پیوستن قزاقستان به پیمان ابراهیم نمادی از تلاش برای گسترش نفوذ ژئوپولیتیک واشنگتن در مناطق خارج از غرب آسیاست. این اقدام که توسط دونالد ترامپ اعلام شده، نشاندهنده ادامه سیاستهای دوره اول ریاستجمهوری او است که بر پایه میانجیگری برای عادیسازی روابط با اسرائیل بنا شده است.
برای درک اهمیت قزاقستان در منطقهای که اسرائیل در آن حضور دارد، باید به جایگاه این کشور در اوراسیا نگریست. قزاقستان، به عنوان بزرگترین کشور آسیای مرکزی، دارای منابع غنی انرژی مانند نفت و گاز است که میتواند زنجیره تأمین انرژی غرب آسیا را تقویت کند. روابط دیپلماتیک کامل این کشور با اسرائیل از سال ۱۹۹۲ برقرار بوده و تجارت دوجانبه در سال ۲۰۲۳ بیش از ۴۵۰ میلیون دلار بوده، عمدتاً در حوزه فلزات و فناوری. این روابط، که عمدتاً اقتصادی است، پیوستن به پیمان ابراهیم را بیشتر نمادین میسازد، اما از دیدگاه استراتژیک، قزاقستان پلی بین غرب آسیا و آسیای مرکزی ایجاد میکند.
زبیگنیو برژینسکی در کتاب “شطرنج بزرگ”، آسیای مرکزی را به عنوان “شطرنجخانه ژئوپولیتیک” توصیف میکند که کنترل آن میتواند بر تعادل قدرت جهانی تأثیرگذار باشد. او تأکید میکند که ایالات متحده باید از ظهور یک قدرت مسلط در اوراسیا جلوگیری کند، زیرا این منطقه مرکز ثقل جهانی است. در این چارچوب، قزاقستان برای غرب آسیا اهمیت دارد زیرا میتواند مسیرهای جایگزین انرژی را فراهم کند و نفوذ روسیه و چین را در منطقهای که اسرائیل به عنوان متحد کلیدی آمریکا حضور دارد، کاهش دهد.
برژینسکی هشدار میدهد که بیثباتی در آسیای مرکزی میتواند مانند “بالکان آسیایی” عمل کند و تنشها را به غرب آسیا سرایت دهد. هنری کیسینجر نیز در آثار خود مانند “نظم جهانی”، بر لزوم تعادل قدرت در غرب آسیا تأکید دارد و اسرائیل را به عنوان عنصری کلیدی برای ثبات میبیند. او معتقد است که دیپلماسی باید بر پایه منافع مشترک بنا شود و پیوستن قزاقستان میتواند اسرائیل را از انزوا خارج کند، به ویژه پس از جنگ غزه که ترامپ آن را عامل انزوای تلآویو دانسته است. از دیدگاه کیسینجر، این گسترش میتواند شبکهای از اتحادها ایجاد کند که منافع اقتصادی و امنیتی را در برابر تهدیدات مشترک مانند ایران تقویت کند.
هانتینگتون نیز در کتاب “جنگ تمدنها و بازسازی نظم جهانی”، جهان پس از جنگ سرد را بر پایه تعارضات فرهنگی تقسیمبندی میکند و غرب آسیا را بخشی از تمدن اسلامی میبیند که با تمدن غربی – یهودی در تقابل است. اما پیوستن قزاقستان، به عنوان کشوری مسلماننشین با روابط دیرینه با اسرائیل، میتواند این نظریه را چالش بکشد و نشان دهد که منافع اقتصادی میتواند بر تعارضات فرهنگی غلبه کند. اهمیت قزاقستان برای غرب آسیا نه تنها در منابع انرژی، بلکه در موقعیت جغرافیایی آن است که میتواند مسیرهای تجاری مانند “کمربند و جاده” چین را تحت تأثیر قرار دهد و اسرائیل را به بازارهای جدید متصل کند.
گسترش پیمان ابراهیم به قزاقستان، تأثیرات گستردهای بر سیاست خارجی ترکیه و منطقه قفقاز جنوبی خواهد داشت. ترکیه، به عنوان بازیگری کلیدی در غرب آسیا و قفقاز، پس از توافقات ابراهیم در سال ۲۰۲۰، تلاش کرده روابط خود با اسرائیل را بهبود بخشد، اما این پیمان میتواند ترکیه را در موقعیت دشواری قرار دهد. توافقات ابراهیم که امارات، بحرین و مراکش را به اسرائیل نزدیک کرد، ترکیه را به عنوان مخالف سنتی اسرائیل منزوی کرده و اتاق مانور آن در مدیترانه شرقی را کاهش داده است. پیوستن قزاقستان، که روابط نزدیکی با ترکیه دارد، میتواند ترکیه را وادار به بازنگری کند، زیرا آنکارا نگران است که این گسترش، نفوذ روسیه و چین در آسیای مرکزی را کاهش دهد و ترکیه را در رقابت با اسرائیل قرار دهد. برژینسکی در تحلیلهای خود، ترکیه را به عنوان پلی بین اروپا و آسیا میبیند که باید در استراتژی آمریکا علیه اوراسیا ادغام شود.
در حوزه قفقاز، تأثیر این پیمان، استراتژیک است. آذربایجان، با روابط نزدیک با اسرائیل (تأمین بیش از ۴۰ درصد نفت اسرائیل)، نامزد احتمالی پیوستن است و این میتواند تجارت را در حاشیه جنوبی اوراسیا تغییر دهد. پیوستن قزاقستان میتواند این روند را تسریع کند و مسیرهای انرژی جایگزین ایران ایجاد کند که با سیاست خارجی آمریکا برای محدود کردن تهران همخوانی دارد. ترکیه که از آذربایجان حمایت میکند، ممکن است از این گسترش بهره برد، زیرا میتواند اتحاد ترکی – اسرائیلی را تقویت کند و نفوذ ارمنستان و ایران را کاهش دهد.
کیسینجر در دیپلماسی خاورمیانه، بر فشار بر اسرائیل برای عقبنشینی از سرزمینها تأکید داشت، اما در زمینه قفقاز، تعادل قدرت را اولویت میدهد که میتواند ترکیه را به عنوان متحد ببیند. هانتینگتون، جنگ تمدنها را در قفقاز به عنوان تقابل اسلام و مسیحیت میبیند، اما پیمان ابراهیم میتواند این را با همکاری اقتصادی، نرم کند. کارشناسان معتقدند که گسترش به آسیای مرکزی، قفقاز را به چارچوب ابراهیم متصل میکند و منافع اقتصادی مانند سرمایهگذاری ۱۷ میلیارد دلاری را افزایش میدهد.
در نهایت، وضعیت نهایی پیمان ابراهیم بر حوزه قفقاز تا آستانهای پیش خواهد رفت که منافع استراتژیک آمریکا، اسرائیل و کشورهای محلی همگرا شوند، اما محدودیتهایی مانند مسائل فلسطین و نفوذ روسیه وجود دارد. پیوستن قزاقستان، نخستین گام در دوره دوم ترامپ، میتواند آذربایجان و ازبکستان را جذب کند و شبکهای از اتحادها ایجاد کند که تجارت و امنیت را تقویت کند.
اما برژینسکی هشدار میدهد که اوراسیا نباید به قدرت واحدی تسلیم شود، بنابراین این گسترش میتواند تعادل ایجاد کند اما ریسک تنش با ایران و روسیه را افزایش دهد. کیسینجر، با تمرکز بر دیپلماسی واقعی، این را فرصتی برای ثبات میبیند، اما هانتینگتون ممکن است آن را پلی بر تعارضات تمدنی ببیند که اگر شکست بخورد، جنگها را تشدید کند. آستانه نهایی، احتمالاً محدود به کشورهای مسلماننشین مانند آذربایجان خواهد بود، اما ارمنستان ممکن است خارج بماند. این پیمان میتواند قفقاز را تا سطح یک چارچوب اقتصادی – امنیتی پیش برد، اما بدون حل مسئله فلسطین، گسترش وسیع بعید است./ اندیشکده زاویه



