پایگاه خبری “اینترسِپت” در گزارشی ضمن اشاره به آخرین تحولات مرتبط با معادله اتمی ایران و اوج گیری تنش ها با محوریت آن، به طور خاص به این نکته اشاره کرده که “جو بایدن” رئیس جمهور آمریکا را به دلیل ضعف و انفعال وی در مورد روند مذاکرات مرتبط با احیای برجام، بایستی محرک و عامل اصلی تبدیل شدنِ ایران به یک قدرت اتمی در جهان دانست.
از این منظر، عامل اصلی ایجاد وضعیت آشفته کنونی در قالب پرونده اتمی ایران، خودِ رئیس جمهور آمریکا یعنی جو بایدن است. فردی که فرصت های طلایی را جهت جلوگیری از اوج گیری تنش ها در قالب پرونده هسته ای ایران، با ناکارآمدیِ خود از دست داده است.
اینترسِپت در این رابطه می نویسد: «”جو بایدن” جهت پیشبرد دستورکارهای داخلی خود به هر اقدامی دست زده است. با این حال، هنوز وی به هیچ دستاوردی ملموسی که بتواند اعتبار آن را به نامِ خود سند بزند دست نیافته است. دلیل اصلی آن نیز رویه ها و اقدامات نادرستِ دولت کنونی آمریکا است.
در مورد مساله مهمی نظیر معادله اتمی ایران نیز عملا یکچنین گزاره ای صدق می کند. ایران اکنون در نتیجه همین رویه ها و سیاست های نادرست، به دولتی تبدیل شده که قابلیت های اتمی قابل توجهی را به دست آورده است. در این میان انجام اقدامات خرابکارانه، ترورها و خرابکاری علیه برنامه اتمی ایران، صرفا به قدرتمند شدنِ بیش از پیش توانمندی های اتمی ایران منجر شده است. در این راستا، بسیاری در آمریکا بر این باورند که توافق هسته ای ایران(منعقد شده در سال ۲۰۱۵)، عملا در آستانه فروپاشی است.
اینکه ایران به سمت به دست آوردن تسلیحات اتمی حرکت کند گزاره ای است که عملا با تحریکاتِ خودِ دولت بایدن تقویت شده است. این دولت با نشان ندادن رغبت جهت احیای توافق برجام در جریان گفتگوهای اتمی با تهران، به نوعی تهران را به سمت پیشرفت بیشتر در توانمندی ها و قدرت اتمی اش سوق داده است. دونالد ترامپ رئیس جمهور پیش از بایدن به نحو عجیب و غریبی از توافق برجام خارج شد و بایدن در جریان تبلیغات انتخاباتی خود در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا، شعارها و وعده های زیادی را دال بر این مساله که بار دیگر آمریکا را به چهارچوب توافق برجام باز می گرداند، انجام داد. با این حال پس از ورود بایدن به کاخ سفید، وی با اندک فشارهایی که در مساله ایران با آن ها رو به رو شد، سر خم کرد و عملا مواضع دولت ترامپ علیه ایران را ادامه داد.
سخت است که ادعا کنیم توافق هسته ای ایران به طور قطعی و تمام و کمال نابود شده است زیرا روی کاغذ، ایران و آمریکا امکان دارد که به نحو معجزه آسایی به یک توافق دست پیدا کنند. در بهترین حالت می توان وضعیت توافق اتمی ایران را شبیه به یک زامبی دانست: این توافق نَه کاملا مُرده است، و نَه قرار است که زندگی و جان تازه ای در آن دمیده شود.
“برت مک گورک” هماهنگ کننده حوزه خاورمیانه کاخ سفید به گروهی از اندیشمندان و تحلیلگران عرصه سیاست خارجی گفته است که “هرگونه بازگشت به توافق برجام تا حد زیادی غیرمحتمل است”. پیشتر “جوزپ بورل” هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز گفت که من به این نتیجه رسیده ام که “زمان و فضای لازم برای سازش های مهم در حال اتمام است. در این راستا هر دو طرف باید توافقی که روی میز است را اگر مایل به حرکت رو به جلو هستند امضا کنند”. مشکل این است که ایرانی ها و آمریکایی ها پیشتر گفته اند که توافقی که اکنون روی میز است، غیرقابل قبول می باشد.
در این میان، آمریکایی ها در چهارچوب معادله اتمی ایران حقیقتا مستحق بخش اعظمِ سرزنش ها هستند. این آمریکا بود که توافق اتمی برجام را در سال ۲۰۱۸ برای نخستین بار نقض کرد. در ادامه آمریکا به همراه کشورهای منطقه عملا وضعیت را علیه ایران به سمت تنشزایی فزاینده هدایت کردند.
شاید جالب ترین موضع گیری در مورد مرگِ توافق اتمی ایران از جانب رژیمی مطرح شد که رهبری سیاسی آن بیشتری تلاش ها را انجام داد تا توافق برجام را نابود سازد. این کنشگر همان رژیم اسرائیل است. “ایهود باراک” نخست وزیر سابق ژیم اسرائیل اخیرا در مقاله ای برای نشریه “تایم” استدلال کرده که بدترین ترس و وحشت اسرائیل در مورد ایران یعنی تبدیل شدن آن به یک قدرت اتمی در سایه تداوم توافق برجام، عملا به یک واقعیت تبدیل شده است. وی در مقاله خود می گوید: “در تابستان سال جاری میلادی، ایران به دولتی که کاملا در آستانه گریز هسته ای قرار دارد تبدیل خواهد شد”. وی به طور خاص همچنین استدلال کرده که برنامه غنی سازی اورانیوم ایران به قدری پیشرفته شده که دیگر نمی توان آن را با حملات نظامی و خرابکاری به عقب راند.
ایهود باراک استدلال می کند که آمریکا پس از خروج از توافق برجام در سال ۲۰۱۸، بایستی در همکاری با اسرائیل بلافاصله به ایران حمله می کرد. با این حال، به گفته باراک، به دلایل نامشخص، آمریکا این گام را برنداشت و نتوانست از این طریق برنامه اتمی ایران را سال ها به عقب براند. در عوض، پیشرفت اتمی ایران علی رغمِ کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ همچنان ادامه یافت. برنامه های غنی سازی ایران اکنون به حدی پیشرفته هستند که نمی توان آن ها را به نحوی موثر و بواسطه حملات خارجی هدف قرار داد.
ایهود باراک گفته است که دیگر نمی توان توانمندی های اتمی ایران را متوقف کرد. از این رو بهتر است که اسرائیل به همراه کشورهای منطقه دستورکارِ مهار ایران را دنبال کنند. این در حالی است که ایران به هیچ عنوان به این نکته اشاره نکرده که به دنبال ساختِ تسلیحات اتمی است. حتی پس از اینکه تهران به ظرفیت های لازم جهت ساخت تسلیحات اتمی برسد، فناوری های لازم جهت سوار کردنِ سلاح اتمی بر یک کلاهک اتمی، در نوع خود یک فرآیند زمان بَر است. باید توجه داشت که ایران با استفاده از پیشبرد توانمندی های اتمی خود و به اوج رساندنِ آن ها می تواند نوعی بازدارندگیِ غیرملموس را برای خود ایجاد کند.
اخیرا یک مقام ارشد ایرانی گفته است که ایران هیچ تصمیمی برای تولید تسلیحات اتمی ندارد با این حال از توانمندی های فنی جهت ساخت تسلیحات هسته ای برخوردار است. این موضع گیری جدیدِ مقام های ایرانی در نوع خود حامل سیگنال های جدیدی برای کشورهای غربی و اسرائیل است.
نوعِ واکنش دولت بایدن به تمامی این تحولات، حقیقتا فاجعه بار بوده است. وی نه تنها پایگاه حامیان خود را از خودش ناامید می کند بلکه دشمنانش نیز نسبت به او سخت گیر تر و تهاجمی تر شده اند.
توافق اتمی برجام به مثابه جلوه ای عینی از به کارگیری دیپلماسی در دولت باراک اوباما بود. دولتی که در آن بایدن در مقام معاون رئیس جمهور آمریکا خدمت کرد. بایدن پس از قدرت گیری، فرصتی طلایی جهت بازگرداندن کشورش به توافق برجام داشت. در واقع وی پس از دیدنِ آنکه ایران علی رغم فشارهای دولت ترامپ همچنان به پیشرفت های اتمی خود ادامه داده، باید این درس را فرا می گرفت که بهتر است هر چه سریع تر کشورش را به توافق برجام باز گرداند.
در عوض، بایدن از ترس اینکه مبادا مخالفان سیاسی اش وی را فردی ضعیف تصور کنند، از بازگرداندنِ فوری آمریکا به برجام خودداری کرد. حتی مقام های ایرانی نیز پیش از روی کار آمدنِ بایدن به وی چراغ سبز نشان داده بودند که حاضرند آن ها نیز تعهدات برجامی خود را از سر گیرند. با این حال تعلل های بایدن کار را به جایی رساند که اکنون شاهدیم وی هیچ ابزاری جهت احیای توافق برجام که به نفعِ خود آمریکا هم هست ندارد.
در جهانِ واقعی، باید توجه داشت که ایرانِ هسته ای بدون تردید انتخاب ها و گزینه های آمریکا در منطقه را محدود تر خواهد کرد. آمریکا می تواند جنگی تمام عیار را علیه ایران به راه اندازد و توانمندی های هسته ای ایران را هدف قرار دهد. با این حال، مشکل این است که نَه آمریکا و دولتمردان آن اساسا تمایلی به جنگ با ایران ندارند. افکار عمومی آمریکا نیز به شدت از این مساله پرهیز می کنند. پس از بیش از دو دهه جنگ های خانمان سوز و پوچِ آمریکا در منطقه خاورمیانه، ایده آغازِ جنگی دیگر آن هم با کشوری نظیر ایران، از منظر سیاسی یک فاجعه تمام عیار برای هر رئیس جمهوری در آمریکا است.
آمرکیا به نحو گسترده ای مخصوصا در مورد معادله اتمی ایران در بحرانی گرفتار شده که خود آن را ساخته است. مقام های آمریکایی سال ها گفتگو و مذاکره با ایران را به مثابه لطفی از جانب خود به این کشور در نظر گرفتهاند. با این حال واقعیت این است که توافقِ برجام کاملا در راستای منافع آمریکا و البته ایران قرار داشت. از این رو اینکه گفته شود توافق با ایران فقط موهبتی به این کشور(ایران) بوده، از اساس غلط و گمراه کننده است.
برخلاف مواضعِ طولانی مدتِ “بنیامین نتانیاهو” نخست وزیر رژیم اسرائیل و حامیان وی در آمریکا که لابی های اسرائیلی در این کشور را در تسلط خود دارند، توافق برجام به نوعی در راستای منافع اسرائیل هم بود. این مساله به تایید بسیاری از سیاستمداران و کارگزاران دستگاه های اطلاعاتی-امنیتی اسرائیلی نظیر ایهود باراک هم رسیده است. در این راستا رئیس سابق موساد “تامیر پاردو” گفته است که “خروج آمریکا از برجام چیزی کمتر از یک تراژدی نبوده است”.
این تراژدی در شرایط کنونی به یک واقعیت کاملا ملموس تبدیل شده و جو بایدن به خوبی آن را درک می کند. اگرچه ترامپ فرآیندِ رسیدن معادله اتمی ایران به نقطه بحرانی کنونی را کلید زد، این بایدن بود که با ترکیبی از ضعف و انفعال، عملا مناقشات در چهارچوب معادله اتمی ایران را به اوج رساند و تهران را به آستانه تبدیل شدن به یک قدرت اتمی رساند.
در این راستا، صرفا می توان شخصِ بایدن را مقصر اصلی وضعیت کنونی در چهارچوب مساله هسته ای ایران دانست. وی در مقام و قامت یک رئیس جمهور ظاهر نشده است و صرفا شایسته این است که از وی به عنوان محرک اصلی تبدیل شدنِ ایران به یک قدرت اتمی(کشوری با توانمندی ساخت تسلیحات اتمی) یاد شود.»