رسانه تخصصی روابط بین الملل

شرح و خلاصه‌ای از کتاب پرفروش «هزارتوی سعودی»

Diplomacyplus.ir/?p=4995
در کشوری که زنان آن حق نداشتند به ورزشگاه بروند و یا حتی رانندگی کنند و دختران مدرسه‌ای هم زنگ ورزش نداشتند اکنون نه تنها آن محدودیت‌ها برداشته شده بلکه زنان آن سرزمین می‌توانند بدون حجاب به کنسرت خوانندگان مطرح جهان که در شهرشان برگزار می‌شود بروند و حتی پست سیاسی هم دریافت کنند! در این سرزمین که روزگاری حمل ساز همچون حمل و مصرف مشروبات الکلی ممنوع بود و یا خواندن و فروش کتب فلسفی و سایر ادیان حکم ارتداد داشت؛ در حال حاضر در مدارسش به کودکان موسیقی و فلسفه می‌آموزند و خرید و فروش مشروبات الکلی نیز آزاد است.

نویسنده: شایان اویسی

در کشوری که زنان آن حق نداشتند به ورزشگاه بروند و یا حتی رانندگی کنند و دختران مدرسه‌ای هم زنگ ورزش نداشتند اکنون نه تنها آن محدودیت‌ها برداشته شده بلکه زنان آن سرزمین می‌توانند بدون حجاب به کنسرت خوانندگان مطرح جهان که در شهرشان برگزار می‌شود بروند و حتی پست سیاسی هم دریافت کنند! در این سرزمین که روزگاری حمل ساز همچون حمل و مصرف مشروبات الکلی ممنوع بود و یا خواندن و فروش کتب فلسفی و سایر ادیان حکم ارتداد داشت؛ در حال حاضر در مدارسش به کودکان موسیقی و فلسفه می‌آموزند و خرید و فروش مشروبات الکلی نیز آزاد است.

تمام این تحولات و رفع محدودیت‌ها نه در چند دهه بلکه در کمتر از ۴ سال در پادشاهی عربی سعودی به اجرا درآمد و اینها تنها بخش کوچکی از تغییرات فرهنگی و قانون‌گذاری سعودی است. راه اندازی صنعت توریسم و برگزاری فستیوال‌های بین‌المللی همچون موسم ریاض و جده و تلاش جهت ورود به عرصه خودرو سازی و خروج از اقتصاد وابسته به انرژی، مقابله با بیکاری و کمبودخانه و مبارزه با فساد هم بخش دیگری از تحولات اقتصادی عربستان است. اما سوال اصلی بسیاری از جامعه‌شناسان و تحلیلگران سیاسی اکنون این است که عربستان چگونه پذیرای این میزان از رفع محدودیت، رواداری و تساهل شده است و نظم سیاسی و اجتماعی آن دچار بحران نگردیده است؟ جهت فهم این مسئله می‌بایست به تحولات پادشاهی سعودی پیش از ظهور ولیعهد جنجالی آن یعنی محمد بن سلمان پرداخت زیرا تمام این اصلاحات به دستور مستقیم آن انجام شده است.

کارن الیوت هاوس بنا به روایت خودش در محیطی بیابانی و مذهبی و محافظه‌کار در تگزاس امریکا رشد یافته‌است و می‌تواند عربستان را به خوبی درک کند سال‌ها بر روی پادشاهی عربی سعودی تحقیق کرده و به آنجا سفر داشته و کتابش با عنوان《هزارتوی سعودی》در سال ۲۰۱۲ به چاپ رسید و اثر بسیار مهمی جهت فهم دلایل ظهور شخصی چون محمد بن سلمان و اصلاحات وسیعی است که او انجام داده است زیرا تنها ۵ سال پس از نگارش این کتاب شاهزاده محمد به مقام ولیعهدی رسید و اصلاحاتش را آغاز کرد. اثری که به جهت آنکه نویسنده آن یک زن بوده اهمیت زیادی دارد زیرا توانسته به لایه‌های پنهان جامعه زنان سعودی پیش از آغاز اصلاحات شاهزاده محمد بن سلمان دست یابد.

پادشاهی سعودی از بدو تاسیس پیوندی قوی با تعالیم محمدبن‌عبدالوهاب و مفتی‌های وهابی داشته‌است تا بتواند قدرت اجتماعی و ثبات سیاسی خود را حفظ کند و تعالیم آن را جهت یکدستی قدرت و مقابله با رقبا به کار ببرد به همین دلیل همواره اجرای دستورات سختگیرانه مفتی‌های مطرح را جزو ملزمات سیاسی خود قرار داده است.

《این مبلغ یعنی محمدبن‌عبدالوهاب آن‌قدر متعصب بود که هنگام ملاقات آن دو با هم، برای حفظ جانش فراری بود؛ زیرا بقعه‌ی یکی از اصحاب پیامبر را تخریب کرده‌بود و برای نشان دادن پایبندی و شور دینی خود، زنی متهم به زنا را سنگسار کرده‌بود. هیچ یک از این‌ها محمدبن‌سعود را ناراحت نکرد‌. او در دعوت این مبلغ به جهاد اسلامی فرصتی برای استفاده از دین در سرکوب دشمنان قبیله‌ای خود و تصرف عربستان می‌دید. همان‌طور که احتمالا حدس می‌زنید، آل‌سعود نه‌تنها برای تصرفات قبیله‌ای، بلکه به نام دین، شمشیر به دست گرفت و سرانجام پیروز شد》ص۲۰

《عبدالعزیز[موسس کشور فعلی عربستان]که فهمیده‌بود این عشایر کوچ‌نشین می‌توانند در یک آن بیعت خود را تغییر دهند، می‌دانست که باید راهی برای کنترل آن‌ها بیابد. او از دین بهره گرفت؛ درست همان‌گونه که اجداد او چنین کرده‌بودند》ص۳۴

از طرفی دیگر خاندان سلطنتی نیز وجهه صرفا سیاسی نداشته و نوعی هویت و جایگاه دینی نیز برای خود تعریف کرده است و به همین دلیل وابستگی زیادی به تعالیم مذهبی و اجرای آن دارد.

《از نظر بسیاری از مردم عربستان، خاندان شاهنشاهی مثل خاندان‌های سلطنتی کشورهای سکولار غربی نیستند بلکه الگوهای دینی برای یک جامعه‌ی اسلامی و ایمانی هستند. اگر بخواهیم مشابهی در جهان غرب بیابیم، باید به هزار سال قبل برگردیم؛ یعنی به دوران امپراتور‌های روم مقدس که توسط پاپ تقدیس می‌شدند. با این تفاوت که در عربستان سعودی، پادشاه خودش هم امپراتور است و هم از آن جهت که خود را خادم حرمین شریفین می‌نامد، صاحب جایگاه پاپ یا رئیس اسلام است. در واقع پادشاه عربستان نه تنها پیشوای دینی است بلکه فرقه‌ی ریاضت‌طلب وهابی که خودپادشاه نماینده آن است هم به مسلمانان یاد می‌دهد که در برابر حاکمان خود_ولو اینکه دارای عیب و نقص باشند_مطیع و سربه‌زیر باشند تا زندگی سعادتمندی در بهشت نصیبشان شود》ص۴۹

اما دین تنها راهکار جهت حفظ یکپارچگی قدرت و تایید وفاداری نبوده و توزیع ثروت نیز شگرد دیگر بوده‌است. همین رویکرد اما به مرور باعث ایجاد نارضایتی‌های بسیار و اعتراضات وسیع شد.

《با اینکه عبدالعزیز با این ولخرجی‌ها مخالف بود اما راهبرد او در استفاده از دست‌کم مقداری از ثروت مملکت برای خرید بیعت عوام تا امروز نیز ادامه دارد. خرید بیعت در عربستان برخلاف بسیاری از کشورها به معنای چرب کردن سیبیل سیاستمداران خریداری شده نیست؛ زیرا سیاستمدار عربستانی مستقلی برای خریدن وجود ندارد. خریدن بیعت بسیار فراگیرتر از این حرف‌هاست. در حقیقت، عربستان سعودی یک دولت رفاه ثروتمند است که در آن بخش عمومی جامعه مالیات پرداخت نمی‌کند اما خدمات گسترده، هرچند اغلب بی‌کیفیت از تحصیل و خدمات بهداشتی_درمانی رایگان گرفته تا آب و برق و البته انرژی ارزان دریافت می‌کند.》ص۴۷

حاکمان سعودی البته به مرور سعی داشتند تا کمی از محدودیت‌های مذهبی فاصله بگیرند به طور مثال ملک عبدالعزیز در برابر خواست جنگجویان تندرو مذهبی برای ادامه فتوحات به سمت عراق و سوریه مخالفت کرد زیرا نمی‌خواست با بریتانیا درگیر شود و رابطه و همکاری وسیع اقتصادی و امنیتی با امریکا را هم با وجود مخالفت‌های مفتی‌ها و تندروهای مذهبی آغاز کرد. ملک فیصل هم دنبال چنین رویکردی بود و به خاطر آوردن مظاهر نو غربی در کشورش جانش را برای آن از دست داد و ملک خالد هم سعی داشت همان مسیر را دنبال کند. اما با وقوع انقلاب اسلامی ایران این محدودیت‌ها در عربستان بیش از گذشته شد.

قیام جهیمان عتیبی چند ماه پس از انقلاب ایران هرچند به شدیدترین شکل سرکوب شود اما باعث شد مطالباتش همگی بعد از سرکوب اجرا شود. مطالباتی که شامل نابودی تمام اصلاحات دهه شصت و هفتاد که ملک فیصل و ملک خالد انجام دادند می‌شد.

《خاندان سلطنتی خیلی زود همان آزادی‌های مدنی را که جهیمیان آن‌ها را نکوهش کرده‌بود محدود کرد. گویندگان زن از تلویزیون اخراج شدند، زنان ملزم به پوشیدن نقاب شدند و سینماها(به جز در آرامکو) تعطیل شدند. خلاصه آل‌سعود جهیمیان و سپاهیانش را به قتل رساند، اما سیاست نابردباری آن‌ها در برابر آزادی‌ها و اعتقادات دیگران را اتخاذ کرد و حتی اسلام‌گراهای افراطی‌تری را پرورش داد》ص۴۰

《یکی از زن‌ها گفت: دهه‌ هشتاد کشور خیلی محافظه‌ کار شد. ما دیگر نمی‌دانیم دین چه چیز را واجب کرده ‌است. مسلمان عربستان سعودی در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ هم برای زنان سعودی و هم برای زنان غربی آزادتر بود. آن روزها، بیشتر زنان غربی، از جمله خود من، فقط گاهی عبا می‌پوسیدیم و من را اغلب به مهمانی‌های شام مختلط در منزل مقامات رسمی سعودی دعوت می‌کردند. حالا عبا برای دوری از توجه‌های آزاردهنده ضروری است و حتی در خانه‌ تجار و مقامات دولتی سرآمد، زنان سعودی موقع شام از نوشیدنی‌های الکلی هم کمیاب ‌ترند》ص۱۲۸

《 آرام آرام نقش زنان در حال تغییر است و در درجه اول علت آن رشد تحصیلات است. از دهه ۱۹۷۰ تحصیلات دبیرستان و دانشگاهی هر چند در کلاس‌هایی با تفکیک جنسیتی برای زنان میسر بوده‌است. هرچه زنان تحصیل ‌کرده‌ تر می‌شوند ( اکنون ۶۰ درصد از فارغ‌ التحصیلان دانشگاهی زنان هستند)، بر حضور و تاثیر بیشتر در ازدواج و زندگی هم پا فشاری می‌کنند. برخی حتی دوست دارند کار کنند. آن‌ها فرصت‌های بیشتری برای فرزندانشان می‌خواهند و حاضرند کار کنند تا به فراهم شدن این فرصت‌ها کمک کنند. آن‌ها از مردانی که ازشان سوء ‌استفاده می‌کنند، درخواست طلاق می‌کنند. اکنون از هر سه ازدواج، یکی به طلاق ختم می‌شود》ص۱۲۱

《مدارس سعودی همیشه تا این حد بنیادگرا نبوده‌اند. توفیق السیف که یک تاجر اهل قطیف است تعلیم و تربیت خودش را در دهه‌ی ۱۹۶۰، زمان آزادی‌های نسبی، با تعلیماتی که پسرش در دهه‌ ۱۹۹۰ دریافت کرده‌است مقایسه می‌کند. او به خاطر می‌آورد که معلم اردنی‌ الاصلش کمک کرد که او قرآن را به خوبی فرا بگیرد و هم‌ زمان عقیده‌ی غالب وهابی را نیز فرا گرفت که شیعیان (که در کل عربستان در اقلیت‌اند و در قطیف اکثریت را دارند) مرتدند.

اما از آن‌ جایی که توفیق شیعه بود، معلم اردنی به او گفت فقط بنویس. مجبور نیستی آن را باور کنی. یک نسل بعد وقتی پسرش به مدرسه رفت، معلم سعودی‌اش به او آموخت که شیعیان مرتد (رافضی) هستند و به پسر دستور داد به خانه برود و والدینش را به کیش سنی وهابی درآورد》ص۲۱۳

《سعودی‌ها در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برای تحصیلات دانشگاهی به ایالات متحده می‌آمدند اما در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ دولت با اعمال فشار محافظه‌کاران مذهبی، پرداخت کمک هزینه برای تحصیل در خارج را متوقف کرد و تعداد سعودی‌هایی را که در خارج از کشور تحصیل می‌کردند کاهش داد پس از یازده سپتامبر این عدد از این هم کمتر شد. ویزاها ته کشید و سعودی‌ها از رفتن به خارج از کشور واهمه پیدا کردند.》ص۲۲۰

 

《زن اجازه ندارد رانندگی کند، نه به این خاطر که اسلام چیزی را ممنوع می‌کند که زمان پیامبر وجود نداشته‌است، بلکه از قضا به این دلیل که مقامات می‌گویند ممکن است زنان گرفتار رفتار بد مردان سعودی شوند.》ص۱۱۸

《اگر زن‌ها بتوانند از آزادی رانندگی بهره‌مند شوند، یکی از افسارهای کنترل مردانه بریده می‌شود. در واقع کل پیش‌فرض اصلی اسلام وهابی_که مردها از خدا اطاعت کنند و زن‌ها هم از مردها_ زیر سوال می‌رود. از اقبال بلند مردان است که خدا دور است اما از بخت بد زنان مردها همه‌جا حاضرند》ص۱۱۴

《در بعضی از خانواده‌های سنتی، زن حتی با شوهرش غذا نمی‌خورد، بلکه فقط وقتی غذا می‌خورد که شوهر غذایش را تمام کرده‌باشد》ص۱۱۸

《مادر امام جماعت می‌گوید: بعضی وقت‌ها مردم می‌گویند بچه‌دار نشوید، چون خرج دارد. اما هرچه بچه‌هایم بیشتر شدند، خدا هم بیشتر روزی داد》ص۱۲۴

《او[یک زن سعودی]مثل همه وهابی‌ها، پیرو مکتب فقه حنبلی بود که محافظه‌کارترین مذهب میان چهار مذهب فقه اسلامی است. برخلاف سایر مکاتب فقهی که برای تفسیر اراده‌ی خدا از اجماع، قیاس و سایر روش‌های عقلی استفاده می‌کنند، سنت حنبلی تقریبا فقط به برداشت ظاهری از قرآن و سنت متکی است》ص۶۰

《زن‌ها در خانه نماز می‌خوانند، چون تفکیک جنسیتی سفت‌وسخت باعث شده که زنان را به مساجد راه ندهند، هرچند که در صدر اسلام، پیامبر اسلام آن‌ها را راه می‌داده‌است》ص۶۳

این روند البته با انفعال جامعه عربستان ادامه داشت اما گهگاه که اخباری فاجعه‌بار منتشر می‌شد پادشاهان و ولیعهدها وادار به تغییراتی محدود می‌شدند و اختیارات مفتی‌های وهابی را کم می‌کردند.

《بعد از اینکه پدری سعودی، دختر دوازده ساله‌اش را در برابر مهریه‌ای معادل ۸۵ هزار ریال به ازدواج پسر عموی هشتاد ساله‌ی خود درآورد، خشم عمومی ملک عبدالله را وادار کرد فکری برای تعیین سن ازدواج دختران بکند.》ص۷۰و۷۱

اما همین روند اسلامی سازی جامعه در کنار دادن امتیازات و اختیارات فراوان به مفتی‌ها به مرور باعث شد تا هم جایگاه مفتی‌های وهابی و هم محدودیت‌های اسلامی نزد مردم متزلزل شود و از اعتبار آن بسیار کاسته شود.

《این روحانی آشکارا آل‌سعود را در دسته‌ی فاسدها و حریص‌ها جای می‌دهد. از حکومت عربستان به شدت خشمگین است؛ زیرا آن را حکومتی می‌داند که به کافران آمریکایی تعظیم می‌کند، از اختلاط زن و مرد حمایت می‌کند و مسئولانش زندگی فاسدی دارند که تمرکزش بر مادی‌گرایی است، نه آخرت. او می‌گوید ما خیلی ضعیف هستیم. اگر خانواده‌ی سلطنتی نتواند رویه‌اش را عوض کند، حکومت سقوط می‌کند》ص۷۸و۷۹

《دین که زمانی ستون ثبات بود، به منشا تفرقه میان سعودی‌ها بدل شده‌است. بسیاری از سعودی‌ها چه سعودی‌های مدرن و چه سنتی‌های مذهبی، از این ناراحت‌اند که آل‌سعود از دین برای حمایت از امتیازات ویژه مطلقا سیاسی سواستفاده می‌کند. انعطاف سازش‌کارانه علمای دینی دارد هم مشروعیت آل‌سعود را از بین می‌برد و هم مشروعیت همدستان دینی‌شان را که بر سر قدرت هستند》ص۲۶

ساختار کنترل عربستان بر جامعه شامل پاداش در ازای وفاداری هم می‌شود. انحصار صرفا شامل قدرت نمی‌شود و رسانه و ثروت نیز در انحصار وابستگان به قدرت بود و همین به مرور باعث خشم و نارضایتی از وضع موجود شد.

《حدود شصت درصد تولید ناخالص ملی عربستان را بخش دولتی انحصارطلب ایجاد می‌کند که شامل نهادهای متعلق به دولت از جمله شرکت آرامکو، شرکت صنایع شیمیایی عربستان و کمیته سلطنتی در شهرهای جبیل و ینبع است که همگی بر صنایع پتروشیمی حاکم‌اند…در کشورهای غربی بخش خصوصی ثروت ایجاد می‌کند و دولت بر آن مالیات وضع می‌کند. در عربستان، صنایع متعلق به دولت(عمدتا شرکت آرامکو) ثروت تولید می‌کنند و این ثروت به بخش خصوصی جریان می‌یابد. بدین ترتیب تداوم تولید در بخش خصوصی به قراردادها و یارانه‌های دولتی وابسته است. از آنجا که حکومت پروژه‌های دولتی عظیم را می‌پسندد، سرمایه‌ی خصوصی کمتر می‌تواند جایی برای سرمایه‌ گذاری ثمربخش بیابد》ص۲۴۲و۲۴۳

《رژیم او مالکیت زمین‌ها و قلمروهای قبایل سنتی را در دست گرفت و آن‌ها را به دارایی‌های دولتی تبدیل کرد که بعد دوباره این اموال بین تقریبا همان روسای قبایل توزیع شد. اما دولت این حق را برای خود محفوظ می‌دانست که اگر یک قبیله نافرمانی کرد، مالکیت زمین‌هایش را از آن خود کند》ص۱۰۴

با ظهور فضای مجازی و آگاهی از وضع جهان و عربستان اعتراضات به وضع موجود وسعت زیادی پیدا کرد. جمعیت عربستان که بخش بزرگی از آن جوان بود بسیار تحت تاثیر فضای مجازی قرار گرفت.

《برای اولین بار اینترنت به این نسل جوان این امکان را داد که بفهمند در کشورشان و در خارج چه اتفاقی می‌افتد. این جوانان از بی‌کفایتی دولت و فساد شاهزادگان آگاه‌اند. و باخبرند که چهل درصد سعودی‌ها در فقر زندگی می‌کنند و حداقل شصت درصد آن‌ها بضاعت تهیه خانه را ندارند. آن‌ها می‌دانند که حدود چهل درصد سعودی‌های جوان بیست تا بیست‌وچهار ساله بیکار هستند و این همان سنی است که بیشتر مردان اگر از عهده مخارج عروسی بربیایند، دوست دارند ازدواج کنند. آن‌ها می‌دانند که نوددرصد از کل کارمندان بخش خصوصی اقتصادشان کارگران خارجی وارداتی هستند که صاحبان کسب‌وکار که اغلب از شاهزادگان آل‌سعودند در مقابل دستمزد پایین از آن‌ها بهره‌کشی می‌کنند. سعودی‌ها که تحصیلات پایینی دارند و اغلب تنبل‌اند، به جای کار کردن در ازای آن‌چه به نظرشان دستمزد بیگاری در شغل‌های پست است، با تنبای دست روی دست می‌گذارند》ص۲۲

《با گسترش اینترنت و آموزش، این وضعیت به طور چشم‌گیری در حال تغییر است. تعداد بیشتری از سعودی‌ها دارند خودشان قرآن را می‌خوانند و تفسیر می‌کنند. بنابراین برای مثال زنانی که خواستار برابری اجتماعی بیشتر هستند به آیاتی از قرآن استناد می‌کنند که نقش گسترده‌ی زنان را توجیه کند و در عین حال بنیادگراها هم به آیات دیگری استناد می‌کنند که منزوی و فرمان‌بردار نگه‌داشتن زنان را توجیه کند. خلاصه اینکه آل‌سعود و علمای وهابی‌شان دیگر انحصار تفسیر قرآن را در دست ندارند》ص۶۹

《چون اسلام زیربنای کل جامعه‌ی سعودی را تشکیل داده‌است، طرفداران آزادی و فرصت‌های بیشتر برای زنان استدلال‌هایشان را به زبان قرآن بیان می‌کنند. صحبت از دستورات دین روی زنان_و مسلما مردان_تاثیر بیشتری دارد تا صحبت از حقوق زنان؛ چون هر چیز غربی مشکوک به این است که فرهنگ بیگانه به دلیلی شیطانی آن را تحمیل یا ترویج کرده‌است》ص۱۲۸

《هم متعصب‌ها و هم آن‌هایی که به دنبال متجددکردن عربستان‌اند آیاتی از قرآن را ردیف می‌کنند تا مواضع کاملا متفاوتشان درباره‌ی مسئله‌ی بحث‌برانگیز زنان را اثبات کنند. آینده نشان خواهد داد که مهارت تاریخی آل‌سعود در ایجاد تعادل بین نیروهای متضاد از پس چالش این مسئله جنجالی هم برمی‌آید ص۱۱۶

مردم عربستان و خصوصا جوانان آن هیچ سرگرمی و نشاطی نداشتند. زندگی کسالت‌بار و بدور از هرگونه هیجان را تجربه می‌کردند و اقشار ضعیف هم وضعیتی بدتر نسبت به بقیه داشتند.

《میلیون‌ها سعودی از گذرگاه ملک‌فهد که محل اتصال عربستان و بحرین است، عبور می‌کنند تا بتوانند در آن شیخ‌نشین از سینما و الکل لذت ببرند یا فقط از لذت شامی بهره‌مند شوند که در محیطی آرام و همراه با دوستان زن و مرد صرف می‌شود》ص۸۷

آن‌ها با وجود آگاهی از وضع جهان و کشورهای اطراف خود  با سفر به کشورهای دیگر هم حسرت وضعیت آن‌ها را می‌خوردند.

《برخی از جوانان سعودی اندوهشان را در سکوتی تلخ به دوش می‌کشند. دو پسر نوجوان که پدرشان یکی از کارمندان دولتی میان‌رده است، بیهودگی زندگی خود را این‌گونه توصیف می‌کند: مطالعه، نماز، تماشای فیلم و انجام بازی‌های رایانه‌ای در خانه برای اوقات فراغت… اما جوان‌های فقیر عربستانی تقریبا گزینه‌ای برای سرگرمی ندارند. این پسران نوجوان ملول و افسرده در کوچه و خیابان‌ها فوتبال بازی می‌کنند یا معمولا جذابیت خلاف‌های کوچک آن‌ها را به سمت خود می‌کشاند》ص۱۶۲و۱۶۳

《برخی از این جوانان سعودی که به عضویت سازمان‌های تروریستی درآمده‌اند، علیه جامعه سخت‌گیر و سرکوبگر طغیان کرده‌اند و برای فرار از زندگی کسل‌کننده، جذب تروریسم شده‌اند. بعضی دیگر به سمت تروریسم آمده‌اند تا برلی اعمال احکام سخت‌گیرانه‌تر دینی در جامعه اقدام کنند؛ چراکه تصور می‌کنند نفوذ عوامل کفرآمیز جامعه را منحرف کرده‌است. بنابراین، برخی از تروریست‌های سعودی را نسخه‌ای افراطی از اسلام بنیادگرایانه است و برخی دیگر را نفرت از امریکا، غرب و آل‌سعود که از نظر آن‌ها غلام حلقه به گوش امریکاست.》ص۲۸۸

از همه موارد قبل مهم‌تر هم اینکه در عربستان به مرور زمان نسل‌ها نسبت به حکومت ناراضی‌تر می‌شدند زیرا دیگر اقتصاد جهان و عربستان رشد دوران دهه شصت و هفتاد را نداشت و نسل‌های بعد در کنار فساد و محدودیت دچار افت طبقاتی نیز نسبت به نسل‌های قبل شدند.

《جوانان سعودی خواه لیبرال باشند و خواه سنت‌گرا یا بنیادگرا دست‌کم سه ویژگی مشترک دارند. بیشترشان از خودبیگانه، دارای تحصیلات ضعیف و بیکارند. برخلاف والدین و پدربزرگان و مادربزرگانشان که اصولا به خاطر بهبود استاندارد زندگی در زمان رونق نفتی دهه‌ی ۱۹۷۰ قدردان آل‌سعود هستند، جوانان سعودی متولد دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ ذهنیتی از عربستان محروم قبل از رونق نفتی ندارند و در نتیجه هیچ‌گونه حس قدردانی از خود بروز نمی‌دهند. در عوض آن‌ها کشوری را به چشم دیده‌اند که مدارس ضعیف، دانشگاه‌های شلوغ و فرصت‌های شغلی رو به کاهشی دارد.》ص۱۷۱

《آل سعود به اسلام آنچنان که تبلیغش می‌کنند، عمل نمی‌کنند. وعده‌ی شغل می‌دهند، اما به آن عمل نمی‌کنند. فساد فراگیر است؛ طوری که تقریبا همه سعودی‌ها را در تارهای درهم تنیده نورچشمی بازی‌ها و رشوه‌های بزرگ و کوچک به دام می‌اندازد و کاری می‌کند که حتی رشوه‌بگیران هم احساس گناه و خشم کنند》ص۲۱

《ماهیت محدودکننده‌ی اسلام وهابی اغلب سعودی‌های تحصیل‌کرده‌ی امروزی و مخصوصا جوان‌ها را عصبی می‌کند. بیش از همه، شکاف روزافزونی که میان سخنرانی‌های مساجد و عمل اشراف دینی و سیاسی حاکم دیده‌می‌شود آن‌ها را خشمگین می‌کند. متعصب‌های سنتی هر روز بیشتر از روز قبل مقامات حاکم را فاسد می‌دانند و در عین حال، سعودی‌های روشنفکرتر هم همان مقامات را ریاکارهایی می‌دانند که حرفشان یک چیز است و عملشان چیز دیگر…او می‌گوید این‌ها[شورای علمای ارشد] فاسدترین مقامات دینی در کل تاریخ اسلام‌اند.》ص۸۲

از طرفی دیگر هم رابطه مردم با پادشاهی سعودی نیز به نحوی تعریف شده که به دنبال کسب قدرت و سهم خواهی معمولا نبوده‌اند. اما مردم سعودی بسیار مشتاق کاهش محدودیت‌ها و سختگیری‌های مذهبی، افزایش رشد اقتصادی و کاهش فساد بوده و هستند.

《این خاندان حاکم هرگز وعده‌ی دموکراسی نداده‌است و هنوز هم چنین وعده‌ای نمی‌دهد. این خاندان برخلاف بسیاری از حکومت‌های عرب دیگر، زحمت انتخابات ساختگی را هم به خود نمی‌دهد تا در ظاهر مشروعیتش را به نمایش بگذارد. آل سعود معتقد است که امتیازی قدرتمندتر از صندوق رای دارد؛ او الله را دارد》ص۲۰

《بیشتر سعودی‌هایی که من دیده‌ام، دموکراسی یا حتی پادشاهی مبتنی بر قانون اساسی نمی‌خواهند، بلکه دولتی می‌خواهند که توانایی ارائه خدمات اولیه را داشته‌باشد و از پس اجرای تصمیم‌هایش برآید. آن‌ها خواستار فساد کمتر و شفافیت در استفاده از ثروت ملت هستند. خواستار حاکمیت قانونند نه حاکمیت هوس‌های شاهانه. می‌خواهند ببینند که در جامعه با آن‌ها عادلانه رفتار می‌کنند و مجازات و تنبیهاتی که تعیین می‌کنند مطابق هوس مسئولان یا جایگاه مجرم عوض نمی‌شود. خیلی از شهروندان سعودی جامعه بازتری می‌خواهند؛ جامعه‌ای همچنان مقید به اسلام اما عاری از محدودیت‌های تحمیلی بنیادگرایان دینی و خالی از مزاحمت‌های هر روزه پلیس مذهبی》ص۳۳۴

《طبق نظر ابوحامد محمد غزالی که یکی از برجسته‌ترین دانشمندان اهل سنت در قرن پنجم هجری است، ظلم حاکم ستمگر بهتر از هرج‌و‌مرج در بین مومنان است》ص۹۶

《هم سنت و هم مذهب، سعودی‌ها را به وابسته بودن، واکنش‌گر بودن و نه کنش‌گر بودن، قبول کردن و شک نکردن، مطیع بودن و چون‌و‌چرا نکردن و بی‌مسئولیتی در قبال آینده عادت داده‌است. در طول قرن‌هایی که قبایل درگیر در عربستان سعودی حکم‌فرما بودند، رئیس قبیله مسئول رفع نیازهای قبیله‌اش بود و توقع داشت در صورت رفع آن نیازها بیعت و اطاعت مردم را به دست آورد》ص۱۰۴

اما مردم ناراضی عربستان هم چندان دنبال تغییرات رادیکال نیستند و پادشاهی را به جمهوری و دموکراسی امریکایی ترجیح داده‌اند و چندان به دنبال سهم سیاسی نبوده‌اند.

《بیشتر سعودی‌ها با وجود همه سرخوردگی‌هایشان، مشتاق دموکراسی نیستند…سعودی‌های امروزی و میانه‌روتر هم چون می‌دانند آل‌سعود هرگونه سازمان سیاسی و تقریبا هرگونه سازمان اجتماعی_حتی جاهایی مثل کانون‌های عکاسی که تا این حد غیرسیاسی‌اند_را ممنوع اعلام کرده‌است، می‌ترسند که بدون حاکمیت آل‌سعود، کشور یا با دعواهای قبیله‌ای، محلی و طبقاتی مواجه شود یا با تسلط تندروهای مذهبی. با وجود هفتاد هزار مسجدی که در سرتاسر پادشاهی عربستان پراکنده هستند، تنها نیروی سازمان‌یافته مذهبی‌ها هستند و میانه‌روها می‌ترسند که قدرت به ناچار دست تندروترین بیفتد.》ص۲۷

《علاقه شدید سعودی‌ها به هم رنگ شدن با جماعت و دیده نشدن در میان دیگر اعضای جامعه بی‌شک نعمت بزرگی برای قدرت آل‌سعود است. اگر غربی‌ها عاشق فردگرایی هستند، سعودی‌ها به معنای واقعی کلمه حتی از تصور متفاوت بودن نیز واهمه دارند. متفاوت بودن یعنی جلب توجه. جلب توجه یعنی برانگیختن حس حسادت در هم‌کیشان و حس خشم در خانواده》ص۵۵

《یکی از راهکارهای این خاندان بهره‌گرفتن از استراتژی تفرقه‌بینداز و حکومت کن است. آن‌ها این مهارت را از پدر بنیان‌گذار خود به ارث برده‌اند. آن‌ها در گذشته قبایل بادیه‌نشین را کنترل می‌کردند و حالا گروه‌های اجتماعی و هم‌پیمانان خارجی را. دومین راهکار، استفاده هوشمندانه این خانواده از پول برای خرید بیعت یا دست‌کم فرمان‌پذیری است…سوم نقش گسترده و غالبا زورگویانه دینی است که به اطاعت از الله و اطاعت بی‌چون‌وچرا از آل‌سعود دعوت می‌کند》ص۳۲

با وجود همه آنچه گفته شد مردم پادشاهی سعودی بسیار از هرج‌ومرج، قدرت‌گیری تندروهای مذهبی و نفوذ و حمله کشورهای بیگانه و قدرت‌های رقیب همسایه نگران بوده و هستند. این ترس‌ها بعد از وقوع بهار عربی بسیار بیشتر شد.

《چنددستگی از ویژگی‌های اصلی زندگی در عربستان است. درحالی که مردم حجاز که دارای فرهنگ‌ها و نژادهای جورواجور هستند از مردم نجد به خاطر اختیارات و انحصارطلبی‌شان دل پری دارند، نجدی‌ها هم حجازی‌ها را آدم‌های چندزبانه‌ای می‌دانند که تبار و ریشه اصیلی ندارند. اهالی شمال عربستان نیز که قبایلی هستند که از زمان‌های گذشته هم‌خطه با سوریه و عراق محسوب می‌شدند، کم‌ارزش‌تر تلقی می‌شوند. این کم‌ارزش تلقی کردن در مورد قبایل جنوب عربستان هم که روابط تاریخی با قبایل یمن دارند صادق است. مردم این چهار ناحیه تا امروز از یکدیگر جدا و منفک باقی مانده‌اند》ص۱۰۸

《مدت‌هاست که حکومت به ترس از آشوب دامن می‌زند و این تصویر را ترسیم می‌کند که اگر ما نباشیم، طوفان به پا خواهد شد و بحران درمی‌گیرد. از آن سو هم مذهبی‌ها تبلیغ می‌کنند که آشوب گناه است و اطاعت راه خداست. با این حال، دور از ذهن نیست که اختلافات فراوان و عمیق عربستان سعودی سرباز کند و به زدوخورد بکشد. در میان نیروهای امنیتی عربستان هم تشتت وجود دارد.》ص۳۴۰

《ایرانی‌ها رجزخوانی‌های خصمانه خود را تقریبا به طور کامل روی اسرائیل و شیطان بزرگ یعنی امریکا متمرکز کرده‌اند اما حقیقت این است که دلایل این دو کشور برای ترس از ایرلن به اندازه دلایل عربستان سعودی نیست. بسیار بعید است که ایالات متحده به عنوان بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان هدف حمله نظامی ایران قرار بگیرد. اسرائیل به عنوان یک قدرت هسته‌ای، که چندان بر دیگران پوشیده نیست حتما با تمام توان به حمله احتمالی ایران واکنش نشان خواهدداد. اما عربستان سعودی هدف بسیار نرم‌تر و ضعیف‌تر و وسوسه‌انگیزتری است.میادین نفتی عربستان سعودی فاصله کمی با ایران در آن طرف خلیج فارس دارند و رابرت بائر مامور سابق سازمان سیا تخمین می‌زند که ایران ظرف کمتر از ۴۸ ساعت می‌تواند این میادین عربستان را تسخیر کند》ص۳۵۷

《سعودی‌ها می‌دانند که بنا بر تاریخ دومین حکومت سعودی به علت جنگ میان شاهزادگان از بین رفت. سعودی‌های مسن‌تر خوب یادشان هست که بعد از مرگ بنیانگذار حکومت در در سال ۱۹۵۳ چگونه حکومت فعلی که سومین حکومت سعودی است به خاطر دعوایی طولانی بر سر قدرت میان دو پسر بزرگ‌تر بنیان‌گذار تضعیف شده‌بود》ص۲۵

《وقتی سال ۲۰۱۱ بهار عربی آغاز شد، بسیاری از غربیان با خوش‌بینی آن را حرکتی می‌دانستند که در جهت رسیدن به آزادی در منطقه است و باید زودتر از این‌ها اتفاق می‌افتاد. در همین حال آل سعود از این تحولات صدای زنگ خطر را می‌شنید. تکان دهنده‌ترین اتفاق سرنوشت حسنی مبارک، رهبر مصر، بود که عمدتا به دست جوانان خشمگین مصری سرنگون شد. انقلاب مصر برای آل‌سعود یک فاجعه دوگانه بود. نه تنها رژیم عربستان یک دوست و هم‌پیمان قدیمی را از دست داد بلکه از آن بدتر، ایالات متحده که محافظ بی‌چون‌وچرای عربستان بود توطئه‌ای ترتیب داد تا رئیس جمهور مصر پس از سی سال همکاری صادقانه با واشنگتن مجبور به استعفا شود. چیز عجیبی نبود که سعودی‌های درون و بیرون خاندان خاندان سلطنتی از خود بپرسند که امریکا در شرایط مشابه چقدر به آن‌ها وفادار خواهد ماند》ص۳۴۵

《 تاریخ می‌گوید هنگامی که حاکمان آل‌سعود مضطرب می‌شوند، لایه‌ دیگری از محدودیت‌های مذهبی ایجاد می‌کنند تا سعودی‌ها را در هزارتوی خود بی ‌حرکت نگه دارند. وقتی رژیم کمی خاطرجمع شد، مقداری از این لایه‌ سخت مذهبی را از این طرف و آن طرف می‌تراشد تا به شهروندان احساس آزادی نسبی دهد》ص۹۸

اما همواره سعی داشته انعطاف خود در برابر جامعه را نیز حفظ کند و گهگاه از شدت سختگیری در برهه‌هایی بکاهد.

《 رژیم سعودی پیوسته در حال اجرای حرکات ظریف رقص منوئه است؛ یک ‌بار خود را به سمت تشکیلات مذهبی نزدیک ‌تر می‌کند و یک ‌بار به سمت تجدد خواهان، اما همیشه توجه خود را به حفظ قدرت آل‌ سعود معطوف کرده ‌است》ص۴۵

《عبدالله بن عبدالعزیز وقتی ولیعهد ملک فهد بود، در روزگار احتضار ملک فهد عملا حاکم کشور به حساب می‌آمد. در آن دوره وقتی با خیل عظیم تقاضاهای رو به ‌افزایشی روبه‌ رو شد که درخواست ‌کنندگانشان خیال کوتاه‌ آمدن از آن‌ها را نداشتند، زیرکانه به دنبال راهی برای خنثی کردن تهدیدات هر دو طرف گشت. رژیم برخی از منتقدان خود را به زندان افکند و با برخی دیگر همکاری کرد.

در سال ۲۰۰۳ عبدالله طرحی را به راه انداخت که نامش را گفت ‌وگوهای ملی گذاشته ‌بود؛ طرحی که این مجادله را از موضوع اصلاحات سیاسی اساسی در رژیم سلطنتی به سمت اصلاحات سطحی در جامعه سوق می‌داد.

دولت، گروهی بزرگ و بسیار بی‌آزار از نمایندگان عمومی را انتخاب کرد تا در گفتگوهایی که از تلویزیون سراسری پخش پخش می‌شد شرکت کنند. خیلی زود فعالان سخنور از قشرهای مذهبی و اصلاح‌طلب در این گروه منتخب هضم شدند و کم‌ کم از زهر درخواست‌هایشان کاسته‌ شد…این گفتگوهای ملی خیلی زود نفس جنبش نوپای اصلاحات را گرفت و ظرف یک سال به یک رویداد بی‌تحرک دیگر تحت حمایت خاندان سلطنتی تبدیل شد》ص۴۲

جمعیت زیاد جوانان عربستان و برخورد آن‌ها با فضای مجازی و خصوصا بهار عربی و همزمان ظهور داعش منجر به آن شد تا مقامات عربستان پی به عمق بحران‌هایی که با آن مواجه هستند ببرند. بهار عربی دلیل اصلی بود که پادشاهی سعودی را وادار کرد تا سریعا پی ببرد که ثبات سیاسی آن دوامی ندارد و باید به دنبال راهکاری باشد. شگردها و روش‌های قدیمی را ابتدا به کار بردند اما فهمیدند راهگشا نیست و پادشاهی سعودی نیازمند تغییرات بنیادی‌تری است.

《روسای ارشد عربستان مثل برق‌گرفته‌ها خشکشان زده و در زمان و مکان متوقف شده‌اند. حکام سالخورده آشوب منطقه اطرافشان و طغیان فزاینده جوانان سعودی را می‌بینند. آن‌ها کم‌وبیش فهمیده‌اند که مشکلی هست، اما ابعاد نارضایتی را نمی‌فهمند چه برسد به اینکه بفهمند چطور باید از این نارضایتی کم کنند. بنابراین به شگردهایی متوسل می‌شوند که در گذشته کار آل‌سعود را راه انداخته‌است؛ مثلا چنددستگی در جامعه را حفظ می‌کنند، گروه‌ها را به جان یکدیگر می‌اندازند، مبالغ فراوانی پول می‌دهند تا شهروندان خشمگین را آرام کنند، روابطشان را با مذهبی‌ها تقویت می‌کنند و دست به دعا برمی‌دارند که قول‌وقرار اجتماعی پدرشان یعنی همان وفاداری به آل‌سعود در ازای ثبات به قوت خود باقی بماند. اوایل سال ۲۰۱۱ همان وقتی که انقلاب در تونس و مصر موج می‌زد ملک عبدالله که در مراکش بود به میهن برگشت او ۱۳۰ میلیارد دلار را بین امه گروه‌های جامعه که ناراضی بودند یا تصور می‌کرد ممکن است ناراضی بشوند تقسیم کرد. حدود پانصد میلیارد ریال سعودی را بین مذهبی‌ها، ارتش، محصل‌ها و بیکارها تقسیم کرد و نیمی از کل پول را برای ساخت مسکن در نظر گرفت》ص۳۲۸

《اگر این شگردهایی که امتحان خودشان را پس داده‌اند قبلا ثبات عربستان را حفظ کرده‌اند چرا نباید حالا یا در آینده نتیجه بدهند؟ تصور خود آل‌سعود این است که این شگردها در آینده هم نتیجه می‌دهند. اما دلایل متعددی وجود دارد که نشان دهد احتمالا نتیجه نمی‌دهند. مهم‌ترین این دلایل را می‌توان در یک معادله خلاصه کرد؛ همین طور که شکاف اطلاعاتی بین حاکم و مردم تحت حکومتش کم می‌شود شکاف بین حاکمان سالخورده و تبعه جوان به نحو چشمگیری بزرگ می‌شود. میانگین سن پادشاه و ولیعهد ۸۳ سال است در حالی که همان‌طور که قبلا اشاره کردیم شصت درصد سعودی‌ها زیر بیست سال سن دارند. حالا جوانان به لطف تلویزیون ماهواره‌ای، اینترنت و رسانه‌های اجتماعی از بی‌کفایتی دولت و نابرابری ثروت کاملا آگاه‌اند》ص۳۳۰و۳۳۱

مردم عربستان چندان تمایلی به سهم‌خواهی سیاسی و دخالت در آن نداشته و بابت همین دنبال دموکراسی امریکایی و جمهوری نبوده و نیستند اما محدودیت‌های شدید اسلامی، فساد و نحوه ناعادلانه توزیع ثروت باعث شد تا به شدت علیه وضع موجود معترض شوند. فضای مجازی، بهار عربی و کهولت سن مقامات باعث شد تا عربستان وادار به تغییر ریل سیاسی خود شود.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط