از میان همه چالشهای پیش روی چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان، مسلماً هیچکدام بزرگتر از «تهدید ایران» برای امنیت ملی این کشور نیست. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی برای موفقیت این طرح باید از عربستان در برابر تهدیدات محافظت کند. این امر نه تنها مستلزم تقویت قدرت دفاعی عربستان در برابر حملات بیشتر ایران و جنبش انصارالله یمن است، بلکه سطحی از بازدارندگی علیه تهران را میطلبد.
ریاض سه گزینه اصلی بازدارندگی پیش رو دارد؛ ۱) دیپلماسی ۲) حفاظت خارجی و ۳) قابلیتهای نظامی موثرتر. گزینه دیپلماتیک، اگرچه بسیار ناقص است، اما احتمالا بهترین گزینه عربستان سعودی در حال حاضر برای حفظ آرامش است. با این حال برای حفظ صلح درازمدت، هیچ جایگزینی برای عربستان سعودی جهت توسعه قابلیتهای نظامی مؤثرتر وجود ندارد، همچنین با توجه به کاهش اعتماد و اتکا به گزینه حفاظت خارجی، روند توسعه قابلیتهای نظامی نزد عربستان بیش از پیش ضروری شده است.
امنیت، اولویت اول عربستان
امنیت جزء لاینفک بازسازی اقتصادی عربستان سعودی است. حمله سپتامبر ۲۰۱۹، زمانی که ۲۵ پهپاد و موشک کروز تاسیسات(آرامکو) فرآوری نفت عربستان در ابقیق و خُریس را هدف قراردادند، عربستان در یک روز تولید ۵.۷ میلیون بشکه نفت خام خود را از دست داد و منجر به شکل گیری بزرگترین اختلال روزانه در عرضه نفت عربستان شد. استمرار چنین حملاتی برای عربستان که چشمانداز ۲۰۳۰ را برای خود ترسیم کرده، بسیار سنگین و پرهزینه است.
عربستان سعودی تا قبل از جنگ در یمن در سال ۲۰۱۵ در یک محیط امنیتی نسبتا سهلگیر زندگی میکرد. مطمئناً، تنشهایی با ایران وجود داشت و خطر افراطگرایی خشونتآمیز داخلی یا منطقهای در همه جا خود را نشان میداد. اما اولی هرگز به یک بحران نظامی تبدیل نشد، و دومی از سال ۲۰۰۳ به بعد نسبتا مهار شده بود. همچنین در اوج تهدیدات گروه تروریستی داعش در سال ۲۰۱۴، عربستان سعودی کشوری نسبتاً امن بود.
وضعیت امنیتی عربستان زمانی شروع به وخامت کرد که جنبش انصارالله، یک گروه یمنی تحت حمایت تهران، در سپتامبر ۲۰۱۴ دولت مرکزی را در صنعا سرنگون و بر بخش زیادی از یمن مسلط شد. ارزیابی سعودیها از این وقایع این بود که این امر منجر به رشد سریع شبهنظامیان طرفدار ایران در منطقه خواهد شد و در نتیجه به عنوان تهدیدی فوری برای امنیت ملی آنها شناخته شد. سعودیها با مشاهده اینکه چگونه تهران نفوذ خود را در مناطقی مانند لبنان و عراق از طریق شیعیان محلی نهادینه کرده بود، از قدرت گرفتن جنبش انصارالله در یمن هراس داشتند.
برای جلوگیری از این اتفاق، محمد بن سلمان در ابتدا با کمک یک ائتلاف عربی از خاورمیانه و بخشهایی از شمال آفریقا، جنگی را علیه آنها آغاز کرد. با این حال وی در شکست دادن آنها ناکام مانده است. بنبست نظامی متقابل بین جنبش انصارالله و نیروهای یمنی تحت حمایت عربستان سعودی به آتشبس در آوریل ۲۰۲۲ تحت نظارت سازمان ملل منجر شد. در حالی که این توافق پس از دو بار تمدید در اکتبر ۲۰۲۲ منقضی شد، شرایط آتشبس تا حد زیادی برقرار مانده است. علیرغم برقراری آتش بس، جنبش انصارالله همچنان در قدرت است و تسلیحات سنگین خود را حفظ کرده است و این بدان معناست که آنها همچنان تهدید امنیتی برای عربستان سعودی به شمار میآیند.
دیپلماسی
بازدارندگی از طریق دیپلماسی به اندازه تاریخ جنگ در میان ملتها قدمت دارد. این ابزار ارزانقیمت یا حداقل بسیار کمهزینهتر از جنگ، اگر به درستی استفاده شود، میتواند بسیار مؤثر باشد. ایده ساده است: اجتناب از جنگ از طریق صحبت با دشمن خود و تلاش برای مدیریت یا حل اختلافات با آنها از طریق چانهزنی و امتیازات متقابل. البته، ترفند این است که چگونه هر دو طرف به یک «بله» منصفانه و پایدار برسند.
به اعتقاد نویسنده این مقاله؛ پویایی جنگ مصر و رژیم اشغالگر قدس در دهه ۱۹۷۰ نمونه کاملی از نقش موفق دیپلماسی در ترویج «صلح» است. انور سادات، رئیس جمهور مصر میدانست که مقابله با تهدید امنیتی اسرائیل و بازپس گیری شبه جزیره سینا، که مصر در جنگ ۱۹۶۷ با رژیم صهیونیستی از دست داده بود، تنها از طریق ابزار نظامی قابل دستیابی نیست. بنابراین، در ۱۹ نوامبر ۱۹۷۷، وی به قدس رفت، با رهبران صهیونیستی ملاقات کرد و با جسارت در کنست این رژیم اعلام کرد که دیگر جنگی میان مصر و اسرائیل وجود ندارد. قمار سادات، که او به زودی با جان خود هزینه آن را پرداخت، معامله زمین در برابر صلح مصر و اسرائیل را تسهیل کرد.
اما آیا عربستان سعودی میتواند از طریق ژست تاریخی مانند سادات به صلح پایدار با ایران دست یابد؟ این سناریو را نباید رد کرد، اما بعید است زیرا این مسئله تفاوتهای زیادی با پرونده مصر و اسرائیل دارد. مصر و رژیم صهیونیستی متقابلاً احساس خطر میکردند و از جنگهای متعددی که انجام داده بودند، خسارت زیادی متحمل شدند. هر یک از طرفین واقعاً از تجاوز طرف دیگر میترسیدند و هر دو خواهان پایان درگیری مسلحانه بودند. بنابراین، زمانی که رهبران مصر و فلسطین اشغالی با میانجیگری ایالات متحده آمریکا در کمپ دیوید مذاکره کردند، مذاکرات به طور طبیعی به سوی صلح متمایل شد.
ایران از تواناییها یا اهداف نظامی عربستان احساس خطر نمیکند. در واقع، رهبران ایران نگران احتمال حمله عربستان سعودی به ایران نیستند، اگرچه نگران این هستند که عربستان سعودی به طور بالقوه بستری برای عملیات نظامی ایالات متحده آمریکا یا اسرائیل علیه ایران فراهم کند. این در حالی است که عربستان سعودی از سوی ایران احساس خطر میکند، زیرا ایران از قابلیتهای نظامی گستردهای برخوردار است که در سپتامبر ۲۰۱۹ به صورت تهاجمی از آن استفاده کرد. همچنین شرکای منطقهایش به آن قدرت چشمگیری بخشیدهاند.
ریاض طرفی نیست که ایرانیها واقعاً بخواهند از آن امتیازات امنیتی بگیرند. نگرانی شماره یک امنیتی ایران، قدرت نظامی آمریکا در منطقه و به دنبال آن اسرائیل بوده است و نه تواناییهای سعودیها. هدف اصلی ایران کاهش و در بهترین حالت حذف حضور نظامی آمریکا در منطقه است.
این اختلاف عمیق در ادراک و اهداف تهدید بین عربستان سعودی و ایران باعث ایجاد یک گفتگوی امنیتی سازنده نمیشود. در غیاب تقارن در مورد مسائل و سطحی از آسیب پذیری متقابل، به سختی میتوان پیشرفتهای معناداری را در مذاکرات عربستان و ایران مشاهده کرد.
سعودیها مدتها بر این عقیده بودند که گفتوگو با «دشمنی که سابقه تجاوز و نیت بد دارد»، بیهوده است. فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان در فوریه ۲۰۲۰ وقتی از وی پرسیده شد که آیا عربستان سعودی وارد مذاکره با ایران خواهد شد یا خیر، پاسخ داد: «پیام ما به ایران این است که قبل از هر چیزی، ابتدا رفتار خود را تغییر دهد. تا زمانی که نتوانیم در مورد منبع واقعی بیثباتی صحبت کنیم، مذاکرات بیثمر خواهد بود.»
اما از آنجایی که این کشور برای پایان دادن به جنگ پرهزینه خود در یمن تلاش میکرد و در حالی که شاهد خروج نیروهای رزمی ایالات متحده آمریکا از عراق و افغانستان و کاهش دخالت نظامی متحد شماره یک خود در سراسر منطقه بود، محاسبات عربستان سعودی در مورد مذاکرات با ایران شروع به تغییر کرد. احساس فوریت در ریاض در حال شکل گیری بود. جنبش انصارالله نه تنها مقاومت مؤثری در برابر حملات عربستان انجام دادند، بلکه به شهرها و فرودگاههای عربستان نیز حمله کردند و به وجهه کشوری که میخواهد برای تجارت و سرمایهگذاری مستقیم خارجی امن تلقی شود، به شدت آسیب رساندند.
در آوریل ۲۰۲۱، مقامات سعودی شروع به مذاکره با همتایان ایرانی خود در بغداد در مورد طیفی از موضوعات کردند. طبق گزارشها، دو طرف به مدت پنج دور در طول دو سال با یکدیگر دیدار کردند. در مارس ۲۰۲۳، آنها با میانجیگری چین توانستند به توافقی برای عادیسازی روابط دست یابند.
خواسته اصلی عربستان سعودی از نزدیک شدن به ایران، توقف حملات بیشتر علیه عربستان، چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم است. این درحالی است که هدف ایران از بهبود روابط با عربستان بیشتر جنبه اقتصادی دارد تا امنیتی. در واقع، ایران به دنبال منابع مالی عربستان و احتمالا کشورهای حاشیه خلیج فارس برای حمایت از اقتصادی است که منبع ناآرامیهای اجتماعی گسترده بوده است. از دیگر خواستههای ایران میتوان به توقف تامین مالی شبکههای رسانهای ضدایرانی و عادی سازی روابط با سوریه اشاره کرد.
به گفته این نویسنده علیرغم تمامی گامهای برداشته شده توسط عربستان، بعید است محیط اسراتژیک تغییر یابد و ترس عربستان از ایران از بین رود. بازدارندگی نشات گرفته از دیپلماسی برای عربستان سعودی بسیار کمتر از آن چیزی که رهبران سعودی فکر میکنند، به ارمغان خواهد آورد.
حفاظت خارجی
عربستان سعودی از محدودیتهای دیپلماسی با ایران غافل نیست، به همین دلیل است که تمام تخمهای خود را در یک سبد قرار نداده است تا بتواند در برابر رقیب اصلی خود قدرت بازدارندگی داشته باشد. عربستان سعودی میتواند تضمینهای امنیتی رسمی از یک متحد خارجی برای جلوگیری از حمله مجدد ایران به این کشور دریافت کند. دو نامزدی که میتوانند این نقش را ایفا کنند، آمریکا و احتمالاً چین هستند.
با وجود میانجیگری چین در توافق عادی سازی عربستان و ایران، بعید است پکن نقش پلیس امنیتی در منطقه را ایفا کند. زیرا هیچ علاقهای به داشتن مسئولیتهای امنیتی مهم در منطقه ندارد. چین بین عربستان سعودی و ایران یکی را انتخاب نخواهد کرد، زیرا برای واردات قابل توجه نفت به هر دو متکی است. چین و ایران نیز شرکای استراتژیک هستند. بنابراین، تصور اینکه چین به طور رسمی با عربستان سعودی متحد شود و از آن در برابر ایران حمایت کند، بعید به نظر میرسد. پکن برای دستیابی به اهداف خود در منطقه، احتمالاً به استفاده از اقتصاد و اخیراً برخی اقدامات دیپلماتیک ادامه خواهد داد.
با این حال، حتی اگر فرض کنیم که محاسبات استراتژیک چین در مسیر تغییر میکند و رهبری چین به منظور حفظ منافع اقتصادی بلندمدت عربستان سعودی، به گسترش بازدارندگی رسمی برای عربستان سعودی اهتمام کند، ارتش آزادیبخش خلق توانایی نظامی، دسترسی یا پایگاه قابل توجهی در منطقه ندارد. استراتژی نظامی چین بر نوسازی و توسعه قابلیتها برای یک نبرد کوتاه مدت در هند و اقیانوس آرام تمرکز دارد. در حالی که در عرصه جهانی این کشور همچنان با ضعفها و کمبودهایی مواجه است.
احتمال دریافت پیمان دفاعی از سوی آمریکا نیز در زمان فعلی برای عربستان دشوار است. زیرا عربستان سعودی در ازای عادی سازی روابط خود با اسرائیل، ضمانتهای امنیتی رسمی و ایجاد یک برنامه هستهای غیرنظامی داخلی از آمریکا درخواست کرده است.
این نویسنده مدعی است که یک توافق عادی سازی میان عربستان و رژیم صهیونیستی میتواند به امنیت خاورمیانه و رونق اقتصادی در منطقه کمک کند که ایالات متحده آمریکا و جهان(غرب) از آن سود خواهند برد. اما به نظر میرسد که واشنگتن حاضر نیست به این زودیها هزینه سنگین یک پیمان دفاعی رسمی با عربستان را بپردازد تا از دیدگاهی حمایت کند که فقط به طور غیرمستقیم برای منافع ملی ایالات متحده آمریکا اهمیت دارد. همچنین تصور سناریویی که در آن پنتاگون و جامعه گستردهتر امنیت ملی آمریکا به طور کامل با ایده ملزم کردن این کشور به اختصاص منابع نظامی بیشتر به خاورمیانه در زمانی که استراتژیهای امنیت ملی و دفاع ملی آمریکا بر چین و اوکراین متمرکز هستند، دشوار است.
شیوه پاسخ ایران و شبهنظامیان تحت امرش در منطقه نسبت به این پیمان، به تعویق افتادن اصلاحات دفاعی عربستان و تعمیق وابستگی نظامی دفاعی این کشور به آمریکا و ناراضی ساختن دیگر شرکای منطقهای از جمله مصر، امارات و اسرائیل به همراه تایوان و اوکراین از آمریکا به دلیل عدم انعقاد پیمانی مشابه با آنها، نگرانیهایی هستند که ذهن مقامات ملی و امنیتی ایالات متحده آمریکا را به خود مشغول کردهاند.
قابلیتهای نظامی موثرتر
صرف نظر از گزینههای دیپلماسی با ایران و امکان کسب حمایت خارجی، عربستان هیچ جایگزینی برای دفاع از خود و تقویت قابلیتهای بازدارنده داخلی وجود ندارد. این اولین قانون بقا در روابط بین الملل به ویژه در محیطهای خطرناکی مانند خاورمیانه است. مقامات سعودی باید خوداتکایی بیشتر را در اولویت قرار دهند و تواناییهای نظامی موثرتری را هم در داخل و هم با همکاری شرکای بین المللی برای تقویت بازدارندگی خود در مقابل با ایران توسعه دهند.
هیچ یک از رهبران سعودی از زمان تأسیس پادشاهی سعودی در سال ۱۹۳۲ مصممتر از محمد بن سلمان برای بازسازی ساختار دفاعی و نیروهای مسلح پادشاهی نبوده است. اینکه آیا او موفق خواهد شد یا خیر یک موضوع جداگانه است، اما چشم انداز، برنامهها و تلاشهای صورت گرفته در این راستا چشمگیر است.
چالش دگرگونی دفاعی عربستان-مانند بسیاری از فرآیندهای دیگر جاری در این کشور- چون همه چیز را شامل میشود، سالها طول میکشد تا تأثیر قابلتوجهی بر دفاع ملی داشته باشد. سعودیها مانند گذشته فقط تجهیزات نظامی جدید نمیخرند، آنها روی قوانین، هنجارها، فرآیندها و رویههایی سرمایهگذاری میکنند که یک پایه دفاعی سالم را تشکیل میدهند، کارهایی که قبلاً هرگز انجام نمیدادند. آنها در حال یادگیری نحوه ایجاد و مدیریت سیستمهای منابع انسانی؛ نحوه اجرای بهتر بودجه بندی و حسابداری؛ چگونگی کاهش فساد؛ نحوه اجرای لجستیک؛ نحوه تدوین راهبردها و دکترین؛ نحوه ایجاد زنجیرههای فرماندهی؛ نحوه آموزش موثرترو ترویج مشترک؛ نحوه ساخت سیستمهایی مبتنی بر هوش مصنوعی و نحوه انجام برنامه ریزیها، هستند.
آنها اساساً در تلاش برای دستیابی به چیزی هستند که احتمالاً دشوارترین وظیفه هر قدرت نظامی مشتاق است: تبدیل بودجه دفاعی خود به قدرت رزمی واقعی. سعودیها متوجه شدهاند که دستیابی به این خواسته نیازمند مهندسی مجدد نهادی دفاعی است که با تغییرات قابل توجهی در فرهنگ و جامعه عربستان سعودی همراه باشد. در واقع، همانطور که چشمانداز ۲۰۳۰ به درستی نشان میدهد، همه به هم مرتبط هستند. ساختن یک ارتش جدید سعودی مستلزم ساخت یک جامعه جدید و یک اقتصاد جدید برای عربستان است.
اما این دیدگاه بازدارنده نیست. عربستان سعودی در کنار همسایه قدرتمند و جاهطلبی به نام ایران زندگی میکند. این کشور اکنون به قابلیتهای دفاع و بازدارندگی قویتری نیاز دارد و نمیتوان سالها منتظر ماند تا این فرآیند گسترده اصلاحات دفاعی به ثمر برسد.
قدرت نظامی ریاض برتری خاصی ندارد و زرادخانههای این کشور ابزاری در اختیار ندارند که بتواند نقش بازدارندگی موثری داشته باشد. اگرچه نیروی هوایی مدرن عربستان، بهترین یگان در ارتش سعودی است و در حال حاضر به دلیل درگیری گسترده در یمن با تجربهتر شده است، اما نمیتوان آن را یک نیروی بازدارنده قوی دانست زیرا برای حملات دوربرد آموزش ندیده است. عملیات در حریم هوایی مورد مناقشه علیه اهداف با شبکههای متراکم پدافندی امر بسیار سخت و پیچیده است. به طور خلاصه، نیروی هوایی سلطنتی عربستان یک نیروی ضربتی توانمند و ورقبرگردان نیست.
با این حال، یک گزینه وجود دارد که میتواند در کوتاه مدت موقعیت بازدارندگی عربستان را تقویت کند و آن، تشدید توسعه قابلیت موشکهای بالستیک است. اگرچه اثربخشی این گزینه تا حد زیادی نامشخص و با خطراتی همراه است و مطمئناً هزینههایی را به همراه خواهد داشت. اما به نظر میرسد رهبری عربستان مصمم است بازدارندگی خود را در کوتاه مدت علیه ایران بواسطه موشکهای بالستیک جبران نماید.
در سال ۲۰۱۹، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا برای اولین بار دریافتند که عربستان سعودی با چین برای پیشبرد برنامه موشکی بالستیک خود، که در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز شد، همکاری میکند و در این چارچوب، سعودی تعداد کمی موشک بالستیک از پکن خریداری کرده است. تصاویر ماهوارهای که سیانان و مرکز مطالعات منع گسترش سلاحهای هستهای جیمز مارتین در سال ۲۰۲۱ از سایتی در ۲۰۰ کیلومتری غرب ریاض منتشر کردند، نشان میدهند که عربستان سعودی در حال تولید موشکهای بالستیک با سوخت جامد است.
اینکه آیا تسریع برنامه موشکی بالستیک عربستان سعودی با کمک چین، ایران را از انجام یک حمله دیگر باز خواهد داشت، بسیار نامشخص است. درک و ارزیابی بازدارندگی بسیار دشوار است، به ویژه در میان دشمنانی که کانالهای ارتباطی آنها بسیار ناقص است. ایران به دلیل تجربه وحشتناک خود با عراق در طول جنگ ۱۹۸۰-۱۹۸۸ نسبت به موشکها بسیار حساس است.
گزینههای تقویت کننده متقابل
دیپلماسی معمولاً در صورتی مؤثرتر است که با قابلیتهای نظامی قدرتمند و تهدید معتبر استفاده از زور پشتیبانی شود. در واقع، ترکیب مناسب هویج و چوب میتواند گزینه کمکی محکمی برای مذاکرات یک کشور با کشور دیگر باشد.
ریاض هنوز چوب محکمی در اختیار ندارد و عملکرد آن در جنگ یمن، تصمیمات سیاستگذاران ایرانی را تحت تاثیر قرار نداده است. اما ریاض در حال توسعه ابزارهای بازدارنده هم در کوتاه مدت (موشکهای بالستیک) و هم در بلندمدت (قدرت کلی نظامی موثرتر) است. با این حال، ایران باید باور داشته باشد که عربستان سعودی در صورت حمله نه تنها قادر است بلکه مایل است از زور نیز استفاده کند. شهرت تصمیم عربستان سعودی نامشخص است. از یک سو، ریاض هشت سال است که در یمن در حال جنگ است و از سوی دیگر، اخیراً نشان داده که به طور فزایندهای مایل است خود را از درگیری بیرون بیاورد، حتی اگر به قیمت به رسمیت شناختن جنبش انصارالله یمن باشد.
اگر سعودیها یک نیروی موشکی بالستیک ایجاد کنند که نه لزوماً با اندازه، بلکه با کشندگی و برد ایرانیها مطابقت داشته باشد، میتوانند ایرانیها را به سمت ورود به مذاکرات کنترل تسلیحات سوق دهند. اگرچه این امر بسیار دشوار است اما غیرممکن نیست. از سوی دیگر گزینه بازدارندگی موشکی بالستیک سعودی میتواند تأثیرات متفاوتی بر ذهنیت آمریکاییها داشته باشد. اگر عربستان سعودی چنین سلاح مرگبار و بی ثبات کنندهای را تکثیر کند، دلها و ذهنها را در واشنگتن به دست نخواهد آورد. عربستان احتمالا در ازای دستیابی به یک پیمان امنیتی با آمریکا از پروژه موشکی خود دست بکشد. در واقع توسعه برنامه موشکی بالستیک در دست سعودیها میتواند به عنوان ابزاری برای چانه زنی با واشنگتن استفاده شود.
گزینههای واشنگتن
اگرچه گزینههای بازدارندگی عربستان سعودی علیه ایران عالی نیستند، اما گزینههای واشنگتن برای بازداشتن عربستان از دستیابی به فناوری موشکی بالستیکی حتی بدتر هستند. تا زمانی که ایالات متحده در مورد ارائه یک پیمان دفاعی رسمی به ریاض نگرانی داشته باشد، رهبری عربستان سعودی از هر ابزار لازم برای دستیابی به یک بازدارنده موثر علیه ایران استفاده خواهد کرد.
واشنگتن ممکن است نتواند عربستان سعودی را از تکثیر و دستیابی به موشکهای بالستیک قویتر متوقف کند، اما میتواند به ریاض در توسعه سایر قابلیتهای نظامی دیگر کمک کند. مسلماً این امر مستلزم یک رویکرد کاملاً جدید در همکاریهای امنیتی بین دو کشور است.
یکی دیگر از گزینههای ایالات متحده آمریکا، فشار بر مذاکرات منطقهای کنترل تسلیحات برای جلوگیری از یک مسابقه تسلیحاتی است. آخرین باری که ایالات متحده آمریکا در چنین دیپلماسی چندجانبه در منطقه مشارکت داشت، در اوایل تا اواسط دهه ۱۹۹۰ پس از روند صلح مادرید بود.
اینکه آیا ایالات متحده آمریکا میتواند در زمان کنونی رهبری را در منطقهای که از نظر بسیاری در واشنگتن، به لحاظ استراتژیک کم اهمیت شده است، به دست آورد یا نه، کاملاً نامشخص است.
منبع: اندیشکده خاورمیانه