به قلم: یوگنی تریفونوف
در پیکربندی وضعیت نظم جهانی بسیاری از سیاستمداران اذعان دارند که در شرایط جنگ سرد جدید، احتمالات زیادی در مورد اتحادهای نظامی-سیاسی با مشارکت روسیه وجود دارد. اکنون مسکو یک متحد بی قید و شرط به نام بلاروس و چندین متحد رسمی در قالب کشورهای عضو CSTO (ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان) دارد. پتانسیل نظامی این کشورها ناچیز است و روابط بین آنها چنان پایدار نیست (مثلا قرقیزستان و تاجیکستان بارها در آستانه جنگ بایکدیگر قرار داشتند).
در پیشبینیها برای بلوک جدید چین و ایران درکنار روسیه در نظر گرفته شدهاند. البته رابطه با چینیها بقدری گسترده و پیچیده است که فقط می توان آن را برای یک سری موارد مشخص در نظر گرفت اما با ایران همه چیز راحت تر است.
با این حال باید در نظر داشت که اتحادهای بلندمدت بین دولتها تنها در صورتی امکان پذیر است که افکار عمومی این کشورها آنها را همراهی کند. این مساله چیزی است که نه منافع نخبگان حاکم، بلکه حافظه تاریخی و اسطوره شناسی تاریخی تعیین میکند. در عین حال، بحث با اساطیر، تلاش برای اثبات صحت آن یا برعکس، رد آن، بیهوده است. به عنوان مثال، در روسیه این مثلی قدیمی وجود دارد که کشورهای آنگلوساکسون دشمنان ابدی کشور ما هستند، که چندان با حقیقت تاریخی مطابقت ندارد، اما در خودآگاهی ملی بسیار محکم و پابرجا است.
باید یادآوری کرد که ایرانیان خود را ملتی بزرگ میدانند: این تلقی به زمان امپراتوری در ایران برمیگردد که با روم و بیزانس رقابت میکرد. اکنون حدود یک هزار و پانصد سال است که هیچ امپراطوری وجود ندارد، اما خودآگاهی شاهنشاهی ایرانیان از بین نرفته است. این پدیده ایدئولوژیک نه تنها برای ایران، بلکه برای سایر مردمانی که زمانی امپراتوری داشتند- به عنوان مثال، مغولستان و کامبوج- نیز صادق است. به همین دلیل، ایرانیان دارای عزت نفس ملی بسیار بالایی هستند که بر روابط ایران با سایر کشورها تأثیر می گذارد.
برای درک اینکه آیا ایران می تواند به متحد روسیه تبدیل شود، باید به حافظه ملی ایران در مورد روسیه رجوع کرد. در هویت ملی ایرانی، روسیه همیشه متجاوز و ایران قربانی بوده است. برای روسیه، استپان رازین رهبر قیام دهقانان قزاق است و مبارزات او در ایران “برای زیپون” در حافظه تاریخی روسیه تنها در افسانه غرق شدن “شاهزاده خانم ایرانی” حفظ شده است. برای ایرانیان، لشکرکشی رازین یک قتل عام وحشتناک است که توسط قزاق ها در شمال ایران انجام شده و ایرانیان به جای یک «شاهزاده خانم ایرانی» در مورد زنان زیادی که توسط قزاق ها قبل از بازگشت به روسیه اسیر و کشته شدهاند می نویسند (مشخص نیست که این موضوع چقدر صحت دارد).
لشکرکشی پتر یکم به ایران برای روسها حمایت از گرجیها و ارمنیهایی بود که از ظلم و ستم ایرانیان رنج می بردند، اما برای ایرانیان تسخیر بی دلیل باکو، گیلان و مازندران بود.
جنگهای روسیه و ایران در سالهای ۱۸۰۴-۱۸۱۳ .م (۱۱۸۲-۱۱۹۱) و ۱۸۲۶- ۱۸۲۸ .م (۱۲۰۴-۱۲۰۶) برای ایرانیان به معنی تصرف ماوراء قفقاز توسط روسیه است که از نظر تاریخی (به گفته ایرانیان) متعلق به ایران بوده است.
تقسیم ایران به مناطق نفوذ در سال ۱۹۰۷ و همچنین مداخله نیروهای روسیه در سال ۱۹۱۱ که به انقلاب مشروطه پایان داد، برای ایرانیان شاهد دیگری بر سیاست امپریالیستی روسیه است.
اساطیر ایرانی سیاست اتحاد جماهیر شوروی را حتی از سیاست روسیه قبل از انقلاب، نسبت به ایران تهاجمی تر میداند. لشکرکشی ناوگان خزر شوروی در سال ۱۹۲۰ که منجر به تشکیل جمهوری کوتاه مدت شوروی پارسی (گیلانی) شد، در ایران تلاشی برای متحد کردن اجباری کشور تلقی می شود و عهدنامه دوستی ایران و شوروی در سال ۱۹۲۱ یک معاهده نابرابر از نوع استعماری است. اما در اتحاد جماهیر شوروی، بر این باور بودند که این معاهده موقعیت نیمه استعماری ایران را لغو و حاکمیت آن را احیا می کند.
دوره اشغال ایران توسط شوروی و انگلیس در سالهای ۱۹۴۱-۱۹۴۵ نیز در ایران بار منفی دارد. در حافظه عمومی، اشغال ایران توسط شوروی باعث قحطی و شورشها برای نان شد. ایران همچنین به یاد دارد که پس از جنگ، اتحاد جماهیر شوروی برای مدت طولانی نیروهای خود را از ایران خارج نکرد، به جدایی طلبان آذربایجانی و کرد کمک کرد و همچنین سعی کرد قرارداد امتیاز نفت را به تهران تحمیل کند.
سقوط دولت مصدق، اولین نخستوزیر منتخب دموکرات، در ایران متفاوتتر از اتحاد جماهیر شوروی و روسیه یاد میشود. روسیه معتقد است مصدق به دلیل سیاست ضد امپریالیستی (ملی شدن نفت، قطع روابط دیپلماتیک با لندن و…) توسط مرتجعین با کمک سیا و سرویس های اطلاعاتی انگلیس سرنگون شد. و به اعتقاد ایرانیان، مصدق از نوادگان سلسله قاجاریه بود که با کمک اتحاد جماهیر شوروی و کمونیستهای محلی با سلسله جدید تسویه حساب کردند. ایرانیها (عمدتاً مذهبیها) قهرمان واقعی آن سالها را آیتالله کاشانی میدانند -شخصیتی فوقمحافظهکار که ابتدا از مصدق حمایت کرد و سپس او را به تلاش برای «تحویل ایران به دست شوروی» متهم کرد- که نقش مهمی در سرنگونی نخست وزیر مترقی داشت. آنها آیت الله کاشانی را پدر معنوی آیت الله خمینی، معمار ایران مدرن می دانند.
آگاهی از این پیشینه تاریخی طولانی برای درک پیشینهای که روابط ایران و روسیه بر آن بنا شده است ضروری است. جوانب دیگر روابط دو کشور با در حول محور این اسطوره شکل می گیرد.
از نظر ایدئولوژیک، ایران خود را به عنوان یک قدرت جهانی میبیند که امت (جامعه) شیعی کل جهان از جمله شیعیان ساکن در کشورهای دیگر را متحد میکند. بر اساس قانون اساسی ایران، ولی فقیه (رهبر) نه تنها در ایران، بلکه در سایر کشورهایی که امت شیعه در آن زندگی میکند، رهبر شیعیان است.
در این راستا، انرژی اصلی تهران حمایت از رژیم شیعی بشار اسد در سوریه و جنبشهای نظامی-سیاسی شیعه مانند حزبالله لبنان، انصارالله (حوثیها) در یمن، حشدالشعبی (نظامیان خلق) در عراق، جنبش های هزاره در افغانستان، و شیعیان زیرزمینی افراطی در عربستان سعودی و بحرین است. استراتژی تهران ایجاد بلوکی از رژیمهای شیعی در اطراف ایران است تا بتواند بر میزان تولید نفت و گاز جهان تسلط یابد (اکثریت جمعیت شیعیان در سواحل خلیج فارس هستند). و باید گفت که ایران به اجرای این پروژه بزرگ بسیار نزدیک است: سوریه را از طریق حمایت نظامی، سیاسی و مالی از دولت اسد، لبنان (از طریق جنبش حزب الله) و یمن (با حمایت از جنبش حوثی ها) را کنترل می کند.
همه اینها به تهران احساس یک قدرت بزرگ را میدهد و بر همین اساس روابط خود را با سایر کشورها میچیند. روسیه و چین نامسلمان نه به عنوان متحدان برابر و شایسته احترام، بلکه به عنوان منابع سلاح و فناوری و همچنین همسفران در مبارزه با “شیطان بزرگ” (در اصطلاح ایرانی – ایالات متحده) و همراهانش تلقی می شوند. مهم ترین هدف ژئوپلیتیکی ایران، درهم شکستن اسرائیل است اما روسیه و چین نمیخواهند در اجرای این هدف مشارکت کنند و همین سر باز زدن باعث عصبانیت ایران میشود. مسکو و پکن نمیخواهند سلطه ایران در کشورهای «کمربند شیعی» را به رسمیت بشناسند. در نتیجه، در سوریه، جایی که ارتش ایران و روسیه به طور مشترک به ارتش اسد کمک میکنند، بارها و بارها تنش رخ داده است: هر چه باشد، ایران سوریه را منحصرا میراث خود می داند.
نهایتا چنین می توان نتیجه گرفت که ایران فقط می تواند متحد موقت و موقعیتی روسیه باشد و نمیتوان روی روابط بلندمدت متحدانه با آن حساب کرد.