اخیراً در اعلامیه مشترک روسی-عربی که در مراکش منتشر شد، در دو بند ذکری بحثانگیز همراه با نصایحی از سوی برادر بزرگتر درباره حاکمیت ایران بر جزایرش در خلیجفارس مطرحشده است. درباره این اعلامیه بسیار نوشتند و مطلبی جز اشاره به چند نکته باقی نمانده است که به آن بیفزایم. البته در آن اعلامیه نامی از جزایر خلیجفارس نیاورده و به ذکر خلیج اکتفا کرده بودند، که نشانی گیرنده شناخته نشد!
کشورهای نوبنیاد خلیجفارس تاریخ و سابقهای ندارند، گیرم نام دریای ساحلی خودشان را ندانند، یا چون نام خوشایندی در منطقه نداشتهاند [سواحل دزدان دریایی = Pirates’ Coasts] بخواهند آدرس عوضی بدهند؛ یا در راه هویتسازی برای کشور شدن نام خیابانشان را درست ندانند. آقای روسیه تو که قدیمی هستی، ازلحاظ وسعت 170 میلیون کیلومترمربعی و از همه کشورهای جهان هم سری، یعنی بیش از ده برابر ایرانی که خودش کشور بزرگی است، تو هم نمیدانی جزایری که از آنها نام بردهای در کدام دریا یا خلیج جهان قرار دارند؟ نام آن خلیج چیست؟ آیا در تاریخ هشتصدساله کشورتان نقشهای وجود دارد که دریای ساحل جنوبی ایران در آن غیر از خلیجفارس نام دیگری داشته باشد، یا اصلاً خلیج بینام بوده باشد؟ شاید باید سپاسگزار بود که بهرغم اصرار میزبانان عرب در گنجاندن ادعای جعلی در اعلامیه مشترک دستکم زیر بار نام جعلی برای خلیجفارس نرفته و به حذف آن اکتفا کردهای!
زمانی که پای بریتانیا به خلیجفارس باز شد، و کوشید با استفاده از رقابتها و ماجراجوییهای محلی استیلای خودش را شکل مستندسازی کند، با کدخدایان هر روستایی قرارداد منعقد میکرد و آن قراردادها را مبنای حقوقی ادعاهای بعدی خود قرار میداد. بریتانیا حتی به اعتبار اینگونه اسناد کوشید بخشهایی از مناطق جنوبی و جزایر ایرانی را به اشغال خود درآورد و بعضاً تا مدتی موفق هم بود. بریتانیا که درباره نفت ایران به استناد قرارداد دارسی با مظفرالدین شاه و قرارداد بعدی امتیاز استخراج و تصفیه نفت ایران را در خوزستان آبادان دریافت کرده بود درعینحال چنین قراردادی را با شیخ خزعل بهعنوان شیخ محمره امضا کرد که بعداً با جدا کردن آن منطقه سلطه خودش را دائمی سازد. در بوشهر و نیز در جزایر خارک و فارو و قشم و شیخ شعیب (لاوان بعدی) و هنگام و هرمز نیز احتیاطاً چنین قراردادهایی امضا کرده بود که بهانهای برای اشغال موقت یا منطقهای در آن مناطق نیز شده بود. شیخنشینهای خلیجفارس نیز بخشهایی از کشور مسقط و عمان بودند که زمانی دامنه امپراتوری آن به مگادیشو و زنگبار از یکسو و تا قطر از سوی دیگر میرسید و در شمال نیز بخشهایی از بندرعباس تا بندر گوادر را تا اواخر قرن نوزدهم بهصورت اجاره در اختیار خود داشت. زمانی که بریتانیا در اوایل دهه 1970 ناچار به استرداد مناطق اشغالی خود به صاحبان آن شد، با توجه به توافقی که با ابوظبی و شیخنشینهای ششگانه پیرامون آن رسیده بود، قرار شده آنها تحت عنوان امارات متحده عربی برای نخستین بار مستقل شوند. از چند سال پیش بریتانیا برخی جزایر ایران را ازجمله فارو و بخشی از قشم و شیخ شعیب را مسترد کرده بود، و ایران پیش از اعلام استقلال امارات متحده سه جزیره باقیمانده خود را نیز مسترد داشت، منتها مقارن شدن آن با استقلال امارات متحده و با توجه به بهانه اینکه برخی دامداران آنان در ایامی از سال دامهای خودشان را برای چرا به جزایر ایرانی میآوردند برای خودشان ادعاهای قائل شدند. البته در جنوب ابوموسی گروهی از اعراب وابسته به قبایل آنا نیز حضوری داشتند که ایران حقوق مالکانه آنها را در آن بخش به رسمیت شناخت و حتی اجازه تأسیس مدرسه و برخی امتیازات انتظامی هم در آن بخش قائل شد. ادعای آنها درباره تنب بزرگ و کوچک حتی از آنگونه مبانی هم نداشت. صرفاً استرداد جزایر به حاکمیت دولت مادر بود یعنی ایران. ادعاهای امارات نسبت به آن جزایر صرفاً اهرم فشاری برای گرفتن امتیاز بیشتر درباره منطقه جنوبی ابوموسی تلقی میشود. زمانی که بریتانیا جزایر ایرانی را اشغال کرد با اعتراض دائمی ایران نیز مواجه بود و بهتدریج آنها را به کشور مادر مسترد کرد. مگر امارات و روستاهای دیگری که تبدیل به شیخنشین و امیرنشینهای بعدی شدند در همان عرصه خاکی خودشان حاکمیت پیدا کردند. نه بیشتر. منتها با رسیدن به ثروت، و آباد شدن و احساس اقتدار، همانطور که بادگیر را بهعنوان نشانه معماری بومی خودشان به ثبت جهان رساندند، و در جنگ یمن نیز لشکرکشی کردند، در جزایر ایرانی نیز درصدد کشورگشایی برآمدهاند تا با توجه به اقتدار بازرگانی و اقتصادی خود، با به امضا رساندن اعلامیههای مشترک با کشورهای متمایل به بازارهای آنان، خصوص در شرایطی که روابط سیاسی و تجاری ایران به دلیل حمایت از حقوق اعراب در مناطق دیگر کساد و همراه با انزوا و تحریم است بتوانند امتیازی بگیرند. دولت ایران در آستانه استرداد جزایر خود با شیخنشینهای مدعی توافقهایی هم امضا کرد، و گرچه تأیید ادعاهای حقوق مالکانه در بخش جنوبی ابوموسی در شمار آن است، اما شامل ادعای حاکمانه بر همان منطق نمیشود.
روسها با ظاهری صلحجویانه ایران را به ارجاع مسئله حاکمیتی در اختلاف خودش با امارات به ارجاع به داوری یا دادگاه بینالمللی تشویق کردهاند! البته مسئله حاکمیت کشور به تمامیت ارضی آنکه قابل ارجاع به داوری دیگران نیست. جزایر ایران در خلیجفارس غیر از جزایر کوریل جنوبی ژاپن است که پس از پایان دادن به جنگ ژاپن توسط آمریکا، با فرصتطلبی از سوی شوروی اشغالشده است و هنوز هم در اشغال آن کشور قرار دارد. اختلاف ایران با کویت و عربستان راجع به ترسیم خطوط مرزی طبق ضوابط حقوق دریاها در حوزه نفتی مورد اختلاف میان ایران و کویت و عربستان که جنبه حاکمیتی ندارد، یا خطوط مرزی ایران و همسایگانش در دریای خزر قابل ارجاع به داوری یا دادگاه بینالمللی حقوق دریاها هست، اما مسائل مثلاً مربوط به مرز شطالعرب که در قرارداد 1975 تنظیم و بار دیگر هم تأییدشده است قابل ارجاع به داوری و دادگاه نیست. یا حاکمیت قدیمی و حتی باستانی ایران در سرزمینهای همسایه موضوع منتفی شده است و قابل ارجاع به داوری و دادگاه نیست. مسائل مربوط به جزیره ابوموسی درباره حقوق اکتسابی و مالکانه ساکنان جنوبی ابوموسی و تداوم بهرهمندی آنان از آن امتیازات به نظر کارشناسانه و شخصی اینجانب بهطور دوجانبه قابلبحث و مذاکره است.
استدلالهای تاریخی و حقوقیِ بیشتر مربوط به پرونده این جزایر در منابع مختلف و به مناسبت امضای روسی اعلامیه اخیر بحث و بررسیشده است. روسیه مقتدرترین و ثروتمندترین همسایه ایران است و طبیعی است که در شرایط متعارفی باید بیشترین ارتباطات بازرگانی و صنعتی دوجانبه از طریق شاهراهی به عظمت دریای خزر برقرار باشد، همچنان که باید با چین و ژاپن و هند و آمریکا و اروپا و با هرجایی که بیشترین منافع دوجانبه متصور باشد، خصوصاً با همسایگان برقرار باشد. اما زمانی که روسیه یا هر قدرتی روابط خود را با کشور دیگر بهطور استراتژیک در آستانه نیازمندی آن کشور و بهصورت یکجانبه بداند، گویی میگوید آن مزیت استراتژیک را در جیب خود دارد، و در کسب امتیاز از دیگران نیازی به رعایت حقوق دوست تضمینی خود نمیبیند.
فریدون مجلسی/ منبع: آیندهنگر