بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه عربنیوز در یادداشت تازه خود بهقلم «لوک کافی» نوشت: جهان بر وضعیت اروپای شرقی متمرکز شده است، اما در 1000 کیلومتری کییف، در وین، سیاستگذاران با یک موضوع مهم ژئوپلیتیک دیگری روبرو هستند یعنی ایران و برنامه هستهای آن.
در اینجا نیز روسیه نقش مهمی ایفا میکند. از زمانی که برجام در سال 2015 مورد مذاکره و توافق قرار گرفت، مسکو با ارائه پوشش عالی دیپلماتیک برای تهران، هم در شورای امنیت سازمان ملل و هم از طریق چارچوب مذاکرات 1+5، از ایران حمایت کرده است.
روسیه از بسیاری جهات، گفتگوی اصلی آمریکا در مذاکرات غیرمستقیم وین با ایران است. اینجاست که اوضاع برای آمریکا پیچیده میشود.
با توجه به اینکه روابط واشنگتن و مسکو پس از حمله به اوکراین به پایینترین حد خود رسیده است، تقریبا غیرقابل تصور است که مذاکرات برنامهریزی شده هفته آینده در وین برگزار شود.
صادقانه بگویم، دولت بایدن باید فشار را از بین ببرد و کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ را بازگرداند.
با این حال، بعید است که این اتفاق بیفتد. یکی از مهمترین اهداف سیاست خارجی بایدن در طول مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری سال 2020، دستیابی به توافق هستهای جدید با ایران بود. هم ایرانیها و هم روسها میدانند که دولت بایدن به دنبال یک توافق است. در ماههای اخیر، ایران به فریب دادن کاخ سفید با پیشنهاد قریبالوقوع بودن توافق جدید ادامه داده است، بدون اینکه برنامههای خاصی را دنبال کند. این امر به ایران و گروههای نیابتی آن اجازه داده است تا به حملات پهپادی علیه نیروهای آمریکایی، حملات موشکی علیه عربستان و امارات و اختلال در حملونقل بینالمللی در خلیج فارس ادامه دهند.
مذاکرات در وین در چند ماه گذشته پیشرفت چندان معناداری نداشته است. ایران همچنان به این تصور ادامه میدهد که میتوان روی یک توافق جدید حساب کرد و در عین حال به طور مداوم امتیازات جدیدی را از آمریکا دریافت میکند. آخرین نمونه آن زمانی بود که وزارت امور خارجه آمریکا از تحریمها علیه برنامه هستهای «غیرنظامی» ایران چشمپوشی کرد.
بایدن در ابتدای دولت خود مدعی شد که هرگونه توافق جدید به توافق هستهای «طولانی تر و قویتری» منجر میشود. متأسفانه، همانطور که اوضاع پیش میرود، احتمالاً میتوان روی همان معامله قدیمی از سال 2015 یا حداقل نسخهای بسیار شبیه به آن توافق کرد. این امر به چهار دلیل چیز بدی خواهد بود.
اول، توافق اولیه سال 2015 نتوانست به هدف اصلی خود یعنی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای عمل کند. در عوض، بهترین سناریو این بود که برجام فقط پیشرفت ایران را به تاخیر انداخت. «مشکل اصلی» قرارداد سال 2015، به اصطلاح بندهای غروب بود که اجازه میدهد محدودیتهای کلیدی مانند غنیسازی اورانیوم، تولید سانتریفیوژ و نظارت بینالمللی در برخی موارد تا 15 سال منقضی شوند. بندهای غروب چیز بدی بود و در سال 2022 حتی اگر به عنوان بخشی از قرارداد جدید تمدید نشود، بدتر خواهد بود.
دوم، توافق اولیه به موضوع فعالیتهای موشکی بالستیک ایران به هیچوجه توجهی نداشت. این نقص بزرگی بود که هر قرارداد جدید باید آن را در گیرد. به گفته فرماندهی مرکزی آمریکا، «نیروی موشکی بالستیک ایران مهیبترین نیرو در منطقه است.» بر کسی پوشیده نیست که تهران نیروهای نیابتی خود را در سراسر منطقه با موشکهای پیشرفته تامین میکند.
ثالثاً، توافق اولیه تحریمهای گسترده و تسهیلات اقتصادی را به تهران ارائه میکرد، در حالی که فقط آن را ملزم به دادن امتیازات موقت و به راحتی قابل برگشت در مورد برنامه هستهای خود میکرد. از این پولها برای شعلهورکردن تروریسم در بسیاری از مناطق غربآسیا استفاده شده است. بازگشت به توافق اولیه سال 2015 منجر به تحریمهای گستردهتر و کاهش اقتصادی بدون هیچگونه امتیاز معنیداری از سوی ایران خواهد شد.
در نهایت، بازگشت به توافق سال 2015 یک اشتباه خواهد بود زیرا به معنای عدم رسیدگی به فعالیتهای شرورانه ایران است که تقریباً بدون کاهش در سراسر منطقه ادامه دارد.
دولت بایدن باید بیدار شود. به دلیل توقف ایران و خواستههای حداکثری، مذاکرات یا به توافق کوتاهتر و ضعیفتر منجر میشود یا به توافق ناقص سال ۲۰۱۵ بازمیگردد.
شاید بایدن خواهان یک توافق هستهای جدید باشد، اما باید در دنیایی که در آن حضور دارد عمل کند، نه جهانی که دوست دارد در آن باشد. وقت آن است که مذاکرات ایران را ترک کنیم.