به گزارش فرارو به نقل از نیویورکر؛ در سیاست، مانند زندگی تمایل به پیچیدگی بیش از حد مسائل وجود دارد. حقیقت ساده در مورد مبارزات انتخاباتی ۲۰۲۴ میلادی این است که مانند دو انتخابات ریاست جمهوری که پیش از آن برگزار شد کل رقابت انتخاباتی درباره دونالد ترامپ است.
از طرف جمهوری خواهان هیچ نامزد بالقوهای در نظرسنجیهای ملی قابلیت حذف ترامپ را از خود نشان نداده است. در یک مورد که “ران دیسانتیس” فرماندار فلوریدا محسوب میشود نیز تا به امروز به طور جدی وارد عرصه نشده است.
همچنین، مشخص نیست که “کریس کریستی” فرماندار سابق نیوجرسی بتواند شانسی در برابر ترامپ داشته باشد. وضعیت رای دهندگان جمهوری خواه را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: هرگز ترامپ، گاهی ترامپ، همیشه ترامپ و فقط ترامپ.
دسته فقط ترامپ بین ۲۵ تا ۳۰ درصد غیر قابل حرکت حزب جمهوری خواه را تشکیل میدهد. دستهای که هرگز به ترامپ رای نخواهند داد نیز در چنین میزانی در حزب جمهوری خواه حضور دارند. به عبارت دیگر، حزب در یک حلقه نابودی ترامپ گرفتار شده و انتخابات مقدماتی به هر طریقی به همه پرسیای درباره رئیس جمهور پیشین منتهی خواهد شد.
در میان دموکراتها که دست کم در مورد نفرت خود از ترامپ با یکدیگر متحد هستند عامل ترامپ به شیوهای متفاوت بر سر رقابت تبدیل شده است. در صورت عدم نامزدی مجدد ترامپ دست کم میتوانستیم تصور کنیم که “جو بایدن” در سن هشتاد سالگی به دنبال نامزدی دوباره برای شرکت در انتخابات نباشد.
با این وجود، با توجه به این که ترامپ نامزد پیشتاز جمهوری خواهان است بایدن خود را به عنوان یک رقیب ضروری معرفی کرده است: کسی که ثابت شده ترامپ را شکست میدهد. سرنوشت آن دو به یکدیگر گره خورده است. بار دیگر همه چیز درباره ترامپ است. به همین خاطر عقل متعارف در این باره که رئیس جمهور پیشین یک نیروی مصرف شده در سیاست حزب جمهوری خواه بوده را نادیده بگیرید و به آن چه ترامپ در عمل انجام میدهد و در کارزار انتخاباتی اش میگوید به شکلی دقیقتر توجه کنید به نظر میرسد روز قیامت برای دموکراسی امریکایی بسیار نزدیکتر و تاریکتر است.
اظهارات اخیر ترامپ حتی نظم مبتنی بر قانون اساسی امریکا را نیز تهدید میکند. در اواخر هفته گذشته او در سخنرانیای تلاش خود برای بازگشت به کاخ سفید را یک جنگ آشکار توصیف کرد و وعده داد در صورت راهیابی به کاخ سفید ماموریت اش چیزی کمتر از “قصاص” دولتمردان فعلی برای تمام اشتباهاتی که رخ خواهند داد نخواهد بود.
او بیش از یک ساعت و نیم در مقابل جمعیتی که بارها تعریف او از ریاست جمهوری را به عنوان سکویی برای انتقام گیری شخصی تشویق میکردند سخنرانی کرد و به طرز شومی به طور دائم از “دشمنان” سخن میگفت و وعده داد که “دولت عمیق” و “در سایه” را پس از پیروزی در انتخابات کاملا محو کند. دعوت او به کاربرد اسلحه صرفاً جنبه نمادگرایی سیاسی نداشت.
ترامپ با تکرار زبان تحریک آمیزی که با آن حامیان خود را در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به ساختمان کنگره فراخواند از آنان خواست تا یکبار دیگر در شرایطی آخرالزمانی مبارزه کنند. او گفت: “ما چارهای نداریم. اگر این کار را نکنیم کشور مان برای همیشه از دست خواهد رفت”.
او صراحتا از بازداشت شدگان در جریان حمله به کنگره تحت عنوان “وطن پرستانی بزرگ” که به شکلی “ناعادلانه” در زندان هستند یاد کرد و آنان را مورد تمجید قرار داد. او از آشوبگرانی که ساختمان کنگره را با حمله غیر قانونی خود در معرض تهدید قرار دادند تحت عنوان “شهدای کارزار امریکا را دوباره عظمت ببخش” یاد کرد و اصرار داشت که این “نبرد نهایی” است.
او گفت: “آنان این را میدانند. من آن را میدانم. تو خود این را میدانی. همه آن را میدانند. واقعیت این است که یا آنان پیروز میشوند یا ما برنده میشویم و اگر آنان پیروز شوند دیگر کشوری نخواهیم داشت”.
او در ماه دسامبر در پستی اینترنتی از لزوم “فسخ” قانون اساسی امریکا گفته بود و وعده داد اگر قدرت را دوباره در دست گیرد این کار را انجام میدهد. این دو گفته و وعده او را کنار یکدیگر قرار دهید: پایان کار و قصاص ارکان بی پروایی هستند که ترامپ بر روی آن حرکت میکنند. چه دلیلی دارد که وعده او را باور نکنیم؟
این واقعیت که شما به احتمال زیاد به سخنان ترامپ توجه نکرده اید از حجم خطر آن نخواهد کاست. از قبل واضح بود که ترامپ ۲۰۲۴ بسیار متفاوت از ترامپ ۲۰۲۰ است. او پس از تبدیل شدن به اولین رئیس جمهور آمریکا که به دنبال براندازی انتخابات بوده و هنوز هم دو سال پس از آن عنوان نامزد پیشتاز حزب خود ظاهر میشود تمایل بیشتری به ابراز عقاید افراطی دارد.
کارزار ترامپ پس از آن به منظور تقویت تهدیدات مطرح شده از سوی او در جریان سخنرانی برای جمع آوری کمک مالی تصویر سیاه و سفیدی از ترامپ را منتشر کرد که خطاب به بیننده میگفت:”من مجازات و انتقام شما هستم”.
ترامپ که در بهترین برهههای زمانی انتقام جویانه میاندیشد اکنون آشکارا وعده دور دوم ریاست جمهوری خود را مملو از پاکسازی و انتقام جوییهای غیر قابل کنترل مطرح میکند. تجربه تاریخی نشان میدهد که نادیده گرفتن این نوع اظهارات توسط مردی که بر بخش بزرگ و تسلیم ناپذیری از رای دهندگان فرمان میراند احمقانه خواهد بود. اقتدارگرایان بالقوهای شبیه ترامپ که فرصت بازگشت به قدرت را داشته اند پیشینهای از تعدیل دیدگاههای شان از خود نشان نداده اند.
در حال حاضر به اسرائیل نگاه کنید جایی که “بنیامین نتانیاهو” نخست وزیر به ظاهر مظلوم پیشین توانسته در انتخابات بار دیگر پیروز شود و راستترین و افراطیترین دولت ائتلافی تاریخ اسرائیل را تشکیل داده است. نتانیاهو که خود تحت تعقیب قضایی قرار دارد اصلاحات قضایی گستردهای را پیشنهاد کرده که چیزی کمتر از یک “کودتای قضایی” نیست و به دموکراسی اسرائیل آن گونه که ما تاکنون میشناختیم پایان خواهد داد.
البته سایر رقبا در رقابت جمهوری خواهان ممکن است هنوز شانسی در به چالش کشیدن ترامپ مداشته باشند. بسیاری مانند دیسانتیس احتمالا بر اعتبار خود به عنوان جنگجویان عرصه فرهنگی تاکید میکنند. افراد دیگری مانند “نیکی هیلی” نماینده سابق ترامپ در سازمان ملل متحد و “مایک پمپئو” وزیر امور خارجه سابق ممکن است به عنوان محافظه کاران سنتیتر به ترامپ نگاه کنند و از پلتفرم درون نگر “نخست امریکا” به عنوان نقطه ضعف انزواگرایی ترامپیستی در زمانی که رقبایی مانند چین و روسیه وجود دارند به نفع خود استفاده کنند.
با این وجود، این واقعیتی خارق العاده است که ترامپ نه تنها به عنوان چهره غالب حزب جمهوری خواه در سال ۲۰۲۴ باقی میماند بلکه هم چنان میتواند دستور کار حزب را تا حد قابل توجهی تنظیم کند. بدون ترامپ تصور این که جمهوری خواهان دیگری بتوانند گفتمان سال ۲۰۲۰ میلادی یا به اصطلاح تمجید از قهرمانان ۶ ژانویه را ادامه دهند دشوار خواهد بود. اکثر احزاب دوست دارند از پیشینه شکستهای انتخاباتی خود عبور کنند.
با این وجود، رقبای ترامپ تاکنون نشان داده اند که گروهی بزدل هستند و نسبت به تهدید ترامپ بسیار محتاطانه رفتار میکنند. در مواجهه با رای دهندگانی که اکثرا از دروغهای انتخاباتی ترامپ حمایت کردند آنان به کتمان کردن روی آورده اند یا با ابهام سخن میگویند، زیرا ترامپ کماکان به دروغگویی درباره “تقلب گسترده” در انتخابات ۲۰۲۰ میلادی ادامه داده و آن انتخابات را محکوم میکند.
در نتیجه، چنین وضعیتی نشان نمیدهد که حزب در آستانه رها کردن رهبر خود برای پذیرش یک چهره تازهتر و کمتر بحث برانگیز باشد. علاوه بر این، هرچه در نهایت عرصه شلوغتر شود ممکن است در نهایت وضعیت به نفع ترامپ تمام شود. در یک حزب تقسیم شده دسته رای دهندگان تنها ترامپ و همیشه ترامپ آرای کافی برای پیروز شدن در اختیار خواهند داشت.
برای جمهوری خواهان قویترین استدلالی که به منظور مخالفت با ترامپ وجود خواهد داشت نتایج انتخابات است. این حزب در هفت انتخابات از هشت انتخابات ریاست جمهوری گذشته آرای مردمی را از دست داده و تعداد کمی از رای دهندگان معتقدند که ترامپ که پیشتر دو بار در انتخابات بازنده بوده احتمالا بتواند بسیاری از رای دهندگان را در انتخابات سراسری متقاعد کند که برای سومین بار نظرشان را تغییر دهند. “کریس کریستی” پیشتر در مصاحبهای گفته بود ترامپ به سادگی نمیتواند رای زنان حومه شهرها را به دست آورد.
او گفته بود: “نامزد جمهوری خواهی که نتواند نظر زنان حومه شهرها را به خود جلب کند نمیتواند رئیس جمهور شود”. توسل کریستی به پراگماتیسم (عملگرایی) رای دهندگان جمهوری خواه ممکن است بسیار منطقی به نظر برسند، اما این به سختی بدان معناست که منطق او در نهایت پیروزخواهد شد.
لازم به ذکر است که کریستی یکی از بسیاری از کسانی بوده که باور داشت ترامپ در سال ۲۰۱۶ نامزد جمهوری خواهان نخواهد شد و اظهار داشت که ترامپ قادر به جلب نظر مساعد جمهوری خواهان برای نامزدی نخواهد بود.
واقعیت آن است که پیش بینی او اشتباه بود. ما پیشتر در چنین موقعیتی قرار داشتهایم. بیایید بار دیگر مرتکب اشتباه نشویم: اشتباه جدی نگرفتن ترامپ. حزب جمهوری خواه امروز بیش از همیشه به ترامپ نزدیک است تا به دسته هرگز ترامپ. بازی انتقام ادامه دارد.