جمعه گذشته شصتمین نشست امنیتی مونیخ با حضور 800 نفر از 180 کشور جهان برگزار شد. در این نشست سه روزه 50 مقام عالی رتبه جهان حضور داشتند تا درباره مهمترین بحرانهای ژئوپلیتیکی قرن بیستویکم یعنی جنگ اوکراین، بحران غزه، رقابت ژئواستراتژیک واشنگتن- پکن و احتمال بازگشت دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا به کاخ سفید رایزنی کنند.
اولاف شولتز صدراعظم آلمان، آنتونی گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد، ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین، کامالا هریس معاون اول رئیس جمهور آمریکا، اسحاق هرتزوگ رئیس رژیم صهیونیستی و الهام علیاف رئیس جمهور آذربایجان ازجمله مقام های برجسته حاضر در این نشست بودند.
نکته قابل توجه آنکه همانند سال گذشته از نمایندگان ایران و روسیه برای شرکت در نشست امنیتی دعوت به عمل نیامد. همین موضوع سبب شده است برخی تحلیلگران با انتقاد از برگزارکنندگان کنفرانس مونیخ، دعوت نکردن از قدرتهای منطقهای را اقدامی سیاسی و نه در راستای اهداف امنیتی نشست ارزیابی کنند.
نخستین موضوع مطرح شده در کنفرانس، شکاف حاکم میان متحدان و حامیان کی یف بود. در ماههای اخیر بارها اظهارات متفاوتی از سوی سران غربی در زمینه ادامه جنگ یا اعلام آتشبس در میدان اوکراین مطرح شده است. در حالی که دموکراتها در کاخ سفید حامی تداوم حمایت مالی- نظامی از اوکراین در برابر روسیه هستند، نئوکانهای آمریکایی به سرکردگی ترامپ مانع تصویب ارسال کمکهای بیشتر به جبهه شرق اروپا شدند.
سهشنبه گذشته مجلس سنا به طرحی رأی داد که طبق آن، دست کم 61 میلیارد دلار برای کمک به دولت زلنسکی اختصاص داده خواهد شد. البته نهایی شدن این بسته منوط به تصویب آن در مجلس نمایندگان است. به نظر میآید شکاف میان جناح ویلسونی و جکسونی حزب جمهوری خواه سبب تأخیر در روند تصویب نهایی این بسته شده است.
ترامپ نامزد اصلی حزب جمهوری خواه بارها اعلام کرده طرفدار پایان جنگ اوکراین و نوعی تعامل سازنده با دولت ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه است. همین موضوع سبب ایجاد این سؤال در میان اعضای ناتو و دولتهای غربی شده است که اگر بار دیگر وی به قدرت بازگردد، چه سرنوشتی در انتظار اوکراین و دولت زلنسکی خواهد بود؟
دومین پرونده مهم مطرح شده در کنفرانس امنیتی مونیخ، جنگ میان مقاومت اسلامی فلسطین و رژیم صهیونیستی در نوار غزه است. با گذشت بیش از چهار ماه از جنگ فرسایشی، همچنان واشنگتن و بروکسل نتوانستند راهی برای پایان دادن به بحران انسانی غزه و توقف ماشین جنگی رژیم صهیونیستی بیابند. در مقام اظهارات دیپلماتیک، دولتمردان غربی سعی دارند خود را حامی حقوق ابتدایی مردم فلسطین نشان دهند، اما در عمل به دنبال افزایش صادرات تسلیحات پیشرفته و اختصاص بستههای کمک مالی به تلآویو هستند.
در جریان شصتمین نشست مونیخ رئیس و وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی به همراه نمایندگان تشکیلات خودگردان، عربستان سعودی، مصر، اردن و قطر به در پنلهای مختلف به ایراد سخنرانی در زمینه آخرین وضعیت بحران غزه و آینده پیش روی مناقشه فلسطین پرداختند. در این بخش سؤال اصلی حاضران آن بود چگونه میتوان مناقشات منطقه غرب آسیا را پیش از آنکه تشدید شود، کنترل کرد؟
به نظر میآید حضور نداشتن نمایندگان مقاومت در نشست نشان دهنده درک پایین برگزارکنندگان آن از مناسبات جاری منطقه و وزن هر یک از بازیگران در پرونده فلسطین است. چگونه امکان صحبت درباره آینده فلسطین وجود دارد، بیآنکه نمایندگان جنبش حماس در آن نشست حضور نداشته باشند؟
شاید یکی از دو غایب بزرگ «بازار ایدهها» را بتوان جمهوری اسلامی ایران دانست. اگر طبق اساسنامه کنفرانس امنیتی مونیخ هدف از برگزاری نشست را تبادل نظر و یافتن ابتکاراتی برای حل مسالمت آمیز درگیریها بدانیم، آنگاه دعوت نکردن از مسکو و تهران نشان دهنده میل غرب به تداوم بحران در منطقه اوراسیا است.
در کنفرانس سال جاری غربیها با استفاده ابزاری از برخی حامیان اغتشاشات سال گذشته و اعضای منافقین سعی کردند تهران را به نقض حقوق بشر متهم کنند. شاید لازم بود مقام های آلمانی پیش از راه اندازی کارزار ضدایرانی این سؤال را از خود میپرسیدند، چگونه نتوانستند مجوز فعالیت و تجمع به قاتلان 17 هزار ایرانی بدهند؟
به نظر میآید غرب همچنان تحت تأثیر اتفاقات سال گذشته تلاش می کند وضعیت ایران را استثنائی نشان دهد، حال آنکه دولت- ملت ایران نه تنها از تندبادهای خطرناک عبور کرده اند، بلکه آماده برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری میشوند.
بهره سخن
پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم و فروپاشی بلوک شرق، محیط روابط بینالملل تا این اندازه درگیر رقابت قدرتهای بزرگ و چالشهای ژئوپلیتیکی نبوده است. در این کارزار نوپدید بلوک غرب به سرکردگی آمریکا قصد دارد با تهدید معرفی کردن سه قدرت بزرگ جهانی یعنی چین، روسیه و ایران جلوی خیزش طبیعی آنها را بیرد و همچنان داعیه دار رهبری کشورهای حوزه یوروآتلانتیک در جهان باشد.
سیاست تحریم، جنگ تبلیغاتی و فعال شدن مناقشات قدیمی نشان دهنده سرعت گرفتن روند تغییر نظم در روابط بین الملل و تلاش حافظان نظم موجود برای مهار قدرتهای نوظهور است. به عبارت دیگر، غرب قصد دارد با راه اندازی جنگهای فرسایشی در نقاط مختلف جهان بهانه لازم برای محاصره و مدیریت رقبای خود را به دست آورد.
در این کارزار دعوت از افراد معلوم الحال ضد ایرانی خارج نشین و تکرار حرفهای تکراری علیه جمهوری اسلامی صرفاً حکم تلاشی مضحک برای مقابله با قدرت نرم ایران در عرصه نظام بینالملل، بهویژه پس از بحران غزه است. / راهبرد معاصر