فرارو- باراک اوباما و شی جین پینگ با لبخند زدن در خلوتگاه انحصاری در نزدیکی پالم اسپرینگز کالیفرنیا قدم میزدند تا روابط گرم و دوستانه ایالات متحده و چین را به نمایش بگذارند. تابستان سال ۲۰۱۳ میلادی بود و به نظر میرسید اوضاع بین ابرقدرت حاکم (ایالات متحده) و قدرت در حال صعود (چین) به خوبی پیش میرفت.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی؛ اوباما در آن زمان به رئیس جمهوری نسبتا کارکشته تبدیل شده بود که دوره دوم خود را سپری میکرد. شی رهبر تازه چین محسوب میشد که به تازگی فرمان زمامداری را از “هو جینتائو” دریافت کرده بود و تقریبا همگان در واشنگتن او را تجسم فصل تازه و امیدوار کننده تری در روابط ایالات متحده و چین قلمداد میکردند. اوباما از “الگوی جدید همکاری” با چین صحبت کرد و گفته بود که ایالات متحده از “تداوم ظهور صلح آمیز چین به عنوان یک قدرت جهانی استقبال میکند. ” این آغاز دوره جدیدی در روابط ایالات متحده و چین بود.
با این وجود، در واقع این گونه نبود. یک دهه بعد، تمام حسن نیتی که به نظر میرسید اوباما و شی در امریکا به نمایش گذاشته بودند کاملا از بین رفته بود. شی در داخل کشورش قدرت استبدادی خود را در حزب حاکم کمونیست چین تثبیت کرده بود. او سرکوب گستردهای را علیه اویغورها و سایر اقلیتهای قومی در منطقه شین جیانگ انجام داده که ایالات متحده آن را نسل زدایی قلمداد میکند.
شی بر جاه طلبانهترین افزایش قدرت نظامی آن کشور از زمان جنگ جهانی دوم به این سو نظارت داشته است. در واشنگتن، به اصطلاح کبوترانی (اصطلاحی برای طرفداران رویکرد میانه روانه) که مدتها از تعامل با چین حمایت میکردند کاملا کنار گذاشته شده اند. اکنون سیاستگذاران و قانونگذاران امریکا در طیف وسیع تری از نظر سیاسی در یک اجماع با یکدیگر متحد شده است: زمان آن است که در برابر چین سخت گیری کنیم.
واشنگتن حمایت نظامی خود را از تایوان جزیرهای که به طور مستقل اداره میشود و پکن آن را قلمرو خود میداند افزایش داده است. اخیرا یکی از فرماندهان ارشد نظامی امریکایی با انتشار یادداشتی به سربازان خود هشدار داد که ممکن است تا سال ۲۰۲۵ میلادی مجبور شوند بر سر تایوان با چین بجنگند. سفر پرمخاطب “جو بایدن” رئیس جمهور ایالات متحده به پکن که به منظور کاهش تنش بین دو قدرت برنامه ریزی شد عملا نتیجه چندانی نداشت. در اوایل ماه فوریه پس از آن که یک بالن جاسوسی چینی در سراسر قاره ایالات متحده دیده شد طوفان سیاسی کوچکی در واشنگتن رخ داد.
سناتور “کریس مورفی” قانونگذار دموکرات در کمیته روابط خارجی سنا گفته بود: “ترس من از این است که با رفتاری که منازعه نظامی با چین را احتناب ناپذیر میسازد در نهایت این سناریو را محقق سازید”. او افزوده بود: “چین تصمیمی برای حمله به تایوان نگرفته، اما اگر ایالات متحده تمام سیاست چین را به سیاست تایوان تقلیل دهد این امر به طور بالقوه بر تصمیم گیری آنان تاثیر خواهد گذاشت”.
آیا دههها تلاش ایالات متحده برای تعامل که با بازگشایی روابط دو کشور توسط “ریچارد نیکسون” رئیس جمهور اسبق امریکا با چین آغاز شد و تا دوران ریاست جمهوری اوباما ادامه یافت به سادگی ناکام ماند؟ یا ورود شی و رویکرد تهاجمی و تجدید نظر طلبانه او به جایگاه چین در جهان باعث ایجاد وضعیت فعلی شده است؟
بسیاری از قانونگذاران غربی، سیاستگذاران و تحلیلگران چین تقصیر خراب شدن روابط دو کشور را به گردن شی میاندازند. “اورویل شل” مدیر مرکز روابط ایالات متحده و چین در انجمن آسیا میگوید: “من فکر میکنم این یکی از تراژدیهای بزرگ دوران زمامداری “شی جین پینگ” بود. او رابطه بین دو کشور را نابود کرد و آن را غیر قابل تحمل ساخت”.
با این وجود، همزمان در امریکا شاهین (طرفدار موضع گیری سخت تر) علیه چین در حال قدرت گیری بوده اند. آیا با پرواز شاهینهای ضد چین در واشنگتن راهی برای فرار از چرخش آهسته به سوی بحران وجود خواهد داشت؟
“ویلیام پری” وزیر دفاع ایالات متحده در سال ۱۹۹۴ میلادی یادداشتی را در مورد آینده روابط ایالات متحده و چین برای مقامهای ارشد نظامی ارسال کرد. پری نوشته بود:”چین به سرعت در حال تبدیل شدن به بزرگترین قدرت اقتصادی جهان است و این در ترکیب با وضعیت آن کشور در شورای امنیت دائمی سازمان ملل متحد، نفوذ سیاسی، تسلیحات هستهای و ارتش در حال مدرن شدن چین را به بازیگری تبدیل میکند که ایالات متحده باید با آن همکاری کند”.
پری برای سفر به چین اواخر پاییز آن سال آماده میشد، زیرا دولت کلینتون به دنبال ایجاد روابط نزدیکتر با پکن بود. این روابط پس از سرکوب وحشیانه اعتراضات توسط دولت چین که در جریان قتل عام میدان تیان آنمن در سال ۱۹۸۹ به اوج خود رسید متوقف شده بود. پری در یادداشت خود در سال ۱۹۹۴ میلادی به کارکنان مربوطه دستور داد تا مذاکرات را با همتایان چینی خود آغاز کنند و خاطر نشان ساخته بود که “روابط نظامی با چین میتواند سود قابل توجهی برای وزارت دفاع امریکا داشته باشد”.
این یادداشت آن چه را که برای دههها به دیدگاه غالب در واشنگتن تبدیل میشد نشان میداد دیدگاهی که در مورد تعامل با چین خوش بینانه بود. این دیدگاه مبتنی بر این فرض بود که امریکا از طریق پیگیری دیپلماسی دقیق و ادامه همکاری اقتصادی میتواند به چین کمک کند تا نقش خود را به عنوان یک قدرت جهانی نوظهور حفظ کند و آن کشور در سیستم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم ادغام شود. جنگ سرد تمام شده بود و اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشیده بود. این دنیای تک قطبی در “پایان تاریخ” بود و سیاستگذاران ایالات متحده مطمئن بودند که میتوانند همان گونه که خرس (روسیه) را شکست دادند این بار اژدها (چین) را نیز اهلی سازند.
دولت کلینتون تلاشهای فراگیرانهای را به ویژه در عرصه تجارت آغاز کرد. این اقدامات در زمان ریاست جمهوری “جورج دابلیو بوش” به نقطه اوج خود رسید زمانی که چین سرانجام عضو سازمان تجارت جهانی شد و اقدامات دو دههای خود را آغاز کرد تا بر اساس برخی معیارها به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود. آن تصمیمات صدها میلیون چینی را از فقر نجات داد و یکی از دیدنیترین تحولات اقتصادی در تاریخ بود.
با این وجود، برای ساکنان کشورهای ثروتمند به ویژه ایالات متحده که سهم خود را از تجارت و تولید جهانی به تدریج بر اثر رقابت کم هزینه چین در حال از بین رفتن میدیدند این وضعیت تازه ایجاد شده هزینه زا بود. سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهانی از ۱.۶ درصد در سال ۱۹۹۰ میلادی به ۱۶ درصد در سال ۲۰۱۷ میلادی افزایش یافت و کسری تجاری سالانه ایالات متحده با چین به بیش از ۳۷۵ میلیارد دلار افزایش یافت.
یادداشت پری در واشنگتن در آن زمان امروز نوعی بدعت گذاری شوم قلمداد خواهد شد جایی که قانونگذاران در حال تلاش برای تغییر جهت ایالات متحده برای رقابت با چین هستند. نمایندگان جمهوری خواه در مجاس نمایندگان امریکا با کسب حمایت گسترده نمایندگان دموکرات کمیتهای منتخب را در مورد چین برای نظارت بر تغییر استراتژی دولت آمریکا علیه پکن ایجاد کردهاند و وزارت خارجه امریکا در حال ایجاد نهادی است تا بر حضور رو به رشد اقتصادی و سیاسی پکن در مناطقی مانند امریکای لاتین، آفریقا و خاورمیانه نظارت کند. دولت بایدن نه تنها تعرفههای تجاری وضع شده در دوره دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین آمریکا را حفظ نموده بلکه تهاجم علیه فناوری چین را نیز تشدید کرده است.
“تاد یانگ” سناتور جمهوری خواه از ایندیانا که اخیرا به تایوان سفر کرده به “فارین پالسی” میگوید:”از آنجایی که حزب کمونیست چین به تهدید استفاده از زور متوسل شده منطقی است که افرادی مانند من نشان دهیم در مقابل تهدید متوجه از جانب آن کشور عقب نشینی نمیکنیم”. مقامهای ارشد ارتش امریکا و دولت بایدن ارزیابی میکنند که چین بازپس گیری تایوان را حتی از طریق ابزارهای نظامی هدف گذاری کرده و برخی پیش بینی میکنند که این درگیری در دو تا پنج سال آینده رخ خواهد داد.
این امر آمریکا را در تنگنا قرار داده است. واشنگتن به طور رسمی به سیاست “چین واحد” پایبند است جایی که برسمیت شناختن رسمی دیپلماتیک خود را به پکن محدود میکند، اما همزمان از تایوان حمایت نموده است. با این وجود، بایدن در مصاحبههای مختلفی اشاره کرده که در صورت حمله چین به تایوان از نظر نظامی از تایوان حمایت خواهد کرد.
در این میان مجموعهای از حوادث ناگوار و رسواییها روابط دو کشور را بدتر کرده است. یکی از آن لحظات مهم مربوط به “گلن شرایور” جوان ۲۸ ساله اهل میشیگان بود. او در چهار سال گذشته در شانگهای به عنوان کار و زندگی کرده بود. او به دنبال کسب شغلی در حوزه امنیت ملی امریکا بود، اما پیش از ارسال درخواست شغل برای سیا مکررا در آزمون ورودی نهادهای مرتبط با سیاست خارجی ایالات متحده مردود شده بود. با این وجود، مقامهای اطلاعاتی چین او را به عنوان جاسوس استخدام کردند. ماجرا از شانگهای آغاز شد جایی که این فارغ التحصیل امریکایی با کمبود نقدینگی در آنجا زندگی میکرد.
او با تماس با یک آگهی دهنده شغلی در روزنامه سفارش نوشتن گزارشی درباره روابط امریکا و چین را دریافت کرد. زنی که خود را “آماندا” مینامید ۱۲۰ دلار به او بابت نگارش مقاله پرداخت کرد. از آنجا به بعد “آماندا” و دیگر ماموران سرویس اطلاعاتی دولتی چین شروع به پرداخت دهها هزار دلار به او کردند تا برای مشاغل دولتی ایالات متحده در وزارت امور خارجه و سیا درخواست استخدام ارسال نماید.
مقامهای دولتی امریکا متوجه این موضوع شدند و شرایور را بازداشت کردند. او در نهایت به تلاش برای جاسوسی برای چین اعتراف کرد. شرایور یکی از نزدیک به ۶۰ متهمی بود که به اتهام تلاش به منظور جاسوسی برای چین در بازه زمانی سه ساله در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ میلادی با پیگرد قانونی فدرال مواجه شد. با این وجود، سیاستگذاران امریکایی بسیار دیرتر از حوادث رخ داده به این نتیجه رسیدند که باید در قبال چین موضعی سخت گیرانه اتخاذ کنند.
در آن زمان ابتکار عملهای دیپلماتیک زیادی وجود داشتند که نشان میدادند روابط امریکا و چین وخیم نیست. چین به اوباما برای حصول برجام با ایران در سال ۲۰۱۵ میلادی کمک کرد. چین با امریکا در زمینه تغییرات اقلیمی و پایان دادن به برنامه هستهای کره شمالی همکاری کرد. در سال ۲۰۱۴ میلادی ایالات متحده از چین دعوت کرد تا در مانور نظامی بزرگ سالانه چند ملیتی در اقیانوس آرام موسوم به RIMPAC شرکت کند.
با این وجود، گروه کوچکی از شاهینهای امریکا در واشنگتن توجهات را به سوی موارد جاسوسی چین در امرکیا جلب کردند و سپس شی نیز بر روی این آتش بنزین ریخت.
چین در سال ۲۰۱۳ میلادی یک برنامه سرمایه گذاری زیرساختی جهانی چند میلیارد دلاری را اعلام کرد که بعدا ابتکارعمل کمربند و جاده نام گرفت و هدف از آن ایجاد زیرساختها در اوراسیا، صادرات ظرفیت مازاد اقتصادی چین و اتصال مسیرهای تجاری جدید جهانی بود. برخی در واشنگتن آن را به یک اسب تروا اقتصادی تشبیه کردند که به پکن اجازه داد اجرای پروژههای زیرساختی و کنترل بدهیهای عمومی در کشورهای خارجی را برای نفوذ ژئوپولیتیکی در اختیار بگیرد. سپس در سال ۲۰۱۵ میلادی دفتر مدیریت پرسنل ایالات متحده فاش ساخت که هکرهای چینی دادههای حساس بیش از ۲۲ میلیون نفر از کارکنان فعلی و پیشین فدرال و هم چنین دوستان و خانواده آنان را جمع آوری کرده اند نقض قانونی که مقامهای ایالات متحده را نگران ساخت و باعث تشدید تنشها شد. هم چنین، چین کارزار ساخت جزایر مصنوعی در دریای چین جنوبی با قابلیتهای نظامی و فرودگاه و زیر ساختها را آغاز کرد که میتواند خطوط دریایی مهم بین المللی منطقه را تهدید کند. نگرانیها به ویژه در اواخر دولت اوباما در مورد حضور تشدید شده چین در دریای چین جنوبی افزایش یافت.
پس از آن بود که روابط دو کشور سردتر شد. شی نیز رویکردی ملی گرایانه و ضد امریکایی را در پیش گرفت. این در حالیست که در زمان “هو جینتائو” سلف شی امریکا امید به گشایش و آزادسازی بیشتر اقتصادی و شاید سیاسی در چین را داشت. با این وجود، در طول دوره پنج ساله دوم زمامداری شی همه چیز تعییر کرد. شی نشان داد نمیخواهد مسیر لیبرال “هو جینتائو” و سلف او “جیانگ زمین” را بپیماید.
در نشست گروه جی – ۲۰ در هانگژو مقامهای چینی به استقبال رسمی هواپیمای حامل اوباما نرفتند اقدامی که یک تحقیر حساب شده دیپلماتیک محسوب میشد. تمام این موارد زمینه ساز چالش واقعی میان دو کشور در دوره ترامپ بود.
ترامپ چین را متهم به تقلب در قوانین تجارت و مالکیت معنوی میکرد. طرح این اتهامات علیه پکن او را متمایز از روسای جمهوری پیشین امریکا ساخت. او در کرازار انتخاباتی سال ۲۰۱۶ میلادی گفت ما مانند قلکهایی هستیم که دزدیده میشوند. ما نمیتوانیم به چین اجازه تجاوز به کشورمان را بدهیم.
لحن تند ترامپ بر روی شاهینهای امریکایی تاثیرگذار بود. آنان روش پیشین در قبال چین را منسوخ و ناامید کننده میدانستند. آنان متقاعد شدند که چین دشمن نظم موجود تحت رهبری امریکاست و میخواهد آن را تغییر دهد.
فراتر از اقدامات اقتصادی دولت ترامپ محدودیتهایی را برای غول مخابراتی چینی هوآوی اعمال کرد و فروش تسلیحات به تایوان را افزایش داد. او هم چنین برنامه جنحالی نظارت بر مخققان امرکیایی آسیایی تبار را در دستور کار قرار داد.
در سال ۲۰۲۰ میلادی شیوع کووید -۱۹ باعث بدتر شدن روابط امریکا و چین شد. ترامپ اصرار داشت تا کووید را “ویروس چینی” قلمداد کند. چین وضعیت را با اتخاذ دیپلماسی “گرگ جنگجو” بدتر ساخت. ماهها پس از آن پکن سرکوب گستردهای را علیه هنگ کنگ آغاز کرد که باعث فرار گسترده ساکنان آنجا شد موضوعی که به تشدید احساسات خصمانه ضد چینی در امریکا دامن زد. این وضعیت کار را برای شاهینهای امریکایی راحتتر ساخت.
پس از ترامپ بایدن وعده داد سیاست خارجی ترامپ را معکوس کند، اما وقتی نوبت به چین رسید موضع بایدن به طرز قابل ملاحظهای مشابه موضع سلف خود بود. بسیاری از ارکان سیاست ترامپ علیه چین از جمله اعلام اقدامات پکن علیه اویغورها در شین جیانگ به عنوان نسل زایی و تعرفههای وضع شده هنوز پابرجا باقی مانده و بایدن در برخی موارد پا را فراتر نیز گذاشته است. بایدن کارزار تمام عیاری علیه بخش فناوری چین راه اندازی کرده است و صنعت نیمه هادی چین را هدف قرار داده و رابطه هواوی با تامین کنندگان امریکایی را قطع کرده است.
در این میان منتقدان بدتر شدن روابط امریکا و چین میگویند این رابطه متفاوت از رابطه امریکا با شوروی است چرا که چین و امریکا امروز با یکدیگر روابط تجاری گستردهای دارند.
“پل هیر” کارشناس ارشد شورای امور جهانی شیکاگو و افسر سابق اطلاعات ملی ایالات متحده در شرق آسیا میگوید: “خطر تیره شدن روابط امریکا و چین و آن را یک جنگ سرد تازه نامیدن آن است که خود به تحقق یک پیشگویی کمک کنیم. زمانی که شما این وضعیت را جنگ سرد مینامید اساسا میگویید بله ما درگیر یک مبارزه وجودی شده ایم و تنها یک طرف میتواند پیروز میدان شود”.
با این وجود، اجماع ضد چین در امریکا در حال افزایش است و به نظر میرسد شی به طور قاطعانهای در مورد جاه طلبیهای خود ثابت قدم است و به طور بالقوه فضای اندکی را برای تغییر وضعیت باقی میگذارد. واقعیت آن است که شما نمیتوانید با شریکی که پاهایش حرکت نمیکند برقصید و واقعیت آن است که چین هنوز نمیخواهد برقصد.