به گزارش میدل ایست نیوز، شوایترز در جای دیگری از کتاب خود می نویسد: تا قبل از دهه هشتاد، عربستان سعودی برای ما تنها کشور نفت خیزی بود که با پترودلار سرپا مانده و برای ما غربی ها حرفی برای گفتن در زمینه های فرهنگی نداشت. برای همین هیچگاه تصور نمی کردیم این کشور بتواند جایگاهی در سیاست خارجی ما داشته باشد، جز اینکه به ما نفت بفروشد و ما به آن پول بدهیم تا با پترودلارهایش در دیپلماسی امریکا نفوذ کند. در حقیقت موازنه قدرت میان عربستان و ایالات متحده بر اساس این دیدگاه به وجود آمد.
آنچه در بالا ذکر شد شاهدی است برای بیان اهمیت دو کشور کلیدی منطقه، یعنی مصر و اردن. اولی دو تا سه دهه پیش به عنوان ام القری جهان عرب شناخته می شد که ریشه های فرهنگی عمیقی در جهان عرب دارد، و دومی کشوری است که با وجود بحران های سنگین اقتصادی، نداشتن منابع مطمئن تامین ثروت و واقع شدن در همسایگی رژیمی که هنوز رویای محو آن را دارد، همچنان سرپا مانده و نه تنها خود را حفظ کرده است بلکه در سیاست خارجی جهان غرب به ویژه ایالات متحده نیز تاثیر مستقیم می گذارد.
مصر اگرچه کشوری ثروتمند نیست و برای برطرف کردن نیازهای اقتصادی نیازمند صدور نیروی کار به خارج از کشور است، اما همچنان یکی از کشورهای کلیدی تاثیرگذار در تحولات جهان عرب محسوب می شود.
به جرات می توان گفت کشورهای عربی هیچ تصمیمی را بدون در نظر گرفتن نظرات مصر و اردن نمی توانند بگیرند، به ویژه در صحنه دیپلماسی و علی الخصوص در تعامل با اسرائیل و مساله فلسطین. برای همین این دو کشور، ستون ثابت روابط بین المللی جهان عرب محسوب می شوند.
با این نگرش، بهتر می توان درک کرد که چرا کشوری مثل عراق که در همسایگی اردن واقع شده و در محیط پیرامونی مصر به سر می برد، بر توسعه روابط با این دو کشور اصرار دارد.
عراق در دهه هفتاد و هشتاد میلادی، رابطه با مصر و اردن را بر اساس ایدئولوژی های پان عربیستی دنبال می کرد. دیدگاهی که هیچ گاه نه به ثمر نشست و نه باعث حفظ استحکام روابط این سه کشور شد.
از سال 2018 نوع رابطه عراق با مصر و اردن تغییر کرد. دولت عادل عبدالمهدی روابطی را پایه ریزی کرد که مبتنی بر منافع مشترک، منافع کلان و دید استراتژیک در مناسبات عربی بود. عبدالمهدی تصور می کرد، داشتن روابط استراتژیک با مصر و اردن، قدرت عربی مضاعفی را به هر سه کشور به خصوص عراق می دهد که می تواند وزنه ای بین المللی برای آن ایجاد کند. در دولت های بعدی عراق، یعنی در دوره مصطفی الکاظمی و دولت فعلی محمد شیاع السودانی نیز این رویکرد همچنان حفظ شده است و با قوت دنبال می شود. نشست های سه جانبه سه کشور که مرتبا در پایتخت های یکدیگر در سطوح مختلف برگزار می شود، موید این ادعاست. نشست بغداد 2 در امان، پایتخت اردن، که ادامه نشست بغداد یک بود نیز مهر تاییدی بر این ادعا می زند. این بار نوع روابط سه کشور ایدئولوژیک نیست، که اگرچه هر سه عربی هستند اما به خوبی درک می کنند در دنیای امروز ایدئولوژی های پان عربیستی و ناسیونالیستی محلی از اعراب ندارند، و آنچه به کشورها قدرت می دهد، در پیش گرفتن استراتژی تقویت مناسبات بین المللی، منطقه ای و اقتصادی است. از این روست که اگر عراق به اردن یا به مصر امتیازی می دهد با این رویکرد استراتژیک است که می داند در پی دادن این امتیاز می تواند از آن بهره های بیشتری ببرد. کما این که قاهره و امان نیز سود سرشاری از آن می برند. برای همین روابط ویژه داشتن با این دو کشور مهم جهان عرب، مهم است.