fه گزارش اکوایران، در 9 آگوست، وال استریت ژورنال گزارش داد که مقامات آمریکایی و سعودی بر روی «محورهای گسترده» یک معامله به توافق رسیدهاند. در حالی که کاخ سفید نزدیک بودن به یک چارچوب اساسی را تکذیب کرد، دولت بایدن به اعزام مقامات ارشد مانند جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی، به پادشاهی سعودی برای گفتگو با ولیعهد محمد بن سلمان ادامه میدهد. برای کاخ سفید چنین تلاش دیپلماتیکی به طور آشکار ارزشمند است. سالیوان در 22 اوت به خبرنگاران گفت: «هنوز راه هایی برای دستیابی به یک توافق بزرگ وجود دارد.»
خواستههای ریاض و تلآویو از واشنگتن
طبق آنچه در گزارش نشنال اینترست آمده، با ادامه رایزنیهای دیپلماتیک کنونی، برخی از شروط توافق ادعایی آشکار شده است. در ازای برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل، سعودیها خواهان امتیازات مختلفی از جمله تضمینهای امنیتی ملموس آمریکا، فروش تسلیحات اضافی (بهعلاوه 152 میلیارد دلار پیشنهادی از سال 2009) و حمایت از برنامه هستهای عربستان هستند. و اسرائیل باید امتیازاتی را به تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) بدهد و به محمد بن سلمان کمک کند تا به جهان عرب نشان دهد که فلسطینیها را رها نکرده است.
اسرائیل نیز به نوبه خود از ایالات متحده درخواست یک توافق امنیتی رسمی با تمرکز بر بازدارندگی ایران را دارد. در همین حال، واشنگتن اصرار دارد که ریاض به طور کلی از پکن فاصله بگیرد و به طور خاص دسترسی چین به تاسیسات نظامی خود را ممنوع کند.
موانع پیشِ رو
موانعی که بر سر راه این معامله وجود دارد، قابل توجه است. محمد بن سلمان ممکن است بخواهد روابط کشورش با اسرائیل را بر اساس رویهای جدید شکل دهد (او حتی در سال 2022 اسرائیل را یک متحد بالقوه خواند). اما اگر قرار باشد در این میان به فلسطینیها بیتوجهی شود و سهم قابل قبولی به آنان نرسد، نمیتواند این کار را انجام دهد. اگرچه او نسبت به رهبران قبلی عربستان مایل به ریسکهای بیشتری بوده، به نظر میرسد موضوع فلسطین استثنا باشد. این تعجبی ندارد. رهبران عرب ممکن است به طور فزایندهای مناقشه اسرائیل و فلسطین را به عنوان یک موضوع درجه دوم در نظر بگیرند، اما افکار عمومی عرب همچنان آن را به عنوان اولویت اصلی میدانند.
علاوه بر این، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، ممکن است تمایلی به پاسخگویی به درخواستهای سعودیها در رابطه با فلسطینیها نداشته باشد. نتانیاهو ریاست یک کابینه ائتلافی را برعهده دارد که شامل وزرایی است که جو بایدن آنها را افراطیترین وزرایی که تاکنون با آنها برخورد کرده است، میداند. این تندروها هیچ قصدی برای گسترش کنترل تشکیلات خودگردان در کرانه باختری ندارند، چه رسد به اینکه دولتی مستقل تقدیم فلسطینیان کنند. هر گونه تلاش نتانیاهو برای انطباق با درخواستهای عربستان در مورد فلسطینیها میتواند به فروپاشی دولت او منجر شود و او را پس از تنها هشت ماه بودن در راس قدرت به اپوزیسیون سیاسی تبدیل کند.
بازی معکوس پکن
علاوه بر این، ریاض ممکن است درخواست واشنگتن برای فاصله گرفتن از پکن را رد کند. مانند دیگر قدرتهای میانی، عربستان سعودی در دستکاری رقابتهای قدرتهای بزرگ برای تامین منافع خود و افزایش آزادی مانور خود ماهر شده است. این امر مستلزم این است که پادشاهی حداقل روابط خود را با چین حفظ کند، روابطی که از زمانی که محمد بن سلمان در سال 2017 به ولیعهدی رسید، قویتر شده است.
با 106 میلیارد دلار، تجارت کلی چین با عربستان سعودی در سال گذشته تقریباً دو برابر تجارت پادشاهی با ایالات متحده، تامینکننده اصلی دفاعی آن بود. محمد بن سلمان همچنان به خوشآمدگویی به سرمایهگذاران چینی ادامه میدهد زیرا او به دنبال تحقق پروژه چشم انداز 2030 خود با هدف تنوع بخشیدن به اقتصاد عربستان است. در اقدامی حتی جسورانهتر، ریاض به دنبال کمک چین برای ساخت موشکهای بالستیکی است که نمیتواند از واشنگتن بخرد. دولت بایدن عملاً از سعودیها میخواهد که در ازای یک اتحاد رسمی دفاعی چین را رها کنند و این عملا در تضاد با ادعای مکرر بایدن است که ایالات متحده کشورها را برای انتخاب بین واشنگتن و پکن تحت فشار قرار نمیدهد.
دستاوردهای حداقلی واشنگتن
اساساً مشخص نیست که این توافق چگونه امنیت ایالات متحده را بهبود میبخشد. درست است، دولت بایدن میتواند برای یک دستاورد بزرگ دیپلماتیک ادعای موفقیت کند. اما دستاوردها حداقلی خواهد بود و هزینهها احتمالاً قابل توجه است. سعودیها و اسرائیلیها پیشتر پیشرفتهای آهسته اما معناداری در روابط دوجانبه خود بدون تبلیغ علنی داشتهاند. سال گذشته، پادشاهی حریم هوایی خود را به روی پروازهای غیرنظامی اسرائیل باز کرد. مقامات اسرائیلی برای دیدار به عربستان سعودی پرواز کردهاند. سازمانهای اطلاعاتی دو طرف در گذشته با یکدیگر همکاری کردهاند، نه به این دلیل که ایالات متحده آن را درخواست کرده بود، بلکه به این دلیل که همکاری در خدمت منافع مربوط به آنها بوده است.
در مورد جنبههای منفی، متعهد شدن نیروهای آمریکایی به دفاع از پادشاهی سعودی، خطر کشاندن ارتش ایالات متحده به رقابتهای منطقهای و احتمالاً درگیریهایی با اهمیت کم برای منافع ایالات متحده را به همراه دارد. همه اینها در زمانی که ایالات متحده به دنبال یک مذاکره نتیجهبخش در یمن و حفظ فضای دیپلماتیک با تهران در مورد موضوع هستهای است، نتیجه معکوس خواهد داد. علاوه بر این، پس از خرید مقادیر انبوه تسلیحات آمریکایی و دریافت چندین دهه آموزش نظامی ایالات متحده، چرا عربستان سعودی به تضمین امنیتی از سوی ایالات متحده نیاز دارد؟
ارتش ایالات متحده باید از منافع ایالات متحده دفاع کند، نه از منافع کشوری که در بدعهدی با واشنگتن در مورد مسائل مختلف مانند قیمت نفت و تحریمهای روسیه، هیچ ابایی از خود نشان نداده است. آیا دستیابی به توافق عادیسازی میان عربستان سعودی و اسرائیل ارزش این همه هزینه را حتی برا واشنگتن دارد؟