بهگزارش مرکز مطالعات سورین، دیفنس وان در یادداشت تازه خود بهقلم «چارلز پینیا» نوشت:
تعداد فزایندهای از صداهای با نفوذ در واشنگتن از اقدام نظامی علیه ایران برای جلوگیری از ادامه گسترش برنامه هستهای که در نهایت میتواند منجر به دستیابی این کشور به سلاح اتمی شود، حمایت میکنند. بنابرگزارشها، دولت بایدن نیز گزینههای نظامی را بررسی کرده است.
طرفداران ضربه نظامی به ایران اغلب به حمله موفقیتآمیز اسرائیل (رژیم صهیونیستی) در سال 1981 به تاسیسات اوسیراک عراق اشاره میکنند که مانع از ساخت کلاهک هستهای توسط صدام حسین شد. از آنجایی که ایران هیچ قابلیت حمله دوربردی برای مقابله به مثل علیه آمریکا ندارد، به عنوان یک ابرقدرت با بزرگترین و تواناترین ارتش جهان، چنین تصور میشود که میتوانیم همین کار را با سهولت و مصونیت نسبی انجام دهیم.
از بین بردن توان هستهای ایران، مانند اوسیراک نیست و یک عملیات نظامی پیچیدهتر خواهد بود. در حالی که ارتش آمریکا قطعا قادر به انجام چنین عملیاتی است، اما به همین سادگی که فکر میکنید، نخواهد بود.
برنامه هستهای ایران یک هدف واحد نیست. سه هدف اولیه شامل اراک (که در واقع چند مجتمع صنعتی است)، بوشهر (نیروگاه هستهای) و نطنز (غنیسازی سوخت) است. اما احتمالا حداقل دهها هدف وجود دارد مانند: رآکتورها، نیروگاهها، تولید، تبدیل و غنی سازی؛ معدن؛ مدیریت پسماند؛ و تحقیق و توسعه. برخی از این اهداف، تاسیسات سخت شده و عمیقا مدفون هستند. و بعضی در نزدیکی مناطق پرجمعیت قرار دارند – بنابراین احتمال تلفات غیرنظامی جانبی نسبتا زیاد است.
این سوال وجود دارد که چه اهداف دیگری در لیست حمله نظامی قرار میگیرند. پدافند هوایی ایران احتمالا باید سرکوب شود. و موشکهای بالستیک ایران نیز ممکن است بخشی از یک حمله نظامی برای جلوگیری از انتقامگیری منطقهای باشد. بنابراین، تعداد کل اهداف در یک حمله «محدود» علیه برنامه هستهای ایران ممکن است در واقع به صدها مورد ختم شود.
همچنین تأکید بر این نکته مهم است که هرگز قطعیت 100 درصدی وجود نخواهد داشت که همه اهداف منهدم شوند. علاوه بر این، ایران میتواند سایتهای هستهای مخفی دیگری داشته باشد که ما از آنها بیاطلاعیم.
سخت میتوان چشمانداز تلافیجویانه ایران را نادیده گرفت، خصوصا اگر این انتقامها، غیرنظامی باشد. تهران قادر است عرضه جهانی نفت از خلیج فارس را با استخراج از تنگه هرمز (که حدود 20 درصد نفت جهان را حمل میکند) مختل نماید یا با غرق کردن نفتکشها، این تنگهها را مسدود کند.
آیا ما باید برنامه هستهای ایران را کاملا حذف کنیم تا آنها به سلاح دست پیدا نکنند؟ پاسخ، خیر است.
مطمئنا همه ما ترجیح میدهیم که ایران به برجام بازگردد و یک کشور غیرهستهای باقی بماند. و باید به دستیابی به دیپلماسی در این راستا ادامه دهیم. اما واقعیت این است که در صورت شکست، میتوانیم با ایران هستهای کنار بیاییم.
در واقع، تا زمانی که روحانیون تهران دست به خودکشی نزنند – و همه شواهد موجود خلاف این را نشان میدهد – احتمال استفاده ایران از سلاح هستهای بیشتر از کرهشمالی نیست.
چرا؟ زیرا زرادخانه هستهای آمریکا یک بازدارنده قوی است. به طور خلاصه، روحانیون در صورت پرتاب یک بمب اتمی با خطر نابودی کامل مواجه خواهند شد.
انبار مهمات آمریکا در گذشته باعث بازدارندگی امثال جوزف استالین و مائو تسه تونگ شده است که هر دو در زمان خود «دیوانه» تلقی میشدند. این امر، رهبران به ظاهر غیرمنطقی کرهشمالی را از انجام کارهای غیرقابل تصور منصرف کرده است. حتی اگر «ابراهیم رئیسی» -رئیسجمهور ایران- و روحانیون حاکم، تندروهایی مخالف آمریکا در نظر گرفته شوند، به نظر نمیآید که نابودی کشورشان را بخواهند.
البته اگر ایران به یک قدرت هستهای تبدیل شود، خطراتی وجود خواهد داشت و استراتژی امنیت ملی ما را پیچیده خواهد کرد. اما اینها قابل کنترلتر از خطرات مرتبط با تلاش برای نابودی برنامه هستهای است.