وبسایت رسپانسیپل استیتکرفت (Responsible Statecraft) وابسته به اندیشکده کوئینسی در مطلبی به قلم رکسانا فرمانفرمایان نوشت: خلیج فارس که زمانی نقطه اصلی درگیریها بود حالا به تعبیر جیمی کارتر در حال تبدیل شدن به «واحه» ابتکارات و مذاکرات دیپلماتیک است، آن هم در زمانی که بقیه جهان در جنگ و رویارویی فرو میرود. با این حال، خلیج فارس همیشه جایگاهی استراتژیک داشته و تحولات امروز هم تنها دور دیگری از بازی پوکر است. همه شرطبندیها بر سر این است که پاسخهای ایران چه خواهد بود و همه بازیکنان شرطهای بالا بسته و سخت دعا میکنند.
محمد بن زاید، اکنون روی صندلی خود نشسته است و پس از مرگ پدرش در ماه گذشته به عنوان امیر امارات متحده عربی معرفی شده است. او محرک اصلی تغییر چهره خلیج فارس بهعنوان محور توسعه و مدرنیزاسیون بود و حالا میخواهد مسئولیت نظامی منطقهای بیشتری را در اتحاد با ایالات متحده به عهده بگیرد و ایران را به جای فلسطین بهعنوان بزرگترین تهدید منطقه در اولویت قرار دهد، او پیش از این در اقدامی زیرکانه روابط با اسرائیل را در دوران ترامپ ایجاد کرده و اکنون به سمت گرمتر کردن آن میرود.
او اخیراً مذاکراتی را با واشنگتن در مورد یک توافق چارچوب استراتژیک رهبری کرده است تا تعهد واشنگتن را برای محافظت از امارات در صورت آسیب دیدن از حوثیهای یمن یا از ایران آن سوی تنگه هرمز، داشته باشد اتفاقی که همین چند ماه پیش با شلیک موشک به ابوظبی رخ داد.
مذاکرات با ایالات متحده که پس از حملات ابوظبی سرد شده بود، دو هفته پیش پس از توقف برت مک گورک، هماهنگکننده خاورمیانه کاخ سفید، در ابوظبی با پیشنویس توافقی که همکاری امنیتی و دفاعی ایالات متحده و امارات را تحکیم میکند، جهشی به جلو داشت. گستره تعهدات امنیتی ایالات متحده همچنان پوشیده است، اما این دست بالاتر را به اماراتی داده بود که شانه در پی واکنش سرد واشنگتن به حمله حوثیها، رویکرد سردی را در پیش گرفته بودند.
عربستان سعودی حضور پررنگی دارد و کارتهایش را نگه میدارد و فقط گهگاه گوشههایی از آن را آشکار میکند و، اگرچه آشکارا، اما به تدریج، روابط دفاعی و دیپلماتیک خود را نه تنها با ایالات متحده، بلکه با اسرائیل در زمینههای مهم تغییر میدهد. طرح دو حزبی کنگره برای پنتاگون به دنبال ادغام دفاع هوایی با عربستان سعودی، اسرائیل و همچنین قطر، امارات و سایر کشورهای عربی برای مقابله با تهدیدات ایران – ایجاد ناتوی خلیج فارس – است.
سفر بایدن به خاورمیانه در ماه ژوئیه فرصتی برای تقویت تعهد به این طرح فراهم میکند، به خصوص که وی در اسرائیل و عربستان سعودی توقف میکند و در آنجا با دیگر رهبران عرب خلیج فارس دیدار خواهد کرد.
عربستان سعودی به عنوان زادگاه اسلام که مسئولیت حفاظت از دو مکان مقدس این دین، مکه و مدینه را بر عهده دارد، به اندازه همسایگان کوچکتر و زیرکتر خود برای عادی سازی روابط با اسرائیل احساس آزادی نکرده است. این کشور همیشه مجبور است نه تنها واکنش جامعه مسلمانان را در برابر نگرانیهای فوری امنیتی خود در خلیج فارس بسنجد، بلکه توازنی بین نقش خود به عنوان حامی آرمان فلسطین با اتحاد نزدیکتر و فزایندهاش با دولت یهودی، ایجاد کند.
به این ترتیب، ریاض توافقنامه ابراهیم را امضا نکرد که در را به روی اتفاقات امروز باز کرد، اگرچه محمد بن سلمان، حاکم جوان بالفعل آن، به صراحت گفته است که در حال تجدید نظر در موضع سنتی عربستان است. با این وجود، او امیدوار بود که یکی از کشورهای آسیایی پرجمعیت عمدتاً مسلمان، به ویژه پاکستان یا اندونزی، هر دو با جمعیت اسلامی بیش از ۲۰۰ میلیون نفر، توافقنامه ابراهیم را امضا کند تا حائلی در برابر هر گام احتمالی ریاض به سمت ترتیبات امنیتی رسمی با اسرائیل باشد.
این اتفاق نیفتاده و او آسیب پذیرتر از آنچه که او میخواست، شده، زیرا لایحه یکپارچه سازی دفاع هوایی منطقهای راه خود را در کنگره طی میکند. سطح مخاطراتی که بنسلمان با آن مواجه است زمانی واضح شد که پارلمان عراق به اتفاق آرا قانون جرم انگاری روابط با اسرائیل – از جمله دیپلماتیک، سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی را تصویب کرد. تصویب این قانون بازی را تغییر داده است، زیرا اعتبار عراق طرفدار فلسطین را احیا کرده و مهمتر از همه، روابط این کشور با ایران را تقویت میکند، کشوری که به شدت از کشورهای خلیج فارس به دلیل عادی سازی روابط با دولت یهودی انتقاد کرده است. برای عربستان سعودی، کنار گذاشته شدن از یک ائتلاف امنیتی منطقهای طراحی شده توسط ایالات متحده ممکن نیست، و بنسلمان معتقد است اگر پنتاگون به عنوان چتر گروهی بزرگ عمل کند که هم ریاض و هم بیت المقدس را شامل شود، ریسک یک توافق دوجانبه با اسرائیل را دیگر متحمل نخواهد شد.
ثروتمندترین بازیکن حاضر در جدول، قطر کوچک، چند دور سختی را پشت سر گذاشت، زمانی که اعضای شورای همکاری خلیج فارس آن را در سال ۲۰۱۷ به اتهام حمایت از تروریسم تحریم کردند، اما اکنون به بازی بازگشته است و حیثیتش بازگردانده شده است. قطر که مقر منطقهای فرماندهی مرکزی ایالات متحده است، امسال به بحرین و کویت بهعنوان متحد اصلی غیر ناتو پیوست که به قول بایدن، «نماد قدرتمند» اهمیت استراتژیک آن برای واشنگتن است.
توانایی قطر برای مذاکره با ایران یکی از ارزشمندترین کارتهای این کشور است. امیر جوان آن، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، و همچنین چند تن دیگر از اعضای خانواده که دارای مناصب وزارتی هستند، طی چند ماه گذشته از تهران دیدن کردند و تلاش کردند نقطه مشترکی بین مذاکرهکنندگان آمریکایی و ایرانی پیدا کنند که در بن بست به سر میبرند. شکست دوحه در پل زدن بر اختلافات و پیشبرد مذاکرات برجام به تنش به بازی میافزاید، زیرا اقدام واشنگتن در ایجاد ائتلاف دفاعی غرب خلیج فارس با حضور اسرائیل، بر این توافق فشار وارد میکند و نشان دهنده اعتقاد واشنگتن به این است که ایران به “بدخواهی” خود ادامه خواهد داد.
باز نگه داشتن ارتباطات بین ایران و ایالات متحده و همچنین سایر کشورهای خلیج فارس، به شدت بر دوش قطر است، به ویژه اینکه آخرین ابتکار دیپلماتیک واشنگتن مطمئناً خطرات را بر همه بازیگران و احتمال تلافی و تهدید کشتیرانی در تنگه هرمز را افزایش میدهد. با این حال، مذاکرات همچنان ادامه دارد و همه بازیگران اسرائیل را بهترین راه برای مقابله با تهدیدی میدانند که منطقه را بسیار بی ثبات میکند.
ایران، با میانجیگری عراق و عمان، وارد مذاکراتی با ریاض و ابوظبی شده و در این بازی باقی ماند. در مواجهه با بن بست مذاکرات هستهای و تغییر استراتژیک به سمت اسرائیل در سراسر خلیج فارس، پاسخ تهران افزایش تولید و ذخیره اورانیوم غنی شده و کاهش نظارت بر برنامه هستهای خود برای بازرسان آژانس بین المللی اتمی با حذف ۲۷ مورد از نظارتهای آژانس بوده است.
در همین حال، ایران به سرعت در حال افزایش قابلیتهای موشکی و پهپادی و برد تسلیحات سایبری غیرمتعارف خود است. اقدام ایالات متحده برای تقویت هماهنگی استراتژیک با متحدان خود در خلیج فارس از دو جهت بر بازی ایران تأثیر میگذارد: اول، تحکیم نقش و موقعیت سیاست اسرائیل در خلیج فارس، تقویت جبهه ضد ایران با همکاری نظامی قابل توجه. دوم، این امر به طور موثر واشنگتن را قادر میسازد تا حضور نظامی سنگین خود را در منطقه کاهش دهد و تمرکز استراتژیک خود را به سمت شرق به سمت «هند-اقیانوس آرام» تغییر داده و تا حدی آن را با یک ساختار امنیتی جدید جایگزین کند که شامل قابلیتهای نظامی و اطلاعاتی قدرتمند اسرائیل است.
برای ایران، این امر حملات فیزیکی به اهداف ایالات متحده در منطقه را سختتر میکند و در عین حال، به طور بالقوه به اسرائیل فضای بیشتری برای دنبال کردن سیاستهای متفاوت با سیاستهای واشنگتن میدهد، به ویژه برای اقدام یکجانبه علیه برنامه هستهای ایران حتی در صورت احیای برجام؛ بنابراین اسرائیل در حال حاضر نیز یکی از بازیگران روی میز است، هرچند از نظر ارضی از خلیج فارس خارج شده است، حضورش اکنون با توافق ابراهیم و همچنین به دلیل تمرکز امنیتی اش بر ایران به عنوان بزرگترین تهدید منطقه ای، تضمین شده است، برخلاف سایر بازیگران، اسرائیل درگیر یک جنگ محدود با ایران است. مجموعه مذاکراتی که اکنون بین ایالات متحده و بازیگران خلیج فارس در جریان است، به وضوح نشان میدهد که این استراتژی اکنون در حال اجرا است.
این امر پیامدهایی برای مسئله فلسطین داشت. با این تغییر استراتژیک در خلیج فارس، مسئله فلسطین به حاشیه رفته و کشورهای خلیج فارس آن را مشکلی داخلی برای اسرائیل میبینند. این بدان معنا نیست که شعلهور شدن آتش بین اسرائیلیها و فلسطینیها به دقت رصد نمیشود، یا سکوت خلیجفارس در برابر تحولات جدی، مانند قانون جدید عراق، به معنای پذیرش تاکتیکهای اسرائیل نیست.
با این حال، بازی پیش رفته است. ایالات متحده که قبلاً بالاتر از همه بازیکنان قرار داشت، اکنون عقبتر ایستاده و اهداف استراتژیک خود را به ویژه در صورت وقوع هر گونه جنگ احتمالی در خلیج فارس، مدنظر قرار میدهد. در عوض، تمرکز بر معاملاتی است که بازیکنان در هر طرف خلیج فارس، چه زیر میز و چه با کارتهای برنده در دستانشان، میتوانند انجام دهند.