رسانه تخصصی روابط بین الملل

مردم ایران سمت غرب هستند یا شرق؟!

Diplomacyplus.ir/?p=9532
غرب همواره در مذاکرات خود با ایران از یک چیز خاطرش آسوده بوده و آن حمایت و جانبداری نخبگان و جوانان ایران از ارزش‌ها و مدل حکومت غربی است آن‌ها همواره ازین خاطر جمع هستند که طبقه متوسط شهری، دانشجویان و خصوصا جوانان در منازعات بین شرق و غرب سمت آن‌ها را خواهند گرفت.

نویسنده: شایان اویسی

غرب همواره در مذاکرات خود با ایران از یک چیز خاطرش آسوده بوده و آن حمایت و جانبداری نخبگان و جوانان ایران از ارزش‌ها و مدل حکومت غربی است آن‌ها همواره ازین خاطر جمع هستند که طبقه متوسط شهری، دانشجویان و خصوصا جوانان در منازعات بین شرق و غرب سمت آن‌ها را خواهند گرفت.

ریشه این خاطر جمعی چه هست؟ چه ویژگی مردم ایران دارند که غرب در دیپلماسی خود از رفتار سیاسی و تصمیم گیری آن‌ها خیالش آسوده است و به خود حتی زحمت جذب و سازماندهی آن‌ها را نمی‌دهد؟ حتی تحلیلگران وابسته به غرب جهت مقابله با سیاست شرق گرایی دولت با اطمینان خاطر می‌گویند مردم سمت غرب هستند و به یکجانبه گرایی به سمت شرق باید پایان داد!

《عباس عبدی: در ایران هم نظرسنجی‌های مشابهی در سال‌های گذشته انجام شده است، گرچه با تفاوت‌هایی. ولی مساله مهم این است که متحد بودن با کدام کشور را ترجیح می‌دهید؟ چین پس از اروپا و امریکا و روسیه رتبه چهارم را داشته است. این وضعیت ناشی از رویکردی است که مردم به سیاست خارجی دولت دارند. به عبارت دیگر این رویکرد مردم

بیش از اینکه مبتنی بر شواهد و دلایل مستند و قوی و ظرفیت‌های چین باشد، علت‌های دیگری دارد. علت اصلی نیز بی‌اعتمادی به سیاست خارجی کشور است که نتیجه وضعیت داخلی و اقتصادی آن چنین شده است که امروز شاهد آن هستیم.

از این وضعیت نتیجه مهمی می‌توان گرفت. اینکه اگر حکومت‌ها نتوانند اعتماد مردم خود را به سیاست‌های رسمی و جاری جلب کنند، مجموعه‌ای از ظرفیت‌های خود را برای اتخاذ سیاست‌های مطلوب نیز از دست خواهند داد. واقعیت این است که چین ظرفیت و امکان بسیار بزرگ و مهمی برای توسعه روابط سیاسی و اقتصادی با ایران محسوب می‌شود، ولی هنگامی که این ظرفیت را در تقابل با سایر ظرفیت‌های موجود از جمله روابط با اروپا و غرب تعریف می‌کنیم، نتیجه‌ای نخواهیم گرفت و حتی کارآیی ظرفیت چین نیز کم می‌شود و مردم گمان می‌کنند که حکومت می‌خواهد چین را جایگزین اروپا و غرب کند و این آغاز مشکل است. به این می‌گویند بازی دو سر باخت.》

تحلیلگران و سیاستمداران غربی نیز بسیار بر روی این باور تاکید داشته و بر پایه همین تحلیل‌های سیاسی ارائه می‌کنند که جوانان، طبقه متوسط شهری و دانشجویان ایرانی مایل به غرب هستند و اصلا تردیدی در این ندارند که آینده ایران متعلق به غرب است!

《یک دیپلمات با سابقه بریتانیا که در ایران خدمت کرده و البته جاهای دیگر دنیا را هم گشته‌بود، روزی به من گفت: ایران عرفی‌ترین کشور خاورمیانه است. برای حرفش هم دلیلی قوی داشت. این کشور با سال‌ها گذار از دوران اسلامی هنوز سنت زرتشتی کهنی چون نوروز را در دل خود نگه داشته سوای این نمادهای دیگری هم در عرف رایج ایران از درون تاریخ، حیات خود را حفظ کرده‌اند. از سویی شمار قشر تحصیل‌کرده ایران در دهه‌های گذشته رشدی چشمگیر داشته و به گزارش اکونومیست سالانه ۱۵۰ هزار نفر به فارغ‌التحصیلان این کشور افزوده می‌شود. از این شمار نیروهای توانمند و آموزش دیده بخشی که به قصد ادامه تحصیل یا اهداف دیگر روانه خارج می‌شوند اما باز بستر مساعدی برای رشد و پیشرفت در داخل کشور فراهم می‌کنند که می‌شود از آن‌ها بهترین استفاده‌ها را کرد. یکی دیگر از دیپلمات‌هایی که زمانی در بلوک شرق هم خدمت کرده و به ایران آمده بود وضعیت ایران را شبیه به پراگ و بوداپست دهه ۱۹۸۰ می‌داند: همه آماده بهبود اوضاع، بازوهای آماده کار، مشت‌های پرتوان و نیرویی که در دل همه زبانه می‌کشد》

(کار کار انگلیسی‌هاست/جک استراو/ص۳۷۸و۳۷۹)

اما چرا باید نگران این مسائل بود؟ امریکا و غرب سعی دارند با جعل، تحریف و جنگ ترکیبی این باور را به وجود بیاورد که مشکلی با ایرانیان ندارد و مسئله آن حکومت ایران است و نه کشور ایران و ج.ا به جهت ایدئولوژی ضد غربش باعث این بحران‌ها برای خود و مردمش شده است و اگر غرب ستیزی و تقابل با اسرائیل را کنار بگذارد ایران وارد مسیر توسعه خواهد

شد این یک جعل و دروغ بزرگ است. امریکا به دنبال حذف ایران از معادلات قدرت در جهان است و برایش اصلا مهم نیست چه حکومتی بر سر کار است! غرب به ایران بی طرف رضا شاه حمله کرد و طی دوران جنگ سرد و اواخر آن ایران را وارد جنگ با همسایگان کرده و نیروی دریایی آن را نابود و برنامه اتمی آن را متوقف و نیروی هوایی آن را خلع سلاح کرد. در دوران قاجار بریتانیا به جهت منافع خود بخش بزرگی از خاک ایران و سواحل و جزایرش را جدا کرد و با جعل، تحریف واقعیت و تدریس علوم خود این باور را توانست در نخبگان ایجاد کند که راه قدرتمندی در آن دوران دولت مرکزی ضعیف و اجرای ارزش‌های غربی است و حکومت قانون، مشروطه و استقراض از بیگانه در همین راستا بود. در حال حاضر نیز صرفا به دنبال خلع سلاح ایران، ژاندارمی اسرائیل در منطقه و کنترل کریدورها توسط آن است تا ایران وارد مسیر فروش نفت و خرید آب و غذا شود!

گزارش‌های سیاحان از خلق و خوی ایرانی تاییدی بر تاریخی بودن این بحران یعنی جانبداری مردم از غرب است. ایرانی به راحتی تسخیر فرهنگی می‌شود و ارزش‌های غربی را جذب می‌کند و در این حالت در معادلات جهانی جانب غرب را می‌گیرد.

《ایرانیان برخلاف اغلب آسیایی‌ها هیچ مقاومتی در برابر پذیرش روش زندگی و ابتکارات خارجیان نشان نمی‌دهند. ممکن است توان مالی و امکانات لازم برای تامین تجملات غربی را نداشته‌باشند اما آمادگی کافی برای تغییر و قبول اصلاحات از نوع اروپایی در زندگی خود دارد》

(ایران در آستانه مشروطیت/آرنولد لندور/ص۱۷۹)

این گزارش‌ها صرفا وضع فرهنگی ایران عصر قاجار نبوده در عصر صفوی هم وضع همین بوده و گزارش‌های آن دوران همین است.

《ایرانیان بسیار باهوش و سرشار از فهم و شعورند. بسیار راحت و بدون هیچ دغدغه خاطری هرگونه راه و رسم زندگی خارجیان را که بهتر از روش زندگی خود تشخیص دهند، می‌پذیرند. اگر فاصله‌ای طولانی آنان را از اروپا دور نمی‌کرد استعداد و شایستگی آن را دارند که در مدتی کوتاه از مظاهر جدید تمدن برخورداری کامل داشته‌باشند. در میان مردمی که به دین اسلام اعتقاد دارند و بعضی از آن‌ها هنوز دارای پیشداوری و حب و بغض خاص ساخته ذهن خود هستند داشتن چنین عزم و گرایشی فکر می‌کنم از نظر شما بسیار مهم و در خور توجه باشد》

(سفرنامه تانکوانی/ص۲۰۵)

در دوران پس از ساسانیان نیز اشراف ایرانی بسیاری به روم پناهنده شده و مسیحی شدند!

《قسطنطینوس پسر قسطنطینوس سابق بود و مدت هفده سال قیصری کرد و بغایت نیکوسیرت و دیندار بود و ترسایان را تربیت می‌کرد و در دور او خاتون پادشاه فرس قیصریه نام به استانبول آمد و ترسا شد و شوهرش نیز با چهل هزار مرد بیامد و ترسا شد》

(جامع التواریخ/تاریخ افرنج، پاپان و قیاصره/ص۸۸)

این خلق و خوی ایرانی همواره منجر به فاجعه گشته است و هرچند نسبت به قبل کاهش داشته اما کماکان غرب ازین مطمئن است که در هر رویارویی با شرق مردم ایران سمت آن‌ها هستند و بر اساس آن سیاست گذاری کرده و متاسفانه مقامات ایران نیز با همین فرض مسائل را تحلیل می‌کنند

ارزشهای امریکایی باعث قدرت این کشور است

امریکا قدرتش را از ارتش و سلاح و اقتصاد و … نمی‌گیرد بلکه از ارزش‌هایی که آن‌ها را متعلق به خود می‌داند به دست می‌آورد و به بهانه حفظ آن توانسته تا امپراتوری خود را نگه دارد و جاذبه همین ارزش‌ها و تمدن باعث شده تا بتواند جهان را تحت کنترل خود دربیاورد

《تاریخ به ما آموخته‌است که نفوذ و تسلط یک ابرقدرت نمی‌تواند همیشگی باشد، مگر اینکه پیامی جهانی بر پایه عدالتخواهی و خیراندیش داشته‌باشد. و این تجربه روم و فرانسه و بریتانیای کبیر است. این پیام باید از اصالت اخلاقی و معنوی برخوردار و در سلوک و رفتار سرمشقی برای سایرین باشد. در غیر این صورت، عدالتخواهی و نیکوکاری کوته‌بینانه و به اصطلاح ملی به پوچی و نخوت ملی، عاری از هر جاذبه جهانی خواهدانجامید و سرانجام هم طرد خواهدشد، کمااینکه

در مورد امپراتوری روسیه چنین شد》

(خارج از کنترل کنترل/زی‌بیگنیو برژینسکی/ص۱۰۵)

امریکا سعی دارد اعتراضات به حجاب را در ایران به اهرم فشاری در دیپلماسی و ابزاری جهت مقابله با ارزش‌های اسلامی غرب آسیا تبدیل و از همه مهم‌تر آن را به حمایت مردم ایران از ارزش‌های غربی تفسیر کند و به کمک آن در امور ایران و منطقه دخالت کرده و از معترضان اهرم فشار جهت تسلیم حکومت بسازد.

《متیو میلر: من اظهارات او (رئیس جمهور ایران) را دیده‌ام. ما همانطور که قبلا گفته‌ایم معتقدیم زنان و دختران در ایران و در هر کجای دیگر باید آزاد باشند تا هرچه می‌خواهند بپوشند.

این مقام وزارت خارجه آمریکا در تداوم دخالت‌های واشنگتن در امور داخلی ایران، افزود: زنان ایران نباید نگران استفاده مقامات ایران از تکنولوژی‌های نظارتی یا هرگونه روش دیگر برای تحمیل کنترل بر آنها باشند.

وی تصریح کرد: آمریکا به حمایت خود از حقوق بشر و حقوق اساسی مردم ایران از جمله زنان و دختران این کشور و همکاری با متحدان و شرکا برای پاسخگو ساختن ناقضان حقوق بشر ادامه خواهد داد.》

(تداوم مداخله جویی؛ واکنش آمریکا به اظهارات رئیس جمهور ایران درباره حجاب)

 

چرا ارزش‌های جمعی بسیار در ژئوپلتیک مهم است؟ زیرا باعث مرزکشی بین تمدن‌ها می‌شود. ارزش‌ها سیم خاردارهای بین تمدن‌هاهستند! و دوست و دشمن و خودی و بیگانه را تعریف می‌کنند.

 

《سرلشکر سلامی گفت: در یک جامعه‌ای حجاب یک ارزش اجتماعی است و در یک جامعه‌ای دیگر ضد ارزش. جوامع و انسان‌ها به تفکیک این ارزش‌ها از یکدیگر، مجزا می‌شوند و عموماً نبردها در امتداد تضاد این ارزش‌ها اتفاق می‌افتدفرمانده کل سپاه با بیان اینکه امروز جنگ نرم دشمن بر تغییر این عناصر بنا نهاده شده است،‌ خاطرنشان کرد: دشمن تلاش می‌کند این پیش‌فرض‌ها را تغییر دهد؛ اینکه آمریکا یک دموکراسی است و می‌توان با او تعامل کرد و تعادل نسبت و رابطه برقرار کرد و یا اینکه او شیطان بزرگ نیست همان تغییر پیش فرض‌هاست. این موضوع که حمایت از فلسطین یک ارزش نیست همان تغییر ارزش‌هاست.

وی افزود:‌ دشمن تلاش می‌کند این نظام ارزشی معتبر پذیرفته شده جامعه را در جنگ شناختی تغییر دهد، جنگ شناختی یعنی نفوذ به زیرساخت‌های معرفت انسان و به اعماق قدرت و قوه شناخت و تفکر انسان و شما خبرنگاران در فضای این جنگ خطرناک زندگی می‌کنید.》

(فارس ۱۵ مرداد)

چرا روحانیت شیعه ایران در طول تاریخ به شدت ضد غرب شد؟ چرا مدام نگران رشد غرب گرایی بین مردم ایران بودند؟

داستان برمی‌گردد به فجایع استعمار در قرن ۱۹م و سقوط دولت‌های بزرگ مسلمان. اما روش غرب و خصوصا بریتانیا در استعمار منجر به مقاومت شدید روحانیت علیه ارزش‌های غربی شد.

در سده ۱۹م روحانیت به شدت نگران این بود بریتانیا ایران را همانند هند مستعمره کند

《احوال اهالی هندوستان و سلاطین آن به سبب معاشرت و مسامحه با جماعت نصاری رفته رفته از اوج رفعت به حضیض رسید. پس بر فدویان و جان‌نثاران پایه سریر سلطنت دارالسیف و الایمان ایران لازم و واجب است که از سو عاقبت و فساد مال‌دوستی و الفت و مصاحبت با این جماعت مکر طویت اندیشه نموده به نرم زبانی و سالوسی و تملق و چاپلوسی این فرقه ، فریفته و به وعده‌های بی‌فروغ این طایفه سراپا حیله، شیفته و خرسند نشوند؛ چه سرمایه ایشاندر تسخیر ممالک و بلدان و تخریب خانه سلاطین و پادشاهان همین است و هر مملکتی را که اراده تسخیر آن داشته‌اند اول به به اسم سفارت و تجارت در آن رخنه کرده، سرداران و ارکان دولت و روسا آن مملکت را به دادن درم و دینار و اقمشه نفیسه و تحایف لطیفه و نرم زبانی فریفته کرده، بعد از آن به سهولت تمام بر آن مسلط شده‌اند. و تسلط ایشان در هر دیار نه بس موجب زوال سلطنت و ریاست و حصول بدنامی و ذلت است، بلکه مع‌ذلک باعث قطع سبیل امر به معروف و نهی و خرابی دین مبین و انهدام ارکان شریعت سیدالمرسلین است و سبب خسران دنیا و آخرت است》

 

(مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه/جلد اول/ص۹۲)

 

فرمانده کل قوا نیز بارها به این پرداخته که نقطه ضعف ایرانیان چه هست و ج.ا یک راهبرد اصلی خود را مقابله با این ضعف قرار داده است. وقتی ارزش‌های ما با غرب فرقی نکند دیگر مقابله با آن‌ها بسیار سخت خواهد شد و به راحتی توان این را دارند تا ایران را از معادلات جهانی حذف و مجددا آن را در جهت امیال و اهداف خود کنترل کنند. تنها دژ دفاعی ایران در مقابل ارزش‌های غربی مذهب است و مهم‌ترین بخش این مقاومت هم حجاب زنان است.

 

《چرا می گوییم ۱۹ دی قم یک حادثه‌ی تحول‌آفرین و تاریخی است؟ چون شروع و سرآغاز یک جهاد بزرگ است. از اینجا یک جهاد بزرگی آغاز شد در سراسر کشور که هدف این جهاد هم این بود که ایران عزیز را از هاضمه‌ی غرب بکشد بیرون. ایران که له شده بود زیر دست و پای فرهنگ معوج و غلط غربی و زیر تسلّط سیاسی و نظامی غربی، این را بکشد بیرون، مستقلش کند، هویت تاریخی ایران را احیا کند. هویت تاریخی اسلام و ایران، ایران اسلامی است.این هویت اسلامی ایران گم شده بود. اگر کسی می‌آمد در خیابانهای تهران راه می رفت، نه حالا فقط هم تهران، در خیلی از شهرهای دیگر، حتی در یک جاهایی از مشهد ما اگر کسی راه می رفت، احساس نمی کرد اینجا یک کشور اسلامی است، اینجا یک مردم مسلمانی زندگی می کنند.》

 

(رهبر انقلاب: راهبرد جریان باطل کتمان یا کمرنگ‌ کردن ایام الله است/ایرنا/۱۹ دی ۱۴۰۱)

 

داستان جنگ ترکیبی و تاکید بر حجاب برای مقابله با ج.ا هم همین است. غرب با توجه به بحران اسرائیل سعی دارد بحرانی موازی در ایران بسازد. کنار گذاشتن قانون پوشش شکست ارزش‌های منطقه غرب آسیاست و مشابه بحران قانون اساسی اسرائیل خواهد شد.

 

《حجت الاسلام اعرافی: با بیان اینکه حجاب و عفاف پرچم و نماد است و همگان در برابر آن مسئول هستیم افزود: حجاب و عفاف سنگر نخستینی است که اگر فرو ریخت، سنگرهای دیگر نیز فرو می‌ریزد و دختران و زنان ما باید توجه کنند که حجاب حکم اولی دارد، اما عنوان ثانوی نیز دارد که پرچمی برای گفتمان نوین انقلاب و تمدن اسلامی است و همه باید از سبک زندگی اسلامی در زندگی اجتماعی صیانت کنیم و در این راستا نیازمند کار فرهنگی، اجتماعی، تقنینی و امنیتی متناسب هستیم و همگان باید به وظیفه خود عمل کنند.》

(خسته کردن ملت راهبرد دشمنان)

 

مسئله حجاب یک امر مقدس در غرب آسیاست و ورود غرب به آن نوعی حمله آن‌ها به مقدسات منطقه خواهد بود!

 

《علتی که درایران به زنان حرم گفته می‌شود این است که می‌خواهند وانمود کنند مکانشان جایگاه مقدسی است و آنان

 

را نیز باید مانند شیئی مقدس نگه‌داری کرد و مورد پرستش قرار داد و شاید هم منظور این است که دیدن آنان برای دیگران ممنوع است و هیچ‌کس مجاز نیست به زن دیگری غیر از همسر خود نزدیک شود و یا او را ببیند و با او هم صحبت شود.》

(سفرنامه پترو دلاواله/مکتوب سوم)

 

غرب به خوبی می‌داند جهت مقابله با ایران و غرب آسیا باید ارزش‌هایش را از آن‌ها گرفت و یک ارزش مهم در امور زنان و حجاب است. لباس اهمیت بسیار زیادی در تعیین ارزش‌ها و مبارزه و همراهی با یک لشکر دارد. ایران نیز طی تاریخ بارها تجربه این را داشته است.

 

《هنگامی که شاه اسماعیل صفوی می‌خواست از دیار ازبکان بازگردد فرمان داد که پسران شیبانی را نزد او آورند و به ایشان گفت: شما پسران پادشاهی بزرگ هستید که عهد خود را شکست و به سرزمین من آمد اکنون بر او چیره شده و تباهش کرده بر جان شما می‌بخشم و اجازه می‌دهم که به کشور خود بازگردید مشروط به آنکه کلاه قزلباش بر سر گذارید》

(سفرنامه‌های ونیزیان در ایران/سفرنامه آنجللو/ص۳۴۷)

 

در کنار حجاب سهم زنان در قدرت هم چیزی است که غرب در پی آن است تا در غرب آسیا دنبال کند. اینکه چرا در غرب آسیا و خصوصا ایران به زنان مجال حضور در راس قدرت را نمی‌دهند اصلا و ابدا ربطی به مردسالاری و تعصب و … ندارد

 

داستان بازمی‌گردد به تجربه تاریخی و مذهبی. حمله اعراب مسلمان به ایران و جنگ جمل را ایرانیان اینگونه فهمیدند که علتش حضور زنان در سیاست است.

 

《گویند چون ایرانیان دیدند اعراب از هر سوی ایشان را فروگرفته و حمله و غارت می‌کنند با یکدیگر گفتگو کردند و گفتند گرفتاری ما از این است که زنان بر ما پادشاهی می‌کنند》

(اخبار الطوال/ابوحنیفه دینوری/ص۱۵۱)

 

در دوران بعد نیز خصوصا در دوره سلجوقی و خوارزمشاهی ایرانیان زنان را باعث زوال این دو می‌دانستند و در دوران پیش از اسلام هم سقوط هخامنشی را به علت حضور زنان و تسلط بر تفسیر کرده‌اند.

 

《در سده چهارم تصویر شاهنشاهی ضعیف و روبه‌زوال و زنانه پارسیان در بین تاریخ‌نگاران یونانی تصویری رایج بود. دلیلی که برای این زن صفتی آورده‌اند این است که شاهان پارسی را زنان و خواجگان تربیت می‌کردند. در حالی که قدرت و توانایی کوروش به علت تربیت معمول بود پسرش کمبوجیه در همان زمان قربانی فساد دربار بود. داریوش که افلاطون او را بیرون از خاندان سلطنتی می‌داند چون بیرون از دربار بزرگ شده بود چنین نبود》

(شاهنشاهی هخامنشی/ماریا بروسیوس/ص۱۷۴)

 

غرب اما سعی دارد تصویری آسیب دیده از زن ایرانی و مسلمان نشان دهد که در قیود بی دلیل متعصبانه گیر افتاده است و راه نجاتی جز غرب ندارد. متن زیر برای دویست سال قبل است

 

《بیچاره زنی می‌خواست از خانه همسایه بیرون آید ولی چون مردی آن نزدیکی‌ها بود جرئت نمی‌کرد. کمابیش نیم ساعت گاهگاه می‌آمد و از لای در سرک می‌کشید و با شتاب سر خود را به درون می‌برد یا این‌که هرگاه چهره مردی به سوی او می‌چرخید بی‌درنگ چهره‌اش را می‌پوشاند و رو می‌گرفت. چون به ایرانیان می‌گفتم اروپاییان به هر زن بیش از شایسته‌ترین مردان ارج می‌گزارند و هر مرد تنها یک زن دارد شگفت‌زده می‌شدند که چرا باید به آفریدگانی مانند زنان که تنها برای لذت و آسایش مرد آفریده شده‌اند توجه شود زیرا تنها باید ویژه مردان باشند》

(سفرنامه جیمز موریه/جلد اول/ص۳۰۰)

 

البته زنان آن دوران ایران درکی متفاوت از موفقیت و آسودگی داشتند که صرفا سیاحان زن توان درک آن را داشته و متوجه آن بودند

《زن حاکم: در فرنگستان زن‌ها مثل ما خوشبخت نیستند. در این‌جا مردها کار می‌کنند و زن‌ها در اندرونی می‌مانند و خوش و راحت‌اند. در فرنگستان زن‌ها هم مثل مردها کار می‌کنند. مثل این خانم که عکاسباشی است. بعضی از زن‌ها میرزا و منشی‌اند. حتی شنیده‌ام که دختر پادشاه روس (روسیه تزاری)

درجه ژنرالی دارد و از سرداران ارتش است.» 》

(سفرنامه دیولافوآ/ص۱۸۱)

تا قبل از پایان صهیونیسم و خروج امریکا از منطقه هر مدل تغییر ارزش‌ها منجر به بروز فجایع در منطقه و ایران خواهد شد. می‌بایست تا آن زمان این ارزش‌ها را حفظ کرد. در قرن ۲۱م ارزش‌ها اهمیت زیادی خواهند داشت چون غرب در حال زوال و افول است و آسیا در حال احیا شدن پس از پنج سده به همین دلیل نباید به سادگی از کنار آن گذشت. پیش از انقلاب ۵۷ اگر ارزش‌های اسلامی اجرا نمی‌شد نهاد پادشاهی را داشتیم اما بعد از انقلاب، ایران جمهوری و یک فرم غربی بر آن حاکم شد و با سکولار شدن ایران، تمدن غرب آسیا از معادلات جهانی حذف می‌شود.

جنگ ترکیبی و پایان فلسفه دکارتی

امریکا نمی‌تواند صریحا به ایرانیان بگوید به دنبال چه اهدافی است و از آن‌ها بخواهد در این راه کمکش کنند و همانند گذشته قدرت و توان فشار آوردن هم ندارد تا ایران تسلیم شود و از همه مهم‌تر توان و قدرت مالی هم ندارد و تنها راه این است قدرت فاهمه ایرانیان را نابود کند. فیلسوف بزرگ بریتانیایی درباره تفاوت دیوانگان و مردم عادی مطلب جالبی گفته که به ما کمک زیادی خواهد کرد تا بفهمیم جنگ ترکیبی چیست و چطور رسانه‌ها مردم را دیوانه می‌کنند تا مطابق خواست آن‌ها مسائل را را تحلیل و خودشان را نابود کنند

《به نظرم نمی‌آید که دیوانگان قوه دلیل آوری را از دست داده باشند بلکه با متصل کردن ایده‌هایی به هم به شکلی بسیار غلط آن‌ها را با حقایق اشتباه می‌گیرند و مثل انسان‌هایی خطا می‌کنند که به درستی بر پایه اصول غلط استدلال می‌کنند. چرا که به واسطه شدت تصوراتشان پندارهایشان را واقعیت می‌گیرند و بر پایه آن‌هااستنتاج‌هایی درست می‌کنند بدین ترتیب انسان پریشانی را می‌یابید که چون این پندار را در مورد خودش دارد که شاه است استنتاجی درست توجه و احترام و اطاعت درخوری را طلب می‌کند.》

(جستاری در خصوص فاهمه بشری/جان لاک/ص۱۴۹)

عصر حاضر اهمیت زیادی دارد زیرا وارد دوران پس از دکارت هم شده‌ایم و دیگر خبری از تسلط فلسفه او بر جهان نخواهد بود و پنج سده تسلط دکارت در حال افول است. علت این تحول را می‌توان در هوش مصنوعی و نسل جدید جنگ‌های شناختی دانست. شیطان فریبکار دکارتی در جنگ ترکیبی واقعیت پیدا کرده و دیگر در وجود من اندیشنده هم با هوش مصنوعی می‌توان شک کرد! از کجا معلوم اندیشه حاصل یک من نباشد و چطور می‌توانیم بگوییم یک هوش مصنوعی و یا در درون یک هوش مصنوعی نیستیم؟ آیا هوش مصنوعی را هم می‌توان من اندیشنده هم سطح من اندیشنده انسان دانست؟ من بدون جوهر جسمانی به وجود آمده تکلیفش چیست؟

《فکر صفتی است که به من تعلق دارد. تنها این صفت است که انفکاک آن از من محال است. من هستم من وجود دارم این امری است یقینی، اما تا کی؟ درست تا وقتی که فکر می‌کنم زیرا هرگاه تفکر من یکسره متوقف شود، شاید در همان وقت هستی یا وجودم هم به کلی متوقف شود. من اکنون تنها چیزی را می‌پذیرم که بالضروره حقیقت داشته باشد به تعبیر دقیق من فقط چیزی هستم که می‌اندیشد یعنی من ذهن یا نفس یا فهم یا عقلم و این‌ها الفاظی است که مدلول آن‌ها پیش از این برایم مجهول بود. اما به هر حال من چیزی هستم واقعی و حقیقتا وجود دارم اما کدام چیز؟ جواب دادم: چیزی که می‌اندیشد》

(تاملات/رنه دکارت/ص۴۱)

《قوای دیگری را از قبیل قوه تغییر وضع، قوه قبول اشکال متفاوت و مانند این‌ها در خویش مشاهده می‌کنم که درست مانند دو قوه تخیل و احساس که در جوهر عقل هستند، بدون جوهری که به آن قیام داشته باشند قابل تصور نیستند و بنابراین بدون آن جوهر وجودشان محال است. اما کاملا بدیهی است که این دو قوه اگر در واقع موجود باشند باید به جوهری جسپانی یا دارای امتداد قیام داشته باشند نه به جوهری عاقل زیرا مفهوم واضح و متمایز این‌ها متضمن نوعی امتداد هست اما هرگز متضمن عقل نیست》

(همان/ص۱۰۰)

در یکی از خطرناک‌ترین و بدترین دوران جهان به سرمی‌بریم و هر اشتباه و خطایی می‌تواند قرن ۲۱م و حتی هزاره سوم را از نه فقط ایران بلکه غرب آسیا هم بگیرد. شیطان فریبکار دکارتی در عصر حاضر آمده تا همه چیز را وارونه جلوه دهد و جای دوست و دشمن و عشق و نفرت را تغییر دهد

《حسین طائب: می گوید ما باید این عشق به ارزشها را تبدیل به نفرت کنیم، و نفرت نسبت به ارزشهای آمریکایی را تبدیل به عشق کنیم. می گوید هر گروهی در جنگ توانست این جابجایی را بیشتر انجام دهد او برنده است. هویت سوزی این است که گام اول شبهه افکنی کنیم. ببینید می گوید بیا سؤال مطرح کن، تکثر سؤال بده، مدام این سؤآلها را تکرار کن، جواب دروغ بده، جواب ناقص بده، فرصت نده طرف مقابل جواب بدهد، یا اگر هم جواب داد جوابش برود در معاق.》

(زمینه‌ها، ویژگی‌ها و اهداف اغتشاش ۱۴۰۱ و تفاوت آن با آشوب‌ها و فتنه‌های گذشته/مشرق/۲۸ آذر ۱۴۰۱)

ج.ا بیش از آنکه از مدیای مخالف خود ضربه بخورد بیشتر از مدیای به ظاهر هوادارش ضربه خورده است و بابت بد دفاع کردن و بازگویی متوالی دفاع ناقص و بد هست که ضربات مرگباری خورده است زیرا به مرور باعث شده تا استدلال‌های درست هم توسط جامعه شنیده نشود و دو قطبی کاذب و تنفر از داشته‌ها و ارزش‌ها ایجاد شده  این پروژه بیش از همه توسط مدیای لندنی مجازی به ظاهر طرفدار ج.ا اجرا می‌شود

《سردار حاجی‌زاده: امروز یک صحنه نبرد جدیدی توسط دشمن تدارک دیده شده است که آن جنگ شناختی است، که روی ذهن‌ها و فکرها اثر می‌گذارد، که نوع پیشرفته و توسعه‌یافته جنگ روانی است، به‌طوری که لشکرها و یگان‌های این جنگ، رسانه‌هایی مانند اینترنشنال، ابزارهای آن فیس بوک، اینستاگرام و فضاهای مجازی بوده و صحنه نبرد ذهن‌ها و افکار انسان‌هاست…

دشمنان به دنبال هک کردن شخصیت ملت‌ها هستند تا جای دوست و دشمن را تغییر دهند》

(سردارحاجی‌زاده: درگیر “جنگ ترکیبی” در حوزه اقتصادی، نظامی و امنیتی هستیم/تسنیم/۲۱ مهر ۱۴۰۱)

مدیای غربی سعی داشته تا با استفاده از جعل و تحریف تاریخ و برچسب زنی به مخالفان غرب و بد جلوه دادن شرق جامعه ایران را به سمت خود بیاورد زیرا دیگر در این دوران همانند قبل جاذبه‌ای برای جذب ایرانیان ندارد! به جهت نوستالژی دهه ۷۰م غرب سعی دارد بگوید آن نوستالژی بابت همراهی ایران با غرب بوده و هر که با غرب دشمن است با دهه ۷۰م و حاکمان آن دوران هم دشمن است. به راستی شرق در ذهن ایرانی نماد چیست؟ در گذشته شرق نماد کمونیسم، فقر، محدودیت و سرکوب بود اما دیگر امریکا توان ادامه این سیاست را ندارد. پلیس فدرال امریکا وارد دوران سرکوبگری سیاسی شده و شبکه‌های اجتماعی غیر غربی شدیدا محدود و فیلتر می‌شوند و شبکه‌های غربی نیز به شدت اطلاعات کاربران را ذخیره و کنترل می‌کنند و اقتصاد امریکا وارد دوران بحران شده است.

غرب طی دویست سال اخیر سعی داشته یک جاذبه کاذب از قدرت و تمدن خود بسازد و بگوید جهت رسیدن به آن باید مسیری که ما می‌گوییم توسط غرب آسیا و ایران پیموده شود اما این مسیر تماما چیزی جز کاستن از قدرت مرکزی و ایجاد هرج و مرج و خلع سلاح و از دست دادن اراضی و کریدورهای بین‌المللی نیست.

《آیا یک قدرت میان‌پایه می‌تواند با یک قدرت جهانی به روابطی معقول برسد؟ تاریخ به وضوح معرف این واقعیت است که ایران بارها و بارها طی 170 سال پیش به دلیل نیاز مالی و مشکلات جدی اقتصادی، یک امتیاز مهم امنیتی و سیاسی به یک قدرت جهانی داده است.

آیا می‌توان تصور کرد که ایران بتواند به نوعی یک استراتژی طراحی کند و سیاست خارجی خود را با قدرت‌های هم‌پایه و هم‌سطح خود تنظیم کند و از قدرت‌های بزرگ فاصله بگیرد؟ آیا می‌توان به گونه‌ای محاسبه کرد تا سیاست خارجی از مدار حساسیت‌های قدرت‌های بزرگ رها شود تا انرژی خود را صرف توسعه کند و از راهبرد بقا به سوی راهبرد رشد حرکت کند؟

در سال 1980، دن شائو پینگ مقرر کرد که چین به نیم قرن صلح نیاز دارد تا مدام رشد و توسعه را تجربه کند. نتیجه این شد که از 1980 تا 2016 و طی 36 سال، 1.6 تریلیون دلار در این کشور سرمایه‌گذاری خارجی شد. ضمن اینکه به صورت آرام و بی‌صدا و مبهم حدود 233 میلیارد دلار سال گذشته برای قدرت نظامی خود هزینه کرد. چین در عین حال سومین صادر‌کننده اسلحه در جهان است. اقتصاد ایران نیز اقتصادی نیست که از طریق بحران‌های موجود درآمد کسب کند و بر تولید ناخالص ملی آن اثر جدی بگذارد.》

(چگونه مشکلات سیاست خارجه را کاهش دهیم؟/محمود سریع‌القلم)

ایران همواره طی این دو سده از یک چیز آسیب دیده و آن جنگ بین قدرت‌های غربی بوده و همین باعث شده نتواند از سیاست موازنه خارج شود و دنبال کردن این سیاست هم همواره منجر شده تا دشمنانش قدرت بگیرند! به متن زیر توجه کنید که نقطه آغاز زوال ایران و ایجاد دو سده بلاتکلیفی بین‌المللی است. قبل از آن لازم است گفنه شود شرق گرایی، همسایه گرایی و دور کردن کشورهای مهم از مدار غرب را باید ادامه داد. به طور مثال مقامات ایران دلیلی وجود ندارد به کره شمالی سفر نکنند یا دولت‌های کودتاگر در افریقا را به رسمیت نشناسند!

《اگر بناپارت و الکساندر همان طور ادامه داده بودند آن وقت ما[بریتانیا] با توجه به همه این امکاناتی که ایران در اختیار آن‌ها می‌گذاشت چه می‌توانستیم بکنیم. مسلما با دردسر بزرگی روبرو می‌شدیم و اگر چنین حمله‌ای واقعا اتفاق می‌افتاد می‌توانست ابعاد بسیار خطرناک و نگران کننده‌ای به خود بگیرد…شکست بزرگ و غیرمنتظره‌ای که بناپارت در اسپانیا تجربه کرد رفتار متکبرانه و بدون گذشت او نسبت به روسیه که باعث بروز اختلاف و درگیری میان آن‌ها شد و شاید تا حدی به خاطر پذیرفته و به رسمیت شناخته شدن هیئت نمایندگی پادشاه انگلستان از طرف شاه ایران

(خاطرات سرهارفورد جونز/ص۱۷۰)

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط