سران رژیم صهیونیستی میکوشند این نشست را به زعم خود اقدامی تاریخی در روند سازش و اجماعسازی این رژیم در منطقه بنامند حال آنکه حقایق میدانی و شرایطی که تلآویو و حامیانش در آن به سر میبرند، حکایت دیگری دارند.
مروری بر تحولات منطقه و جهان نشان میدهد که رژیم صهیونیستی گرچه سعی دارد این نشست را نشانهای از توسعه جایگاه پیرامونی و جهانی خود جا بزند اما چنانچه بسیاری از کشورهای عربی رسما هرگونه سازش با اسرائیل را محکوم کرده و شکست پروژه سازش با کشورهای عربی نیز نشان میدهد، این رژیم عملا منزوی شده و جایگاهی در این منطقه ندارد.
در عین حال رویکرد مبارزه علیه رژیم صهیونیستی حتی به نوجوانان نیز رسیده و خودداری تنیسباز نوجوان کویتی از رقابت با همتای اسرائیلیاش نمودی از این اتفاق مهم است.
در صحنه جهانی نیز رژیم صهیونیستی در مسیر انزوا قرار دارد. رد درخواست عضویت غیر دائم این رژیم در اتحادیه آفریقا و فعال شدن جنبش «بیدیاس» در کشورهای اروپایی و آمریکا و نیز اعلام انزجار مردم ترکیه از «اسحاق هرتزوگ» رئیس این رژیم با تظاهرات ضد صهیونیستی، نمونههایی آشکار از این حقیقت است.
بر این اساس؛ نشست صحرای نقب را اتفاقا میتوان نشستی تاریخی خواند، نه از آن جهت که نشان از اقتدار دیپلماسی تلآوبو دارد بلکه چون نشانهای است بر ناتوانی شدید دیپلماسی آنها که ناگزیر خود را دلخوش به نشست با چنین سازشکاران ورشکستهای کردهاند.
از آن سو؛ رژیم صهیونیستی در فضای تبلیغاتی این نشست را اجماعسازی علیه ایران و جبهه مقاومت و به اصطلاح تحقق رویای ناتوی عربی عنوان مینماید، حال آنکه اقدام اخیر ایران در هدف قرار دادن پایگاه موساد در اربیل و نیز تشدید حملات موشکی و پهپادی یمنیها به مناطق راهبردی سعودی و امارات طی روزهای اخیر نشان داد که هیچ توطئهای نمیتواند مانع جبهه مقاومت در تحقق امنیت و ثبات منطقه و مقابله با مزدوران غرب در منطقه شود.
نکته آنکه؛ برگزاری نشست صهیونیستها با چهار کشور عربی بیانگر این پیام تاریخی است که رژیم صهیونیستی عملا توان هیچگونه اجماعسازی علیه ایران و مقاومت را ندارد و عملا این نشست سندی دیگر بر شکست و ناتوانی آنها در برابر جبهه مقاومت است.
از طرفی؛ نقطه اشتراک آمریکا و رژیم صهیونیستی در این نشست، اجماعسازی در برابر اقدامات هستهای و منطقهای ایران است، حال آنکه همین آمریکا زمانی مدعی اجماعسازی جهانی علیه ایران بود اما امروز چنان تنها و ناتوان شده که خود را دلخوش به موضع تلآویو و چند کشور ورشکسته عربی کرده است که هیچ جایگاهی در معادلات جهانی ندارند.
این شکست تاریخی زمانی آشکارتر میشود که بایدن در ابتدای سال 1400 مدعی حفظ تحریمها و باز کردن برجامهای موشکی و منطقهای بود اما امروز در ابتدای سال 1401 نه تنها توان تکرار آن ادعاها را ندارد که حتی بسیاری از دوستان و متحدانش نیز دیگر حاضر به همکاری علیه ایران نیستند.
به عبارت بهتر؛ تکیه بر داشتههای درونی و نیز دیپلماسی فعال و عملگرای دولت سیزدهم موجب شده تا شاخصهای اقتصادی جمهوری اسلامی روندی صعودی داشته و عملا فلسفه تحریمها در مسیر بیاثر شدن قرار بگیرد.
بر همین اساس؛ نشست نقب را میتوان سندی محکم بر شکست آمریکا و صهیونیسم در مسیر اقدام علیه ایران هستهای و پروژه انزوای ایران از طریق استمرار تحریمها دانست که نقش و جایگاه جهانی جمهوری اسلامی ایران را مشخصتر میکند.
البته نشست نقب را باید لکه ننگی دیگر بر دامن خائنان به فلسطین و جهان اسلام دانست که قطعا تشدید انزوای آنها را رقم خواهد زد، کشورهایی که همچنان در توهم برخوردار شدن از حمایتهای آمریکایی هستند که فرمانده سابق سنتکامش اعتراف کرد هنگام حمله موشکی و پهپادی یمنیها به امارات، نیروهای آمریکایی در پناهگاه بودهاند و پاتریوتها نیز تنها تعدادی از موشکها را رهگیری کردهاند.
پس در مجموع بیراه نیست اگر نشست نقب را تاریخی بدانیم، هم از آن جهت که انزوا و تزلزل شدید صهیونیستها و واشنگتن را بیش از پیش آشکار ساخته و هم اینکه در امتداد کمپ دیوید و شرم الشیخ و… ابعاد دیگری از حقارت خائنین به فلسطین و جهان اسلام را برملا ساخت.
اینها همه بیانگر این حقیقت است که مقاومت با محوریت ایران اسلامی، امروز بازیگر اصلی معادلات منطقه است که از جایگاه گسترده مردمی و جهانی نیز برخوردار است و دشمنان مقاومت هر روز منزویتر میشوند چرا که تجربه سالهای اخیر این حقیقت را اثبات کرده که آمریکا و متحدانش کانون اصلی بحران و ناامنی در هر نقطه از جهان هستند.