به گزارش خبرگزاری فرانسه در میان سناریوهای احتمالی برای جنگ اوکراین، پنج سناریو به طور مرتب در پیشبینیها مطرح میشوند هرچند که هرکدام با عدم قطعیت قابل توجهی روبرو هستند.
سناریوی یک: پوتین سقوط میکند
این همان سناریویی است که کشورهای غربی رویایش را در سر دارند. آنها میخواهند با ضربه زدن به اقتصاد روسیه از طریق وضع تحریمهای پیاپی، ولادیمیر پوتین را تا حدی تضعیف کنند که سقوط او رقم بخورد.
این سقوط میتواند به این شکل باشد که ارتش تصمیم بگیرد دیگر از او پیروی نکند، یا مردم در مواجهه با یک بحران اقتصادی بزرگ شورش کنند و یا الیگارشها پس از توقیف داراییهای خود از هسته حکومت فاصله بگیرند. با این حال چشمانداز روشنی برای این احتمالات وجود ندارد.
ساموئل چاراپ، پژوهشگر در اندیشکده رند، با بیان اینکه «تغییر رژیم در روسیه به عنوان تنها راه برونرفت از این تراژدی» اوضاع را احتمال بدتر هم خواهد کرد، با طنز میگوید: «سناریوی جانشین اصلاحطلب لیبرالی که برای گناهان پوتین طلب بخشش کند عالی است، درست به همان اندازه برنده شدن در لاتاری».
آندری کولسنیکوف، از مرکز کارنگی، نیز میگوید پوتین طبق تحلیلهای مستقل موجود محبوبیت خود را حفظ کرده و فشار مالی بیسابقه غرب طبقه سیاسی مسلط روسیه و الیگارشها را «به حامیان راسخ» رهبر خود تبدیل کرده است.
هشتمین روز جنگ در اوکراین؛ زلنسکی میگوید به دنبال گفتگو با پوتین به عنوان «تنها راه توقف جنگ» است
کارنامه ارتش روسیه در حمله به اوکراین از نگاه کارشناسان آمریکایی: «یک فاجعه» مدیریت نظامی است
سناریوی دوم: اوکراین تسلیم شود
این سناریویی است که پوتین آن را نوشته است. ارتش روسیه برتری قابل توجهی دارد و میتواند ارتش اوکراین را تسلیم کند. با این حال مشکلات زیادی بر سر این راه هستند.
لارنس فریدمن، مورخ بریتانیایی از کینگز کالج لندن، میگوید: «این جنگی است که ولادیمیر پوتین نمیتواند برنده شود، مهم نیست چقدر طول بکشد و تا چه میزان از روشهای بیرحمانه برای پیروزی در آن استفاده کند.»
آیا در صورت تسلیم شدن اوکراین، روسیه میتواند این کشور را به خاک خود ضمیمه کند؟ برونو ترترایس، معاون بنیاد تحقیقات استراتژیک، در این باره میگوید: «تقریبا هیچ شانسی برای وقوع چنین سناریویی وجود ندارد. تقسیم اوکراین، مانند کره یا آلمان در سال ۱۹۴۵ به سختی قابل پذیرش است. گزینهای که باقی میماند این است که روسیه موفق به شکست نیروهای اوکراینی شود و یک رژیم دستنشانده در کییف مستقر کند.»
سناریوی سوم: گرفتار شدن روسیه در باتلاق
تا اینجای جنگ اوکراینیها توانستهاند روسها، غرب و شاید حتی خودشان را غافلگیر کنند حتی اگر بپذیریم ویرانی و تلفات نزاع برایشان بسیار زیاد بوده است.
یک دیپلمات غربی در این باره میگوید: «دولت، ارتش و ساختار اداری کشور از هم نپاشیده است». او اضافه میکند بر خلاف اظهارات ولادیمیر پوتین، مردم اوکراین روس ها را به عنوان نیروی «رهاییبخش» قبول نکردهاند؛ این علاوه بر مشکلاتی است که احتمالاً در زنجیره نظامی روسیه وجود دارد و البته برای کیفیتسنجی آنها خیلی زود است.
مقاومت عمده تا حد زیادی توسط ولودیمیر زلنسکی، کمدین سابق و رئیس جمهور فعلی اوکراین، انجام میشود که با خونسردی و شجاعت خود جهان را مبهوت کرده است. نیروهای اوکراینی با پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی غربی و تحویل گرفتن تسلیحات میتوانند دشمن خود را به یک جنگ شهری ویرانگر بکشانند؛ جایی که آگاهی از وضعیت زمین تعیینکننده خواهد بود. در این صورت تجربه نشان داده است که چریکها به ندرت شکست میخورند.
سناریوی چهارم: درگیری گسترش یابد
اوکراین با چهار عضو ناتو، که زمانی بخشی از اتحاد جماهیر شوروی به حساب میآمدند، مرز مشترک دارد و پوتین حسرت خود را برای دوباره در اختیار گرفتن آنها پنهان نمیکند. پس از جذب بلاروس و حمله به اوکراین، آیا او میتواند به مولداوی، این کشور کوچک که بین اوکراین و رومانی قرار دارد، و یا حتی گرجستان که در ساحل شرقی دریای سیاه قرار گرفته چشم طمع داشته باشد؟
علاوه بر این آیا روسیه جرأت خواهد کرد که ناتو و ماده ۵ آن را، که تصریح دارد در صورت حمله به یکی از اعضا ائتلاف باید پاسخ دهد، به چالش بکشد؟
پاسکال آسور، مدیر بنیاد مدیترانه برای مطالعات استراتژی (FMES) در این باره میگوید: «این احتمال کمی دارد چرا که هر دو طرف معمولا از رویارویی اجتناب کردهاند.» با این حال، «ورود نیروهای روسی به یک کشور عضو ناتو، به عنوان مثال لیتوانی، برای اتصال کالینینگراد به بلاروس یک فرض ممکن است.»
سناریوی پنجم: رویارویی هستهای
پوتین روز یکشنبه گذشته با قرار دادن نیروهای هستهای خود در حالت «آمادهباش»، به قدرتنمایی پرداخت. دستوری فاقد ماهیت واقعی چرا که برخی از سلاحهای هستهای در کمترین زمان ممکن قابل استفاده هستند و نیازی به دستور علنی برای آمادهباش ندارند.
در اینجا دو نظر وجود دارد. کریستوفر چیوویس از بنیاد کارنگی میگوید حرفهای او حتی اگر «تاکتیکی» و در نتیجه دارای «تأثیر موضعی» باشند، کماکان برایش مفید بودهاند: «شکستن مرزهای هستهای لزوماً به معنای یک جنگ جهانی اتمی نیست. با این حال این یک نقطه عطف بسیار خطرناک در تاریخ جهان خواهد بود.»