به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، تصمیم عمران خان نخست وزیر فعلی پاکستان برای انحلال پارلمان آن کشور به منظور جلوگیری از برگزاری جلسه رایعدم اعتماد با شوک و حیرت جهانی مواجه شده است.
این حیرت نابجاست. من بیش از دو دهه سیاست پاکستان را پوشش داده ام. من میتوانم با اطمینان بگویم که شوک واقعی این نیست که پاکستان تحت تاثیر بحران سیاسی قرار گرفته است. این بحران مدت زمانی طولانی در حال شکل گیری بوده و سابقه دارد.
تعداد کمی از رهبران منتخب دموکراتیک پاکستان عمر طولانی از نظر حیات سیاسی دارند. در واقع، هیچ یک از اسلاف عمران خان از زمان تاسیس پاکستان در ۷۵ سال پیش یک دوره کامل در قدرت باقی نمانده اند. عمران خان یک نخست وزیر معمولی نیست. او با نشان دادن شجاعت استثنایی، منافع شخصی را به چالش کشید. او سعی کرد فساد را ریشه کن کند. او یک سیاست خارجی جدید و مستقل را در پیش گرفت.
این اعتباری برای اوست که با خودداری ورزیدن از تبدیل شدن به مهره امریکا حیات دولتاش را به خطر انداخت، اما ترجیح داد مستقل باقی بماند. مهمتر از همه آن که عمران خان قالب سیستم متعفن، فاسد و پوسیده دو حزبی پاکستان را که برای چندین دهه بر سیاست آن کشور مسلط بود در هم شکست. این اقدامات عمران خان باعث ایجاد دشمنانی علیه وی شدند برخی از آنان داخلی و برخی دیگر خارجی هستند و اکنون برای ساقط کردن او آمده اند.
با این وجود، پیش از تجزیه و تحلیل بن بست کنونی مهم است که درک کنیم که عمران خان از زمان تاسیس حزب تحریک انصاف پاکستان توسط او در سال ۲۰۱۸ میلادی در برابر حملات آسیبپذیر بوده است. حزب او پیروز قاطع انتخابات نبود و نتوانست اکثریت آرایی که عمران خان آرزوی آن را داشت کسب کند به این معنی که از ابتدا او موظف بود یک دولت ائتلافی را تشکیل دهد.
در ماههای اخیر، این ائتلاف نامطمئن از بین رفته، زیرا اعضای آن تسلیم درخواستهای دشمنان عمران خان شده اند. طبق برخی گزارش ها، در این روند رشوه دهی و تشویقهای پنهان دیپلماتهای امریکایی نیز نقش داشته اند.
ضعف همیشگی
عمران خان به عنوان یک سیاستمدار نقاط قوت زیادی دارد، اما در زمینه سیاست پاکستان یک نقطه ضعف همیشگی همراه با اوست. او وفادار به فطرت خود و دستورات ناشی از ایمان عمیق اسلامیاش است. او فاسد نیست. این خصلت در سیاست پاکستان امری عادی نیست. این یک نقطه ضعف فلج کننده برای او در سیاست پاکستان بوده است.
صداقت عمران خان باعث میشود که اساسا با روشهای پستی که برای بسیاری از سیاستمداران موفق پاکستانی اولویت دارد سازگار نباشد. اواخر هفته گذشته زمانی که دشمنان عمران خان گمان میکردند که موفق به ساقط کردن او خواهند شد نخستوزیر به سادگی پارلمان را منحل کرد و راه را برای انتخابات هموار نمود. این تصمیم مخالفان عمران خان در حزب مسلم لیگ پاکستان و حزب مردم پاکستان را به وحشت انداخته است.
آنها در واقع میگویند که چقدر ظالمانه است که آینده پاکستان باید با اراده دموکراتیک مردم تعیین شود نه آن که معاملات زشت در اتاقهای تاریک تعیین کننده آینده آن کشور باشند.
من نه بلاول بوتو زرداری و نه شهباز شریف رهبران دو حزب اصلی اپوزیسیون را ندیدهام کسانی که قصد دارند عمران خان را مجبور به خروج از کشور کنند. آنان تلاش نکردهاند که توضیح دهند رای مردم چه اشکالی دارد؟ آنان میدانند که عمران خان برای حفظ موقعیت خود مبارزه خواهد کرد و این انگیزهای قویتر از آن است که آنان بخواهند به آن اعتراف کنند.
فاجعه اقتصادی
شریف به ویژه میداند که عمران خان زمانی که چهار سال پیش روی کار آمد وارث آشفتگی اقتصادی بود که میراث سوء مدیریت فاحش توسط حزب تحت رهبری فعلی او یعنی مسلم لیگ پاکستان بوده است. شریف که مردی بسیار باهوش و با استعداد است باید در خلوت به این فکر کند که حزباش معمار بدهیهای هنگفت و ناتوانی اقتصادی فاحش پاکستان است که عمران خان از زمان روی کار آمدن با آن مبارزه کرده است.
عمران خان به عنوان نخست وزیر تازه به قدرت رسیده یک خزانه تقریبا خالی، یک سیستم مالیاتی ویران و ذخایر ارزیای که به زحمت برای دو ماه پاکستان کافی بودند را از دولت پیشین به ارث برد. برای مقابله با بدهیهای خارجی پاکستان، دولت خان بهای برق و سوخت را افزایش داد که بار بیشتر آن بر فقرا تحمیل شد.
خشم مردم اجتناب ناپذیر بود و عمران خان مطمئنا همه مشکلات کشور را حل نکرده است. با این وجود، او با توجه به نیاز به مقابله (در کنار سایر رهبران جهانی) با شیوع کرونا به خوبی عمل کرده است. مخالفان عمران خان سعی دارند او را مقصر تورم که اقتصاد جهانی را در بر گرفته معرفی نمایند. این اقدامی ناپسند و غیر منصفانه است.
با این وجود، در میان این مشکلات عمران خان خوش بینی و اعتماد به نفس را به مقام نخست وزیری پاکستان بازگرداند. او از زمان «ذوالفقار علی بوتو» بنیانگذار باهوش و کاریزماتیک حزب مردم پاکستان (و پدربزرگ زرداری مخالف فعلی عمران خان) بیش از هر رهبر پاکستانی دیگری در صحنه بین المللی حضور دارد.
عمران خان مانند علی بوتو برای شکل دادن به پاکستان به عنوان یک کشور مستقل تلاش کرده است. علی بوتو پاکستان را از وابستگی به ایالات متحده که مشخصه دیکتاتوری طولانی «محمد ایوب خان» بود دور کرد. عمران خان نیز به دنبال ایجاد اتحاد با چین و روسیه بوده و همزمان با کشورهای مسلمانی مانند ایران، مالزی و ترکیه نیز ارتباط برقرار کرده است.
نفوذ عربستان سعودی
وضعیت نامناسب اقتصادی پاکستان آن کشور را به طلبکاران خود به ویژه عربستان سعودی و چین دو رژیم با اصول حاکمیتی بسیار متفاوت از رژیم خود (حکومت پاکستان) وابسته کرده است. این وابستگی دلیل اصلی آن است که عمران خان به طور علنی علیه بدرفتاری چین با مسلمانان اویغور در شین جیانگ صحبت نکرده است. عمران خان هم چنین در مورد فاجعه جاری در یمن جایی که صدها هزار نفر در نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم جنگ تحت رهبری عربستان سعودی کشته شدهاند سکوت کرده است.
این واقعیت که «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی (MBS) از پاکستان حمایت مالی به عمل میآورد عمران خان را از صحبت کردن باز میدارد و این موضوع تنها محدود به سکوت او درباره بحران یمن نمیشود. زمانی که عمران خان قصد داشت به مالزی و ترکیه در یک اتحاد اسلامی بپیوندد محمد بن سلمان در این باره مداخله کرد.
هم چنین مهم است که توجه داشته باشیم عمران خان حامیان خود را که پیشتر او را مدافع سرسخت حقوق بشر قلمداد میکردند ناامید کرده است. آنان اکنون او را متهم میکنند که در برابر حملات صورت گرفته علیه روزنامه نگاران و مطبوعات سکوت کرده و به خود اجازه داده تا به ابزاری برای ارتش پاکستان تبدیل شود.
با این وجود، خان در مورد مسئله کشمیر جایی که تلاشهای او برای برقراری صلح توسط «نارندرا مودی» نخست وزیر هند خنثی شد رفتاری به مثابه یک سیاستمدار و چهرهای دولتی را از خود نشان داد.
عمران خان هم چنین خط مستقلی را در مورد وضعیت افغانستان اتخاذ کرده است. از زمان سقوط کابل در ماه آگوست گذشته تنشهایی با واشنگتن در مورد پروازهای آمریکا از طریق حریم هوایی پاکستان وجود داشته است. مهمتر از همه آن که عمران خان و ایالات متحده بر سر داراییهای دولتی افغانستان که توسط واشنگتن مسدود شدهاند با یکدیگر دچار اختلاف نظر شدهاند در زمانی که این سرمایه برای رهایی بخشیدن افغانستان از گرسنگی و فقر به شدت مورد نیاز است.
بسیار مهم است که بدانیم مانند تصمیم دوره علی بوتو این استقلال طلبی عمران خان واشنگتن را خشمگین ساخته است. امریکا به خصوص از زمان شکست نظامی خود در افغانستان نیاز بیشتری به پاکستان برای از سرگیری نقش سنتیاش به عنوان یک کشور مشتری ایالات متحده را دارد.
من در اینجا در لندن نمیدانم که آیا ادعاهای عمران خان مبنی بر اینکه ایالات متحده برای تضعیف او تلاش کرده صحت دارد یا خیر. با این وجود، هر کسی که حتی به صورت گذرا با تاریخ پاکستان آشنایی داشته باشد میداند که این ادعایی پوچ نیست.
ایالات متحده از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷ میلادی با آن کشور به مثابه کشوری دست نشانده رفتار کرده است. سیا کودتایی را طراحی کرد که به ۱۱ سال حکومت غیرنظامی در سال ۱۹۵۸ میلادی پایان داد و اولین دیکتاتور نظامی پاکستان یعنی ایوب خان را در قدرت قرار داد. «دوایت آیزنهاور» رئیس جمهور اسبق امریکا مدتی بعد با سفر به پاکستان تایید رژیم دیکتاتوری حاکم بر آن کشور را از سوی ایالات متحده نشان داد.
تنها پنج رئیس جمهور ایالات متحده تاکنون از پاکستان بازدید کردهاند آیزنهاور، لیندون جانسون، ریچارد نیکسون، بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش و تمامی آنان در دوران حکومت نظامیان بر پاکستان از آن کشور بازدید به عمل آورده اند. کمکهای ایالات متحده به پاکستان در دوران دیکتاتوریهای نظامی همواره سر به فلک کشیده و ادعاهای ایالات متحده مبنی بر حمایت از نهادهای دموکراتیک را به سخره میگیرد. فراموش نکنید که عمران خان ابتدا شهرت خود را به عنوان یک منتقد نقش ایالات متحده در پاکستان به ویژه به دلیل موافقت کشورش با حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی علیه افراد مظنون به رهبری طالبان بدست آورد.
منتقدان عمران خان چه در پاکستان و چه در خارج از آن کشور ادعاهای او را مبنی بر اینکه ایالات متحده ممکن است مسئول مشکلات سیاسی کنونی وی باشد نادیده گرفتهاند. این نگرش نشان دهنده ساده لوحی، نادانی و یا نابخردی است. در حالی که حقایق هنوز مبهم هستند و ممکن است هرگز به طور کامل شناخته نشوند تاریخ نشان میدهد که عمران خان در ترس از دخالت ایالات متحده در کشوری که اداره میکند کاملا منطقی است.
من معتقدم که او سزاوار این شانس است که کاری را که سه سال و نیم پیش آغاز کرد زمانی که در انتخابات ۲۰۱۸ میلادی پیروز شد به پایان برساند یا دست کم حق دفاع از سابقه خود در دور تازهای از انتخابات را داشته باشد.