رسانه تخصصی روابط بین الملل

دوئل کیسینجر و سوروس بر سر اوکراین و روسیه

Diplomacyplus.ir/?p=2894
کیسینجر و سوروس هر دو معتقدند که روسیه در نهایت یک مشکل ثانویه برای سیاست آمریکا است و آینده روابط ایالات متحده و چین در بلند مدت اهمیت بیش‌تری دارد.

دو مهاجر آمریکایی که هر دو از زندگی تحت حاکمیت نازی‌ها نجات یافتند و اکنون در دهه نهم زندگی‌شان به سر می‌برند شرایط بحث را در مجمع جهانی اقتصاد تعیین کردند.

هنری کیسینجر که این هفته نود و نهمین سالگرد تولد خود را جشن می‌گیرد در نشستی ظاهر شد تا از تلاش‌ها برای شکست دادن یا به حاشیه راندن روسیه حمایت کند و از اوکراین خواست که برای پایان دادن به جنگ، ضرر‌های ارضی سال ۲۰۱۴ میلادی را بپذیرد. چند ساعت پس از آن، «جورج سوروس» شخصا در سن ۹۱ سالگی هشدار داد که پیروزی در جنگ علیه روسیه ولادیمیر پوتین برای «نجات تمدن» ضروری است و از غرب خواست تا هر آن چه را که برای پیروزی در اوکراین مورد نیاز است فراهم کند.

نسخه‌های آنان کاملا متفاوت از یکدیگر است، اما تصورات آنان نقاط اشتراک زیادی دارند. هر دو مرد معتقدند که ارزش‌ها و منافع آمریکا دفاع از صلح در اروپا را به هدف اصلی سیاست خارجی آمریکا تبدیل می‌کند. هر دو خود را مدافع بهترین مولفه‌ها در تمدن غرب می‌دانند. هر دو جنگ را یک شوک بزرگ برای نظام جهانی قلمداد می‌کنند و از عواقب یک نزاع نظامی طولانی می‌ترسند. کیسینجر و سوروس هر دو معتقدند که روسیه در نهایت یک مشکل ثانویه برای سیاست آمریکا است و آینده روابط ایالات متحده و چین در بلند مدت اهمیت بیش‌تری دارد.

آنان در مورد ماهیت نظم و تمدنی که به دنبال حفظ آن هستند با یکدیگر اختلاف نظر دارند. سوروس، درست مانند دولت بایدن موضوع غالب در سیاست جهانی را مبارزه بین دموکراسی و تمامیت خواهی می‌داند.

دموکراسی‌ها به موجب قانون موظف به احترام به حقوق شهروندان خود در داخل هستند و باید تحت محدودیت‌های حقوق بین الملل در خارج از کشور رفتار کنند. حاکمان توتالیتر (تمامیت خواه) چنین محدودیت‌هایی را در داخل و خارج از کشور رد می‌کنند و تهاجم پوتین علیه اوکراین به اندازه رفتار او با مخالفان در داخل کشور غیر قانونی است.

حمله او به اوکراین حمله به اصول اساسی نظم بین‌الملل است و اگر این حمله در نهایت با موفقیت برای او همراه باشد سیاست بین الملل به قانون جنگل باز می‌گردد همان طور که آتنی‌ها زمانی به اسپارتی‌ها در طول جنگ پلوپونز گفتند: «قوی‌ها انجام می‌دهند آن چه را که می‌توانند و ضعیفان آن چه را که باید رنج می‌برند».

موضع کیسینجر کم‌تر ایدئولوژیک است. همواره انواع مختلفی از حکومت‌ها در جهان وجود داشته و خواهند داشت. از دید او وظیفه آمریکا ایجاد و دفاع از توازن قوایی است که از آزادی ما و متحدان‌مان با کم‌ترین خطر و هزینه محافظت کند. از این دیدگاه، ما (امریکایی ها) ماموریتی نداریم که روس‌ها و چینی‌ها را به دموکراسی تبدیل کنیم و باید بدانیم که قدرت‌های بزرگ رقیب حقوق و منافعی دارند که باید رعایت شوند. همان طور که کیسینجر به حضار در داووس گفت روسیه یک عنصر مهم در سیستم دولتی اروپا است و خواهد ماند و یک صلح پایدار باید این واقعیت اجتناب ناپذیر را تشخیص دهد.

با نگاهی به تاریخ، تنها چیزی که واضح به نظر می‌رسد آن است که هیچ یک از این رویکرد‌ها راهنمایی بی‌خطا برای موفقیت به دست نمی‌دهند. رهبران فرانسه و بریتانیا که در دهه ۱۹۳۰ میلادی سعی در راضی کردن هیتلر داشتند استدلال‌های بسیار کیسینجری را در مورد لزوم احترام به منافع ملی آلمان بیان کردند.

نومحافظه کارانی که جورج دابلیو بوش را برای حمله به عراق تحت فشار قرار دادند استدلال‌های سوروسی را درباره ماهیت تمامیت خواه رژیم صدام حسین مطرح کردند. همان طور که کیسینجر و سوروس هر دو موافق هستند اعمال مکانیکی هر نظریه تاریخ در واقعیت‌های آشفته زندگی بین المللی تنها راهی برای به دردسر افتادن است.

زمانی که از «وینستون چرچیل» نخست وزیر اسبق بریتانیا و مردی که در طول کار طولانی خود رویکرد‌های سوروسی و کیسینجری را نشان داد در مورد برنامه ریزی پس از جنگ در سال ۱۹۴۲ میلادی پرسشی مطرح شد او با واژگانی پاسخ داد که رهبران غربی امروز باید به یاد داشته باشند. او گفته بود: «رویکرد همان رویکرد خانم گلس در دستورالعمل پخت خرگوش آب پز است:» اول خرگوش‌ات را بگیر».

خرگوش امروز ما هنوز شکار نشده است. پوتین به دور از درخواست شرایط ممکن است در حال آماده شدن برای یک جنگ فرسایشی باشد و یک جنگ طولانی خطرات زیادی برای غرب دارد. تاکتیک جدید روسیه برای تهدید عرضه جهانی غذا از طریق مسدود کردن بنادر اوکراین به ما یادآوری می‌کند که پوتین هنوز هم کارت‌هایی در آستین دارد و به نظر می‌رسد بسیاری از اروپایی‌ها بیش از آن که روسیه از تحریم اروپا بیمناک باشد از تحریم گاز روسیه می‌ترسند.

اوکراین نمی‌تواند بدون کمک عظیم اقتصادی و نظامی غرب جنگی طولانی داشته باشد. با توجه به آن که اوکراین همه چیز خود را صرف جنگ برای بقا می‌کند از نظر مالی بودجه لازم برای ادامه جنگ چگونه تامین خواهد شد؟ کنگره آماده تصویب چند بسته کمکی ۴۰ میلیارد دلاری دیگر است؟

در شرایطی که بسیاری از اقتصاد‌های اتحادیه اروپا با تورم و قیمت بالای سوخت دست و پنجه نرم می‌کنند اتحادیه اروپا تا چه میزان آماده ارائه کمک‌های اقتصادی است؟ اگر جنگ باعث کمبود مواد غذایی و حتی قحطی در سراسر جهان شود و بی‌ثباتی سیاسی به کشور‌هایی مانند مصر سرایت کند آیا غرب قادر خواهد بود حتی با ادامه کمک به اوکراین واکنش جهانی را هماهنگ کند؟

هنری کیسینجر و جورج سوروس ممکن است در مناظره‌های داووس تسلط داشته باشند، اما احتمالا خانم گلس حرف آخر را خواهد زد.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط