رسانه تخصصی روابط بین الملل

فدرالیسم برای ایران آری یا خیر؟

Diplomacyplus.ir/?p=8973
فدرالیسم همانطور که از نامش مشخص است ریشه ی لاتین دارد و معنای قرارداد و یا اتحاد را می دهد. اما اینجا می خواهیم مفهوم سیاسی اش را بررسی کنیم و ریشه ی شکل گیری اش را جست و جو کنیم. به طور معمول فدرالیسم حاصل اتحاد مناطقی است که پیش از این در یک واحد سیاسی نبوده اند اما گاهی دولت ملت های به نسبت پایدار و قدیمی نیز به دلایل مختلفی ممکن است به سیستم فدرالی تغییر کنند.

محمد رضا لشینی/ دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی، پژوهشگر علوم سیاسی و تاریخ تحولات سیاسی

فدرالیسم همانطور که از نامش مشخص است ریشه ی لاتین دارد و معنای قرارداد و یا اتحاد را می دهد. اما اینجا می خواهیم مفهوم سیاسی اش را بررسی کنیم و ریشه ی شکل گیری اش را جست و جو کنیم. به طور معمول فدرالیسم حاصل اتحاد مناطقی است که پیش از این در یک واحد سیاسی نبوده اند اما گاهی دولت ملت های به نسبت پایدار و قدیمی نیز به دلایل مختلفی ممکن است به سیستم فدرالی تغییر کنند.

در زمان باستان ما شاهد امپراتوری های بزرگی بودیم که با امکانات ان زمان توان اداره ی متمرکز تمام این سرحدادات را نداشتند لذا حکومت هایی دست نشانده ای را در ان مناطق مستقر می کردند یا شخصی از خاندان سلطنتی را برای اداره ی ان منطقه برمی گزیدند. ان شخص که مسیولیت حاکمیت را برعهده داشت از اختیارات بیشتری نسبت به باقی حاکمین محلی دیگر داشت و در واقع امپراتور ناچار بود که به این اختیارات تن دهد. اما این توصیف هرگز به معنای فدرالیسم درمعنای مدرن ان نیست.

فدرالیسم سیاسی زاده ی اروپا و پس از ان امریکاست. اما فدرالیسم شکل و فرمول ثابتی نداشته است بلکه در هر نمونه متناسب با تاریخ و ساختارش پدید امده است. به عنوان مثال بلژیک یک دولت فدرال است که دو بخش هلندی تبارو فرانسوی تبار دارد و این دو بخش دو هویت جدا دارند اما در قالب فدرالیسم با هم متحد شده اند. به همین شکل می توان سوییس را مثال زد. اما خب کشورهایی هم هستند که که زبان و قومیتی واحد دارند اما حکومتی فدرال دارند همچون المان و یا ژاپن.

المان به طور کلی و براساس قانون اساسی اش که عمده ی ان پس از شکست در جنگ جهانی دوم تبیین شده است و کشور المان بر طبق قانون اساسی اش اجازه ندارد غیر فدرال اداره شود. اما تفاوت نوع فدرالیسم المان با بلژیک در این است که فدرالیسم المان نه بر اساس زبان و قومیت بلکه بر اساس نواحی جغرافیایی و ساختاراقتصادی هر ناحیه شکل گرفته.

نوع دیگری از کشورهای فدرال وجود دارند که درگذشته بخشی از امپراتوری بریتانیای کبیر بوده اند و بعضا اکنون جزو کشورهای مشترک المنافع هستند. به عنوان مثال هندوستان سنت فدرالیسم را از بریتانیا به ارث برده است. استرالیا و کانادا هم به همین شکل هستند و به دلیل مشترک المنافع بودن با بریتانیا هنوز هم عکس پادشاه بریتانیا روی اسکناس هایشان پیداست و اغلب در تقسیم بندی های رایج در فضای مجازی این دو کشور را در بخش پادشاهی ها تقسیم بندی می کنند.

اما خود بریتانیا خود یک کشور با سیستم فدرالی است که اکنون از چهار ملیت مختلف انگلیسی-ولزی-اسکاتلندی و ایرلندی تشکیل شده است.

اما نکته ی دیگر سطح دادن اختیارات به بخش ها و ایالات خودمختار است. به عنوان مثال ایا هر کدام از این ایالات مجلس محلی خود را دارند؟ و یا دولت محلی را مردم و مجلس ان منطقه از بین بومیان ان منطقه ی خودمختار انتخاب می کنند؟ سطح پیروی دولت های محلی از دولت مرکزی چه قدر است و چه از سیاست های دولت مرکزی تبعیت می کنند؟ ایا اگر یکی از این ایالات بخواهد به طور کامل مستقل شود و همه پرسی استقلال برگزار کند ایا می تواند یا خیر؟

ایالات متحده ی امریکا یک سیستم فدرال معروف و مطرح است که در ان فرماندار هر ایالت- پارلمان های ایالتی و دادگاه های محلی سطح مشخصی از اختیارات را دارند به طوری برخی از قوانین یک ایالت با ایالت دیگری متفاوت هستند0

در ایالات متحده ی امریکا تنها ایالت تگزاس است که می تواند همه پرسی استقلال برگزار کند فارق از واکنش دولت و یا امکان حتی یک درصد احتمال این اتفاق.

در بریتانیا نیز همانطور که قبلا اتفاق افتاد هراز دولت های خودگردان همچون اسکاتلند می توانند همه پرسی استقلال برگزار کنند .( به دلیل پیدا شدن نفت در اسکاتلند و اینکه مقامات اسکاتلندی تمایلی ندارند ان را با کل بریتانیا شریک شوند مجددا زمزمه هایی از همه پرسی به گوش می رسد و یا در مورد ولز خود بخشی از دولت مرکزی تمایل دارد این منطقه مستقل شود که دلیل ان ضعف اقتصادی ولز است.)

اما یک مثال زنده ی دیگرفدراسیون روسیه است که در داخل خود چندین جمهوری خوگردان دارد و این سیستم فدراتیو را از پدر خود اتحاد جماهیر شوروی به ارث برده است. اما تفاوت فدراسیون روسیه ان است که در عمل اینطور ثابت کرده که اگر هر یک ازاین جمهوری ها علم استقلال بلند کنند همچون سرکوبی که در چچن کرد با انان برخورد می کند.

اما سوال اصلی این است که فدرالیسم برای ایران اری یا خیر؟

برای پاسخ این سوال ابتدا به سراغ ماکیاولی می رویم. در بخشی از کتاب معروف شهریار ماکیاولی این سوال را مطرح می کند که چرا ایرانیان پس از حمله ی اسکندر بر جانشینان او نشوریدند و قیام نکردند؟ در پاسخ اون به دنبال چند مقایسه بین ساختار سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-طبقاتی در اروپا و ایران می رود. او بیان می دارد که در اروپا اشراف و فیودال های کوچکی وجود دارند که اغلب زمین های کشاورزی و اموال و حتی قوای نظامی مستقل خود را دارند که نسل به نسل به ارث می برند و دولت مرکزی نمی تواند بر تمام انان تسلط کامل داشته باشد و این باعث کاهش و پخش شدن قدرت دولت مرکزی بین فیودال ها می شود.

اما در ایران شما یک پادشاه مقتدر دارید که اشراف با تغییر قدرت اغلب تغییر می کنند و به دلیل شرایط اب و هوایی و جغرافیایی تعداد زمین قابل کشت و زراعت کم است و بحران اب همواره بوده است. لذا این قدرت مطلقه ی متمرکز مرکزی است که وظیفه ی مدیریت این اب را بر عهده داشته و عملا چیزی به نام سیستم فیودالی در ایران وجود ندارد. در ادامه او بیان میدارد که دولت مرکزی در ایران به مراتب ار قدرتمند تر در برابر حملات خارجی است اما اگر شکست بخورد اشراف و مردم یارای قیام در برابر قدرت جدید را ندارند تا زمانی تجمع قدرت در بین بخشی از خاندان ها شکل بگیرد. بالعکس در اروپا شکست دولت مرکزی راحت است اما فاتح باید اغلب فیودال ها را راضی نگه دارد چرا که توان خودگردانی دارند.

از این صحبت ها در واقع می توان اینطور نتیجه گرفت که در ایران مناطق مختلف به هم وابسته هستند به طوری که به عنوان مثال اصفهان و چهارمحال بختیاری به هم نیاز حیاتی دارند. حتی می توان فراتر از ان گفت که  شمال و جنوب و شرق و غرب ایران به هم نیازمندند.

“انتشار نظرات کارشناسان به منظور تائید و یا عدم تائید آن ها از سوی دیپلماسی پلاس نیست.”

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط