بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه الگمینر در مقاله تازه خود بهقلم «شوشانا براین» نوشت: در روز ۱۲ ماه گذشته مجموعهای عجیب از روابط جدید و/یا عمیقتر در سرتاسر جهان، اغلب شامل کشورهایی که مدتها باهم اختلاف داشتند یا در حال جنگ بودند ظهور کرده است.
نفس عمیقی بکشید و به اطراف نگاه کنید: چین-عربستان، چین-ایران، اسرائیل(رژیم صهیونیستی)-چین، چین-جمهوری دموکراتیک کنگو، برزیل/ونزوئلا/کوبا-چین. عربستان – سوریه، عربستان-اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، ایران-عربستان، عربستان-تشکیلات خودگردان فلسطین، ایران-عراق، روسیه-ایران، ایران-ونزوئلا / کوبا / نیکاراگوئه، روسیه-اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، ژاپن-کره جنوبی، ژاپن-روسیه.
تکتک آنها و پیامدهایی که به بار میآورند، نتیجه خروج آشکار آمریکا بهعنوان محور اصلی روابط و اتحادها درصحنه جهانی است.
بهاستثنای ارسال تسلیحات به ارزش میلیاردها دلار به اوکراین، آمریکا در غربآسیا، آمریکای جنوبی و آفریقا خلاء ایجاد کرده است.
تجربه اسرائیل(رژیم صهیونیستی) از خلأهای ارضی را میتوان بهوضوح در لبنان دید.
قرار بود عقبنشینی از جنوب لبنان به محور سازمان ملل در سال ۲۰۰۰ منجر به روابط دوجانبه صلحآمیزتر شود، زیرا اسرائیل(رژیم صهیونیستی) دیگر کنترل خاک لبنان را نداشت
بااینحال، نیروهای مسیحی ارتش جنوب لبنان برای حفظ فضا کافی نبودند و حزبالله (گروه نیابتی ایران) این خلاء را پر کرد.
خروج اسرائیل(رژیم صهیونیستی) از غزه در سال ۲۰۰۵، ارتش اسرائیل(رژیم صهیونیستی) را حذف کرد. بدون اسرائیل (رژیم صهیونیستی) و بدون شهروندان اسرائیلی در نوار، حماس (گروه نیابتی ایرانی) این خلاء را پر کرد.
اسرائیل(رژیم صهیونیستی) بهحق در یهودیه و سامره باقی میماند، اما همچنین این دلیل واضح است که تشکیلات خودگردان نمیتواند این سرزمین را در غیاب دست ارتش اسرائیل نگه دارد.
غربآسیا برای مدت طولانی حوزه نفوذ بریتانیای کبیر بود که آزادی دریاها، امنیت صادرات نفت و روابط کموبیش مدیریتشده بین دولتها را حفظ میکرد.
آمریکا در دهه ۱۹۵۰ قدرت را در دست گرفت و از آن زمان تاکنون در آنجا باقیمانده است، گاهی اوقات بهصورت پنهانی و گاهی اوقات بهصورت آشکار.
آمریکا در ابتدا تلاش کرد و نتوانست بهطور مخفیانه یک «لایه شمالی» از ایالتها در جنوب مرز روسیه ایجاد کند؛
اما علناً با سعودیها و ایرانیها برای تأمین امنیت کشتیرانی نفت در دریای سرخ و خلیجفارس و تأمین امنیت آنها و دیگران همکاری کرد.
آمریکا همچنین روابط نزدیکی با اسرائیل(رژیم صهیونیستی) برقرار کرد؛ تا حدی از شاه ایران محافظت کرد، قراردادهای صلح را میانجیگری کرد، تا حدی از دولت لبنان محافظت کرد، کویت را نجات داد، طالبان و صدام را سرنگون کرد و تلاش نمود تا بهار عربی را حفظ کند.
مانند هر امپراتوری، آمریکا شکستهای جدی داشت، ازجمله جنگ سوئز در سال ۱۹۵۶، بحران لبنان در سال ۱۹۵۸، ناکامی در سال ۱۹۷۸ در ایران و همچنین اخیراً شکستهای بهار عربی، پیامدهای جنگ عراق و عقبنشینی سریع آمریکا، جنگ داخلی سوریه و خروج فوقالعاده زشت، خیانتکارانه و جانکاه از افغانستان، نشانههایی بود که نشان میداد آمریکا بهاندازه کافی از منطقه استفاده کرده است و میخواهد از آن خارج شود.
در حوزهای دیگر، لغو دکترین مونرو توسط جان کری، وزیر امور خارجه باراک اوباما، به کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا نشان داد که آنها در روابط خود با روسیه، سپس با ایران و بهطور فزایندهای با چین در امنیت هستند.
دولت جدید برزیل هم با اجازه دادن به نفتکش ایرانی در ریو و هم با اطلاع دادن به پکن مبنی بر اینکه برزیل میتواند دلار را بهعنوان ارز ذخیره جهان از قدرت خلع کند، از این فرصت استفاده کرد تا به دولت بایدن «بیاحترامی» کند.
باوجود تمام برنامهریزیها، تطمیعها و خواستههایی که دولت برای انتقال آینده آمریکا به سمت خودروهای الکتریکی انجام میدهد، به نظر میرسد درک کمی از نحوه و مکان ساخت باتریهایی که نیاز ماشینها را تأمین میکنند وجود دارد.
سه تولیدکننده بزرگ لیتیوم، چین، شیلی و استرالیا هستند، اما در سال ۲۰۲۱، ۷۹ درصد از باتریهای لیتیوم یونی که وارد بازار جهانی شدند در چین تولید شدند که این کشور همچنین کنترل ۶۱ درصد از پالایش جهانی لیتیوم برای ذخیره باتری و برق، وسایل نقلیه و ۱۰۰٪ از پالایش گرافیت طبیعی مورداستفاده برای آند باتری را در اختیار دارد.
شیلی اعلام کرده است که در آستانه ملی کردن صنعت لیتیوم خود است که این موضوع میتواند برای آمریکا مفید یا غیرمفید باشد.
علاوه بر این، جمهوری دموکراتیک کنگو حدود ۷۰ درصد کبالت جهان را که یکی دیگر از مواد معدنی ضروری است، تأمین میکند، اما ۸۰ درصد از معادن کبالت صنعتی آن متعلق به شرکتهای چینی یا تأمین مالی آن است.
چین یک «دست پنهان» نیست. این کشور آشکارا برای همسو کردن منافع داخلی و بینالمللی خود ازجمله نشان دادن تواناییهای نظامی خود با نظامی کردن جزایر در اقیانوس آرام و تهدید تایوان تلاش میکند.
وقتی به کشورهای دیگر میپردازد، از «حقوق» یا «دموکراسی» یا «تغییر آبوهوای جهانی» صحبت نمیکند. این را با بیانیه غرورآمیز آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا مقایسه کنید که «من در هر مکالمهای به سعودیها در مورد مسائل LGBTQI فشار میآورم و یا از اسرائیل(رژیم صهیونیستی) به خاطر موضوع داخلی اصلاحات قضایی انتقاد میکنم».
در سطوح مختلف، کشورها ممکن است با دیدگاه چین نسبت به جهان یا کنترلهای داخلی آن موافق باشند یا نباشند؛ اما در سطوح مختلف، مهم نیست
. اگر مجبورید دوام بیاورید، روابط خود را در شرایط سخت مدیریت کنید و مجبور باشید محصولات خود را بفروشید، آنچه مهم است این است که آمریکا از پیشروترین دموکراسی جهان (بودن) عقبنشینی کرده و چین، روسیه و ایران را بهعنوان قدرتهای پیشرو رها کرده است.