برنارد هیکل*
میدل ایست نیوز: عربستان سعودی در حال تجربه یک تحول گسترده در سطح ملی است و محمد بن سلمان، ولیعهد این کشور، مدیریت این جریان تحول آفرین اقتصادی و سیاسی را عهده دار است؛ جریانی که اصلی ترین هدف آن تبدیل عربستان از یک کشور وابسته به درآمدهای نفتی به یک قدرت ژئوپلیتیک بزرگ با اقتصاد متنوع است. بنابراین به نظر می رسد اصلاحات داخلی جاه طلبانه و دستورکار سیاست خارجی پادشاهی سعودی به شکل جدایی ناپذیری به هم مرتبط باشند.
در روز ملی عربستان سعودی که هر ساله در 23 سپتامبر جشن گرفته می شود، نیز شاهد آن بودیم که مردمان عربستان و به ویژه انبوهی از نسل جوان، که بخش عمده جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، برای گرامیداشت این روز در سراسر عربستان سعودی گرد هم آمدند. به نظر می رسد، افزایش چشمگیر برگزاری مراسم میهن پرستانه ای از این دست که توسط ولیعهد این کشور ترویج و تبلیغ می شوند، می تواند تا حدی انگیزه های اصلی پشت اصلاحات سیاسی و اقتصادی اخیر در این کشور را رمزگشایی کند.
دستور کار فعال در سیاست داخلی و خارجی
توافق و احیای روابط با ایران با میانجیگری چین، انجام تلاش هایی برای پایان دادن به جنگ یمن، عضویت در گروه اقتصادهای نوظهور موسوم به “بریکس” و نیز ورود به مذاکرات عادی سازی روابط با اسرائیل با واسطه گری امریکا همگی بخشی از دستورکار جدید پادشاهی سعودی در عرصه سیاست خارجی هستند.
در داخل نیز، پادشاهی این کشور به دنبال ایجاد تحولات بزرگی است و در این راستا اقداماتی همچون تمرکز و تثبیت قدرت تحت رهبری محمد بن سلمان، سرکوب مخالفان به ویژه اسلامگرایانی که از مدل سیاسی جایگزینی حمایت می کنند، بازنگری در تاریخ عربستان سعودی و نیز برنامه های درسی مدارس برای هماهنگی و همسویی با روایت های موردنظر حکومت بن سلمان را صورت داده است.
در همین حال، دولت سعودی سرمایه گذاری گسترده ای را در بخش هایی همچون ورزش (به ویژه فوتبال و گلف) انجام داده است. در عرصه اقتصادی نیز، دولت سیاست تولید نفت را با نیازهای مالی بلندمدت خود هماهنگ کرده است. هدف اصلی بن سلمان از تمامی این اصلاحات تبدیل اقتصاد نفتی این کشور به یک اقتصاد تنوع پذیر بوده که قادر است تا از بخش های غیرنفتی درآمدزایی داشته باشد. در همین راستا، دولت سعودی اجرای چندین ابر پروژه موسوم به”پروژه های گیگا” را نیز آغاز کرده که پروژه شناخته شده “شهر نئوم” تنها یکی از آنهاست.
بن سلمان می گوید که حکومت این کشور باید به جای دین، بر ملی گرایی به عنوان ابزاری برای تضمین بقای خود تکیه می کرد
بن سلمان از اجرای تحولات ساختاری چه هدفی را دنبال می کند؟
برای درک بیشتر این تحولات، باید به اظهارات سال های اخیر ولیعهد عربستان سعودی در خصوص سیاست های پیشین این کشور چه در محافل عمومی و چه در محافل خصوصی با دقت بیشتری نگریست. بن سلمان بر این باور است که رهبران پیشین این کشور سال ها سیاست های غلط و شکست خورده ای را در پیش گرفته و با نوع حکومت خود به منافع ملی آسیب رسانده اند. به عنوان مثال وی اسلامگرایی، به شیوه ای که پیشتر مورد تایید رهبران این کشور بوده، را اشتباهی بزرگ دانسته و معتقد است که چنین سیاستی نه تنها به ایجاد ثبات نیانجامیده بلکه موجب شده تا برخی گروه های اسلامگرای رادیکال به دشمنی با این کشور برخواسته و خواستار پایان دادن به حکومت خاندان آل سعود شوند.
بر اساس چنین استدلالی، بن سلمان می گوید که حکومت این کشور باید به جای دین، بر ملی گرایی به عنوان ابزاری برای تضمین بقای خود تکیه می کرد.
علاوه بر این، بن سلمان معتقد است که فساد گسترده و ناکارآمدی بوروکراتیک در سیستم سعودی، به طور قابل توجهی ثبات در این کشور را تضعیف کرده و از همه مهمتر بی میلی دولت های قبلی برای تنوع بخشیدن به اقتصاد و عدم وابستگی به نفت را غیرقابل توجیه می داند. وی بر این باور است که پیش از آنکه بسیار دیر شود این کشور باید فورا این اشتباهات تاریخی را برطرف کند.
حرکت به سوی شرق و در عین حفظ غرب
اصلاحات داخلی و دستورکار سیاست خارجی عربستان سعودی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند؛ به شکلی که موفقیت پروژه عظیم اقتصادی عربستان سعودی تا حد بسیار زیادی به توانایی رهبران آن برای تامین صلح و استقرار ثبات در سراسر خاورمیانه وابسته است.
بن سلمان، همانطور که در مصاحبه اخیر خود نیز بدان اذعان کرده بود، در تلاش است تا عربستان سعودی را به یکی از 10 اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کند. اگرچه وی تا پیش از این به دنبال پیوستن به گروه اقتصادی هفت (G7) بود و در این مسیر نیز پیشرفت چندانی نداشت، اما اخیرا فرصت عضویت در گروه بریکس را یافته است. این درحالی است که بن سلمان مدعی است که عضویت در این گروه اقدامی علیه غرب نبوده و صرفا ابزاری است برای قرار دادن کشورش در مسیر رشد آینده و در عین حال حفظ روابط صمیمانه با تمامی قدرت های بزرگ جهان.
حتی در شرایطی که ایالات متحده امریکا و چین به سمت جدایی اقتصادی حرکت کرده و در تلاشند تا زنجیره های تامین جدیدی ایجاد کنند، وی در تلاش است تا روابط تجاری خود با سه قدرت اقتصادی یعنی امریکا، چین و هند، را تقویت کند. با وجود این، زمانی که صحبت از امنیت ملی و اتحادهای استراتژیک به میان می آید، به وضوح مشخص است که بن سلمان طرفدار امریکاست و از آنجایی که نیروهای سعودی عمدتا توسط امریکا آموزش و تجهیز می شوند، پایان دادن به چنین رابطه ای بسیار پرهزینه خواهد بود.
عربستان سعودی تحت مدیریت بن سلمان را می توان به عنوان قدرت نوظهوری قلمداد کرد که تلاش دارد از منابع و روابط دیپلماتیک موجود برای تقویت نفوذ خود در جهانی بهره گیرد که به طور فزاینده ای میان قدرت هایی مانند امریکا، روسیه و چین و تا حدی اروپا تقسیم شده است.
*استاد مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه پرینستون