رسانه تخصصی روابط بین الملل

نقش انگلیس در انسداد دالان لاچین

Diplomacyplus.ir/?p=9397
پس از جنگ ۴۴ روزه جمهوری آذربایجان و ارمنستان در سال 2020، گذرگاه لاچین به یکی از مسائل «چالش‌برانگیز» تبدیل شده است
برسام محمدی – کارشناس مسائل منطقه

این گذرگاه از ۱۲ دسامبر ۲۰۲۲ و با هدف فشار به دولت ارمنستان، توسط دولت باکو بسته شده است. این اقدام ضمن محاصره 120 هزار نفر و ایجاد مشکلات فراوان برای ساکنان ارامنه منطقه قره‌باغ، عملاً مسیر ارسال کمک‌های بشردوستانه را «مسدود» کرده و آن‌ها را در شرایط «بسیار سختی» قرار داده است.

دولت آذربایجان مدعی است، هیچ‌گونه منع و مانعی برای عبور و مرور غیرنظامیان از گذرگاه لاچین وجود ندارد، اما ارمنستان می‌گوید مقامات باکو با سازماندهی عوامل خود تحت عنوان نیروهای مدنی و فعالان محیط زیست، مانع از انتقال سوخت، مواد غذایی و اقلام پزشکی به شهر «خانکندی» گردیده و به این طریق، موجب فراهم شدن بستر «فاجعه انسانی» در این منطقه شده‌اند.

در معاهده آتش‌بسی که بعد از جنگ 44 روزه میان روسیه، آذربایجان و ارمنستان در 9 نوامبر 2020 امضا شد، وضعیت خانکندی مرکز قره‌باغ «نامشخص» ماند و تعیین تکلیف نشد. ولی با این همه، در بند 6 معاهده مذکور قید شده است که طرفین به ایجاد گذرگاه بین خانکندی و خاک ارمنستان از طریق شهر لاچین متعهد هستند که «دسترسی» از قره‌باغ به ارمنستان را فراهم می‌کند و باید تحت کنترل نیروهای صلح‌بان روسی هم باشد.

آذربایجان هم «متعهد» شده است که ایمنی تردد شهروندان، وسایل نقلیه و کالاها را در طول گذرگاه در هر دو جهت تضمین نماید.

با توجه به توافق صریحی که در این زمینه وجود دارد، انسداد گذرگاه لاچین از سوی آذربایجان به هر شکل و در هر پوششی، «نقض آشکار» معاهده ۹ نوامبر و «مغایر» با قوانین و‌ مقررات حقوق بین‌الملل و احکام دیوان بین‌المللی دادگستری است. این مسأله بیش از قبل، به تنش‌های موجود در قفقاز جنوبی و تحولات پیرامون قره‌باغ افزوده است.

اگرچه دولت آذربایجان در این مسأله به عنوان یک بازیگر مدعی عمل می‌کند، اما در عمل منافعی که سایر بازیگران به‌ویژه «انگلیس» و «ترکیه» دارند، بیشتر و کلیدی‌تر است.

دولت آذربایجان ممکن است اهداف و بهانه‌های مختلفی را دنبال کند، ولی فعلاً یک هدف بیشتر ندارد؛ آذربایجان به دنبال «معادل‌سازی» گذرگاه لاچین با «دالان زنگزور» است که ترکیه مهم‌ترین بازیگر ذینفع در آن است. فشار بر ارمنستان برای موافقت با دالان زنگزور در رأس انگیزه‌های دولت باکو از بستن گذرگاه لاچین است که در ورای آن، اهداف بزرگ و «راهبردی‌تری» توسط دیگران دنبال می‌شود.

دالان زنگزور برای ترکیه به‌مثابه «نقطه اتصال» بخش شرقی با غربی «ترکستان بزرگ» یا جهان ترک است که آنکارا به‌ویژه در سال‌های اخیر و در پی «شکست سیاست عثمانی‌گری» در سطح کلان به دنبال پیشبرد آن است. این امر افزون بر منافع ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی دالان زنگزور برای ترکیه است.

انگلیس بازیگر مهم دیگری است که به‌شکل هدفمند و به‌صورت پنهان و غیرمستقیم ایفای نقش می‌کند و درواقع، یک بازیگر ذینفع در تحولات دالان لاچین است. قره‌باغ با ویژگی کوهستانی بودن، یکی از «قطب‌های مهم» طلا، مس و مولیبدن و سایر فلزات گرانبها در منطقه است که طبق برآوردهای موجود 20 الی 50 میلیارد دلار ارزش دارد.

شرکت انگلیسی Anglo-Asian Mining از سال 1997 و زمانی که قره‌باغ در اشغال ارمنستان بود، با زیرکی تمام و طی برنامه بلندمدت، طبق معاهده‌ای با دولت آذربایجان با پرداخت 3 میلیارد دلار، «انحصار» بهره‌برداری از معادن طلا در قره‌باغ را در اختیار گرفته است!

در دو سال اخیر که آذربایجان بخش زیادی از قره‌باغ را آزاد کرده و در نتیجه بر معادن طلای آن مسلط شده است، انگلیس با سوءاستفاده از فضای تنش در قفقاز جنوبی، بنا بر معاهده قبلی و از طریق سازوکارهای خاص در پی «بهره‌برداری» از منابع معدنی قره‌باغ کوهستانی است.

این موضوع نشان می‌دهد، «تسهیل دسترسی انگلیس به معادن طلای قره‌باغ» از جمله «اهداف راهبردی» انسداد گذرگاه لاچین است. این امر به‌خصوص در شرایط فعلی که کشورهای غربی از جمله انگلیس با مشکلات اقتصادی و کمبود منابع خام و وارداتی مواجه هستند، کمک بزرگی برای این کشور محسوب می‌شود.

در اینجا یک مسأله بسیار مهم وجود دارد؛ ورود انگلیس به مسأله گذرگاه لاچین و سایر کریدورهای منطقه و نقش‌آفرینی پیرامون آن‌ها، قطعاً دارای ابعاد و پیامدهای «مخرب و امنیتی» است. حضور و نفوذ انگلیس در منطقه قره‌باغ جدای از تنش‌های درون منطقه‌ای که بر سر آن وجود دارد، تنها دارای «منافع کوتاه‌مدت» برای دولت آذربایجان بوده و در بلندمدت برای امنیت و منافع ملی آذربایجان پیامدهای منفی دارد.

شایان ذکر است دخالت بازیگران فرامنطقه‌ای از جمله آمریکا، انگلیس و برخی کشورهای اروپایی از جمله عوامل مؤثر در تبدیل منازعه قره‌باغ به یک «نبرد منجمد» است که هیچ پیمان صلح یا چهارچوب سیاسی برای حل آن پیش بینی نشده است.

انگلیس یک کشور کاملاً شناخته شده است که همچنان با «رویکرد استعماری» از هر فرصتی برای پیشبرد منافع خود، استفاده می‌کند. انگلیس از طریق سیطره بر منابع قفقاز جنوبی و اثرگذاری بر کنش‌ها و معادلات قدرت در منطقه به‌دنبال ایجاد «جای پای محکم» برای خود در رقابت با آمریکا، روسیه و سایر بازیگران است.

تشدید تنش‌های موجود آن‎‌هم در شرایطی که منطقه به آرامش و امنیت نیاز دارد، کمترین پیامد ورود انگلیس به حوزه قفقاز جنوبی است که هر لحظه امکان درگیری‌های درون منطقه‌ای را محتمل می‌سازد. این در حالی است که تلاش انگلیس برای انتقال منابع معدنی و طلای قره‌باغ به بازارهای اروپایی موجب تشدید «فاجعه حقوق‌بشری» در نواحی ارامنه‌نشین قره‌باغ شده است که مسئولیت آن با دولت‌هایی است که پای انگلیس را به منطقه باز کرده یا شرایط حضور و نفوذ مخرب آن را فراهم می‌کنند.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط