دیپلماسی هستهای ایران در یک سال گذشته با فراز و نشیبهای ناامیدکننده همراه بوده است. روند دیپلماسی هستهای ایران در سال۱۴۰۱ تبدیل به طنز اجتماعی شد و اثر خود را بر عرصه تصمیمگیری بازار و فرآیندهای مربوط به کشش اقتصادی از دست داد. واقعیت آن است که دیپلماسی در شرایطی آغاز میشود که بسیاری از درهای سیاست خارجی کشورها بسته بوده و احتمال اعاده آن براساس سازوکارهای مرسوم، غیرممکن به نظر میرسد.
در آخرین روزهای آذر۱۴۰۱ واقعیت جدیدی در رسانههای عمومی منتشر شد که نشان میدهد روندهای سیاست خارجی در حال بازتولید مفهوم و ابتکاری جدید برای نیل به توافق خواهد بود. طبعا چنین انگارهای تاثیر خود را بر معادله بازار بهجا میگذارد. اگرچه جامعه ایرانی مفهوم دیپلماسی هستهای و فراز و نشیبهای آن را براساس «داستان چوپان دروغگو» ارزیابی میکنند، اما واقعیتهای جدید نیز میتواند در فضای ابهام دیپلماتیک و ناامیدی بازار اقتصادی در فضای بسته دیپلماتها و گروههای میانجی خلق شود.
۱- سیگنالهای کنش سازنده در انگاره مقامهای ایرانی
کمال خرازی، وزیر پیشین امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و رئیس شورای روابط خارجی به این موضوع اشاره داشت که نهادها و تاسیسات ایرانی خود را با قواعد پادمانی آژانس هماهنگ کرده و از این طریق تلاش دارند تا زمینه حل و فصل مسائل باقیمانده در روابط ایران با کارگزاران آژانس بینالمللی انرژی اتمی را فراهم کنند. لازم به توضیح است که ایران در دورانهای گذشته نیز به این موضوع اشاره داشته که از آمادگی لازم برای حل و فصل چالشهای خود با آژانس برخوردار است.
همکاریهای ایران با آژانس در شرایطی ادامه دارد که کارشناسان آژانس نسبت به قابلیت ایران برای غنیسازی با غلظت بالا واقف هستند. ایران در شرایط موجود به سطح جدیدی از قابلیتهای تکنیکی برای غنیسازی با درجه بالا رسیده است و این امر میتواند یکی از نشانههای اصلی قدرت ایران در فضای دیپلماسی هستهای محسوب شود. به همانگونهای که قدرت نظامی و عرصه میدان، یکی از پشتوانههای اصلی حوزه دیپلماسی است، میتوان به این موضوع اشاره کرد که ارتقای قابلیت تکنیکی ایران میتواند شکل جدیدی از دستور کار دیپلماتیک برای توافق سازنده را فراهم آورد.
دومین سیگنال مثبت و سازنده ایران به آژانس و قدرتهای بزرگ به شرکت وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در اجلاسیه بغداد۲ مربوط میشود. اردن بهعنوان میزبان بغداد۲ ایفای نقش کرده و در این مرحله تاریخی از آمادگی لازم برای ایفای نقش سازنده در روابط ایران با کشورهای منطقهای و قدرتهای بزرگ برخوردار است. نقشیابی ایران در فضای دیپلماسی منطقهای از این جهت اهمیت دارد که رابطهای درهمتنیده بین امنیت منطقهای، ادراک بازیگران منطقهای و روند دیپلماسی هستهای وجود دارد.
در شرایطی که ایران انگاره نسبتا سازندهای نسبت به پیشنهاد جوزپ بورل، کمیساریای سیاست خارجی اتحادیه اروپا ابراز داشته است، طبیعی به نظر میرسد که روند دیپلماسی هستهای در شرایطی که ادراک عمومی کشورها ماهیت سازنده داشته باشد، در زمان محدودی شکل بگیرد. الگوی کنش ایران در فضای دیپلماسی هستهای مبتنی بر موازنه تعهدات و امتیازات متقابل بوده است. سیاست موازنه میتواند پایداری بیشتری برای توافق و قالبهای ادراکی بازیگران در شرایط ابهام را به وجود آورد.
سومین سیگنال دیپلماسی هستهای سازنده مربوط به رویکرد مقامهای آمریکایی است. اگرچه آمریکاییها تفسیری شبهاروپایی از اعتراضات سیاسی و اجتماعی ایران ارائه دادهاند، اما آنان به این موضوع واقف هستند که دولتها محور اصلی قدرت، تصمیمگیری و کنش دیپلماتیک در حوزه راهبردی خواهند بود. بازخوانی انگاره بلینکن و رابرت مالی بیانگر این واقعیت است که ایالات متحده نیز ترجیح میدهد تا شکل جدیدی از دیپلماسی هستهای برای نیل به زیرساختهای توافق را از طریق میانجیگری و مذاکرات حاشیهای بهوجود بیاورد و از این طریق درهای دیپلماسی وین باز شود.
۲- سازوکارهای حل اختلاف و ابتکار سازنده
عبور از وضعیت ابهام دیپلماتیک نیازمند بهرهگیری از سازوکارهایی است که بتواند زمینههای حقوقی و پادمانی حل اختلاف را بهوجود آورد. موضوع تعهدات ایران به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همچنین سازوکارهای مربوط به بازرسیهای آژانس عمدتا ماهیت پادمانی دارد. عبور از چنین انگارههایی نیازمند آن است که محور اصلی انتظارات آژانس براساس ادعاهای اتهامی، طرح و سازماندهی نشود. ادعاهای اتهامی همواره چالشهایی را در روابط ایران، آژانس و کمیساریای سیاست خارجی اتحادیه اروپا بهوجود آورده و در زمره عوامل وقفه دیپلماتیک در مذاکرات وین محسوب میشود.
یکی از دلایل اصلی وقفه در فضای دیپلماسی هستهای را میتوان مربوط به سیاسی شدن بیش از حد آژانس و گروسی در روند دیپلماسی هستهای دانست. گروسی باید به این موضوع واقف باشد که ایران در شرایطی که ایالات متحده از برجام خارج شده است و به تعهدات خود پایبند نیست، نمیتواند و نباید تعهدات مازاد بر پادمان هستهای را مورد پذیرش قرار دهد. انتظارات آژانس براساس پروتکل الحاقی شکل گرفته است؛ درحالیکه تعهدات اقتصادی و تکنولوژیک قدرتهای بزرگ در ارتباط با ایران به هیچوجه با قالبهای پیشبینیشده در برنامه جامع اقدام مشترک مشابهت ندارد.
نقشیابی دیپلماتهای روسیه و چین در روند حل و فصل اختلافات موجود، نقش مهمی در سازوکارهای دیپلماسی هستهای خواهد داشت. تاکنون کشورهای ایران، روسیه و چین با کلیات عمومی طرح پیشنهادی جوزپ بورل موافقت کرده و آن را یک چارچوب قابل قبول برای مذاکرات و نهاییسازی توافق دانستهاند. ایران نیز همواره تلاش دارد تا از سازوکارهای چندجانبه برای حل مساله و اختلاف بهوجودآمده استفاده کند. چنین رویکردی بخشی از سیاست سازنده ایران در روند دیپلماسی هستهای محسوب میشود که نیازمند کنش همکاریجویانه و مشارکت سایر بازیگران خواهد بود.
نتیجه
اگرچه اروپا و آمریکا از سیاست کنش انحرافی بهره گرفته و دیپلماسی هستهای را موضوع پایانیافته تلقی میکنند، اما واقعیت آن است که امنیت منطقهای موضوع یکجانبه تلقی نمیشود و نیازمند همکاری طیف گستردهای از بازیگران خواهد بود. ادبیات مقامات ایرانی همانند وزیر امور خارجه، رئیس سازمان انرژی اتمی و رئیس شورای روابط خارجی ایران بیانگر این واقعیت است که کنش ایران اولا ماهیت همکاریجویانه خواهد داشت. ثانیا با نشانههایی از کنش متقابل پیوند دارد. ثالثا باید زمینههای پایدارسازی توافق از طریق متوازن شدن تعهدات و تکالیف بازیگران فراهم شود.
اجلاسیه بغداد۲ را میتوان بهعنوان گام جدیدی در روند امنیت منطقهای ایران، مذاکره با مقامات رسمی عربستان و تلاش برای گشودن درهای دیپلماسی هستهای وین تلقی کرد. همکاریهای ایران با کشورهای منطقهای صرفا در شرایطی میتواند سازنده و بادوام باشد که براساس نشانههایی از کنش متقابل آنان شکل بگیرد و بازتولید شود. سفر معاون پادمانی گروسی به تهران، بخش دیگری از کنش متقابل همکاریجویانه ایران با آژانس و نهادهای سیاست خارجی اروپایی محسوب میشود.
بسیاری از نشانههای دیپلماتیک برای باز شدن درهای دیپلماسی هستهای وین مشاهده میشود. تحقق اهداف ایران و اتحادیه اروپا بدون توجه به همکاریهای متقابل و انگاره کنش سازنده نمیتواند نتیجهبخش باشد. ایران و آژانس سابقه همکاریهای طولانی در حوزه پادمانی دارند و میتوانند اختلافات خود را از طریق شفافسازی و راستیآزمایی متقابل حل و فصل کنند. در شرایط موجود، نقش جوزپ بورل و انریکه مورا از این جهت اهمیت دارد که آنان میتوانند واقعیتهای دیپلماسی هستهای را با ضرورتهای اعاده برجام پیوند ده