رسانه تخصصی روابط بین الملل (دیپلماسی پلاس)

فارن افرز: میانجی‌گران جدید خاورمیانه

Diplomacyplus.ir/?p=11881
کشورهای خلیج فارس اکنون با پیامدهای فوری و بلندمدت مجموعه‌ای از وقایع وحشتناکی روبه‌رو شده‌اند که پیش‌تر درباره آن‌ها به شرکای غربی خود به‌ویژه آمریکا هشدار داده بودند.

 کم‌تر از یک سال پیش، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در اوج بودند. بحران انرژی که پس از پاندمی کرونا به‌وجود آمد، خزانه‌های آن‌ها را پر کرده و نقششان را به‌عنوان مدیران بازار جهانی نفت احیا کرده بود و در مورد قطر، به‌عنوان منبع قابل اعتماد گاز طبیعی مایع. طی چند سال گذشته، کشورهای خلیج فارس با مهارت در رقابت قدرت‌های بزرگ میان چین، روسیه و ایالات متحده حرکت کرده و روابط خود را با رقبای منطقه‌ای، از جمله ایران و ترکیه، به‌خوبی مدیریت کرده بودند. اما همه این برنامه‌ریزی‌های جاه‌طلبانه با جنگ دوازده روزه و ورود دور از انتظار ترامپ به جنگ موجب شگفتی کشورهای حوزه خلیج فارس شد.

رمز تعامل با ترامپ برای گذار به دوران پسانفت

به نوشته فارن‌افرز، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در نخستین سفر بین‌المللی مهم دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، به قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی سفر کرد. این کشورها از معدود شرکای آمریکا به نظر می‌رسیدند که رمز تعامل با ترامپ را یافته بودند؛ امضای قراردادهای کلان میلیارد دلاری که تیتر رسانه‌ها را به خود جلب می‌کرد، در حالی که بی‌سروصدا به منافع تجاری خانواده ترامپ توجه می‌کردند. در ازای تعهد برای سرمایه‌گذاری دو تریلیون دلاری در اقتصاد آمریکا طی چهار تا ده سال آینده، کشورهای عرب خلیج فارس موفق به دریافت قراردادهای عظیم تسلیحاتی، دسترسی ویژه به فناوری‌های پیشرفته آمریکایی، و وعده‌هایی شدند مبنی بر اینکه آمریکا رویکردی عمل‌گرایانه نسبت به خاورمیانه در پیش خواهد گرفت که منافع خلیج فارس را نیز در بر می‌گیرد.

قطر

به‌نظر می‌رسید کشورهای عرب خلیج فارس با تکیه بر ثروت، منابع انرژی، ثبات داخلی و موقعیت جغرافیایی مرکزی خود، آماده گذار به دوران پس از نفت هستند. آن‌ها خود را به‌عنوان قطب‌های مالی و لجستیکی تثبیت کرده بودند و آرزو داشتند که این تحول را با توسعه تولیدات پیشرفته و فناوری هوش مصنوعی که پیشرفت آن وابسته به همکاری‌های صنعتی با شرکت‌های خارجی بود تقویت کنند؛ شرکت‌هایی که در دوران رقابت قدرت‌های بزرگ در حال آزمودن مرزهای سیاسی قابل قبول بودند.

شکست قمار روی ترامپ

اما در عوض، کشورهای عرب خلیج فارس اکنون با پیامدهای فوری و بلندمدت مجموعه‌ای از وقایع وحشتناکی روبه‌رو شده‌اند که پیش‌تر درباره آن‌ها به شرکای غربی خود به‌ویژه آمریکا هشدار داده بودند. در ماه ژوئن، یک جنگ ۱۲ روزه شدید میان ایران و اسرائیل، که در آن ایالات متحده حملات هوایی سنگینی به تأسیسات هسته‌ای ایران انجام داد، با شلیک دسته‌جمعی موشک‌های بالستیک ایران که  آسمان شب قطر را روشن کردند، پایان یافت. دولت‌های قطر، عربستان و امارات بخشی از قمار خود روی ترامپ را به این امید انجام داده بودند که او بتواند به درگیری‌ها در منطقه پایان دهد؛ اما این قمار آشکارا شکست خورده و آسیب‌پذیری‌های سیاسی و امنیتی خلیج فارس را آشکار کرده است و نشان داده که دسترسی به ترامپ لزوماً به معنای نفوذ بر سیاست‌های او نیست.

photo_2025-06-23_20-43-14

اگرچه حملات آمریکا و اسرائیل احتمالاً به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران آسیب زده‌اند، اما این جنگ به‌احتمال زیاد تنها عزم تهران را برای دستیابی به بازدارندگی هسته‌ای جهت محافظت از خود در برابر حملات آینده تقویت خواهد کرد و این وضعیت ممکن است زمینه‌ساز  دورهای بعدی درگیری خواهد شد. در همین حال، تهران نشان داده که در صورت حمله، نه‌تنها توانایی بلکه اراده مقابله با همسایگانش را دارد. در منطقه خلیج فارس، کمتر کسی دیدگاه خوش‌بینانه تل‌آویو و واشنگتن را درباره اینکه این جنگ موفقیتی خیره‌کننده و قاطع بوده و خسارات محدود واردشده به قطر ثابت می‌کند که جنگ برای این منطقه بی‌خطر است، می‌پذیرد.

خیز برای میانجی‌گری

قرار گرفتن در این وضعیت به‌شدت چشم‌اندازهای توسعه ملی و اتصال جهانی کشورهای خلیج فارس را تضعیف می‌کند. اگر از آتش‌بس شکننده میان ایران و اسرائیل عبور کنیم، می‌توان شرایطی را دید که نویدبخش تداوم ناامنی و درگیری‌های آینده است  -تصمیم محتمل ایران برای بازسازی برنامه‌های هسته‌ای و موشکی خود، تمایل اسرائیل به حملات نظامی پیش‌دستانه در سراسر منطقه (که در بمباران تأسیسات دولتی سوریه در دمشق در اوایل ژوئیه نیز دیده شد)، و رهبری غیرقابل پیش‌بینی ایالات متحده.

ایران عربستان

اگرچه ایران آسیب دیده، اما همچنان تا حد زیادی کارآمد باقی مانده و همانند نمونه‌های دیگر در برابر شکست سرسخت‌تر شده است. در شرایطی که کشورهای اروپایی عمدتاً به حاشیه رانده شده‌اند و قدرت‌های بزرگ در حال نزاع هستند، کشورهای عرب خلیج فارس باید وارد عمل شوند تا میان ایران و ایالات متحده برای دستیابی به توافقی پایدار میانجی‌گری کنند، هرچند احتمال موفقیت بسیار اندک باشد.

شکست در این زمینه می‌تواند به نظم منطقه‌ای دائماً بی‌ثباتی منجر شود که مشخصه آن  سلطه نظامی اسرائیل، و بی‌تفاوتی کامل ایالات متحده نسبت به مدیریت پیامدهای جنگ خواهد بود و همه این‌ها نوید خوبی برای جاه‌طلبی‌های اقتصادی و امنیتی کشورهای خلیج فارس نمی‌دهد.

تغییر محاسباتی

کشورهای خلیج فارس زمانی ایالات متحده را به نابودی برنامه هسته‌ای ایران ترغیب می‌کردند. عربستان سعودی در دوران اوباما و دور اول ترامپ با دیپلماسی هسته‌ای با ایران مخالفت می‌کردند. اما در عین حال، همواره خواهان مهار نفوذ منطقه‌ای ایران نیز بوده‌اند. برای مثال، کشورهای عرب خلیج فارس با توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ مخالف بودند، زیرا این توافق را بسیار محدود می‌دانستند و معتقد بودند در ازای عادی‌سازی روابط ایران با غرب، هیچ الزامی برای مهار رفتارهای تهاجمی ایران در خاورمیانه در آن گنجانده نشده بود.

ایران برجام

اما تحولات اخیر محاسبات خلیج فارس را تغییر داده است. نخست، آن‌ها پس از حمله به تأسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹ به تعهد آمریکا به حفظ نظم امنیتی منطقه‌ای شک کردند. ترامپ که آن زمان در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش بود از حمایت نظامی از عربستان یا پاسخ متقابل خودداری کرد. اگر دولتی که ریاض تا آن حد به آن نزدیک شده بود، حاضر نشد به کمکش بیاید، این چه معنایی برای همسویی امنیتی بلندمدت میان واشنگتن و خلیج داشت؟ حمایت بی‌حد و حصر آمریکا از اسرائیل در عرصه نظامی و سیاسی، تنها به این ناامیدی رهبران منطقه افزود.

تهدید بزرگ جدید

با درک آسیب‌پذیری فیزیکی و اقتصادی خود  و ناامیدی از غیرقابل اعتماد بودن واشنگتن، کشورهای عرب خلیج به‌سوی بهبود روابط با تهران حرکت کردند. تلاش‌های عربستان برای نزدیکی به ایران، در نهایت به توافقی با میانجی‌گری چین برای عادی‌سازی روابط دیپلماتیک در مارس ۲۰۲۳ منجر شد. اگرچه نشانه‌های همگرایی از آن زمان تاکنون عمدتاً ظاهری بوده‌اند، اما انکارناپذیر است که روابط ایران و عربستان اکنون بهتر از هر زمان دیگری در ۲۰ سال گذشته است. اخیراً نیز این روند به آنجا رسید که بیشتر کشورهای عرب خلیج تصمیم گرفتند در کارزار تحت رهبری آمریکا علیه حوثی‌ها که متحد ایران هستند در دریای سرخ و یمن شرکت نکنند.

ایران عربستان

جمهوری اسلامی نیز تا حد زیادی به تعهدات خود پایبند بود و کشورهای خلیج را از دایره اهداف خود خارج نگه داشت. این تعادل تنها پس از حملات آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران به هم خورد؛ حملاتی که در پی آن، تهران پایگاه‌های نظامی آمریکا در خاک قطر را هدف قرار داد، نتیجه‌ای که کشورهای خلیج تلاش زیادی برای جلوگیری از آن کرده بودند، از جمله با تأکید مداوم بر این‌که ایالات متحده نباید از پایگاه‌ها یا حریم هوایی خلیج فارس برای عملیات خود استفاده کند.

از قضا، این گرم شدن روابط میان ایران و کشورهای خلیج فارس تا حدی با تغییر سیاست منطقه‌ای تهران انجام شد. با چنین تغییری از سوی  تهران، کشورهای خلیج فارس مواضع خود را بیشتر نرم کردند، تا آنجا که اکنون آمادگی بیشتری برای پذیرش توافقی دارند که برنامه هسته‌ای ایران را محدود می‌کند، اما لزوماً توانایی غنی‌سازی اورانیوم برای تحقیقات پزشکی یا نیازهای انرژی ایران را از آن سلب نمی‌کند.

 آیا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، به‌ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی که اغلب به‌عنوان «قدرت‌های میانی» نوظهور شناخته می‌شوند، می‌توانند در کنار همسایگان کوچکتر اما چابک از نظر دیپلماتیک، از دیپلماسی واکنشی بحران‌محور فراتر رفته و نقشی راهبردی‌تر و امنیت‌سازتر در شکل‌دادن به آینده منطقه ایفا کنند؟

اما جاه‌طلبی‌های جدید منطقه‌ای اسرائیل و نقش آشکار ایالات متحده در تسهیل آن‌ها، اکنون به تهدیدات اصلی برای نگرانی‌های اساسی خلیج فارس تبدیل شده‌اند؛ یعنی ثباتی که برای صادرات سوخت‌های فسیلی به آن نیاز دارند و صلح منطقه‌ای‌ای که برای گذار اقتصادی به دوران پس از نفت در پی آن هستند. هرگونه اختلال پایدار در ترافیک دریایی ناشی از درگیری‌های تازه، انتقال نفت و گاز را دشوارتر خواهد کرد. از سوی دیگر، حمله به زیرساخت‌ها و شهرهای آن‌ها، تصویر ثبات و امنیت این کشورها را مخدوش می‌کند، تصویری که پایه جذابیت آن‌ها برای سرمایه‌گذاران، شرکت‌های چندملیتی و گردشگران است. این واقعیت که چنین حمله‌ای می‌تواند برای مهاجمان  نیز پیامدهای ژئوپلیتیکی منفی داشته باشد، از سنگینی تبعات احتمالی آن نمی‌کاهد.

همه کشورهای عرب خلیج فارس حمله اسرائیل به ایران را محکوم کردند، حتی بحرین و امارات متحده عربی که هر دو در سال ۲۰۲۰ روابط خود را با اسرائیل عادی کرده بودند. عربستان سعودی این حملات را «تجاوزات آشکار اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران» خواند و آن را «نقض آشکار قوانین و هنجارهای بین‌المللی» توصیف کرد. عمان، که قرار بود میزبان دور ششم مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا تنها دو روز پس از اولین حمله اسرائیل به ایران باشد، اسرائیل را متهم کرد که عمداً در پی «مختل‌ کردن روند دیپلماتیک و شعله‌ور کردن یک درگیری گسترده‌تر» است.

کشورهای عرب خلیج خواهان جنگ نبودند. در واقع، آن‌ها فعالانه تلاش کردند از وقوع آن جلوگیری کنند. وزیر امور خارجه عربستان، فیصل بن فرحان، در سخنرانی‌اش در داووس در ژانویه گفت: «جنگ میان ایران و اسرائیل چیزی است که باید تا حد امکان از آن پرهیز کرد». چند روز پس از آغاز نخستین دور از مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا در عمان در ماه آوریل، پادشاه عربستان، سلمان بن عبدالعزیز، پسر خود و وزیر دفاع کشور، خالد بن سلمان را با هشداری جدی به تهران فرستاد: با ترامپ توافق کن یا خطر جنگ با اسرائیل را بپذیر.

فروپاشی توهم صلح‌ساز ترامپ

کشورهای عرب خلیج فارس قمار بزرگی روی اعتبار ترامپ به‌عنوان صلح‌ساز انجام دادند؛ کسی که در کارزار انتخاباتی‌اش وعده داده بود دخالت آمریکا در جنگ‌های بی‌پایان را خاتمه بخشد  و تنش‌ها را در اوراسیا و خاورمیانه کاهش دهد. فیصل بن فرحان در داووس به جمعی شکاک گفت: «من معتقدم دولت جدید آمریکا باعث افزایش خطر جنگ نخواهد شد. برعکس، رئیس‌جمهور ترامپ کاملاً روشن گفته که طرفدار درگیری نیست». این دیدگاه را مقامات ارشد عرب خلیج در گفت‌وگوهای خصوصی بارها تکرار می‌کردند. آن‌ها معتقد بودند ترامپ در برابر نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو می‌ایستد، کاری که جو بایدن نکرد. حتی اگر هیچ چیز دیگر نباشد، فکر می‌کردند ترامپ به خاطر چشم‌انداز قراردادهای سودآور با کشورهای خلیج، نرم خواهد شد.

آمریکا عربستان

در ابتدا، امیدهای خلیج فارس منطقی به نظر می‌رسید. ترامپ اسرائیل را برای پذیرش آتش‌بس دوماهه در غزه تحت فشار قرار داد و با مصر و قطر برای رسیدن به توافق صلحی پایدار همکاری کرد. دولت ترامپ همچنین چند دور از مذاکرات هسته‌ای با ایران را تسهیل کرد و آتش‌بسی با حوثی‌ها ترتیب داد که البته مانع حملات حوثی‌ها علیه اسرائیل نمی‌شود. در سفر خود به ریاض در ماه مه، ترامپ به درخواست محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان با رهبر جدید سوریه، احمد الشرع، دیدار کرد و تحریم‌های آمریکا علیه آن کشور را لغو کرد. اسرائیل با این اقدام مخالفت کرد و از زمان سقوط حکومت بشار اسد در دسامبر، صدها حمله به سوریه انجام داده است. حتی بخشی از خاک سوریه را نیز به‌طور «نامحدود» اشغال کرده و مانع از توافق شده است.

اما زمانی که اسرائیل حملات خود به ایران را آغاز کرد و ایالات متحده نیز به آن پیوست، بسیاری از توهمات فرو ریختند. کشورهای عرب خلیج فارس بار دیگر با این واقعیت تلخ روبه‌رو شدند که کاخ سفید شریکی قابل اعتماد برای مهار اسرائیل یا پایان دادن پایدار به جنگ در منطقه نیست. با وجود ناامیدی‌شان، کشورهای خلیج باید توازن حساسی را حفظ می‌کردند؛ توازنی که مستلزم پرهیز از تحریک ترامپ است. به همین دلیل، عمان، قطر و عربستان سعودی همگی حملات آمریکا به ایران را محکوم کردند، اما این محکومیت‌ها صرفاً صوری و ملایم بودند؛ قطر حتی نامی از ایالات متحده نبرد. محکومیتی شدیدتر می‌توانست روابط آن‌ها با واشنگتن که شریک امنیتی اصلی آن‌هاست را در شرایطی که جنگ در ایران جریان داشت، به خطر اندازد و حتی باعث خشم ترامپ شود.

گسترش بی‌اعتمادی

به‌جای آنکه این جنگ ۱۲ روزه ایران را متقاعد کند تا مسیر خود را تغییر دهد،  تنها باعث تقویت دیدگاه‌هایی خواهد شد که غرب را خائن می‌دانند و دیپلماسی را بی‌ثمر. استفاده ترامپ از دیپلماسی به‌عنوان ابزاری برای فریب -چرا که اسرائیل تنها دو روز پیش از آغاز دور جدید مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا دست به حمله زد- احتمالاً برای کسانی که همواره به ایالات متحده بی‌اعتماد بودند، تأییدی بر مواضعشان بود. تأییدهای بعدی کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله فرانسه و آلمان، و همچنین بریتانیا، نسبت به حمله اسرائیل نیز در نگاه ایران آن کشورها را از فهرست میانجی‌های قابل اعتماد و بی‌طرف خارج کرده است.

 پس از عبور از حملات اسرائیل، به‌احتمال زیاد جمهوری اسلامی ایران برنامه هسته‌ای خود را تقویت کرده و قابلیت‌های موشکی‌اش را ارتقا خواهد داد تا در برابر حملات آینده بازدارندگی یا توان تلافی داشته باشد.

ایران همچنین گزینه‌های متعددی دارد، از جمله حملات مرگبار به پایگاه‌ها و نیروهای آمریکایی در منطقه، حمله به زیرساخت‌های انرژی کشورهای عرب خلیج، و بستن تنگه هرمز، مسیری که بیشتر نفت و گاز طبیعی مایع خلیج فارس از آن صادر می‌شود. با وجود تجربه این کشورها از اختلالات دریایی در دوران «جنگ نفتکش‌ها» در دهه ۱۹۸۰ و حملات حوثی‌ها به تأسیسات انرژی عربستان در سال ۲۰۱۹، توانایی کشورهای عرب خلیج و شرکای غربی‌شان در پاسخ سریع به پیامدهای یک جنگ تمام‌عیار هنوز آزمایش نشده است.

نگران از  «طراحی نوین» خاورمیانه

کشورهای عرب خلیج فارس از تصور رویارویی با ایرانی خشمگین عمیقاً نگرانند. آن‌ها بیش از یک سال و نیم شاهد بمباران حوثی‌ها توسط آمریکا و بریتانیا بوده‌اند؛ حملاتی که اگرچه توانمندی‌های حوثی‌ها را کاهش داده، اما در نهایت نتوانسته این گروه را باز دارد. کشورهای عرب خلیج همچنین تردید دارند که اگر در آینده جنگ گسترده‌تری رخ دهد، ایالات متحده کمک نظامی بلندمدت ارائه دهد.

جنگ غزه

اکنون اسرائیل ممکن است بیش از پیش احساس قدرت کند تا به‌جای دیپلماسی، به حملات نظامی بدون تحریک قبلی متوسل شود. اسرائیل  منطقه را صحنه‌ای باز برای درگیری می‌بیند و عملیات‌های نظامی متعددی را در غزه، ایران، لبنان، سوریه و یمن انجام داده، بی‌آنکه چندان به مشروعیت حقوقی این حملات یا تأثیرات آن‌ها بر مردم و همسایگان این کشورها توجهی داشته باشد. کشورهای عرب خلیج فارس عمیقاً نگران تمایل اعلام‌شده بنیامین نتانیاهو برای «طراحی نوین» خاورمیانه هستند، طرحی که تقریباً به‌طور حتم منافع آن‌ها را نادیده گرفته یا کم‌اهمیت خواهد شمرد و می‌تواند نیروهای افراط‌گرایی را که آن‌ها دو دهه با آن‌ها جنگیده‌اند، دوباره احیا کند.

این چشم‌انداز، تصویری از اسرائیل به‌وجود می‌آورد که مانند یک پادگان نفوذناپذیر شکوفا شده و به‌راحتی تهدیدات نظامی از سوی دولت‌های شکست خورده ‌اطراف خود را مدیریت می‌کند. وضعیتی که تقریباً تمام کشورهای منطقه آن را نسخه‌ای برای بی‌ثباتی دائمی می‌دانند.

منافع راهبردی اصلی کشورهای عرب خلیج این است که هیچ قدرتی  نتواند بر منطقه مسلط شود. آن‌ها بر این باور بودند که ترامپ با گره‌زدن این دیدگاه به منافع اقتصادی گسترده‌تر، به تحقق آن کمک خواهد کرد. اما در نهایت، طرح بزرگ نتانیاهو بود که بر کاخ سفید غلبه یافت. اکنون کشورهای خلیج باید ظاهری آرام و مقاوم به خود بگیرند و برای خاورمیانه‌ای بی‌ثبات‌تر برنامه‌ریزی کنند.

راهی برای عبور

با وجود وضعیت کنونی، شرایط همچنان برای تکرار درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل مهیاست. کشورهای عرب خلیج باید دمای تنش را کاهش دهند و ریسک‌های فزاینده را مهار کنند. در غیاب میانجی‌های قابل‌اعتماد دیگر، آن‌ها باید خود برای تسهیل یک توافق هسته‌ای میان ایران و ایالات متحده وارد عمل شوند. این تنها راه برای شکستن چرخه درگیری و بی‌ثباتی است که منطقه را گرفتار کرده است. و کشورهای خلیج نسبت به بسیاری دیگر شانس موفقیت بیشتری دارند.

مواضع اصولی آن‌ها در برابر حملات آمریکا و اسرائیل به آن‌ها اعتبار لازم برای ایفای نقش به‌عنوان میانجی‌های بی‌طرف را می‌دهد. نقش حیاتی قطر در پایان دادن به جنگ عمدتاً از طریق پذیرش حمله کوچک ایران اعتبار سیاسی این کشور را در تهران افزایش خواهد داد. از دیدگاه ایران، عمان خود را به‌عنوان یک میانجی مورد اعتماد تثبیت کرده، و نفوذ عربستان سعودی و امارات در واشنگتن، حتی اگر رو به کاهش باشد، همچنان یک دارایی ارزشمند به‌شمار می‌رود.

میانجی‌گری برای توافقی جدید میان ایران و ایالات متحده، کاری عظیم و دشوار خواهد بود. برای تحقق آن، کشورهای عرب خلیج فارس باید از تمام ابزارهای نفوذی که در واشنگتن، تهران و تل‌آویو در اختیار دارند بهره بگیرند تا منطقه را از مسیر جنگ دور کنند. آینده آن‌ها به این تلاش وابسته است.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط