به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: سال ۲۰۲۱ با یک رویداد مهم و مورد انتظار، یعنی احیای روابط دیپلماتیک بین قطر و چهار کشور عربی امارات، عربستان سعودی، مصر و بحرین پس از سه سال منازعه، آغاز شد. این ۴ کشور، دوحه را به بی ثبات سازی منطقه، حمایت از فعالیتهای تروریستی و افراطی، تامین مالی گروههای شبه نظامی مرتبط با ایران، و همچنین پناه دادن به رهبران اخوان المسلمین و گسترش ایدئولوژی القاعده و داعش متهم کردند.
در آن زمان، به قطر اولتیماتومی ارائه شد که ظرف ده روز ۱۳ خواسته “چهار کشور عربی”، از جمله توقف مداخله در امور داخلی سایر کشورها و تعطیل کردن دفاتر شبکه تلویزیونی الجزیره را برآورده سازد که البته هیچ یک از این خواستهها پذیرفته نشد، ادعاها باقی ماند و این نزاع، تأثیر مخربی بر روابط اقتصادی و بشردوستانه در منطقه و در درجه اول بین کشورهای عرب خلیج فارس گذاشت. این درگیری ابته اثر مثبتی نیز برای قطر داشت و موجب تقویت اتحاد ملی در این کشور شد.
اما در مقطعی کشورهای منطقه با این سوال مواجه شدند که آیا زمانی که جام ملتهای عرب در سال ۲۰۲۱ و جام جهانی ۲۰۲۲ در قطر برگزار میشود، به تحریم ادامه دهند؟ به خاطر دشمنی از فوتبال بگذریم؟ این برای کشورهای عربی غیرقابل تصور است. حتی پرچم رسمی سوریه به خاطر جام عربی در ورزشگاه قطر به اهتزاز درآمد، و این در حالی است که دوحه در بین همه کشورهای منطقه، خصمانهترین رابطه را با دمشق دارد.
آشتی ژانویه با شعار محمد بن سلمان ولیعهد سعودی در اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس در شهر “العلا” انجام شد: “صفوف را علیه ایران متحد کنیم. ”
در عین حال، برخی از پادشاهیهای عربی، به ویژه قطر، کویت و عمان، همواره روابط نزدیکی با ایران داشته اند. همکاری تهران و ابوظبی نیز علی رغم رد و بدل شدن سخنان خشم آلود، هیچ گاه قطع نشد.
در این سال معلوم شد که خود عربستان سعودی نیز مذاکره با ایران را آغاز کرده است. جالب اینجاست که این اقدام همزمان شد با تصمیم واشنگتن برای بازگشت به “برجام” که دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود به طور یکجانبه از آن خارج شده بود.
خبرهایی از چهار دیدار نمایندگان عربستان سعودی و ایران در خاک عراق و تماس این دو کشور در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک منتشر شده است. این خبرها با استقبال بسیار مثبتی در منطقه مواجه شد. در رسانهها مطالبی منتشر شد مبنی بر اینکه دو کشور در شرف بازگشایی متقابل سفارت یا حداقل نمایندگیهای کنسولی هستند، اما حداکثر چیزی که تا کنون به دست آمده این است که عربستان اجازه داده ایران دیپلماتهای خود را برای نمایندگی سازمان همکاری اسلامی به جده بفرستد. در شرایطی که از سال ۲۰۱۶ هیچ دیپلمات ایرانی نتوانسته وارد عربستان سعودی شود، این نوعی پیشرفت است، اما به طور کلی روند مذاکرات برای عادی سازی روابط متوقف شده است؛ البته حداقل از اظهارات عمومی اینطور به نظر میرسد.
نقش عراق به عنوان میانجی بین ایران و عربستان سعودی ارزش برجسته کردن دارد. بغداد پیش از این نیز تلاشهای مشابهی را انجام داد، چرا که برای عراق بسیار زیان آور بود که محلی برای ظهور و بروز اختلافات همسایگان باشد.
یکی دیگر از نتایج گرم شدن روابط در خلیج فارس، نزدیک شدن ترکیه (متحد قطر) به امارات و مصر است. روابط ترکیه و امارات در آغاز بهار عربی پیچیده شد، آنکارا در سال ۲۰۱۶ اشاره کرد که ابوظبی مخالفان رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه تامین مالی میکند. ترکیه همچنین نزدیکی امارات متحده عربی به بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را نمیپسندد، اما حادترین اختلافات ترکیه و امارات در لیبی خود را نشان داد، زمانی که آنکارا از طرابلس حمایت کرد، و امارات به همراه مصر از خلیفه حفتر که شرق لیبی را تحت کنترل داشت.
اما در نهایت عمل گرایی غالب شد. ابوظبی وعده داده است که در این دوره سخت برای اقتصاد ترکیه، حدود ۱۰ میلیارد دلار در این کشور سرمایه گذاری کند. آنچه امارات از این سرمایه گذاری به دست میآورد این است که به طور بالقوه تا حدودی اهرم فشار بر اردوغان خواهد داشت.
اما در رابطه با قاهره، برای آنکارا وصل شدن به پروژههای انرژی مدیترانه که به دلیل اتحاد مصر با یونان، قبرس و اسرائیل از آنها کنار گذاشته شده، بسیار مهم است. تا کنون در مسیر احیای روابط مصر-ترکیه، همه چیز به آرامی مسیر امارات- ترکیه نیست، اما آنکارا در تلاش برای آشتی است. در ضمن، امسال ترکها بایکوت چندین ساله اسرائیل را متوقف کردند. در ماه نوامبر، برای اولین بار در هشت سال گذشته، گفتگو بین رئیس جمهور ترکیه و نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل، انجام شد و اردوغان خاطرنشان کرد که عادی سازی روابط با اسرائیل برای صلح در منطقه مفید است.
ترکیه از طریق قطر به هر طریق ممکن مانع از بازگشت سوریه به اتحادیه عرب میشود. با این حال، آنکارا و دوحه نمیتوانند مانع خروج دمشق از انزوای منطقهای شوند. عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر امور خارجه امارات متحده عربی در ۹ نوامبر پس از ده سال به دمشق سفر کرد و سه هفته قبل از آن نیز بشار اسد با محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی و حاکم امارات، تلفنی گفتگو کرد. در اوایل اکتبر، ملک عبدالله دوم پادشاه اردن نیز تلفنی با رئیس جمهور سوریه گفتگو کرد.
علاوه بر این، توافقی برای انتقال گاز مصر و برق اردن از طریق سوریه به لبنان به دست آمد. این پروژه توسط ایالات متحده تایید شده است. واشنگتن تضمین داده است که این همکاری با دمشق تحت تحریمهای آمریکا قرار نخواهد گرفت. اتفاق شگفتانگیزتر در پایان سال رخ داد و تصمیم گرفته شد که سوریه در سال ۲۰۲۲ ریاست سازمان کشورهای عربی صادرکننده نفت را بر عهده بگیرد.
در پس زمینه این تصویر رویایی، قطع روابط دیپلماتیک الجزایر با مراکش به دلیل “اقدامات خصمانه” نیز وجود دارد. مواضع متفاوتی در مورد حل و فصل مناقشه در صحرای غربی و نزدیکی آشکار پادشاهی مراکش با اسرائیل وجود دارد، اما به طور کلی، این درگیری برای کل جهان عرب حاشیهای به نظر میرسد و بیشتر اروپاییها را نگران میکند. یکی از نتایج این قطع روابط دیپلماتیک، قطع انتقال گاز از الجزایر به اسپانیا از طریق مراکش و از طریق خط لوله گاز “مغرب – اروپا” است.
مغرب عربی [۱]، تحت نفوذ الجزایر و قاهره است و دوحه، ابوظبی، آنکارا و تهران بر مشرق عربی [۲]نفوذ دارند. ریاض با وجود همه تلاشهای شاهزاده محمد بن سلمان، اکنون چنین نفوذ آشکاری بر درگیریهای منطقهای ندارد، اما این بدان معنا نیست که او در آینده نمیتواند این نقش را دوباره به دست آورد.
خاورمیانه ۲۰۲۱ برای عمل گرایی تلاش میکند، امروز آشکارتر شده است که کسانی که آماده سرمایه گذاری و ارائه پروژههای جالب و مفید برای همه هستند، شرایط بازی را تعیین میکنند. بی جهت نیست که محمد بن سلمان در تلاش است تا رهبری اقتصاد سبز منطقه را به دست آورد، جایی که امارات و اسرائیل نیز با او رقابت میکنند و اسرائیلیها شعار سنتی مذاکره با کشورهای عربی را از «صلح برای امنیت» به «اقتصاد در ازای امنیت» تغییر داده اند.
[۱]. مغرب عربی به مجموعه پنج کشور مراکش، الجزایر، تونس، لیبی، موریتانی و سرزمین مورد مناقشه صحرای غربی، واقع در شمال و شمال غربی آفریقا اطلاق میشود.
[۲]. مشرق عربی منطقه شمال خاوری جهان عرب است که کشورهای لبنان، سرزمینهای فلسطینی، اردن، سوریه و عراق را در بر میگیرد.
روزنامه کامرسانت چاپ مسکو نوشت: امسال کشورهای خاورمیانه تصمیم گرفتند خط و مرزهایی که منطقه را پس از بهار عربی در سال ۲۰۱۱، از هم جدا کرده بود، بشکنند. این بدان معنا نیست که همه درگیریها به پایان رسیده است، اما عمل گرایی به طور فزایندهای بر ایدئولوژی غلبه خواهد کرد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: سال ۲۰۲۱ با یک رویداد مهم و مورد انتظار، یعنی احیای روابط دیپلماتیک بین قطر و چهار کشور عربی امارات، عربستان سعودی، مصر و بحرین پس از سه سال منازعه، آغاز شد. این ۴ کشور، دوحه را به بی ثبات سازی منطقه، حمایت از فعالیتهای تروریستی و افراطی، تامین مالی گروههای شبه نظامی مرتبط با ایران، و همچنین پناه دادن به رهبران اخوان المسلمین و گسترش ایدئولوژی القاعده و داعش متهم کردند.
در آن زمان، به قطر اولتیماتومی ارائه شد که ظرف ده روز ۱۳ خواسته “چهار کشور عربی”، از جمله توقف مداخله در امور داخلی سایر کشورها و تعطیل کردن دفاتر شبکه تلویزیونی الجزیره را برآورده سازد که البته هیچ یک از این خواستهها پذیرفته نشد، ادعاها باقی ماند و این نزاع، تأثیر مخربی بر روابط اقتصادی و بشردوستانه در منطقه و در درجه اول بین کشورهای عرب خلیج فارس گذاشت. این درگیری ابته اثر مثبتی نیز برای قطر داشت و موجب تقویت اتحاد ملی در این کشور شد.
اما در مقطعی کشورهای منطقه با این سوال مواجه شدند که آیا زمانی که جام ملتهای عرب در سال ۲۰۲۱ و جام جهانی ۲۰۲۲ در قطر برگزار میشود، به تحریم ادامه دهند؟ به خاطر دشمنی از فوتبال بگذریم؟ این برای کشورهای عربی غیرقابل تصور است. حتی پرچم رسمی سوریه به خاطر جام عربی در ورزشگاه قطر به اهتزاز درآمد، و این در حالی است که دوحه در بین همه کشورهای منطقه، خصمانهترین رابطه را با دمشق دارد.
آشتی ژانویه با شعار محمد بن سلمان ولیعهد سعودی در اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس در شهر “العلا” انجام شد: “صفوف را علیه ایران متحد کنیم. ”
در عین حال، برخی از پادشاهیهای عربی، به ویژه قطر، کویت و عمان، همواره روابط نزدیکی با ایران داشته اند. همکاری تهران و ابوظبی نیز علی رغم رد و بدل شدن سخنان خشم آلود، هیچ گاه قطع نشد.
در این سال معلوم شد که خود عربستان سعودی نیز مذاکره با ایران را آغاز کرده است. جالب اینجاست که این اقدام همزمان شد با تصمیم واشنگتن برای بازگشت به “برجام” که دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود به طور یکجانبه از آن خارج شده بود.
خبرهایی از چهار دیدار نمایندگان عربستان سعودی و ایران در خاک عراق و تماس این دو کشور در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک منتشر شده است. این خبرها با استقبال بسیار مثبتی در منطقه مواجه شد. در رسانهها مطالبی منتشر شد مبنی بر اینکه دو کشور در شرف بازگشایی متقابل سفارت یا حداقل نمایندگیهای کنسولی هستند، اما حداکثر چیزی که تا کنون به دست آمده این است که عربستان اجازه داده ایران دیپلماتهای خود را برای نمایندگی سازمان همکاری اسلامی به جده بفرستد. در شرایطی که از سال ۲۰۱۶ هیچ دیپلمات ایرانی نتوانسته وارد عربستان سعودی شود، این نوعی پیشرفت است، اما به طور کلی روند مذاکرات برای عادی سازی روابط متوقف شده است؛ البته حداقل از اظهارات عمومی اینطور به نظر میرسد.
نقش عراق به عنوان میانجی بین ایران و عربستان سعودی ارزش برجسته کردن دارد. بغداد پیش از این نیز تلاشهای مشابهی را انجام داد، چرا که برای عراق بسیار زیان آور بود که محلی برای ظهور و بروز اختلافات همسایگان باشد.
یکی دیگر از نتایج گرم شدن روابط در خلیج فارس، نزدیک شدن ترکیه (متحد قطر) به امارات و مصر است. روابط ترکیه و امارات در آغاز بهار عربی پیچیده شد، آنکارا در سال ۲۰۱۶ اشاره کرد که ابوظبی مخالفان رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه تامین مالی میکند. ترکیه همچنین نزدیکی امارات متحده عربی به بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را نمیپسندد، اما حادترین اختلافات ترکیه و امارات در لیبی خود را نشان داد، زمانی که آنکارا از طرابلس حمایت کرد، و امارات به همراه مصر از خلیفه حفتر که شرق لیبی را تحت کنترل داشت.
اما در نهایت عمل گرایی غالب شد. ابوظبی وعده داده است که در این دوره سخت برای اقتصاد ترکیه، حدود ۱۰ میلیارد دلار در این کشور سرمایه گذاری کند. آنچه امارات از این سرمایه گذاری به دست میآورد این است که به طور بالقوه تا حدودی اهرم فشار بر اردوغان خواهد داشت.
اما در رابطه با قاهره، برای آنکارا وصل شدن به پروژههای انرژی مدیترانه که به دلیل اتحاد مصر با یونان، قبرس و اسرائیل از آنها کنار گذاشته شده، بسیار مهم است. تا کنون در مسیر احیای روابط مصر-ترکیه، همه چیز به آرامی مسیر امارات- ترکیه نیست، اما آنکارا در تلاش برای آشتی است. در ضمن، امسال ترکها بایکوت چندین ساله اسرائیل را متوقف کردند. در ماه نوامبر، برای اولین بار در هشت سال گذشته، گفتگو بین رئیس جمهور ترکیه و نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل، انجام شد و اردوغان خاطرنشان کرد که عادی سازی روابط با اسرائیل برای صلح در منطقه مفید است.
ترکیه از طریق قطر به هر طریق ممکن مانع از بازگشت سوریه به اتحادیه عرب میشود. با این حال، آنکارا و دوحه نمیتوانند مانع خروج دمشق از انزوای منطقهای شوند. عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر امور خارجه امارات متحده عربی در ۹ نوامبر پس از ده سال به دمشق سفر کرد و سه هفته قبل از آن نیز بشار اسد با محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی و حاکم امارات، تلفنی گفتگو کرد. در اوایل اکتبر، ملک عبدالله دوم پادشاه اردن نیز تلفنی با رئیس جمهور سوریه گفتگو کرد.
علاوه بر این، توافقی برای انتقال گاز مصر و برق اردن از طریق سوریه به لبنان به دست آمد. این پروژه توسط ایالات متحده تایید شده است. واشنگتن تضمین داده است که این همکاری با دمشق تحت تحریمهای آمریکا قرار نخواهد گرفت. اتفاق شگفتانگیزتر در پایان سال رخ داد و تصمیم گرفته شد که سوریه در سال ۲۰۲۲ ریاست سازمان کشورهای عربی صادرکننده نفت را بر عهده بگیرد.
در پس زمینه این تصویر رویایی، قطع روابط دیپلماتیک الجزایر با مراکش به دلیل “اقدامات خصمانه” نیز وجود دارد. مواضع متفاوتی در مورد حل و فصل مناقشه در صحرای غربی و نزدیکی آشکار پادشاهی مراکش با اسرائیل وجود دارد، اما به طور کلی، این درگیری برای کل جهان عرب حاشیهای به نظر میرسد و بیشتر اروپاییها را نگران میکند. یکی از نتایج این قطع روابط دیپلماتیک، قطع انتقال گاز از الجزایر به اسپانیا از طریق مراکش و از طریق خط لوله گاز “مغرب – اروپا” است.
مغرب عربی [۱]، تحت نفوذ الجزایر و قاهره است و دوحه، ابوظبی، آنکارا و تهران بر مشرق عربی [۲]نفوذ دارند. ریاض با وجود همه تلاشهای شاهزاده محمد بن سلمان، اکنون چنین نفوذ آشکاری بر درگیریهای منطقهای ندارد، اما این بدان معنا نیست که او در آینده نمیتواند این نقش را دوباره به دست آورد.
خاورمیانه ۲۰۲۱ برای عمل گرایی تلاش میکند، امروز آشکارتر شده است که کسانی که آماده سرمایه گذاری و ارائه پروژههای جالب و مفید برای همه هستند، شرایط بازی را تعیین میکنند. بی جهت نیست که محمد بن سلمان در تلاش است تا رهبری اقتصاد سبز منطقه را به دست آورد، جایی که امارات و اسرائیل نیز با او رقابت میکنند و اسرائیلیها شعار سنتی مذاکره با کشورهای عربی را از «صلح برای امنیت» به «اقتصاد در ازای امنیت» تغییر داده اند.
[۱]. مغرب عربی به مجموعه پنج کشور مراکش، الجزایر، تونس، لیبی، موریتانی و سرزمین مورد مناقشه صحرای غربی، واقع در شمال و شمال غربی آفریقا اطلاق میشود.
[۲]. مشرق عربی منطقه شمال خاوری جهان عرب است که کشورهای لبنان، سرزمینهای فلسطینی، اردن، سوریه و عراق را در بر میگیرد.