در پی این حمله با وجود سکوت صهیونیستها اما گزارشها حاکی از کشته شدن حداقل 9 افسر ارتش رژیم صهیونیستی و حتی برخی منابع از هلاکت ۱۰ تا ۱۷ نفر از افسران و عوامل موساد بود. در این میان، با توجه به ساعت انجام حمله که مصادف با زمان ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در 13 دی ماه 1398 توسط ارتش تروریستی آمریکا بود، کشته شدن آدام باتلر افسر ارشد سیستم پهپادی رژیم صهیونیستی که در عملیات ترور حاج قاسم حضور داشت، به تایید منابع خبری رسیده است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با صدور بیانیهای ضمن تأیید هدف قرار دادن «مراکز راهبردی توطئه و شرارت صهیونیستها» در اربیل عراق با موشکهای نقطه زن، تأکید کرد تکرار هرگونه شرارت با پاسخهای سخت مواجه خواهد شد. آن گونه که در بیانیه سپاه رسمی آمده است هدف از انجام این حمله موشکی پاسخی به حملات مکرر اسرائیل به سوریه و کشته شدن شماری از نیروهای جمهوری اسلامی ایران عنوان شده است. در ادامه این بیانیه آمده بود: به ملت عظیمالشأن ایران نیز اطمینان میدهیم امنیت و آرامش میهن اسلامی، خط قرمز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بوده و به احدی اجازه تهدید و تعرض به آن را نخواهند داد.
در این میان، پس از انجام این حمله مقامات اقلیم کردستان عراق و برخی دیگر از مقامات عراقی سعی کردند که با انکار هرگونه حضور رژیم صهیونیستی در منطقه کردنشین شمال عراق، حمله ایران را که برای دفاع امنیت ملی خود صورت گرفته بود نامشروع جلوه دهند. بر این اساس در نوشتار حاضر تاریخچه و سوابق روابط اربیل به رهبری خاندان بارزانیها با رژیم صهیونیستی بررسی و ابعاد مختلف حضور صهیونیستها در مرزهای غربی ایران و چالشآفرینی این موضوع برای امنیت ملی جمهوری اسلامی را به بحث گذاشته شده است.
1- مناسبات تاریخی رژیم صهیونیستی و کردهای عراق
روابط صهیونیستها با کردهای عراق به دهه 1930 باز میگردد. قبل از تشکیل دولت یهود، آژانس یهود برای مهاجرت یهودیان عراق به ویژه یهودیان کردستان عراق تلاش میکرد. یکی از فرستادگان آژانس یهود، روبن شیلواه، مشهورترین کارمند بخش سیاسی آژانس یهود و بنیانگذار سازمان موساد بود که در قالب روزنامهنگار، در اولین دیدارش از کردستان در سال 1934 با رهبران کرد عراق گفتگو کرد. طی سالهای1948 تا 1949 که دوره فعالیت گسترده کردها در صحنههای بینالمللی بود، اسناد وزارت خارجه رژیم صهیونیستی نشان میدهد که این رژیم پشت این فعالیتها قرار داشته است.
بعد از کودتای 1958 عبدالکریم قاسم و فروپاشی رژیم تحت حمایت انگلستان، ملا مصطفی بارزانی اجازه یافت از شوروی به عراق بازگردد. بعد زا چند سال نزدیک بارزانی به دولت قاسم، در دسامبر 1961 جنگ میان کردها و حکومت مرکزی آغاز شد و از همین دوران، مناسبات تنگاتنگ امنیتی و نظامی میان کردهای عراق با رژیم صهیونیستی نیز کلید خورد.
در این دروان، ملا مصطغی بارزانی، بدرخان را برای دیدار با بن دیوید، نماینده رژیم صهیونیستی، از اسرائیل خواست تا به طور گسترده از کردها حمایت کند.دولت رژیم صهیونیستی در آن زمان برای فعالیتهای بدرخان 20 هزار دلار اختصاص داد و یک سیستم رادیویی به مبلغ 200 هزار دلار خریداری کرد تا بین رهبران کردهای مقیم کردستان و مراکز تبلیغاتی کردها در اروپای غربی ارتباط برقرار کند. با این حال رژیم صهیونیستی در این مقطع آمادگی لازم را برای حمایت از مبارزان کرد عراقی رد سطح گسترده را نداشت.
موساد سرانجام در بهار 1963 با بهرهگیری از تجارب شیلواه، یک روزنامهنگار خارجی را که پایگاهش در پاریس بود، به کردستان فرستاد. این خبرنگار در کردستان با بارزانی و ابراهیم احمد، دبیرکل حزب دموکرات کردستان عراق، ملاقات و پیشنهاد کرد نماینده خود را برای مذاکره با صهیونیستها به پاریس بفرستند. بارزانی که تحت فشار نیروهای عراقی بود، پیشنهاد را پذیرفت؛ در نتیجه، در پاییز 1963 نمایندگانی از سوی بارزانی برای دیدار با مقامات رژیم صهیونیستی به پاریس اعزام شدند. مناخیم ناهیک، عامل موساد در پاریس، با آنها ملاقات کرد. نمایندگان بارزانی بعدها با والتر ایتان نیز دیدار کردند. نمایندگان بارزانی با مائیز عمیت، رئیس موساد، نیز دیدار و از وی درخواست کردند سلاح و مهمات، تجهیزات و کمکهای اقتصادی در اختیار کردها قرار دهد. صهیونیستها آنها را با وعده پشتیبانی بیشتر به کردستان بازگرداندند.
در همین راستا، نخستین محموله سلاحها یک ماه بعد به کردستان عراق ارسال شد کمکهای اسرائیل شامل ارسال سالح و مهمات، اعزام مستشار نظامی و کارشناسان کشاورزی، پزشک و دندانپزشک و تأسیس یک بیمارستان صحرایی بود. تحویل اسلحه و مهمات پس از جنگهای 1967 و 1973 اعراب و رژیم صهیونیستی به شدت افزایش یافت. در همین دوران، روابط صهیونیستها با کردهای عراق طی سالهای 1967 و 1968 گسترش یافت و هیأتهای مختلف صهیونیستی از کردستان عراق دیدار کردند.
حتی بارزانی برای اولین بار در آوریل 1968 از اسرائیل دیدار کرد و مورد استقبال مقامات اسرائیلی قرار گرفت. بارزانی در این سفر با رئیس موساد، نخستوزیر و رئیسجمهور رژیم صهیونیستی گفتگو کرد. اسرائیلیها به بارزانی قول دادند که حمایتها و کمکهای خود را به کردها افزایش دهند و حمایت سازمان ملل را نیز جلب کنند. مصطفی بارزانی در سپتامبر1973 برای دومین بار از سرزمینهای اشغالی دیدار کرد و خواهان کمکهای بیشتر صهیونیستها شد. در تمامی این سالها، مأموران موساد انجام آموزشهای نظامی در کردستان عراق را انجام میدادند. با این اوصاف، انعقاد قرارداد الجزایر میان ایران و عراق در سال 1975 چرخشی بزرگ را رد تمامی معادلات مربوط به همکاری نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی و کردهای عراق ایجاد کرد.
بعد از قرارداد الجزایر، آمریکا نیز عراق را به عنوان همپیمان تاکتیکی و موقت پذیرفت. در واقع، هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه وقت آمریکا باور داشت که اگر بتوانند به عراق کمک کنند تا خود را از فشار کردها برهاند، یک بغداد حقشناس به مصر اجازه خواهد داد بدون مخالفت جدی، مذاکره با رژیم صهیونیستی را دنبال کند. در مجموع، این تحول، فروپاشی نهضت کردها را در عراق به دنبال داشت و تجربهای بسیار گران و تلخ برای کردهای عراق بود.
اگرچه صهیونیستها هرگونه آگاهی خود را قبل از قرارداد 1975 الجزایر انکار میکنند، اما یک مورخ صهیونیست که اتحاد کردها و اسرائیل را بررسی کرده است، درباره بیگناهی و بی اطلاعی رژیم صهیونیستی اظهار شک و تردید میکند. وی معتقد است با توجه به علاقه مستمر رژیم صهیونیستی به تضعیف عراق، در صورتی که جنگ پایان مییافت، رژیم صهیونیستی بیگمان در این ماجرا منافعی را از دست میداد و در مقابل منفعتی هم به دست نمیآورد؛ ولی بعدها آشکار شد که وقتی جنگ کردها با دولت عراق پایان یافت، عراق ارتش خود را برای مقابله با اسرائیل به سوی غرب اعزام نکرد. در واقع، در این مقطع نهضت کردهای عراق قربانی منافع رژیم صهیونیستی شد. با این اوصاف، پس از شکست قیام مصطفی بارزانی، همکاری اسرائیل و کردهای عراق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا 1991 به همکاری اطلاعاتی محدود شد و موساد اطلاعاتی را درباره عراق به وسیله کردها کسب میکرد.
2- مناسبات اقلیم کردستان عراق و رژیم صهیونیستی در سالهای بعد از 2003
هر چند سابقه همکاری میان کردهای عراق و رژیم صهیونیستی حتی به دوران قبل زا تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی در سال 1948 باز میگردد اما دوران جدید همکاری میان کردهای عراق با صهیونیستها را میتوان بعد از واقعه موسوم به حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001 و رخدادهای پس از آن در منطقه غرب آسیا مورد خوانش و تحلیل قرار داد. بعد از حادثه 11 سپتامبر، که زمزمه حمله آمریکا به عراق مطرح شد، همکاریهای نهادهای جاسوسی رژیم صهیونیستی با کردهای عراق به شکلی جدی تقویت شد و این موضوع در زمان حمله ائتلاف تحت رهبری آمریکا به دولت تحت ریاست صدام در سال 2003 به اوج رسید.
در واقع، با اشغال نظامی عراق توسط آمریکا، نگاه و برنامههاى جدید صهیونیستها به شرایط بینالمللى و محیط منطقهاى، دستورکار جدیدى پیش روى رژیم صهیونیستی قرار داد. این رژیم با سهمخواهی از جنگ خودخوانده در عراق، شمال این کشور را که در حاکمیت کردها بود، مرکز ثقل حضور خود قرار داد و از زمینهسازىهاى گذشته به عنوان بستر اقدامات و برنامههاى جدید خود بهره گرفت.
با توجه به موقعیت آمریکا پس از دوران اشغال و نگرانی از تداوم بیثباتی در عراق، رژیم صهیونیستی طی طرحی محرمانه و استراتژیک تصمیم گرفت موقعیت خود را در شمال عراق تقویت کند. این تصمیم «شارون»، رئیس سابق دولت صهیونیستی، که بار مالی زیادی داشت. طرح رژیم صهیونیستی که به «طرح B» مشهور است، را افسران سابق امنیتی رژیم صهیونیستی مطرح کردند. در سال 2004 سیمون هرش، روزنامهنگار آمریکایی، در مقالهای تأکید کرد صهیونیستها به این نتیجه رسیدهاند که آمریکاییها در پروژه دموکراسی و ایجاد ثبات در عراق ناموفق خواهند بود و باید از نتایج چنین ناکامی نگران بود؛ بنابراین باید از تجزیه عراق حمایت کرد و کردهای عراق را به این سمت حرکت داد. این طرح طی تمامی سالهای بعد از 2003 محور اصلی رویکرد صهیونیسم به کردستان عراق بوده و همچنان هست.
از این رو از سال 2003 صهیونیستها در کردستان عراق پایگاههایی را به شکل محرمانه ایجاد کردهاند که محل آموزش نیروها و ارسال سالح و ادوات جنگی است و مأموران موساد از راه ترکیه در قالب مهندس و کشاورز و با پاسپورتی غیراسرائیلی وارد این مناطق شدهاند. در این سالها به صورت محرمانه رژیم صهیونیستی پایگاههای اطلاعاتیای را در اقلیم کردستان ایجاد کردهاند و اهداف امنیتی و جاسوسی ویژه خود را در منطقه ار طریق این پایگاهها پیش بردهاند.
علاوه بر این صهیونیستهای طی سالهای بعد از 2003 چند پروژه مهم را در دستور کار قرار دادهاند. در سطح ابتدایی رسانههای و نهادهای پژوهشی صهیوینستی تلاش کردهاند تا از لحاظ تاریخی خاستگاه مشترکی را میان بهودیان و کردها مطرح کنند. آنها این استدلال را مطرح میکنند که یهودیان قبل از حرکت به سمت فلسطین در کردستان میزیسته و دو ملت تاریخ و نژادی مشترک دارند.
همچنین، رژیم صهیونیستی در سالهای بعد از 2003 سیاست بازگرداندن 90 هزار یهودی کرد ساکن سرزمینهای اشغالی به شمال عراق را در دستور کار قرار داده است. آنها طی دو دهه گذشته، به سیاست خزید املاک و زمین در مناطق تحت سیطره بارزانیها روی آورده و تلاش میکنند با اختصاص کمکهای مالی و وامهای گسترده زمینهای مناطق شمال عراق را خریداری و کردهای صهیونیست را به منظور همیاری با سیاستهای اطلاعاتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان اسکان دهند.
در سطحی دیگر، صهیونیستها رویکرد حضور جاسوسان خود به اقلیم کردستان عراق به عنوان بازرگان یا تاجر را در دستور کار قرار دادهاند. شواهد امر از این واقعت حکایت دارد که حدود 150 هزار یهودی طی سالهای گذشته تحت عناوین مختلف به اقلیم کردستان عراق اعزام شدهاند. همچنین، سازمان جاسوسی موساد همکاری امنیتی و اطلاعاتی با آژانس اطلاعاتی پاراستن وابسته به حزب دموکرات کردستان عراق را به شکل جدی در قالب ارسال ادوات اطلاعاتی و مخابرانی دنبال کرده است.
همچنین، بعد از ظهور داعش در عراق در اواخر سال 2013 و تشکیل خلافت خودخوانده ابوبکر البغدادی در سال 2014، مقامان و سران رژیم صهیونیستی به طور آشکار از استقلال اقلیم کردستان و تجزیه عراق دفاع کردند. در سال 2014 بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی با حمایت کامل از استقلال اقلیم کردستان اعلام کرد که تلآویو با تمام توان خود از برنامه کردها برای برگزاری همهپرسی و اعلام استقلال دفاع خواهد کرد. از همین مقطع بود که طرح صهیونیستی برگزاری همهپرسی در دستور کار مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان قرار گرفت.
در همین راستا، در سال 2017 نیز رژیم صهیونیستی یکی از حامیان اصلی برگزاری همهپرسی استقلال در اقلیم کردستان بود. مقامات این رژیم بارها با صراحت از استقلال اقلیم کردستان حمایت کردند و حتی از آمادگی خود برای همکاری با مقمهای سیاسی اقلیم نیز تاکید داشتند. در این مقطع بارها پرچم رژیم صهیونیستی در کنار پرچم محلی اقلیم کردستان عراق به نمایش در آمد. حتی کردها در استانهای مختلف عراق با در دست داشتن پرچمهای رژیم صهیونیستی، به صراحت این مساله را القا کردند که همهپرسی استقلال آنها طرحی صهیونیستی بوده است. در واقع، رژیم صهیونیستی طی دوران برگزاری همهپرسی استقلال تنها حامی علنی استقلال و تجزیه اقلیم کردستان به شمار میرفت.
حتی در سپتامبر 2021 (مهر 1400) برای اولین بار همایشی درباره عادیسازی روابط عراق و رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق برگزار شد که با انتقادهای گسترده مواجه شده و دولت مرکزی عراق آن را اجلاسی «غیرقانونی» مورد خطاب قرار داد. بانی این همایش، اندیشکده مرکز ارتباطات صلح در نیویورک بود که تمرکز ویژه آن بر عادیسازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی معطوف است. این همایش به وضوح در مسیر حمایت از روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی طراحی شده بود که البته با شکستی تمامعیار مواجه شد. حتی موج انتقادات از برگزاری این همایش به اندازهای بود که دولت اقلیم کردستان آن را غیرقانونی و بر خلاف خواست خود مورد خطاب قرار داد.
3- منافع و خواستههای رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق
زمانی که از مناسبات و همکاریهای دو جانبه میان دو بازیگر صحبت به میان میآید میبایست منافع و خواستههای طرفین مورد توجه قرار بگیرد. در ارتباط با خواستهها و مطالبات رژیم صهیونیستی از تلاش برای نفوذ رد اقلیم کردستان نیز میتوان سه محور مهم را مورد اشاره و واکاوی قرار داد.
1-3- موقعیت ویژه اقلیم کردستان عراق برای تبدیل شدن به بازیگری همسو
در نگاه مقامات سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی، اقلیم کردستان عراق از موقعیت فرهنگی و سیاسی ویژهای برای نفوذ برخوردار است. استقرار حکومتی با گرایش سکولار در اربیل و نیز سیاستمدارانی غربگرا میتواند مهمترین پتانسیل موجود برای نفوذ در این منطقه باشد. در حقیقت، در انگارههای سران تلآویو نسبت به اقلیم کردستان، در میان تمامی کشورهای و مناطق موجود در غرب آسیا، شمال عراق به دلیل نزدیکی و گرایش ویژه رهبران حاکم به سوی همکاری با آمریکا و غرب، میتواند بهترین متحد برای این رژیم در سطح معادلات منطقهای باشد.
از نگاه اسرائیلیها، کردها در منطقه غرب آسیا به دلیل موقعیت ویژه زبانی که فاقد حامی منطقهای بوده و بازیگری منفرد همانند رژیم اسرائیل محسوب میشوند، وضعیتی مشابه با رژیم صهیونیستی دارند. همین امر موجب شده که رهبران کرد عراقی، نسبت به همکاری با اربیل و نفوذ در این مناطق گرایش بسیار ویژهای داشته باشند. نگاه استراتژیک آنها به اقلیم این است که شمال عراق به مهمترین کانون جاسوسی و اطلاعاتی این رژیم در میان تمامی کشورهای عربی حاضر در منطقه غرب آسیا تبدیل شود.
2-3- استفاده ابزاری از موضوع استقلال اقلیم کردستان عراق
رژیم صهیونیستی طی تمامی دهههای گذشته به صورت آشکار و پنهان، مهمترین حامی اقلیم کردستان عراق در مسیر تجزیه از کشور عراق بوده است. از نگاه این رژیم استقلال اقلیم کردستان و تشکیل دولتی به نام «کردستان» در قلب منطقه غرب آسیا، میتواند منافع ویژهای را برای آنها در پی داشته باشد. از نگاه استراتژیستهای این رژیم هر گونه تجزیه کشورهای عربی به معنای تضعیف این کشورهای در مسیر مقابله با این رژیم خواهد بود؛ بنابراین تجزیه عراق نیز میتواند نقشی مهم در کاهش قدرت مقابله کشورهای عربی در برابر خود داشته باشد.
هر چند رژیم صهیونیستی به طور ویژه خواستار تجزیه کشور عراق بوده و نماد بارز آن در جریان همهپرسی شکستخورده اقلیم توسط بارزانیها و حزب دموکرات در سال 2017 مشاهد شد اما در حالت حداقلی، تلآویو از مساله استقلال اقلیم به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر کشورهای منطقه همانند عراق، ترکیه، ایران و سوریه بهره میگیرد که جمعیتی از کردها را در خود جای دادهاند. بنابراین در اراده رژیم صهیونیستی در حمایت از استقلال اقلیم نیز میتوان با دید تردید نگریست؛ زیرا آنها بیشتر در پی آن هستند تا از این موضوع در مسیر بهرهبرداری برای افزایش نفوذ خود در منطقه و نیز تضعیف رقبا استفاده کنند.
3-3- منافع انرژی و آبی صهیونیستها در اقلیم کردستان عراق
دیگر انگیزه مهم رژیم صهیونیستی، در گرایش نسبت به نفوذ و همکاری با اقلیم کردستان عراق در ارتباط با نیازهای این رژیم در زمینه انرژی و نیز منابع آب شیرین میباشد. طی دهههای گذشته مقامات رژیم صهیونیستی بارها تلاش کردهاند که زمینه وارد کردن نفت مورد نیاز خود از اقلیم کردستان را ایجاد کنند که البته تا حدودی نیز در این زمینه گامهایی را برداشتهاند.
علاوه بر این، شمال عراق دارای بزرگترین منابع آب شیرین در کشور عراق میباشد. صهیونیستها نیز رغبت دارند که از طریق مرز اردن زمینه را برای انتقال آب شیرین اقلیم به سمت مرزیهای فلسطین اشغالی را ایجاد کنند. این سیاست در صورت عملی شدن میتواند منافع ویژه اقتصادی را برای صهیونیستها به همراه داشته باشد و بخشی بزرگ از هزینههای مربوط به شیرینسازی آبها را کاهش دهد. حتی انتقال آب اقلیم به سرزمینهای اشغالی در زمینه کشاورزی نیز میتواند مورد بهرهبرداری قرار بگیرد.
4- علل گرایش برخی سیاسیون اربیل به حضور امنیتی رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق
در ارتباط با خواست و نوع نگاه رهبران اقلیم کردستان عراق به همکاری با رژیم صهیونیستی در ابتدای امر توجه به این مساله ضروری است که نزدیکی به تلآویو خواسته بخش محدودی از سیاسیون کرد عراقی بوده و خواست عمومی آنها را نمایندگی نمیکند. با این وجود، در ارتباط با اهداف این گروه از نزدیکی و همکاری با رژیم صهیونیستی میتوان سه محور ذیل را ارائه نمود.
4-1- تحقق هدف دیرینه استقلال
شاید مهمترین انگیزه رهبران سیاسی کرد عراقی از نزدیکی به رژیم صهیونیستی در راستای تحقق هدف دیرینه خود یعنی تحقق رویای استقلال و ایجاد دولت مستقل کردی باشد. آنها با هر سطح از تفکر و نگرش سیاسیای همواره چشماندازه ایجاد دولت مستقل را دنبال میکنند. در همین راستا، رهبران اقلیم کردستان سرمایهگذاری ویژهای را نسبت به حمایت رژیم صهیونیستی از استقلال خود و ایجاد دولت کردی معطوف کردهاند. بخشی بزرگ از رهبران کرد به این واقعیت پی بردهاند که تشکیل دولت مستقل کردی در شمال عراق در راهبرد آمریکا و دولتهای اروپایی فاقد موضوعیت است، لذا آنها در طرح جایگزین خود رژیم صهیونیستی را به عنوان مهمترین حامی تحقق روبای دیرینه خود میبینند.
از نگاه مقامهای سیاسی اربیل، در موقعیت کنونی رژیم صهیونیستی میتواند مهمترین حامی استقلال آنها باشد که به معنای واقعی از تجزیه عراق حمایت کند. حتی بخشی محدود از رهبران سیاسی کردی نیز بر این باور هستند که رژیم صهیونیستی در دو مرحله میتواند یاریرسان آنها در مسیر تحقق اعلام استقلال باشد. در سطح ابتدایی تلآویو نقشی بزرگ را در به رسمیت شناختن استقلال اقلیم کردستان عراق میتواند ایفا کند و در سطح دوم، این رژیم میتواند حامی استقلال اقلیم در برابر فشارهای خارجی منطقهای ناشی از اعلام استقلال باشد. هر چند باید توجه داشت که چنین تصوراتی تنها بر روی کاغذ مطرح هستند و اساسا در عرصه میدانی چنین حمایتی از اسقلال کردهای عراق از سوی رژیم صهیونیستی، فاقد زمینهها و ابزارهای عینی میباشد.
4-2- جذب حمایت آمریکا و اروپا از خود با ابزار نزدیکی به رژیم صهیونیستی
کردهای عراقی به رهبری دو حزب دموکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان، طی تمامی سالهای بعد از 1991 که تحت حمایت شورای امنیت سازمان ملل، حکومت خودمختار کردستان عراق را تشکیل دادهاند، تمامی تخممرغهای خود را در سبد حمایت غرب قرار دادهاند. کردها در سیاستگذاریهای کلان خود بر این باور هستند که دربچه تقویت جایگاه و حفظ امنیتشان از رهگذر غرب عبور خواهد کرد. حتی آنها در مسیر تحقق رویای دیرینه خود یعنی تشکیل دولت مستقل نیز تمامی تمرکز خود را به جلب حمایت آمریکا و کشورهای غربی معطوف کردهاند.
در وضعیت بعد از 2003 که رد نتیجه سقوط رژیم بعث، منطقه فدرال اقلیم کردستان عراق به صورت قانونی تشکیل شد، دو حزب اصلی حاکم اقلیم کردستان تلاش کردهاند با استفاده از ابزار نزدیکی به رژیم صهیونیستی حمایت غربیها را جلب کنند. در نگاه حاکمان اقلیم کردستان نزدیکی به تلآویو میتواند ضامنی برای جذب و جلب حمایت لابیهای صهیونیستی قدرتمند حاضر در آمریکا از خود باشد. در واقع، آنها تلاش دارند که لابی صهیونیستی آیپک را در آمریکا نسبت به جلب حمایت نمایندگان کنگره و دولت آمریکا از اقلیم کردستان عراق مجاب کنند. همچنین، کردها نسبت به این امر نیز خوشبین هستند که حمایتهای واشنگتن زمینه را جلب حمایت روسیه از اربیل ایجاد کند؛ زیرا نزدیکی امنیتی ویژهایی میان تلآویو و مسکو وجود دارد.
4-3- افزایش توانمندی اقتصادی و نظامی
سیاسیون اقلیم کردستان در تمامی سالهای بعد از 2003 یکی از راهبردهای اصلی خود را بر محور توسعه اقتصادی و فنی متمرکز کردهاند. از نگاه آنها توسعه عمرانی، اقتصادی و تجاری اقلیم کردستان که ابزار اصلی آن میبایست کشاندن کمپانیهای بزرگ انرژی، شهرسازی و صنعتی به استانهای اقلیم است، بزرگترین نقش را حفظ منطقه فدرال و موجودیت اقلیمشان خواهد داشت. بنابراین، اربیل طی دو دهه گذشته، به طور ویژه سیاست اتعقاد قرارداد با شرکتهای بزرگ تولید، تجاری و صنعتی را در دستور کار قرار داده و همزمان تلاش کرده که سیاست جذب شرمایهگذاری خارجی را ایفا کند، تا از حضور دلارهای سرمایهگذاری شده به عنوان ضامن حفظ بقای خود بهره بگیرد.
در همین راستا، مقامات سیاسی کردی نیز نیم نگاهی به نقش رژیم صهیونیستی در توسعه بخش اقتصادی و فنی اقلیم کردستان داشتهاند. از نگاه سیاسیون کرد، رژیم صهیونیستی در ابعاد مختلف کشاورزی، ارتباطات، حمل و نقل، پزشکی، خدمات و… میتواند به دولت اربیل یاری برساند. همچنین، دیگر میدواری آنها این است که مناسبات نزدیک با رژیم صهیونیستی زمینه را برای لابیگری، لابیهای یهودی در غرب برای مجاب کردن شرکتهای بزرگ جهانی برای سرمایهگذاری در اقلیم را به همراه داشته باشد.
5- ملاحظات و الزامات امنیتی ایران در مقابله با حضور رژیم صهیونیستی در نواحی در اقلیم کردستان عراق
با توجه به سطح همکاریهای میان رژیم صهیونیستی میان اقلیم کردستان عراق با رژیم صهیوینستی و نیز خواستههای هر یک از طرفین برای نزدیکی به یکدیگر، میتوان مقابله با نفوذ تلآویو در اربیل را همچون یک الزام امنیتی کهک برای جمهوری اسلامی ایران دانست. در واقع، تهران برای مقابله با نفوذ امنیتی، نظام، جاسوسی و سیاسی رژیم صهیوینستی در شمال عراق با چند الزام مهم مواجه است که مهمترین آنها در ادامه مبحث حاضر در پنج محور ارائه میشود.
5-1- تهدیدات ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک حضور رژیم صهیونیستی در شمال عراق
بدون تردید، هر گونه حضور و نزدیکی جاسوسان و نیروهای یک دشمن به مرزهای هر بازیگری در نقاط مختلف جهان یک تهدید ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک برای کشور مطبوع محسوب میشود. بالطبع طی سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 تا کنون، نزدیک شدن پایگاههای نظامی، اطلاعاتی و گسیل شدن نیروهای جاسوسی رژیم صهیونیستی به نواحی مجاور ایران نیز همچون یک تهدید امنیتی برای تهران تلقی شده است.
با این تفاسیر اکنون افزایش حضور و تقویت نفوذ رژیم صهیونیستی در شمال عراق که در قلمرو نواحی مرزی همجوار به جمهوری اسلامی ایران قرار دارد، به طور مستقیم تهدیدی ژئوپلیتیکی برای تهران محسوب میشود. از یک سو حضور جاسوسان رژیم صهیونیستی در کردستان عراق همواره میتوان تهدید برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در مرزهای غربی خود باشد و از سوی دیگر، با توجه به حضور گسترده ایرانیها در کردستان عراق، حضور جاسوسان رژیم صهیونیستی میتواند همچون تهدیدی برای امنیت شهروندان ایرانی محسوب شود.
5-2- تهدید امنیتی تجزیه عراق
همانگونه که در بحث تجزیه عراق به عنوان خواسته مطلوب بخشی از سیاستمداران اقلیم و نیز سران رژیم صهیونیستی مورد بررسی قرار گرفت، هر گونه ایجاد تشکیل دولت کردی مستقل میتواند تهدیدی بزرگ برای امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب شود. اساسا وجود جمعیتی از کردها در داخل کشور ایران و نیز تضعیف دولت عراق، بر خلاف خواسته و منافع ایران در سطح منطقهای میباشد. توطئه صهیونیستها برای دولتهای منطقه و چند پاره کردن کشورهای مختلف در غرب آسیا، سیاستی آشکار و عیان است که همه ناظران سیاسی بر آن اتفاقنظر دارند.
اساسا رژیم صهیونیستی با توسل به حمایت از تجزیه دولتهای منطقه تلاش میکند زمینه تقویت قدرت را ایجاد و نیز حفظ موجودیت خود را تضمین ببخشد. لذا هر گونه تلاش رژیم صهیونیستی برای تجزیه عراق و ایجاد دولت مستقل کردی بر خلاف خواستهها و نیز قواعد مطلوب جمهوری اسلامی ایران در نظم منطقهای غرب آسیا قابل خوانش میباشد.
5-3- برهم خوردن موازنه قوا در منطقه
امروزه علاوه بر رقابتها و چالشهای دوگانه میان دو کشور به عنوان رقیب در عرصه معادلات سیاسی، یکی از ابعاد مهم در ارتباط با موازنه قوا در سطح کلان منطقهای است. بدین معنا که همواره قدرتهای منطقهای تلاش دارند از بر هم خوردن موازنه قوا به ضرر خود و به نفع دیگر قدرتها با هر سطح از تنش و مناسبات سیاسیای خودداری کنند.
با این تفاسیر، اکنون حضور فراگیر رژیم صهیونیستی و اقدامات ویژه این رژیم در اقلیم کردستان، از نگاه استرتژیستهای ایرانی، میتواند تهدیدی جدی برای بر هم خوردن موازنه قوا به ضرر محور مقاومت باشد. اقدامات ویژه رژیم صهیونیستی در مسیر نفوذ اطلاعاتی و گسترش دامنه فعالیتهای جاسوسی در اقلیم به منظور تهدید امنیت ایران، اساسا رخدادی خواهد بود که مسیر موازنه قوا را به ضرر جمهوری اسلامی ایران و به نفع رژیم صهیونیستی تغییر خواهد داد. بنابر همین ملاحظه میتوان مطالبه مقابله با پایگاههای جاسوسی رژیم صهیونیستی در شمال عراق را خواستهای برحق و مشروع مورد ارزیابی قرار داد.
4- 5- حمایت مخفی در تقویت تروریسم در عراق و منطقه
رژیم صهیونیستی طی سالهای بعد از 2003 نشان داده از هر جریان و گروهی که در مسیر بر هم زدن ثبات و امنیت در منطقه باشد حمایت میکند. استراتژیستهای این رژیم تشدید بیثباتی و اشاعه تهدید تروریسم را اساسا رخدادی مطلوب برای خود میدانند؛ زیرا در سطح ابتدای بازیگران رقیب را درگیر مشکلات امنیتی خواهد کرد و این موضوع موجب میشود نگاه آنها به سوی مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه فسطینیان معطوف نشود. همچنین، اشاعه ناامنی و تهدید تروریسم علیه رقبای رژیم صهیوینستی به ویژه جمهوری اسلامی ایران به عنوان سیاستی برای تضعیف دشمنان و نیز حفظ موجودیت خود محسوب میشود.
با این اوصاف، حضور رژیم صهیونیستی در شمال عراق و توسل این رژیم به حمایت از گروههای تروریستی به ویژه داعش در سالهای بعد از 2014، به صورت بالفعل و بالقوه تهدیدی بزرگ برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. در وقع، راهبرد تقویت تروریسم در منطقه غرب آسیا و کشور عراق، اساسا میتواند زمینهساز تهدیدات امنیتی در مرزهای غربی برای جمهوری اسلامی ایران باشد. تهران در سالهای گذشته نشان داده که مهمترین بازیگر در مقابله با تروریسم در منطقه بوده و حفظ ثبات در منطقه را بخشی از مسیر حفظ امنیت خود تلقی میکند.
5-5- تقویت امکان اقدامات خرابکارانه رژیم صهیونیستی در نواحی مرزی و داخل ایران
در سطحی دیگر، به صورت عینی حضور عوامل رژیم صهیونیستی در منطقه کردستان عراق، ابزار لازم را برای امکان انجام اقدامات خرابکارانه نیروهای مزدور این رژیم در مرزهای داخلی ایران را فراهم میکند. طی چند دهه گذشته مزدوران رژیم صهیونیستی در اقدامات و تحرکات مختلف، به ترور دانشمندان ایرانی اقدام کردهاند. حتی عوامل این رژیم بارها مدعی انجام اقدامات خرابکارانه در تاسیسات و نواحی مختلف ایران شدهاند ( هر چند که هیچگاه صحت این ادعاها اثبات نشده است). با ابن اوصاف، حضور صهیونیستها در شمال عراق به طور حتم میتواند تهدیدی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب شود.
در مجموع، با نظر به ملاحظات مورد اشاره در محورهای تشریح شده میتوان اظهار داشت که حمله به پایگاههای رژیم صهیونیستی، چه پاسخی مستقل به مناسبات این رژیم با اربیل باشد و چه پاسخی به حملات این رژیم علیه مستشاران ایرانی در سوریه، اقدامی صحیح در مسیر دفاع از منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بوده است.