رسانه تخصصی روابط بین الملل

معادلات بازدارندگی میان ایران و اسرائیل برهم خورده است؟

Diplomacyplus.ir/?p=10426
وضعیت اکنون به گونه‌ای است که دو طرف کانونی این معادله، یعنی محور مقاومت از یکسو و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر به اقتضای تحلیل شرایط گسترش دامنه جنگ را بالاجبار تنها چاره پیش روی خود می‌بینند.

تقابل مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی روز به روز افزایش یافته و به نظر می‌رسد بر هم خوردن معادلات امنیتی در منطقه پس از عملیات طوفان الاقصی اکنون به تغییر در معادلات سنتی بازدارندگی میان تهران و تل‌آویو انجامیده است.

تنها چند روز پس از حمله موشکی سپاه به یکی از مقرهای اصلی موساد در خاک اقلیم کردستان عراق و نابود کردن  کامل آن با موشک‌های نقطه زن، که در واکنش به عملیات تروریستی کرمان و هدف قرار دادن شهید رضی موسوی فرمانده پشتیبانی نیروهای مقاومت در سوریه انجام شد، رژیم صهیونیستی نیز بار دیگر یک مقر حضور نیروهای مستشاری ایران را در خاک سوریه مورد حمله قرار داد که بر اساس اعلام رسمی سپاه پاسداران در نتیجه این حمله که پیش از ظهر شنبه روی داد پنج تن از مستشاران نظامی ایرانی در خاک سوریه در محله امنیتی دمشق به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. گزارش‌ها حاکی از آن است که در میان شهدا افسران بلندپایه اطلاعاتی سپاه قدس حضور داشته‌اند.

این تقابل فزاینده در وهله نخست نشانه‌های گسترش دامنه بحران جنگ غزه را گوشزد می‌کند موضوعی که هم‌اکنون نیز شعله‌های آن از مرزهای لبنان و سرزمین‌های اشغالی تا سواحل دریای سرخ و باب المندب و تا پایگاه‌های آمریکایی در عراق قابل رویت است و به همین دلیل بسیاری از دولت‌ها نسبت به امکان بحرانی‌تر شدن وضعیت هشدار می‌دهند.

وضعیت اکنون به گونه‌ای است که دو طرف کانونی این معادله، یعنی محور مقاومت از یکسو و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر به اقتضای تحلیل شرایط، گسترش دامنه جنگ را بالاجبار تنها چاره پیش روی خود می‌بینند.

رژیم صهیونیستی و به طور اخص شخص بنیامین نتانیاهو، خود را در مخمصه بزرگی گرفتار می‌بیند که اگر بدون دستاورد بزرگ نظامی از جنگ غزه بیرون بیاید تبعات سنگین امنیتی و نظامی برای رژیم و پایان حیات سیاسی کابینه افراطی غیر قابل اجتناب خواهد بود.

در هفته‌های اولیه شروع عملیات نظامی در غزه سران صهیونیستی در محاسبات خود امکان شکست کامل حماس، اشغال نظامی غزه و آزادی تمامی اسرا صهیونیستی را به عنوان مابه ازای رضایت‌بخش از شکست سنگین اطلاعاتی و امنیتی در عملیات طوفان الاقصی و در نتیجه بازگرداندن معادلات بازدارندگی به وضعیت گذشته تدارک دیده بودند. اما اکنون بیش از 100 روز ماجراجویی نظامی رژیم در غزه می‌گذرد و نه تنها هیچکدام از اهداف اولیه جنگ در کوتاه‌مدت محقق نشده بلکه حتی سران صهیونیستی خود معترفند که در چشم انداز بلندمدت نیز امکان نابودی حماس و آزادی اسرا با اقدام نظامی وجود ندارد.

در این شرایط تلاش برای گسترش جنگ که بتواند پای آمریکا را هم به باتلاق رویارویی نظامی با مقاومت باز کند و هم کابینه تندور نتانیاهو را در برابر موج انتقادات گسترده داخلی از طولانی شدن جنگ و افزایش شمار تلفات رژیم و ناتوانی از شکست دادن یک گروه شبه نظامی در پهنه جغرافیایی بسیار کوچک غزه محافظت کند، تنها چاره‌ای است که مقامات تل‌آویو در برابر خود می‌بینند.

در طرف مقابل نیروهای مقاومت نیز هم بنا به خواست فلسطینیان و حماس، هم بر اساس منطق ائتلاف راهبردی نظامی و امنیتی و هم بر مبنای اصول ایدئولوژیک دینی در احساس وظیفه برای کمک به ملت مظلوم فلسطین، بر فعال کردن دیگر جبهه‌های نبرد علیه تل آویو و حامی اصلی آن یعنی آمریکا تا پایان تجاوز ددمنشانه ارتش صهیونیستی به غیرنظامیان در غزه اصرار دارند که در واقع آلترناتیو و ابزار فشاری علیه سکوت نهادها و دولت‌هایی است که در انجام وظیفه خود برای متوقف کردن ماشین کشتار صهیونیست‌ها تعلل و بی‌عملی گزیده‌اند.

در واقع محور مقاومت نیز نیل به سمت گسترش دامنه جنگ را به عنوان هشداری برای متوجه کردن آمریکا و دیگر حامیان غربی و غیرغربی رژیم در نظر گرفته تا خطرات تداوم عملیات نظامی صهیونیست‌ها در غزه را در به آتش کشیدن صلح و ثبات منطقه‌ای و نتایج مصیبت بار آن برای منافع این کشورها را گوشزد کند.

در این طناب‌کشی دوسویه صهیونیست‌ها بیشتر تلاش می‌کنند تا اینگونه وانمود کنند که به طور مستقیم با ایران در حال نبرد هستند و بدین وسیله تصویر افکار عمومی از ناکامی ارتش به اصطلاح شکست ناپذیر در جبهه کوچک غزه را با تصویر جبهه‌ای به وسعت جغرافیای منطقه و در کانون آن جنگ با یک قدرت بزرگ نظامی به اسم ایران و گرفتن ژست کسب موفقیت‌هایی‌ در این مواجهه با ترور مستشاران نظامی سپاه در سوریه، تغییر دهند.

بر همین اساس است که نتانیاهو، که تنها با ضربه گروه‌های مقاومت غزه، خود و کابینه رویایی‌اش را در حال غرق شدن می‌بیند بارها درباره “زدن سر مار” و “جنگ مستقیم با ایران” لاف می‌زند. او روز پنجشنبه گذشته (18 ژانویه) بار دیگر این سخنان را طرح کرد و در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسید چرا اسرائیل به جای حمله مستقیم به ایران، به حمله به نیروهای نیابتی بسنده می‌کند؟ گفت: «چه کسی گفته اسرائیل به ایران حمله نمی‌کند، ما به ایران حمله می‌کنیم».

در این تقابل فزاینده، اگرچه جمهوری اسلامی نشان داده که برای هر ضربه اسرائیل جوابی متناسب در نظر می‌گیرد و زدن نیروهای اطلاعاتی سپاه در سوریه هم واکنش خشم‌آلود صهیونیست‌ها به نابودی مقر اطلاعاتی موساد در شمال عراق و کشته شدن افسربرجسته اطلاعاتی آنها بوده، اما آن طرفی که بیشتر به بعد رسانه‌ای و تبلیغاتی و روانی دمیدن به فضای شروع درگیری مستقیم تهران و تل آویو نیاز دارد صهیونیست‌ها و کابینه تندرو نتانیاهو هستند.

در واقع این پرسش مطرح است که چرا کابینه جنگ نتانیاهو میلی به برجسته کردن وضعیت جنگی با حزب الله لبنان که هر روزه در جبهه شمالی سرزمین‌های اشغالی در حال انجام عملیات و وارد آوردن تلفات به نظامیان صهیونیستی است، ندارد؟ یا چرا جنگنده ها و ناوهای جنگی ارتش صهیونیستی برای دفاع از ناوگان دریایی خود به سراغ یمنی‌ها نمی‌روند؟ آیا کابینه جنگ نتانیاهو معتقد است که قدرت نظامی ایران برای نابودی اسرائیل کمتر از حزب الله لبنان و یا انصارالله یمن است که در برابر تهران ژست وضعیت جنگی گرفته اما در برابر سایر نیروهای مقاومت وضعیت تدافعی و خویشتن‌داری؟

پاسخ در این است که نتانیاهو و هم‌قطارانش در کابینه رو به فروپاشی‌ رژیم بهتر از هر کس دیگری ناتوانی و شانس صفر مطلق ارتش صهیونیستی در برابر قدرت نظامی ایران را می‌دانند و جنگ مستقیم با تهران چیزی نیست که سران تل‌‌آویو به آن بیاندیشند بلکه مقامات صهیونیستی اکنون بیشتر به دنبال وسیع نشان دادن جبهه جنگ برای افکار عمومی داخلی به منظور کمرنگ کردن شکست از حماس و واداشتن تهران به عکس العمل احساسی برای درگیر کردن آمریکا در جنگ گسترده با محور مقاومت می‌باشد./الوقت

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط