به قلم: علی بمان اقبالی زارچ
به گزارش دیپلماسی ایرانی: دهه سوم قرن ۲۱ میلادی نقش تعیین کننده ای در تعیین سرنوشت جهان و نظم بین الملل تا دهه های آینده خواهد داشت و در این راستا دو سوال اساسی مطرح است اول این که آیا آمریکا می تواند همزمان در سه جنگ در اروپا علیه روسیه با حمایت از اوکراین، در خاورمیانه علیه ملت مظلوم فلسطین و نزاع احتمالی در دریای جنوب چین ایفای نقش کند؟ اگر بازیگران دیگر منطقه ای در غزه مداخله کنند و اگر پکن به نحوی این ایده را دریافت کند که زمان حمله به تایوان فرا رسیده است، شرایط بسیار دشوار خواهد شد، به خصوص که به نظر می رسد در حال حاضر اوکراین قربانی در اروپا و ملت مظلوم فلسطین قربانی در خاورمیانه هستند. سوال مهمتر این است که آیا محور چین، روسیه، ترکیه و ایران می توانند در روند تغییر نظم جهانی و در مخالفت با رویکرد غرب مبنی در تداوم وضع موجود به موفقیتی برسند؟
واقعیت این است که فعلا توجه محور اورآتلانتیک از اوکراین منحرف و به سوی خاورمیانه معطوف شده و در کنار تلاش نظامی و مالی آمریکا مجبور است نه به منطق جنگ گرم، وارد منطق یک جنگ سرد جدید شود، اجباری که نتیجه هم افزایی سیاسی و امنیتی محور جدید مسکو – پکن – تهران – آنکارا با مشارکت برخی کشورهای دیگر در چهار قاره جهان است.
رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه هفته گذشته در سخنرانی احساسی و پرشور خود در جمع صدها هزار نفر، غرب و نفاق آن را مسئول مردم رنج دیده غزه دانست و هشدار داد که همان غرب زمینه را برای جنگ بین صلیبی های مسیحی و صلیبیون مسیحی فراهم می کند و از دیدگاه ما حماس یک سازمان تروریستی نیست بلکه گروهی از مجاهدین و آزادیخواهان فلسطینی است که درگیر جهاد و دفاع مقدس از سرزمین خود هستند. اظهاراتی که با واکنش شدید اسرائیلی ها روبه رو شد و سفیر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل در خصوص اردوغان خاطرنشان کرد مار همچنان مار است؛ اردوغان می گوید غرب اما منظورش آمریکا است و تهدید به اعلام اسرائیل به عنوان جنایتکار جنگی نیز متوجه واشنگتن است لذا بر کسی پوشیده نیست که اگر رویکرد ترکیه و طرفدارانش از حمایت بسیار گسترده ای در جنوب جهانی برخوردار شود، پیروزی دیپلماتیک به معنای فشار بیشتر بر ایالات متحده برای عقب نشینی و متقاعد کردن اسرائیل برای توقف همه عملیات ها خواهد بود.
بنابراین، انزوای آمریکا نه تنها هدف ژئوپلیتیکی زوج چین و روسیه است، بلکه هدف کشورهایی مانند ترکیه است که اگرچه عضو ناتو بوده و مدتهاست در اردوگاه مخالف، ضدآمریکایی بازی میکند و این امکان وجود دارد که ائتلافی از مخالفان هژمون غربی – آمریکایی بر نظم بین الملل در میان مدت با اتحاد روسیه، چین ترکیه و جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد. روسیه و چین از زمان حمله به اوکراین به سطح بیسابقهای از همکاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی رسیدهاند، اما این نزدیکی بسیار نزدیک در شکل رسمی آن به محرکه ضد ناتو تبدیل نشده است.
شی و پوتین با یکدیگر عهد دوستی ابدی میدهند و قول میدهند نظم جهانی مبتنی بر قوانین به سبک غربی را به یک نظم چندقطبی تغییر دهند که در آن هر کس بدون محدودیت در دموکراسی و حقوق بشر آنچه را میخواهد انجام میدهد. در واقع، هر دو موافق بودند، دموکراسی آن چیزی نیست که آمریکایی ها می گویند، بلکه آن چیزی است که هر کشور، یعنی روسیه یا چین، می خواهد باشد. همچنین از طرفی اظهارات وزیر امور خارجه روسیه جالب توجه است. وی می گوید که غرب درحال کشاندن خاورمیانه به جنگی بزرگ است و دول غربی با اقدامات خود در کشورهایی مانند عراق و سوریه و فلسطین اشغالی کل منطقه را در آستانه جنگی عظیم قرار داده اند و نتیجه این سیاست ها افزایش افراطی گری، فروپاشی خانواده ها و پناهجویان میلیونی است. از سوی دیگر چین نیز علی رغم درخواست غرب حاضر به محکومیت حماس نشده و طرفدار راه حل متوازن و متعادل نظیر پیشنهاد دو دولت است. در سازمان ملل پکن و مسکو از یک جانبه گرایی و پیشنهادهای پرواسرائیلی واشنگتن و لندن مانع شده اند.
در جمهوری اسلامی ایران نیز تحولات خشونت بار منطقه نتیجه اقدامات زورگویانه و یک جانبه گرایانه امریکا ارزیابی شده است و اگر چه گروهی قصد وارد کردن ایران در یک درگیری غیرقابل پیش بینی دارند ولی تهران بیشتر از ظرفیت نرم و دیپلماتیک خود برای تشکیل محوری از کشورهای علاقه مند تغییر نظم کنونی از تک قطبی انحصاری غرب به نظم چند قطبی متوازن استفاده می کند. می توان گفت در حال حاضر ایران در موقعیت های بین المللی بسیار خوبی قرار دارد و تنها چیزی که از انجام بازی های خود در خاورمیانه مانع می شود، حضور نظامی آمریکاست که امیدوار است با کمک چین، روسیه و حتی ترکیه از شر آن خلاص شود.
در مجموع یک اصل پذیرفته شده در مورد عدم کارایی نظم موجود جهانی وجود دارد اما در مورد رویکرد آینده و نحوه تعریف نظم جدید اختلاف نظر اساسی وجود دارد؛ این که نتیجه بازتعریف نظم چه باشد وابسته به کنشگری دو طرف معادله یعنی محور غربی و آتلانتیک و محور دول شرق اورآسیا محور است ولی هنوز زود است در مورد چنین دستاوردی اظهارنظر کرد.