رسانه تخصصی روابط بین الملل

۳ پرده متفاوت از بازیگریِ چین در جنگ اوکراین

Diplomacyplus.ir/?p=7637
نکته قابل تامل در مورد نوعِ کنشگری چین در معادله جنگ اوکراین و به ویژه رویکرد آن به روسیه این است که رهبران و سیاست سازان چینی، به کنشگری در صرفا یک نقش خود را محدود نکرده‌اند و در آنِ واحد، چندین نقش و مدل بازیگری را متناسب با منافع خود در پیش گرفته اند.

مدت زمان زیادی از نخستین سالگرد آغاز جنگ اوکراین نمی‌گذرد با این حال، این بحرانِ به تمام معنا بین‌المللی، هنوز تیتر یکِ بسیاری از رسانه‌های معتبر جهان را در تسخیر خود دارد. در این راستا، چهره‌های دانشگاهی، تحلیلگران و روزنامه نگاران در اقصی نقاط جهان، هر کدام از دریچه‌ای سعی در فهم و توضیح ابعاد مختلف جنگ اوکراین برای افکار عمومی دارند. از این رو، شاید یکی از مهمترین جنبه‌های جنگ اوکراین که اتفاقا توجهات زیادی را نیز به خود جلب کرده، جبهه گیری قدرت‌های بزرگ با محوریت جنگِ مذکور بوده است.

به گزارش فرارو؛ جنگی که به زعم برخی ناظران و تحلیلگران، خود نویدبخشِ آغاز جنگ سردی جدید میان قدرت‌های نوظهورِ شرقی جهان (چین و روسیه و طیف متحدان بین المللی ان ها) با جهان غرب است. در این چهارچوب، به طور خاص دو دیدگاه مطرح می‌شود: اولا، برخی از تحلیلگران نظیر “هنری کسینجر” استاد شناخته شده روابط بین‌الملل از دانشگاه شیکاگو بر این باورند که محرک اصلی آغاز جنگ اوکراین، تحریکات ناتو و حرکت آن به سمت شرق برخلاف وعده‌ها و تضمین‌های امنیتی آن به روسیه بوده است.

مساله‌ای که حداقل در جهان غرب در پسِ هیاهوی‌های سنگین رسانه‌ای غرب پنهان شده و قدرت‌های غربی چندان به ارائه تحلیل و تفسیر در این رابطه و روشن شدن ابعاد مختلف ماجرا، مایل نیستند. از چشم انداز این استدلال، روسیه بیش از آنکه در جنگ اوکراین، به کنشی فعال و تهاجمی در حمله به یک کشور خارجی دست زده باشد، عملا راهِ دفاع از خود در پیش گرفته و دست به “حمله پیش دستانه” زده تا از منافع ملی خود دفاع کند.

موضوعی که از نگاه فردی همچون “هنری کسینجر” وزیر خارجه سابق آمریکا یک اشتباه راهبردی به ویژه از سوی آمریکا بوده و اکنون نیز اوکراینی‌ها جهت خاتمه جنگ، باید بخش‌هایی از خاک خود را به روسیه بدهند. زیرا نظام سیاسی روسیه و به طور خاص شخص رئیس جمهور این کشور نمی‌توانند بدون دستاورد از میدان‌های جنگ اوکراین خارج شوند.

دوما، عده‌ای دیگر معتقدند که جهان‌بینی خاص پوتین و طیف متحد وی در کرملین، محرک اصلی آغاز جنگ اوکراین بوده است. بر اساس این استدلال، آغاز جنگ اوکراین با ابتکار روسیه در واقع در راستای ایده‌ها و ایدئولوژی تهاجمی و توسعه طلبانه دولت روسیه و ولادیمیر پوتین بوده است. جالب اینکه جان میرشایمر در این رابطه نیز تئوری را با عنوان رئالیسم تهاجمی مطرح ساخته و پیش از جنگ اوکراین تاکید داشته که دو قدرت نوظهور چین و روسیه، برای تبدیل شدن به ابرقدرت‌های جهانی، ابتدا بایستی خیز بلندی را در محیط پیرامونی خود و مخصوصا در مناطقی نظیر تایوان و اوکراین بردارند.

از این رو، میرشایمر سال هاست که نسبت به مدیریت تنش‌ها میان جهان غرب با چین و روسیه در مناطق یاد‌شده هشدار داده و تاکید کرده که از تحریک دو کشور مذکور در این رابطه باید قویا پرهیز نمود. با این حال، بر اساس استدلال دوم، برخی ناظران و تحلیلگران بر این باوند که پوتین با الهام گیری از ایدئولوگ‌های روس نظیر “الکساندر دوگین”، به دنبال آنچه “متحد سازی جهان روسی” خوانده می‌شود بوده است و نیز سودای تصرف اوکراین و بازگرداندن آن به حوزه فکری و ایدئولوژیک روسیه را در سر داشته است. رویکردی که عملا به یک فاجعه ختم شده است.

با این حال، یکی از کنشگرانی که در بحبوحه جنگ اوکراین تمرکز ویژه‌ای بر اقدامات و مواضع آن در رابطه با جنگ مذکور معطوف بوده، کشور چین بوده است. در این رابطه حتی تحلیلگرانِ عمدتا غربی بر این باور بوده اند که چین در بحبوحه جنگ اوکراین به دقت از روند تحولات این جنگ یاداشت‌برداری می‌کند تا مبادا به دام اشتباهات راهبردی روسیه بیفتد و متحمل خسارت شود (در قضیه تایوان).

با این حال، نکته قابل تامل این است که رصد تحرکات و سیاست خارجی چین در رابطه با جنگ اوکراین، عملا رویه‌ها و رویکرد‌های متفاوتی را پیش چشم تحلیلگران قرار می‌دهد که این مساله در نوع خود حامل پیام‌های مهمی است. در این زمینه، به طور خاص می‌توان به ۳ پرده از مواجهه چین با ماجرای جنگ اوکراین و کنشگری‌های مهم این کشور در این رابطه اشاره کرد.

۱. رونمایی از چینِ عملگرا در بحبوحه جنگ اوکراین

با آغاز جنگ اوکراین و فرسایشی شدن این جنگ بر خلاف آنچه در ابتدا مقام‌های ارشد نظامی روسیه اظهار می‌داشتند، برخی تحلیلگران به طور خاص به این نکته اشاره کردند که روس‌ها در تله غرب در قالب جنگ اوکراین گرفتار شده اند. با این حال، چینی‌ها از همان ابتدای جنگ، ضمن برخی هماهنگی‌ها با طرف روسی، احتیاط‌های خاص خود را نیز لحاظ کردند. گذشت زمان و روشن شدن برخی واقعیات در قالب جنگ اوکراین، این نکته را برای چین آشکار ساخت که مداخله صریح آن در قالب جنگ مذکور، می‌تواند تبعات به شدت منفی را به ویژه از حیث مراودات اقتصادی بین المللی چین برای این کشور به همراه داشته باشد.

از این رو، رهبران و سیاست سازان چینی، عملگرایی پیشه کردند و سعی کردند نَه تنها در عمل، بلکه حتی در موضع گیری‌های خود نیز، جانب احتیاط را در مورد جنگ اوکراین لحاظ کنند. در این چهارچوب، چینی‌ها در عین اینکه به هیچ وجه مایل به تحقیر روسیه در جنگ با اوکراین نبوده اند، در عین حال، این پالس را نیز به روس‌ها رسانده اند که نمی‌توانند پای طرف چینی را به جنگ اوکراین باز کنند و به نوعی برای خود متحد و شریک جرم بتراشند و از موقعیت چین در راستای منافع خود سود ببرند.

از این منظر، کنشگری خاص چین در جنگ با اوکراین شبیه به راه رفتن روی لبه تیغ بوده است و چینی‌ها تاکنون نشان داده اند که در زمینه بازیگری در این حوزه از مهارت قابل توجهی برخوردار هستند. در این راستا شاهد بوده ایم که در بحبوحه جنگ اوکراین و سفر تحریک آمیز “نانسی پلوسی” رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان نیز، چین به خوبی دستِ آمریکا را خواند و در دام طرحی که واشینگتن با هدف تنش زایی علیه پکن طراحی کرده بود نیفتاد و صرفا به نمایش موشک‌های بالستیک خود در جوار مرزهایش با تایوان و پرواز جنگنده‌هایش در این منطقه بسنده کرد.

در واقع، چینی‌ها هم پیام اقتدار خود را فرستادند و هم دست به اقدامی بحران زا که می‌توانست میدان درگیری جدیدی را به ضرر آن‌ها ایجاد کند، نزدند. همانطور که پیشتر گفته شد، اینکه چینی‌ها در رابطه با روسیه عملگرایی صریح را اتخاذ کردند و به کرملین فهماندند که نباید از کیسه چین به نفع خود هزینه کنند، جلوه‌ای عینی از سیاست خارجی خاص چین، با توجهِ محوری به منافع اقتصادی این کشور در عرصه بین‌المللی قلمداد می‌شود.

۲. نمایش کنفسیوس‌گرایی چین در قالب جنگ اوکراین

چینی‌ها سال‌هاست که همزمان با اوج گیری موقعیت بین‌المللی خود و توسعه قابل توجه توانمندی‌های نظامی، اقتصادی، فناوری و سیاسیشان، بر این نکته تاکید دارند که خیزش جهانی آن‌ها ماهیتی مسالمت آمیز دارد و این کشور با اتکا به اندیشه‌ها و آرا “کنفسیوس” فیلسوف سرشناس چینی، صرفا صلح طلبی و ایجاد صلح و ثبات در جهان را دنبال می‌کند. در واقع، چینی‌ها با طرح شعار‌هایی از این دست سعی داشته اند تا ابراز نگرانی‌های بین‌المللی در مورد قدرت گیری سریع خود در معادلات قدرت جهانی را خنثی سازند و تاکید کنند که به جای دستیابی به موقعیتی هژمونیک در عرصه بین المللی، به دنبال رشد و توسعه همگی کشور‌ها در ابعاد مختلف در جهان هستند.

از این منظر، تردیدی نیست که رخدادِ جنگ اوکراین که توجهات گسترده بین المللی را نیز به خود جلب کرده بهترین فرصت برای چینی‌ها بوده و هست تا پیاده سازی عینی ایده‌های صلح طلبانه خود را در پیش چشم افکار عمومی جهان در دستورکار قرار دهند. مساله‌ای که البته ورای نیات و اهداف به ظاهر خیرخواهانه چین، می‌تواند تا حد زیادی به نفع روسیه به مثابه متحد راهبردی چینی‌ها در جبهه مقابله با قدرت‌های غربی نیز باشد.

درست به همین دلیل شاهد بوده‌ایم که در مدت اخیز زمزمه‌های فراوانی در مورد تلاش‌های میانجی گرانه چین با هدف ایجاد صلح میان روسیه و اوکراین مطرح شده است. در این راستا حتی برخی از طرح صلح ۱۲ ماده‌ای چین جهت خاتمه دادن به جنگ اوکراین نیز خبر داده اند. با این همه، تنها اندکی پس از طرح ابتکار صلح چینی در قالب جنگ اوکراین، برخی منابع آگاه از این مساله، پیشنهادات چینی‌ها را صرفا مجموعه‌ای از کلی گویی‌ها توصیف کردند که از ظرفیت‌های چندانی برای خاتمه‌دهی به یک بحران فراگیر بین المللی نظیر جنگ اوکراین برخوردار نیست.

البته که این ایده از همان ابتدایِ مطرح شدنش با مخالفت‌های گسترده‌ای در جهان غرب و به ویژه اوکراین نیز رو به رو شد و این وحشت در میان کنشگران مذکور وجود داشت که احتمالا چینی‌ها در رابطه با طرح صلح خود، منافع روسیه را بیش از اوکراین مد نظر قرار داده اند.

3 پرده متفاوت از بازیگریِ چین در چهارچوب جنگ اوکراین

*انیسیتو صلح ایالات متحده آمریکا در گزارشی، پیشنهاد صلح ارائه شده از سوی دولت چین جهت خاتمه‌دادن به جنگ اوکراین را طرحی مبهم از سوی پکن ارزیابی کرده که صرفا کلی گویی می کند و سعی دارد تصویری متعهد از چین نسبت به صلح و ثبات بین المللی را ارائه کند با این حال، هیچ راهکار عملیاتی را جهت تحقق چشم اندازهای مد نظر خود ارائه نمی کند.

از این رو، اینطور به نظر می‌رسد که طرح صلح چینی در جنگ اوکراین بیش از آنکه به فکر حل بحران مذکور باشد، عملا به دنبال نمایش تصویری مثبت از چین نزد افکار عمومی بین المللی و به طور خاص یادآوری شعار‌های چینی‌ها مبنی بر توجه آن‌ها به صلح و ثبات در قالب معادلات کلان بین المللی بوده است. موضوعی که همانطور که پیشتر نیز گفته شد بخش مهمی از رویه‌ها و مواضع اعلامی سیاست خارجی چین را تحت تاثیر آرا کنفسیوس شکل می‌دهد و صرفا جنبه تبلیغاتی برای دولت چین دارد.

۳. پکن و معمای سرازیر شدن تسلیحات چینی به روسیه

در نهایت باید گفت که با گذشت بیش از یک سال از جنگ اوکراین، بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل نظامی، از وارد آمدن خسارات جدی و گسترده به ارتش روسیه و البته کاهش قابل توجه ذخایر انبار‌های مهمات این کشور خبر می‌دهند. مساله‌ای که مثلا سبب شده تا روس‌ها در زمینه دارا بودن گلوله‌های توپخانه (که عمدتا تسلیحات روسی در این حوزه مرتبط با دوران شوروی سابق هستند و مهمات آن‌ها را چین نیز در اختیار دارد)، تانک ها، قطعات یدکی جنگنده‌ها و دیگر تسلیحات متعارف و تجهیزات و ادوات نظامی، با مشکل و بحران‌های جدی رو به رو شوند.

در این میان، شاید تنها کنشگری که می‌تواند ضعف‌های روسیه در حوزه مذکور را پوشش دهد، “چین” است. البته که چینی‌ها در این رابطه از ظرفیت‌های قابل توجهی نیز برخوردار هستند. فراموش نکنیم که این کشور چهارمین صادرکننده بزرگ سلاح و مهمات در جهان است. هشت شرکت دفاعی چینی در زمره ۱۰۰ شرکت مطرح و معتبر دفاعی جهان قرار دارند (۷ شرکت چینی جز ۲۰ شرکت برتر تسلیحاتی جهان هستند). مساله‌ای که عملا چین را در این شاخص در رتبه دوم پس از آمریکا قرار می‌دهد. در سال‌های اخیر، روند فروش تسلیحات از سوی شرکت‌های چینی به مشتریان بین‌المللی شان به نحو قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته و آمار‌های مختلف بین‌المللی نیز این موضوع را تایید می‌کنند.

چینی‌ها با ارائه کمک‌های قابل توجه نظامی به روس‌ها می‌توانند عملا سرنوشت جنگ مذکور را تغییر دهند. در این رابطه چینی‌ها تحت تاثیر ۳ محرک عمده و اساسی نیز هستند:

اولا، چین به هیچ عنوان مایل به شکست روسیه در میدان‌های جنگ اوکراین از غرب نیست. مساله‌ای که نه تنها برای روسیه، بلکه برای چین نیز یک شکست به حساب می‌آید و می‌تواند جبهه قدرت‌های شرقی را تا حد زیادی تضعیف و تصویری نامناسب را از آن نزد افکار عمومی جهان برسازی کند.

*نشریه اکونومیست در گزارشی به طور خاص به این نکته اشاره می کند که چین می تواند با سرازیر کردن سیلی از کمک های نظامی به روسیه، عملا دست برتر را در قالب معادله جنگ مذکور به کرملین بدهد و در عین حال از منافع زیادی نیز برخوردار شود. با این حال، چینی ها در عین اینکه نیم نگاهی به این سناریو دارند، رویه ها و رویکردهای محتاطانه نسبت به جنگ اوکراین و مواضع خود در رابطه با جنگ مذکور را مد نظر قرار داده اند.

دوما، چینی‌ها از طریق ارائه کمک‌های نظامی به روسیه می‌توانند توزان روابط نظامی خود با روس‌ها را به نفع خودشان تغییر دهند و جدای از ارائه سالانه میلیارد‌ها دلار کمک مالی به روسیه (چین بزرگترین ارائه کننده کمک‌های مالی خارجی به روسیه است)، در حوزه‌های نظامی و سیاسی نیز این کشور را بیش از پیش به خود وابسته سازد. مساله‌ای که به ویژه در قابل رقابت‌های راهبردی چین با روسیه می‌تواند به نفع چین باشد؛ و در نهایت سوما اینکه چینی‌ها از طریق ارائه کمک‌های نظامی به روسیه می‌توانند تا حد زیادی از ظرفیت‌های قابل توجه روسیه در حوزه فناوری نظامی به ویژه در عرصه طراحی موتور‌های جنگنده‌های پیشرفته استفاده کنند و وزن قدرت خود در این حوزه را سنگین‌تر از هر زمان دیگری کنند.

از منظر این استدلال، چینی‌ها عملا به این نکته اشاره دارند که روسیه چیز‌های زیادی برای عرضه به چین دارد و همین مساله می‌تواند به مثابه محرکی جدی به چین جهت ارائه کردن کمک‌های نظامی به روسیه در بحبوحه جنگ اوکراین تبدیل شود.

با این حال، نکته مهم در این میان این است که چین حتی اگر این ساریو را عملیاتی کند هم، غیرمحتاطانه عمل نخواهد کرد و حتما محاسبات راهبردی و سیاست‌های خاصی را در این زمینه در دستورکار خود قرار خواهد داد که تابعی از رویه‌های عملگرایانه این کشور در حوزه سیاست خارجی آن هستند.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط