نخست موضع آذربایجان است که ناشی از تلاش دودههای این دولت برای افزایش قدرت اقتصادی و بالطبع توانمندی نظامی بود تا بتواند یکپارچگی سرزمینی ناشی از جدایی قرهباغ و سپس نخجوان را جبران کند. با تسلط بر قرهباغ و اعمال حاکمیت بر آن، اینک مهمترین هدف آذربایجان اتصال زمینی به نخجوان است. این امر در بستر کریدور زنگهزور شکل میگیرد که انتقال انرژی و ارتباطی به ترکیه و سپس اروپا را تکمیل میکند. علاوه بر این آذربایجان به حلقه اتصال ترکیه به ترکستان شرقی شامل کشورهای آسیای میانه تبدیل میشود. به همین دلیل آذربایجان بهجد به دنبال بازگشایی این کریدور است.
ترکیه نیز مانند آذربایجان بهعنوان حامی اصلی این کریدور مطرح است. ترکیه دو هدف سیاسی و اقتصادی مدنظر آذربایجان را اما در ابعاد بسیار گستردهتری دنبال میکند. از منظر سیاسی، ترکیه خود را قیم کشورهای ترکزبان و در رأس سازمان کشورهای ترک میبیند و یکپارچگی و اتصال زمینی آنان را یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی خود قرار داده است. به همین منظور، اردوغان در سخنرانی چند روز پیش خود در سازمان ملل تأکید کرد که باید کریدور زنگهزور اجرائی شود. از سوی دیگر و از منظر اقتصادی، اتصال زمینی به آذربایجان و سپس اتصال دریایی به دولتهای دیگر مانند قزاقستان و ترکمنستان، به ترکیه این اجازه را میدهد که بدون واسطه به منبع عظیمی از انرژی بدون دخالت سایر کشورهای منطقه دست یابد. در نتیجه نقش خود را بهعنوان هاب انرژی گستردهتر کند و قدرت چانهزنیاش را در ترازوی تقابل غرب و شرق افزایش دهد.
درباره موضع ارمنستان، شرایط این کشور بهعنوان طرف اصلی این مناقشه با حضور پاشینیان در قدرت، بسیار ناپایدار بوده است. از سویی پاشینیان برای اصلاحات بنیادین در ارمنستان به غرب تمایل دارد و مهمترین متحد و برگ برنده ارمنستان در جنگ اول قفقاز یعنی روسیه را ناراضی کرده است. از سوی دیگر مسئله کریدور زنگهزور هم بهنوعی موردحمایت برخی از دولتهای غربی است؛ چون زنجیره تأمین انرژی را تسهیل میکند. بنابراین پاشینیان همواره به دنبال ایجاد تعادل در ارمنستان بوده تا از یکسو غرب بهویژه فرانسه و ایالات متحده را همراه کند و از سوی دیگر روسیه را بهعنوان قدرت مسلط و سنتی منطقه قفقاز بیش از حد نرنجاند. علاوه بر این باید تعادل لازم را میان ترکیه و ایران بهعنوان بازیگران منطقهای رعایت کند؛ ترکیهای که اجرای کریدور زنگهزور را به اولویت اصلی سیاست خارجیاش بدل کرده است و ایرانی که دخالت در استان سیونیک و اجرای کریدور زنگهزور را خط قرمز خود میداند. البته با حذف دالان لاچین، عملا بدیل آن در سیونیک نیز فاقد اعتبار میشود و توان چانهزنی ارمنستان در این زمینه را بسیار بیشتر افزایش میدهد. همچنین حس تعلق در ملیگرایان ارمنی در قبال سیونیک نیز قابلقیاس با آرتساخ نیست و حساسیتها بهمراتب بیشتر است.
در مناقشات قفقاز برخی قدرتهای فرامنطقهای مانند ایالات متحده نیز به دنبال نقشآفرینی در معادلات این منطقه هستند. ایالات متحده به نسبت جنگ دوم قفقاز با موضع تهاجمیتر به این حوزه ورود کرده است. مانور نظامی مشترک با ارمنستان طی هفتههای اخیر و اعلام موضع بلینکن بر حفظ تمامیت ارضی ارمنستان و حمایت قاطع ایالات متحده از آن، نشان از اتخاذ تصمیمات سختتر و قاطعانهتر از سوی ایالات متحده در حوزه قفقاز دارد. بدون تردید ایالات متحده نمیتواند در کوتاهمدت به بازیگر قدرتمندی مانند روسیه تبدیل شود اما حضور مؤثرش در ارمنستان، جای پای قابلاتکایی را در حوزه قفقاز به ایالات متحده خواهد داد. کمااینکه بر همین مبنا، رئیسجمهور ایالات متحده نشستی بیسابقه را با رؤسای جمهوری تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل برقرار کرد تا بتواند در حوزه نفوذ سنتی روسیه، بیش از پیش حضور یابد. اخیرا هم هیئتی از مقامات عالیرتبه ایالات متحده از جمله مدیر آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده به ارمنستان سفر کرده است. البته ایالات متحده باید ملاحظات اقتصادی ناشی از تأمین انرژی از سوی آذربایجان برای همپیمانان غربی و ملاحظات سیاسی از سوی ترکیه را با توجه به عضویت دو کشور در ناتو و لزوم حمایت ترکیه از عضویت دولت سوئد مدنظر قرار دهد و تعادل نسبی را برقرار سازد. در کل به نظر میرسد ایالات متحده بهعنوان یک نیروی فرامنطقهای سعی دارد ضمن حمایت از تمامیت ارضی ارمنستان، ممانعتی نیز با اجرای کریدور زنگهزور نداشته باشد و اجرای آن را مبتنی بر توافق دو طرف مناقشه به سرانجام برساند تا علاوه بر رضایت آذربایجان و ترکیه، نفوذ خود در ارمنستان را فزونی ببخشد.
نقش روسیه در این میان ابهاماتی دارد. این کشور بهعنوان بازیگر مسلط و سنتی منطقه قفقاز، نقشش به مرور زمان دچار تحولاتی شده است. بر همین منوال نقشش از حامی ارمنستان در جنگ اول قفقاز تا حالت بیطرفی در جنگ دوم قفقاز متغیر بوده است. موضع روسیه درباره ایجاد کریدور زنگهزور نیز برگرفته از همین موضع اخیر است. درواقع نقش روسیه از حامی ارمنستان به دلایل متعددی به یک واسطهگر بیطرف تنزل پیدا کرده است. از یکسو با رویکارآمدن دولت غربگرای پاشینیان و اتخاذ مواضع متفاوت، روزبهروز از گرمی روابط گذشته کاسته شد. از سوی دیگر روسیه بعد از تصرف کریمه و بهویژه پس از حمله نظامی به اوکراین، برای تقویت موضع خود به برخی کشورها و بهویژه ترکیه نگاهی ویژه داشته و سعی کرده است تا حدودی خواستههای ترکیه را مدنظر قرار دهد؛ بنابراین روسیه به سمت تعادل در منطقه قفقاز پیش رفته است و بعید نیست با کریدور زنگهزور موافقت کند، البته به شرطی که منافع آن کشور و نقش تاریخیاش به چالش کشیده نشود.
در این میان نگاه ایران در منتها الیه دیگری از دیدگاههای کشورهای موردبحث قرار دارد. با وجود اینکه برخی معتقدند ایجاد کریدور زنگهزور به توسعه استانهای شمال غربی ایران میانجامد اما نگاه عمده بر زیانباربودن این کریدور تأکید دارد. درواقع برخی نهتنها اشغال استان سیونیک بلکه حتی ایجاد صرف کریدور را هم خلاف منافع ایران میدانند. این رویکرد غالب سبب شده است تا ایران، اقدام آذربایجان و حامیان آنان در این بخش از ارمنستان را خط قرمز خود قرار دهد. این موضع سخت ایران بهنوعی نشاندهنده تغییر موضع ایران در حوزه قفقاز است تا از یک بازیگر منفعل و واکنشدهنده به بازیگری فعال و کنشمند تبدیل شود. البته در این میان ایران ملاحظاتی دارد؛ این ملاحظات از حوزه مسائل داخلی تا منطقهای و فرامنطقهای را دربر میگیرد./ شرق