر کدام جهت گیری سیاست خارجی متفاوتی دارند. گرجستان متعهد به شراکت با نهادهای یورو-آتلانتیک و اروپایی است، در حالی که ارمنستان یکی از اعضای ائتلاف نظامی سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) به رهبری روسیه است. همچنین، آذربایجان و ترکیه متحدان نظامی هستند که جهان‌بینی مشابهی دارند، تا جایی که تصمیم آنکارا برای حمایت از یکی از طرف‌های درگیر در اوکراین احتمالاً باکو را به اتخاذ موضعی مشابه ترغیب کند.

علاوه بر این، بی‌ثباتی در قفقاز جنوبی – یک جغرافیای استراتژیک برای مسیرهای تجاری آینده که هژمون‌های جدید آسیا را قدرتمند می‌کند – می‌تواند چالش‌هایی ایجاد کند که بر روابط تجاری و اقتصادی بین کشورهای منطقه و همسایگانشان تأثیر بگذارد. تحولات اخیر نشان می‌دهد که مسکو معتقد است استقرار نیروهای فعلی خود در قره باغ کوهستانی برای تامین منافع بلندمدت روسیه در باکو کافی است. با این حال، این موضع دائماً توسط آذربایجان و مورد حمایت ترکیه به چالش کشیده شده است.

بیانیه شوشا روابط نظامی و امنیتی آذربایجان را با ترکیه، عضو اصلی ناتو مستحکم کرده است. بطوریکه، آذربایجان به یک «متحد بزرگ غیر ناتو» برای ترکیه تبدیل شده است، مانند نقش اسرائیل، مصر و ژاپن برای ایالات متحده. از آنجایی که گرجستان علناً درخواست عضویت ناتو و اتحادیه اروپا را اعلام کرده و آذربایجان دارای روابط نظامی و دیپلماتیک نزدیک‌تر با ترکیه عضو ناتو است، منطقه وضعیت «حیاط خلوت روسیه» خود را از دست می‌دهد و به یک زمین بازی «روسی-ترکی» تبدیل می‌شود. این تحول مسکو را بر آن داشت تا فشار نرم خود را بر باکو افزایش دهد.

حیاط خلوت روسی و ترکی

اگرچه آنکارا و مسکو درک درستی از خطوط قرمز یکدیگر در سوریه دارند، اما آرزوی ترکیه برای ایفای نقش بیشتر در قفقاز جنوبی، رابطه این کشور با روسیه را به سردی سوق داده است. وقوع جنگ دوم قره باغ در سال ۲۰۲۰ فرصتی منحصر به فرد برای ترکیه برای گسترش نفوذ خود در همسایگی نزدیک خود – که از سال ۱۸۲۸ در حوزه منافع ملی مسکو باقی مانده – فراهم کرد.

برای به چالش کشیدن روسیه، ترکیه از آذربایجان در جنگ علیه ارمنستان بر سر قره باغ کوهستانی حمایت کامل نظامی و دیپلماتیک کرد. در طول جنگ، مسکو و آنکارا در برابر یکدیگر ایستادند. با اعمال فشار بر آنکارا در میدان سوریه، مسکو تلاش می‌کرد تا نقاط آسیب‌پذیر خود را ترمیم و ترکیه را نسبت به سایر رقابت‌های خود مورد توجه قرار دهد. اما ترکیه یک بازی تهاجمی در حیاط خلوت خود روسیه انجام و در نوامبر ۲۰۲۰، اتصال خط لوله ترانس آدریاتیک (TAP) به خط لوله ترانس آناتولی (TANAP) را افتتاح کرد تا گاز دریای خزر را از طریق ترکیه با دور زدن روسیه به جنوب اروپا برسد. این پروژه برای آنکارا بسیار مهم است زیرا ترکیه را از یک واردکننده به یک مسیر ترانزیتی گاز تبدیل می‌کند. ماهیت ژئوپلیتیکی این پروژه کاهش وابستگی گازی اروپا به مسکو است.

در جبهه دیپلماسی، ترکیه تلاش کرده تا روند حل منازعه به سبک آستانه را برای قره باغ کوهستانی آغاز کند. با این حال، مسکو تمایلی به تعامل دوجانبه با آنکارا در مناطق جدا شده از شوروی ندارد، چون خطر مشروعیت بخشیدن به مداخله و حضور ترکیه در حیاط خلوت روسیه را به دنبال دارد. به همین دلیل، ماکسیم سوچکوف، کارشناس شورای امور بین‌الملل روسیه (RIAC)، باور دارد که روسیه تصمیم گرفته مستقیماً در جنگ مداخله نداشته و رویکردی را اتخاذ کند که متحد ارمنی‌اش را به شدت ناراحت کرده است. سوچکوف خاطرنشان کرد که اگر آذربایجان موفق می‌شد خانکندی، مرکز قره باغ کوهستانی را تصرف کند، نفوذ ترکیه در منطقه تسریع و منجر به از دست دادن تنها متحد نظامی منطقه‌ای روسیه می‌شد.

در نتیجه، بیانیه سه جانبه ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ با میانجیگری روسیه که به جنگ قره باغ کوهستانی پایان داد، در راستای آرزوهای ترکیه نبود. با وجود این، ترکیه توانسته به بازیگری فعال در شکل دادن به چشم انداز ژئوپلیتیک جدید منطقه تبدیل شود. در حالی که روسیه از مداخله ترکیه در حوزه نفوذ سنتی خود ابراز نارضایتی و برخی «خط قرمزها» را ایجاد کرده است، همچنین مجبور شد ترکیه را به عنوان یک بازیگر کوچک در منطقه به رسمیت بشناسد.

با این حال، درگیری نظامی جاری در اوکراین تأثیر قابل توجهی بر موازنه قوا در قفقاز جنوبی داشته است. با ادامه افزایش خصومت‌ها بین غرب و روسیه، منطقه تبدیل به حوزه تقابل جدیدی تبدیل شده و آذربایجان و ارمنستان هر دو به دنبال تامین منافع حیاتی خود در پوشش رقابت قدرت‌های بزرگ هستند. در حالی که منافع ایروان در راستای حفاظت از امنیت جمعیت ارمنی در قره باغ کوهستانی است، آذربایجان به دنبال حل و فصل مسئله قره باغ از طریق فشار نظامی است که در صورت موفقیت می‌تواند نفوذ منطقه‌ای مسکو را تا حد زیادی کاهش دهد.

باوجود بیانیه سه‌جانبه ۲۰۲۰، به نظر می‌رسد که صلح طولانی مدت هنوز دور از انتظار است. آذربایجان اصرار دارد که ارمنستان باید از طریق سیونیک (ارمنستان جنوبی) «دالانی» برای اتصال سرزمین اصلی آذربایجان به منطقه نخجوان، که باکو آن را «دالان زنگزور» می‌نامد، فراهم کند. ارمنستان این ادعا را رد و استدلال می‌کند که تفاهم‌نامه فقط به بازسازی کانال‌های ارتباطی (مانند بزرگراه‌ها و راه‌آهن) اشاره می‌کند که هر دو طرف می‌توانند به این مسیرها دسترسی داشته باشند و از آنها استفاده کنند. اما باکو خطرات را با تهدید به مسدود کردن کریدور لاچین در صورت عدم دسترسی ارمنستان به کریدور سیونیک افزایش داده است. ایروان نیز به نوبه خود معتقد است که وضعیت کریدور لاچین نباید با افتتاح این کانال‌های ارتباطی مرتبط باشد.

همچنین این تحولات ایران را بر آن داشته است تا با هشدار نسبت به اینکه هرگونه تغییر ارضی در مرز ارمنستان و ایران، خط قرمزی برای تهران خواهد بود، به قفقاز جنوبی «بازگشت» داشته باشد. ایران بر این باور است که چنین تغییراتی می‌تواند تهدیدی بر منافع ژئوپلیتیکی خود باشد، که شامل کریدور حمل‌ونقل بین‌المللی شمال-جنوب (INSTC) بین مسکو-تهران-دهلی نو می‌شود.

با محاصره کریدور لاچین از سوی آذربایجان – تنها مسیر زمینی که قره باغ کوهستانی را به ارمنستان متصل می‌کند- نیروهای روسی به عنوان تنها ضامن امنیت ارامنه قره باغ باقی مانده‌اند. اما برخلاف آنچه بسیاری از تحلیلگران پیش بینی کرده‌اند، شکست ارمنستان در جنگ ۲۰۲۰ از نفوذ روسیه در ارمنستان کاسته نشده است. در واقع، روسیه با وجود ناامیدی فزاینده ایروان از ناتوانی مسکو در جلوگیری از حملات آذربایجان به ارمنستان، نفوذ بیشتری در آنجا به دست آورده است. اگر باکو در هدف خود موفق شود و به مهندسی جمعیت در منطقه بپردازد – وادار کردن ارامنه به ترک قره باغ کوهستانی – دیگر توجیهی برای حضور روسیه در منطقه وجود نخواهد داشت و مسکو اهرم خود را بر کل قفقاز جنوبی از دست خواهد داد.

سناریوی قره باغ کوهستانی در سوریه؟

مناقشه قره باغ کوهستانی موفقیت مسکو در حفظ نفوذ خود در منطقه را با وجود تلاش ترکیه برای کاهش نفوذ روسیه برجسته کرده است. با این حال، بحران جاری در اوکراین و نتیجه نامشخص آن، در قفقاز جنوبی نیز در حال وقوع است. در حالی که جهان از نظم تک قطبی به رهبری ایالات متحده به چندقطبی تغییر می‌کند؛ آذربایجان و ارمنستان نیز مانند بسیاری از کشورهای دیگر، مجبورند تصمیمات راهبردی را در مورد همسویی با منافع خود با روسیه یا غرب اتخاذ کنند. بی‌طرفی بعید است که منافع حیاتی هر یک از کشورها را تامین کند.

به این ترتیب، افزایش فشار بر اردوغان برای تحکیم قدرت خود در انتخابات آتی ترکیه، احتمالا او را مجبور به امتیاز دادن به یک محور بر محور دیگر کند. چنین اقدامی می‌تواند تأثیر قابل‌توجهی بر باکو داشته باشد.

علاوه بر این، احتمال خروج نیروهای آمریکایی از شمال شرق سوریه، همراه با آینده سیاسی نامشخص کردهای سوریه و اقتصاد موازی آنها، خطر خلاء قدرت زیرمنطقه‌ای را ایجاد می‌کند. این موضوع، می‌تواند ترکیه و روسیه را به سمت مدیریت یا تقویت رقابت همکاری‌شان سوق دهد، هرچند باید دید که آیا روسیه می‌تواند توافقی را بین کردها و دمشق تغییر دهد یا خیر.

جنگ اوکراین می‌تواند مانعی بر سر راه ابتکارات دیپلماتیک روسیه باشد. بی‌میلی روسیه برای مقابله با تهاجمات آذربایجان و نقض آتش‌بس پس از غرق شدن در جنگ اوکراین، نشان می‌دهد که مسکو احتمالا از عهده میانجیگری یک سناریوی حافظ صلح به سبک قره باغ کوهستانی برای کردهای سوریه برآید.

از این رو، بحران سوریه ممکن است تا زمانی که روابط بین آنکارا و دمشق عادی نشود یا ترکیه حملات نظامی بیشتری را تهدید کند، متوقف بماند. نتیجه انتخابات ترکیه در ۱۴ می ۲۰۲۳ بدون شک نقش مهمی در این زمینه چه در سوریه و چه در قفقاز جنوبی خواهد داشت.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط