شورای راهبردی روابط خارجه؛ شایان ذکر است خاورمیانه جدید زمانی بر سر زبانها افتاد که کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا در روز ۲۱ ژوئیه 2006 / 30 تیر 1385 در تلآویو، حمله رژیمصهیونیستی به لبنان در جریان جنگ 33 روزه را «درد زایمان تولد خاورمیانه جدید» توصیف کرد و افزود ما هر کاری میکنیم، باید مطمئن باشیم که فشاری به سمت یک خاورمیانه جدید باشد نه بازگشت به خاورمیانه قدیم!
اما همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان اخیرشان اشاره کردند، راهبردهای آمریکا در خصوص تشکیل خاورمیانه جدید که در جهت «تأمین نیازها و منافع نامشروع» ایالات متحده میباشد با ناکامی مواجه شده است؛ به قول ایشان «آن چیزی که آمریکاییها اسمش را گذاشته بودند “خاورمیانه جدید”، ۱۸۰ درجه با این چیزی که امروز هست، تفاوت دارد».
شاخصههای مهم راهبرد امریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید را میتوان به شکل زیر برشمرد:
یک؛ تلاش برای سرنگونی نظامهای حاکم غیرهمسو با آمریکا در منطقه بهویژه در سوریه و عراق؛
دو؛ بالکانیزه کردن و شکلگیری کشورهای موزائیکی در منطقه؛ بهعبارت دیگر تجزیه برخی کشورهای منطقه از سوریه تا یمن و تبدیل آنها به کشورهای کوچک که دولت – ملتسازی در آنها همسو با منافع آمریکا شکل بگیرد و در نتیجه روند حضور و نفوذ آمریکا را تسهیل نماید.
سه؛ نابودی مقاومت اسلامی بهویژه حزبالله در لبنان؛
چهار؛ به حاشیه راندن مسأله فلسطین و تثبیت و تحکیم موقعیت رژیمصهیونیستی طی یک روند تدریجی و آرام با پیش بردن طرح عادی سازی روابط برخی کشورهای عربی با این رژیم؛
پنج؛ تخریب روابط کشورهای منطقه با جمهوری اسلامی ایران با هدف به اصطلاح منزوی ساختن و در نتیجه حذف یا کاهش تعیینکنندگی و اثرگذاری آن در معادلات منطقه؛
«مهندسی معکوس» مقاومت اسلامی در منطقه از طریق ایجاد گروههای مرتجع و تروریستی – تکفیری از جمله داعش و امثالهم و ایجاد هرجومرج ساختاری و جنگ و درگیری بهطوریکه منطقه در راستای نیازها و اهداف ژئوپلیتیک آمریکا قرار بگیرد، جزو «ابزارهای مهم» آمریکا برای شکل دهی خاورمیانه جدید بود.
در این راستا علاوهبر شکستهایی که آمریکا در سوریه، عراق، لبنان، یمن و افغانستان و همچنین جنگهای مقاومت فلسطین و رژیمصهیونیستی متحمل شد، نبرد طوفان الاقصی نیز «آشکارترین نشانه شکست امریکا در شکل دهی خاورمیانه جدید» است.
علیرغم اینکه آمریکا با ابزار داعش در بیش از دو سوم خاک سوریه و عراق پیشروی کرد، اما در نهایت با نابودی داعش، پروژه اش در این دو کشور شکست خورد.
در جنگ 6 روزه 1967رژیمصهیونیستی با چندین کشور عربی، تلآویو حدود 80 هزار کیلومتر مربع از اراضی کشورهای عربی و فلسطین را اشغال کرد، اما در جنگ 33 روزه در سال 2006، حتی یک کیلومتر هم نتوانست پیشروی کند.
قریب به دو ماه است که بخش عمدهای از توان نظامی، اطلاعاتی و امنیتی رژیمصهیونیستی با پشتیبانی بیسابقه و تمام عیار آمریکا در کمتر از 2 درصد خاک فلسطین اشغالی یعنی غزه متمرکز شده، ولی نهتنها نتوانسته است به اهداف اعلامی دست پیدا کند، بلکه با «شکست غیرقابل ترمیم» در مقابل حماس و جهاد اسلامی مواجه شده است. به علاوه تلفات رژیمصهیونیستی در جنگ اخیر با حماس و جهاد اسلامی که یک صدم امکانات رژیم اسرائیل را ندارند، تا این لحظه بیش از دو برابر تلفات این رژیم در جنگ با مصر، سوریه، لبنان، عراق، اردن، الجزایر، لیبی، تونس، کویت، مراکش و عربستان در سال 1973 بوده است!
آمریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید که بهطور جدی از سال 2006 در دستور کار قرار داده، به شکل مستقیم و غیرمستقیم حدود 4 تریلیون دلار هزینه کرده است، یعنی معادل کل هزینه جنگ جهانی دوم؛ همچنانکه جنگ سوریه حدود 500 میلیارد دلار هزینه روی دست آمریکا گذاشت. در یمن و برای نابودی انصارالله نیز بیش از 600 میلیارد دلار هزینه شده است. رژیمصهیونیستی با کمک آمریکا در نبرد طوفان الاقصی و تا این لحظه بیش از 60 میلیارد دلار هزینه کرده است. اما چیزی که در نهایت مشاهده شد، روند رو به افزایش قدرت جبهه مقاومت و در نقطه مقابل آن، افزایش نفرت نسبت به امریکا در منطقه است.
بهطورخلاصه، پروژهای که آمریکا برای ایجاد آن حدود 4 تریلیون دلار هزینه کرد، در نهایت با هزینهای کمتر از 25 میلیارد دلار در منطقه شکست خورد. آمریکا خیال میکرد میتواند با ایجاد ناامنی در خاورمیانه، برای رژیمصهیونیستی، «امنیت» بخرد و آن را محور قرار دهد، غافل از اینکه مقاومت اسلامی با اتکا به راهبردی که دارد، در شرایط بحران و تهدید، ورزیده و قدرتمندتر میشود.
کوتاه آنکه خاورمیانه جدید آمریکا عملاً دچار «مرگ مغزی» شده و نبرد طوفان الاقصی هم نشان داد هیچ امیدی به احیای آن نیست. کشورهای دوست و متحد آمریکا در منطقه هم این مسأله را بهخوبی متوجه شدهاند.
آمریکازدایی در غرب آسیا، روند رو به رشد بهبود روابط کشورهای عربی با جمهوری اسلامی ایران، احیای مناسبات دو و چندجانبه با سوریه، به حاشیه راندن پروژه عادیسازی، تضعیف موقعیت رژیمصهیونیستی، تحولات یمن و تبدیل انصارالله به یک بازیگر استراتژیک در منطقه، تقویت نگاه به شرق و آسیاگرایی و توجه ویژه به چین و روسیه در برخی کشورهای مهم منطقه از «پیامدهای» جدی این مسأله است که باید مورد توجه قرار بگیرد.