آنچه دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در چند سال نتوانست انجام دهد، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در کمتر از چند روز انجام داد. ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش بارها از اینکه شمار زیادی از کشورهای عضو ناتو بهویژه آلمان به اندازه کافی برای این پیمان هزینه نمیکنند و حجم زیادی از هزینهها بر دوش ایالاتمتحده است، انتقاد کرده و به همین دلیل به خروج از ناتو نیز فکر کرده بود. در آن زمان اعضای ناتو با افزایش 133 میلیارد دلاری بودجه دفاعی خود موافقت کردند، اما قرار بود این هزینهکرد بهآرامی و در یک بازه زمانی چندساله انجام شود. تصمیم ولادیمیر پوتین برای حمله روسیه به اوکراین، به قرارهای آینده سرعت بخشید تا کشورهای اروپایی یکی پس از دیگری درتلاش برای تقویت بودجه دفاعی خود برآیند و آن 133 میلیارد دلار را زودتر به حوزه دفاعی تزریق کنند. آلمان، بلژیک، رومانی، ایتالیا، لهستان، نروژ و سوئد 7 کشور اروپایی هستند که همگی متعهد شدهاند هزینههای دفاعی خود را از زمان حمله روسیه به اوکراین افزایش دهند. شاید زود باشد درباره نقش آمریکا در این جنگ و اینکه چقدر تصمیم روسیه برای اقدام نظامی عاقلانه بوده است، سخن گفته شود اما آنچه مهم است، رخدادهای بعد از این جنگ است: «آیا جنگ منجر به اتحاد بیشتر اروپا و سرسپردگی بیشتر از آمریکا میشود یا اینکه میل به استقلال دفاعی و تقویت توان دفاعی تشدید میشود؟»
واقعیت این است که تا همین امروز با وجود تلاشهای امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه برای ایجاد «ارتش مستقل اروپایی» با تکیه بر هشدارهایی همچون «مرگ مغزی ناتو»، ارتش مستقل چندان مورد استقبال قرار نگرفته و تقریبا تمام اعضای ناتو، بر حفظ سازوکار موجود تاکید داشتهاند. از این منظر، جنگ اوکراین میتواند تا حدودی صداهای مخالف ناتو را کمرمق کند. اما اگر این جنگ، کشورهای اروپا را بهسمت استقلال دفاعی و کاستن از میزان وابستگی به آمریکا ببرد، تحولات تا حدودی غیرقابلپیشبینی خواهد شد.
در اروپای امروز، بیش از هر کشوری، نظامی شدن آلمانیها کمی نگرانکننده خواهد بود. اروپا تا به امروز 2بار بیدار شدن غول جنگی برلین را دیده و قصد ندارد برای سومینبار سومین جنگجهانی را شاهد باشد. برای دههها، آلمان بهواسطه نقشش در دو جنگجهانی، در قاره سبز تحقیر شد و از داشتن بسیاری از حقوق طبیعی دفاعی خویش محروم شد. حالا به بهانه جنگ اوکراین، اوضاع در اروپا تغییر کرده است. اروپاییهایی که فکر میکردند پس از جنگ سرد درگیریهای مسلحانه به تاریخ منتقل شده است و هزینههای دفاعیشان میتواند حداقل باشد، با چرخشی 180درجه مواجه شدهاند و قصد دارند، بودجه دفاعیشان را افزایش دهند. آلمان و 5 عضو ناتو تاکنون متعهد شدهاند 133 میلیارد دلار افزایش دفاعی بدهند. سوئد از نظر نظامی بیطرف نیز متعهد شده است که بودجه دفاعیاش را افزایش دهد. این مسیر نشان میدهد که در آینده کشورهای بیشتری از این روند پیروی میکنند.
نخستین کشوری که این افزایش بودجه را در دستورکار خود قرار داد، آلمان یعنی کشوری بود که دونالد ترامپ بیشترین اختلاف را درمورد پرداخت سهمش در ناتو با آن داشت. آلمان که دربرابر درخواست آمریکا برای اختصاص دو درصد از تولید ناخالص ملیاش مقاومت میکرد، تنها چهار روز پس از آغاز تهاجم روسیه، تغییر رویه داد و اولاف شولتس، صدراعظم این کشور اعلام کرد که دولتش هزینههای دفاعی خود را تنها در سال 2022 به میزان 100 میلیارد یورو (112 میلیارد دلار) افزایش خواهد داد و هزینههای دفاعی را از 1/53درصد تولید ناخالص داخلی به بیش از 2درصد میرساند.
شولتس گفته که در پی حمله روسیه به اوکراین، مشخص شده است که «ما باید به میزان جالبتوجهی در امنیت کشورمان سرمایهگذاری کنیم تا از آزادی و دموکراسی خود محافظت کنیم.» به گزارش «بریکینگدیفنس» اگر هزینهای که شولتس درخواست کرده است تحقق پیدا کند، این یک لحظه دراماتیک برای آلمان خواهد بود و برلین به بزرگترین هزینهکننده دفاعی در اروپا تبدیل خواهد شد. دو درصد از تولید ناخالص داخلی آلمان در سال 2022 به حدود 75 میلیارد یورو میرسد که حدود 25 میلیارد یورو بیشتر از آنچه برلین در ابتدا برنامهریزی کرده بود برای دفاع در سال جاری هزینه کند، است. طبق یک تخمین، آلمان به سومین هزینهکننده بزرگ نظامی در جهان پس از ایالاتمتحده و چین تبدیل خواهد شد و کل موضع خود را بهسمت درگیری نظامی تغییر میدهد.
این تغییر رویه درحالی است که در ژانویه، زمانی که افزایش تحرکات نظامی روسیه، اوکراین را تهدید میکرد، دولت آلمان حاضر به حمایت جدی از کییف نشد. درعوض، 5 هزار کلاه ایمنی و یک بیمارستان صحرایی 5 میلیون دلاری به کییف فرستاد. همچنین دیگر کشورهای ناتو را از ارسال تسلیحات ساخت آلمان به اوکراین منع کرد. صدراعظم آلمان در آن زمان به خبرنگاران گفت: «آلمان در سالهای اخیر از صادرات سلاحهای کشنده حمایت نکرده است.» بااینحال پس از حمله روسیه به اوکراین، آلمان هزار سلاح ضدتانک و 500 سامانه دفاع ضدهوایی استینگر به اوکراین فرستاد. برلین همچنین راه سایر کشورهای اتحادیه اروپا را برای ارسال تجهیزات ساخت آلمان به اوکراین باز کرد.
اکنون اما این اقدامات و اظهارنظر صدراعظم آلمان نشان میدهد برلین موضع صلحطلبانه خود را کنار گذاشته و درحال نظامی شدن مجدد است. این تغییر درحالی رخ میدهد که مفروضات آلمان درمورد نیات روسیه و قدرت روابط اقتصادی برای تغییر شکل ژئوپلیتیک درحال فروپاشی است. ایمان شدید به وابستگی متقابل اقتصادی که برای مدت طولانی مشخصه سیاست خارجی آلمان بود، دیگر وجود ندارد.
آلمان با بهرهگیری از توان اقتصادی و سرمایهگذاریهای نظامی جدید خود، میخواهد نقشی پیشرو در امور بینالمللی ایفا کند. البته تغییر آلمان تنها ناشی از تحولات اوکراین نیست. از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، آلمان و اتحاد ناتو را تحقیر کرد، بسیاری از آلمانیها و دیگر اروپاییها به ایالاتمتحده بیاعتماد شدند. علیرغم تلاشهای بایدن در اوایل دولتش برای ترمیم این آسیب، بسیاری از آلمانیها و اروپاییها از تفرقه و حزبگرایی که در سیاست ایالاتمتحده مشاهده میکنند، وحشتزده شدهاند.
تقویت ارتش دیگر جنگافروزی نیست
برای چندین دهه، با توجه به نقش تجاوزکارانه آلمان در دو جنگجهانی، هر فردی در آلمان که از تقویت ارتش دفاع میکرد، بهسرعت یک جنگافروز تلقی میشد. اما اکنون ارتش قرار است ارتقا پیدا کند. استراتژیستهای نظامی اکنون درحال بحث و گفتوگو هستند که دقیقا این سرمایهگذاری باید در کجا انجام پذیرد. بهعنوان مثال، آنها درحال بررسی توسعه تانکها و هواپیماهای جنگی جدید همراه با شرکای اروپایی بهویژه فرانسه هستند. یک چیز مسلم به نظر میرسد: دور شدن از ماموریتهای بینالمللی رخ خواهد داد. 20 سال پیش، وزیر دفاع وقت، پیتر استروک به قول معروفی گفت: «امنیت جمهوری فدرال آلمان نیز در هندوکش دفاع میشود.» این آغاز ماموریت آلمان در افغانستان بود. در سالهای بعد، ارتش به مناطق عملیاتی بیشتر و دورتر از قلمرو خود نقل مکان کرد، زیرا اعتقاد بر این بود که خود آلمان به هرحال امن است. اکنون ماموریت افغانستان به پایان رسیده است، پایان ماموریت مالی- که در سال 2013 آغاز شد- نیز در شرف وقوع است، درحالیکه به نظر میرسد قلمرو ناتو درمعرض تهدید فوری و احتمالا حتی خود آلمان باشد. بنابراین جای تعجب نیست که موضوع دفاع ملی، هدف اصلی ارتش، دوباره در کانون توجه قرار گیرد.
با این تصمیم شولتس، تعادل فراآتلانتیک شروع به تغییر خواهد کرد. در میانمدت، ایالاتمتحده ممکن است ببیند اعضای اروپایی خواستار اظهارنظر بیشتر در سیاست ناتو در قبال روسیه هستند. این جنگ بزرگ در اروپا آنقدر شوک بزرگ بود که اتحادیه اروپا به تقویت قدرت نظامی خود بدون توجه به پایان جنگ در اوکراین ادامه خواهد داد. شولتس در این زمینه گفته است: «پوتین با تهاجم خود به اوکراین واقعیت جدیدی ایجاد کرد. این واقعیت جدید نیاز به یک پاسخ روشن دارد. ما آن پاسخ را دادهایم.» کریستین لیندنر، وزیر دارایی آلمان نیز در این زمینه به شبکه تلویزیونی ARD گفت که آلمان اکنون «یکی از تواناترین و قدرتمندترین ارتشهای اروپا، یکی از مجهزترین ارتشهای اروپا را در طول این دهه خواهد ساخت.» بیش از 75 سال پس از شکست نازیها، آلمان به خود اجازه میدهد تا دوباره بهعنوان یک قدرت منطقهای فکر و عمل کند و به توانایی نظامی خود افتخار کند. آنالنا بائربوک، وزیر امورخارجه، یکی از اعضای ارشد حزب سبز متمایل به صلحطلبی تاریخی، گفت: «اگر دنیای ما متفاوت است، پس سیاست ما نیز باید متفاوت باشد.»
آلمان بیدار میشود؟
اروپای 2022 چه بخواهد و چه نخواهد درحال پذیرش رهبری آلمان بر اتحادیه است. تا پیش از این، آلمان نمیتوانست با تکیه بر قدرت اقتصادیاش، در برابر انگلستان و فرانسه حرفی برای گفتن داشته باشد اما اکنون با خروج بریتانیا از اتحادیه و تشدید شکافها در فرانسه و افزایش هزینهکرد دفاعی آلمان، این اتفاق درحال تحقق است. «اولریش اسپک» در مقالهای در سایت بنیاد کارنگی در این زمینه نوشت: «آلمان به سه دلیل به رهبر بحران اوکراین تبدیل شده است. اول، قدرت آلمان از زمان اتحاد مجدد این کشور در سال 1990 افزایش یافته است. آلمان نهتنها دارای بزرگترین اقتصاد و بیشترین جمعیت در اتحادیه اروپاست، بلکه از نظر جغرافیایی در مرکز اتحادیه قرار دارد و عمیقا در ساختارهای اتحادیه اروپا جا افتاده است. دوم، این بحران برای آلمان اهمیت حیاتی دارد، زیرا کل نظم ژئوپلیتیکی شرق کشور در خطر است. سوم اینکه هیچکس دیگری نبود که رهبری را برعهده بگیرد. پاریس در سالهای اخیر ضعیف شده است. لندن بهطور فزایندهای از اتحادیه اروپا جدا میشود. واشنگتن یک گام به عقب از امور اروپا برداشته است. و بروکسل فاقد توانایی رهبری اتحادیه اروپا در سیاست خارجی است.»
اروپا در مسیر نظامی شدن؟
8 دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم، آلمانی که در نیمهاول قرن بیستم، تهاجمی، توسعهطلب و خطرناک بود، درحال بازگشت به ریل سابق است. آنها دههها از تاریخ سیاه خود رویگردان بودند اما حالا در پس جنگ اوکراین، برلین میخواهد یک چرخش بزرگ را تجربه کند. «نیکلاس گلدبرگ» در یادداشتی که برای لسآنجلستایمز نوشته، نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کرده است. او در کنار رویکرد جدید آلمان، از ارزیابی مجدد مشابه ژاپن خبر داده است. در ژاپن بر سر ماده 9 قانون اساسی ملی که جنگ را بهعنوان روشی برای حلوفصل اختلافات بینالمللی ممنوع میکند از «تخاصمخواهی» چشمپوشی میکند و کشور را به جنگ فقط برای دفاع از خود محدود میکند، مدتها اختلافنظر وجود دارد، اما در سالهای 2014 و 2015 زمانی که شینزو آبه، نخستوزیر محافظهکار در قدرت بود، این کشور ماده 9 را «تفسیر مجدد» کرد تا نقش ارتش خود را گسترش دهد و به آن اجازه دهد در صورت حمله به متحدانش برای دفاع از آنها بجنگد. امروز، بحث درمورد اینکه چقدر باید مسلح شود و دوباره نظامی شود، ادامه دارد.
شاید این اجتنابناپذیر باشد که آلمان دوباره وارد صفوف کشورهای مسلح تهاجمی شود. شاید عادلانه باشد که بیشتر وزن خود را در ناتو بکشد و پشت تضمینهای امنیتی آمریکا پنهان نشود. شاید تسلیح مجدد آن منعکسکننده یک اذعان واضح باشد که آینده اروپا تماما سود، صلح و همکاری نخواهد بود.
و همین امر درمورد ژاپن که در سایه چین و کرهشمالی زندگی میکند نیز صدق میکند: «شاید غیرواقعی باشد که انتظار داشته باشیم بهعنوان یک سنگر صلحطلب در جهانی رقیب و قدرتمحور زنده بماند.»
آلمان نیز مانند ژاپن در سالهای جنگ سرد نیروی نظامی ایجاد کرد اما مانند همتای ژاپنی خود، بهعنوان یک نیروی دفاعی طراحی شده بود و در کار نبرد تهاجمی نبود. این کشور در عملیات چندجانبه بهعنوان بخشی از ناتو شرکت داشت. سپس پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، اندازه آن به میزان قابلتوجهی کاهش یافت. طبق نوشته اشپیگل، این کشور تعداد تانکهای جنگی خود را از نزدیک به 5000 به 300 عراده کاهش داد و نیروهای خود را از 500 هزار به کمتر از 200 هزار نفر کاهش داد.
در سالهای اخیر، آلمان از سوی ایالات متحده و دیگر متحدانش تحت فشار بوده است تا بیشتر برای ارتش خود هزینه کند و سربازان خود را به درگیریها در بالکان، افغانستان و در جنگ علیه داعش بفرستد. هر درخواست جدید باعث نگرانی و اکراه دولت آلمان میشد که اغلب سعی میکرد با محدود کردن خود به فعالیتهای حفظ صلح و بازسازی، موضع دفاعی خود را حفظ کند. اکنون، تهاجم به اوکراین وضعیت موجود را بههم ریخته است. علاوهبر افزایش هزینههای نظامی، آلمان با وجود سیاست طولانیمدت عدم ارسال سلاح به مناطق درگیری موافقت کرد که موشکهای مرگبار زمین به هوا در اختیار اوکراین قرار دهد.
همه این شرایط نشان میدهد که فارغ از نتیجه جنگ، اروپا به سمت نظامی شدن بیشتر سیر خواهد کرد. اگر در این جنگ روسیه پیروز شود، این روند سرعتی دوچندان خواهد شد. در چنین شرایطی شاید در کوتاهمدت، تقویت توان نظامی آلمان به نفع اروپا باشد اما در درازمدت، باتوجه به تجربه تلخ قدرتمند شدن آلمان، نطفه بزرگترین تهدید برای اروپا در دل آن کاشته میشود. پوتین با تصمیم جنگی خود، علاوهبر خود سرنوشت اروپا را نیز در هالهای از ابهام قرار داده است. شاید غول جنگی آلمان یک بار دیگر برخیزد و انتقام سالها تحقیر را از اروپا و آمریکا بگیرد./ فرهیختگان